الحق و والنصاف که چشمان تو دیوانه کننده است
خندیدن تو لذت پرواز پرنده است
موھای رھایت چون گندم متحرک
در چشم حسود این حرکت خیلی زننده است
شیرینی لبھای تو حلوای ھرنگ است
راه رفتن زیبای تو آھوی رمنده است
انگشت ظرف تو عجب شعبده بازیست
لطفا نزنید دست خیلی شکننده است
آن لعل شکروار شکر خنده نابت
بی جام و سبوه گیچ کند نھشه کننده است
با عقل به تشخصیص پزشکان سرطان زاست
خندیدن تو عامل بیماری قند است
بالای دوچشمت خط ابروی بلندیست
چون لوله گاز کز عسلو عازم ھند است
ایلود به خرمای بنامش جھانیست
خرمای ھلاو پیش تو منسوخ شونده است
لبخند ملیح تو لطیف است ودل انگیز
چون قلقلک روی شکم حاوی خنده است
آن خوس لباس زری و سرمه چشمت
شیرازه بپاشد زه ھم و خیلی کشنده است
لکنت بگرفتم ز تو و دلبری تو
ت ت تنھا غزلی بود که بی قافیه بند است
شعر عاشقانه خنده دار
شنیدم که لیلی سیهفام بود
ز چاقی حسابی بد اندام بود
دو ماهی کِرم زد به رخسار خویش
به لیزر ز رخ برد آثارِ ریش
کمربند بر اِشکَمَش بست سفت
سه ماهی رژیم غذایی گرفت
چنانش رژیم و کِرِم داد حال!
که شد لاغر و ماه، عین هلال
سپس شاددل سوی مجنون شتافت
ولیکن از او التفاتی نیافت
بگفت: این منم «های»! لیلای تو!
به او گفت: خانم، مزاحم نشو!
مگر خود نداری برادر-پدر؟
برو پرده شرم مردم مدر!
نگاری که از بنده دل برده بود
تپل بود، ضمناً سیهچرده بود!
برو ردّ کار خود ای پیرزن!
تو عنتر کجا و دلآرای من؟
رخ پر کِرِم شد به آنی بنفش
درآورد از پای خود لنگه کفش
زدش ضربه سخت و جانانهای
که:«بیجنبه، الحق که دیوانهای!»
شعر خنده دار عاشقانه
عشق یعنی اینکه تو باور کنی
میتوانی یک نفر را خر کنی
کذب را هنگام فعل مخزنی
آنچنان گویی که خود باور کنی
با دروغی جور شد گر امر خیر
راست را هرگز مبادا شرکنی
عشق همچون طایری توخالی است
راست گر در آن رود پنچر کنی
میشود چون موم در دستت اگر
از خودت حرف قلمبه در کنی
میتوانی گر چه هستی بیسواد
شعرهای خوشگلی از برکنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر
وصف جام و باده و ساغر کنی
بعد یک مقدار تمرین، کذب محض
می شود جاری چو لب را تر کنی
میشود او عاشق تعریفهایت
اندکی لب را اگر ترتر کنی!
نزد اختر چون که بنشینی مباد
وصف چشم و ابروی زیور کنی
پیش زیور نیز چون هستی مباد
نقل رنگ گیسوی آذر کنی
روی هم رفته نباید پیش زن
صحبت از معشوقهای دیگر کنی
از دروغت خار گل میگردد و
میشود تقدیم یک بهتر کنی
گر پسر هستی بیابی دختری
یا اگر هم دختری، شوهر کنی
اینچنین عشقی است عشق پرفروغ
زندگی روی ستونهای دروغ
اشعار عاشقانه و طنز
باز شوهر بی بهانه / با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه / میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول/ گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش میشد / سرخیش تا گوش میشد
دختری افتاده بودم / مهربان و ساده بودم
نرم و نازک / شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو / عطر موهایم چو شب بو
میشنیدم از لب او / حرفهایی همچو جادو؛
من غلام خانه زادت / جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه من / میگریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا / خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی / کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم / هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی / اندکی لوس و روانی
بیاراده همچو یابو! / پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر/ هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران /شد پشیمان، شد پشیمان، شد پشیمان
♥.♥.♥
گفتــــم غم تو دارم / گفتـــــا زیاد یا کم؟
گفــــــتم زیاد خیـلی / گفتـــــا بقـدر لیـلی؟
گفتـــم فزونتر از آن / گفتــا بگو به قــرآن؟
گفتم چه جای شک است؟ / گفت: احتـیاط شرط است
گفتم دلت ز سنگ است / گفتا نه، مَـیل جنگ است
گفتم به لب رسیده جانم / گفتـــا به من چه؟ جانم!
