24-06-2020، 19:49
تعریف هنر حتی در میان متفکران و اندیشمندان غربی و شرقی هنوز به یک انسجام و معنای یکدست و کامل نرسیده است و معنای آن همچنان غامض و دشوار است. با این حال در اینجا به ارزیابی پاره ای از تعاریف از دیدگاه اندیشمندان و متفکران غربی و شرقی از جمله: تولستوی، بندتو کروچه، اقبال لاهوری می پردازیم که بیش از دیگران در معنای هنر، به تامل و دقت نظر پرداخته اند و نظریه ای به طور نسبی دقیق، در این باره ارائه نموده اند.
تعریف هنر از دیدگاه تولستوی:
تولستوی نویسنده و متفکر مشهور روسی در کتاب جهانی خویش یعنی " هنر چیست" چنین می گوید: هنر، فعالیت انسانی است که انسان آگاهانه و به یاری علایم ظاهری، احساسات تجربه شده ی خود را به دیگران انتقال می دهد، به طوری که آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از مسیر حسی و خیالی که هنرمند از آن گذشته است بگذرند. هنر وسیله کسب لذت نیست بلکه وسیله ارتباط با انسانها، جهت سیر به سوی سعادت فرد و جامعه انسانی است.
تعریف هنر از دیدگاه بندتو کروچه:
بندتو کروچه متفکر غربی و پژوهشگر ایتالیایی که تعریف وی به نفس هنر نزدیکتر است. وی ماهیت هنر را نوعی " شهود" می داند که تجربه ای درونی جهت کشف جمال الهی است. در این تعریف رشته های هنری مانند آبی شفاف و ذلال هستند که از شهود سرچشمه می گیرند و به صورت خوش آهنگی در دشت های حسن، صوت، خط، رنگ، اصوات و اشکال هندسی جاری می شوند.
مولانا می گوید:
" تشنگان را آب حیات بخشند و جسم ها را جان"
" آوازه جمالت از جان خود شنیدم چون باد وآب و آتش، در عشق تو بدیدم"
" اندر جمال یوسف گر دست ها بریدند دستی به جام ما بر، بنگر چه ها بریدم"
در چنین حالی است که هنر انعکاس زیبایی از آفرینندگی و شهود است.
تعریف هنر از دیدگاه اقبال لاهوری:
علامه اقبال لاهوری از متفکران و اندیشمندان شرقی است، وی در تعریف هنر می گوید:" مقصود از هنر، اکتساب حرارت و نشاط ابدی است. ملت ها نمی توانند بدون معجزه قیام کنند، هنری که در آن خاصیت عصای موسی(ع) و یا دم عیس(ع) در آن نباشد چه فایده در آن خواهد بود".
در این تعریف اقبال فلسفه حیات را در شور ونشاط و سیر حرکت به جانب لقای الهی می داند. اقبال همچنین می گوید:" مقصود از علم و فلسفه، کشف حقیقت است و هدف از هنر، تجلی و تمثیل حقیقت است"
سخن نهایی درباره هنر
در مسایل هنری و زیبایی، احساس و درک زیبایی در" فطت درونی و جمال دوستی" آدمی نهفته است. یعنی اصل هنر و زیبایی در درون ماست نه در صورت فیزیکی و ساختمان خارجی هنر.
در هنر نوعی معرفت و شناخت باطنی و آسمانی وجود دارد که با نوعی خودآگاهی عرفانی و شهود درونی پیوند خورده است و انسان هنرمند با درک این شهود به شناخت تمام عالم دست می یابد. " آنچه را که در جمال هستی شهود می نماید به زبان و قالب هنر" بیان می دارد. الهام یعنی" زیبایی و خیال باطنی" که جان ماییه هنر است. هنر، ظهور و جلوه ی جان پاک و زیبای هنرمند است که در آثار و سبک هنری او انعکاس یافته است و زبان هنری مانند زبان عرفان ، جنبه نمادین دارد.