گفتــــــــم ترَحُّـمات کو / گفتا به من، پولات کو؟
گفتــــــم دلـم کباب است / گفتا مرا چه باک است؟!
گفتـــــــــم بـه من نگاهی / گفتــــــا شمــــا کِـــیاهی؟
گفتـــــــــــم اسیــر چشمت / گفتـــــــا که اوووف ز دستت
گفتــم اجازه هست سوالی / گفتــــا بگــو چـه خواهی؟
گفتـــــم کـمی پول قـرض / دور شــد تــا لب مرز…
شعرهای عاشقانه طنز
تعجب میکند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور میکند دیوانهام یاری که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب میکند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی
خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم
همیشه فکر میکردی که من از خویش شک دارم
کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم
کسی دیگر مرا کی میتواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل محافلهاست آماری که من دارم
نه پولم میدهد، نه احترامم پاس میدارد
طلبکار است خود گویی بدهکاری که من دارم
تمام سالمندان از پرستار جوان گویند
ولی صد سال سن دارد پرستاری که من دارم
♥.♥.♥
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
دروغ میگه طرف خوشکل تر از راست
تو این دنیای مرموز مجازی
که نه پیداست کی دزده کی قاضی
که اقدس توش شده ریتا و مهسا
بطول خانم شده مهناز و طناز
کامنت و لایک و پست و چسب بینی
تو هر برنامه مجبوری ببینی
طرف داره نخ قالی میریسه
کامنت داده یه هفتهس انگلیسه
طرف بیش از یه سال یار با ماست
میگفت سولماز اسمش شکل پریاست
پریشب تازه فهمیدیم عاقاست
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
♥♥♥
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ، ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ بر من
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندیم ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ میخندم ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ !!!
اشعار خنده دار عاشقانه
مردها کاین گریه در فقدان همسر میکنند
بعد مرگ همسر خود، خاک بر سر میکنند
خاک گورش را به کیسه، سوی منزل میبرند
دشت داغ سینه خود، لاله پرور میکنند
چون مجانین! خیره بر دیوار و بر در میشوند
خاک زیر پای خود، از گریه، هی! تر میکنند
روز و شب با عکس او، پیوسته صحبت میکنند
دیده را از خون دل، دریای احمر میکنند
در میان گریههاشان، یک نظر با قصد خیر
بر رخ ناهید و مینا و صنوبر میکنند
بعد چندی کز وفات جانگداز او گذشت
بابت تسلیّت خود! فکر دیگر میکنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشین بی بدیل یار و همسر میکنند
کج نیندیشید فکر همسر دیگر نیَند
از برای بچه هاشان، فکر مادر میکنند
♥.♥.♥
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که میخواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی
شعرهای طنز و عاشقانه
پسرم، در زمان دَقیانوس
پسری بود نام او «قُلیوس»
مثل آشیل بود و رویین تن
بدنش سفت بود عین چُدَن
بود هنگام جنگ در کشور
دست تنها، حریف یک لشکر
نه کس مثل و همردیفش بود
نه کس در جهان حریفش بود
تا زد و عشق بر دلش تابید
شُتُر عشق بر دَرَش خوابید
پهلوان را به یک دراز و نشست
دختری ریزه میزه، داد شکست
در نبرد جمالِ صورت و صوت
ای بسا پهلوان که شد ناک اوت
میکند هرکسی، به هر تقدیر
پیشِ یک دلبری گلویش گیر
نرود عشق، خواه یا نا خواه
تا نشیند طرف به خاک سیاه
باری آن پهلوان نام آور
داد تغییر شغل و شد شوهر
بعد عمری نبرد مردانه
شد سلحشور آشپزخانه
وز پس عشق نا بهنگامی
از شکوهش نماند جز نامی
ای بسا مردمان که گمنامند
کشته عشق نابهنگامند
عاشق یار دلفروز شدند
نشکفتند و غنچه سوز شدند
نیست در عشق،نام و پول و پله
پسرم بیخودی نکن عجله
♥.♥.♥
تو نگات شبیه شیشه
عشق من یه تیکه خورشید
عشق تو دویست و شیشه
من نگام دربدر تو
تو حواست پیش بنزه
کاش از اول میدونستم
توی چشمای تو لنزه
تو مال جردنی و من
بچه یه جای آبادم
آره تو end کلاسی
اما من خیلی بیکلاسم
زن من نمیشی اما
میری دنبال یه حمال
اما چشم به رات میمونم
همه سالو با آبسال
تو شبای بیستاره
مثل جنگلای دوری
تو موهات خیلی قشنگه
سرتو با چی میشوری؟
خوب میدونم اگه بازم
مانتوی گلی بپوشی
جلو پات نگه میداره
وانت میوه فروشی
شعر عاشقانه خنده دار
شعر عاشقانه طنز لیلی و مجنون
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلیات را
گواهینامه پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن …
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
ز دانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
خندیدن تو لذت پرواز پرنده است
موھای رھایت چون گندم متحرک
در چشم حسود این حرکت خیلی زننده است
شیرینی لبھای تو حلوای ھرنگ است
راه رفتن زیبای تو آھوی رمنده است
انگشت ظرف تو عجب شعبده بازیست
لطفا نزنید دست خیلی شکننده است
آن لعل شکروار شکر خنده نابت
بی جام و سبوه گیچ کند نھشه کننده است
با عقل به تشخصیص پزشکان سرطان زاست
خندیدن تو عامل بیماری قند است
بالای دوچشمت خط ابروی بلندیست
چون لوله گاز کز عسلو عازم ھند است
ایلود به خرمای بنامش جھانیست
خرمای ھلاو پیش تو منسوخ شونده است
لبخند ملیح تو لطیف است ودل انگیز
چون قلقلک روی شکم حاوی خنده است
آن خوس لباس زری و سرمه چشمت
شیرازه بپاشد زه ھم و خیلی کشنده است
لکنت بگرفتم ز تو و دلبری تو
ت ت تنھا غزلی بود که بی قافیه بند است
شعر عاشقانه خنده دار
شنیدم که لیلی سیهفام بود
ز چاقی حسابی بد اندام بود
دو ماهی کِرم زد به رخسار خویش
به لیزر ز رخ برد آثارِ ریش
کمربند بر اِشکَمَش بست سفت
سه ماهی رژیم غذایی گرفت
چنانش رژیم و کِرِم داد حال!
که شد لاغر و ماه، عین هلال
سپس شاددل سوی مجنون شتافت
ولیکن از او التفاتی نیافت
بگفت: این منم «های»! لیلای تو!
به او گفت: خانم، مزاحم نشو!
مگر خود نداری برادر-پدر؟
برو پرده شرم مردم مدر!
نگاری که از بنده دل برده بود
تپل بود، ضمناً سیهچرده بود!
برو ردّ کار خود ای پیرزن!
تو عنتر کجا و دلآرای من؟
رخ پر کِرِم شد به آنی بنفش
درآورد از پای خود لنگه کفش
زدش ضربه سخت و جانانهای
که:«بیجنبه، الحق که دیوانهای!»
شعر خنده دار عاشقانه
عشق یعنی اینکه تو باور کنی
میتوانی یک نفر را خر کنی
کذب را هنگام فعل مخزنی
آنچنان گویی که خود باور کنی
با دروغی جور شد گر امر خیر
راست را هرگز مبادا شرکنی
عشق همچون طایری توخالی است
راست گر در آن رود پنچر کنی
میشود چون موم در دستت اگر
از خودت حرف قلمبه در کنی
میتوانی گر چه هستی بیسواد
شعرهای خوشگلی از برکنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر
وصف جام و باده و ساغر کنی
بعد یک مقدار تمرین، کذب محض
می شود جاری چو لب را تر کنی
میشود او عاشق تعریفهایت
اندکی لب را اگر ترتر کنی!