هنر، لطیف ترین و ظریفترین تجلی ادراک هنرمند و جلوه و تجلی صورت جهان هستی است که از عوامل برتر اصلی و خیال برتر هنرمند سرچشمه گرفته است.
سپاس فراموش نشه
تعریف هنر از دیدگاه تولستوی:
تولستوی نویسنده و متفکر مشهور روسی در کتاب جهانی خویش یعنی " هنر چیست" چنین می گوید: هنر، فعالیت انسانی است که انسان آگاهانه و به یاری علایم ظاهری، احساسات تجربه شده ی خود را به دیگران انتقال می دهد، به طوری که آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از مسیر حسی و خیالی که هنرمند از آن گذشته است بگذرند. هنر وسیله کسب لذت نیست بلکه وسیله ارتباط با انسانها، جهت سیر به سوی سعادت فرد و جامعه انسانی است.
تعریف هنر از دیدگاه بندتو کروچه:
بندتو کروچه متفکر غربی و پژوهشگر ایتالیایی که تعریف وی به نفس هنر نزدیکتر است. وی ماهیت هنر را نوعی " شهود" می داند که تجربه ای درونی جهت کشف جمال الهی است. در این تعریف رشته های هنری مانند آبی شفاف و ذلال هستند که از شهود سرچشمه می گیرند و به صورت خوش آهنگی در دشت های حسن، صوت، خط، رنگ، اصوات و اشکال هندسی جاری می شوند.
مولانا می گوید:
" تشنگان را آب حیات بخشند و جسم ها را جان"
" آوازه جمالت از جان خود شنیدم چون باد وآب و آتش، در عشق تو بدیدم"
" اندر جمال یوسف گر دست ها بریدند دستی به جام ما بر، بنگر چه ها بریدم"
در چنین حالی است که هنر انعکاس زیبایی از آفرینندگی و شهود است.
تعریف هنر از دیدگاه اقبال لاهوری:
علامه اقبال لاهوری از متفکران و اندیشمندان شرقی است، وی در تعریف هنر می گوید:" مقصود از هنر، اکتساب حرارت و نشاط ابدی است. ملت ها نمی توانند بدون معجزه قیام کنند، هنری که در آن خاصیت عصای موسی(ع) و یا دم عیس(ع) در آن نباشد چه فایده در آن خواهد بود".
در این تعریف اقبال فلسفه حیات را در شور ونشاط و سیر حرکت به جانب لقای الهی می داند. اقبال همچنین می گوید:" مقصود از علم و فلسفه، کشف حقیقت است و هدف از هنر، تجلی و تمثیل حقیقت است"
سخن نهایی درباره هنر
در مسایل هنری و زیبایی، احساس و درک زیبایی در" فطت درونی و جمال دوستی" آدمی نهفته است. یعنی اصل هنر و زیبایی در درون ماست نه در صورت فیزیکی و ساختمان خارجی هنر.
در هنر نوعی معرفت و شناخت باطنی و آسمانی وجود دارد که با نوعی خودآگاهی عرفانی و شهود درونی پیوند خورده است و انسان هنرمند با درک این شهود به شناخت تمام عالم دست می یابد. " آنچه را که در جمال هستی شهود می نماید به زبان و قالب هنر" بیان می دارد. الهام یعنی" زیبایی و خیال باطنی" که جان ماییه هنر است. هنر، ظهور و جلوه ی جان پاک و زیبای هنرمند است که در آثار و سبک هنری او انعکاس یافته است و زبان هنری مانند زبان عرفان ، جنبه نمادین دارد.
هنر، لطیف ترین و ظریفترین تجلی ادراک هنرمند و جلوه و تجلی صورت جهان هستی است که از عوامل برتر اصلی و خیال برتر هنرمند سرچشمه گرفته است.
سپاس فراموش نشه
![Blush Blush](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/blush.gif)