نزد اختر چون که بنشینی مباد
وصف چشم و ابروی زیور کنی
پیش زیور نیز چون هستی مباد
نقل رنگ گیسوی آذر کنی
روی هم رفته نباید پیش زن
صحبت از معشوقهای دیگر کنی
از دروغت خار گل میگردد و
میشود تقدیم یک بهتر کنی
گر پسر هستی بیابی دختری
یا اگر هم دختری، شوهر کنی
اینچنین عشقی است عشق پرفروغ
زندگی روی ستونهای دروغ
اشعار عاشقانه و طنز
باز شوهر بی بهانه / با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه / میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول/ گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش میشد / سرخیش تا گوش میشد
دختری افتاده بودم / مهربان و ساده بودم
نرم و نازک / شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو / عطر موهایم چو شب بو
میشنیدم از لب او / حرفهایی همچو جادو؛
من غلام خانه زادت / جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه من / میگریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا / خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی / کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم / هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی / اندکی لوس و روانی
بیاراده همچو یابو! / پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر/ هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران /شد پشیمان، شد پشیمان، شد پشیمان
♥.♥.♥
گفتــــم غم تو دارم / گفتـــــا زیاد یا کم؟
گفــــــتم زیاد خیـلی / گفتـــــا بقـدر لیـلی؟
گفتـــم فزونتر از آن / گفتــا بگو به قــرآن؟
گفتم چه جای شک است؟ / گفت: احتـیاط شرط است
گفتم دلت ز سنگ است / گفتا نه، مَـیل جنگ است
گفتم به لب رسیده جانم / گفتـــا به من چه؟ جانم!
گفتــــــــم ترَحُّـمات کو / گفتا به من، پولات کو؟
گفتــــــم دلـم کباب است / گفتا مرا چه باک است؟!
گفتـــــــــم بـه من نگاهی / گفتــــــا شمــــا کِـــیاهی؟
گفتـــــــــــم اسیــر چشمت / گفتـــــــا که اوووف ز دستت
گفتــم اجازه هست سوالی / گفتــــا بگــو چـه خواهی؟
گفتـــــم کـمی پول قـرض / دور شــد تــا لب مرز…
شعرهای عاشقانه طنز
تعجب میکند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور میکند دیوانهام یاری که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب میکند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی
خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم
همیشه فکر میکردی که من از خویش شک دارم
کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم
کسی دیگر مرا کی میتواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل محافلهاست آماری که من دارم
نه پولم میدهد، نه احترامم پاس میدارد
طلبکار است خود گویی بدهکاری که من دارم
تمام سالمندان از پرستار جوان گویند
ولی صد سال سن دارد پرستاری که من دارم
♥.♥.♥
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
دروغ میگه طرف خوشکل تر از راست
تو این دنیای مرموز مجازی
که نه پیداست کی دزده کی قاضی
که اقدس توش شده ریتا و مهسا
بطول خانم شده مهناز و طناز
کامنت و لایک و پست و چسب بینی
تو هر برنامه مجبوری ببینی
طرف داره نخ قالی میریسه
کامنت داده یه هفتهس انگلیسه
طرف بیش از یه سال یار با ماست
میگفت سولماز اسمش شکل پریاست
پریشب تازه فهمیدیم عاقاست
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
♥♥♥
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ، ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ بر من
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندد ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ میخندیم ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ میخندم ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ !!!
اشعار خنده دار عاشقانه
مردها کاین گریه در فقدان همسر میکنند
بعد مرگ همسر خود، خاک بر سر میکنند
خاک گورش را به کیسه، سوی منزل میبرند
دشت داغ سینه خود، لاله پرور میکنند
چون مجانین! خیره بر دیوار و بر در میشوند
خاک زیر پای خود، از گریه، هی! تر میکنند
روز و شب با عکس او، پیوسته صحبت میکنند
دیده را از خون دل، دریای احمر میکنند
در میان گریههاشان، یک نظر با قصد خیر
بر رخ ناهید و مینا و صنوبر میکنند
بعد چندی کز وفات جانگداز او گذشت
بابت تسلیّت خود! فکر دیگر میکنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشین بی بدیل یار و همسر میکنند
کج نیندیشید فکر همسر دیگر نیَند
از برای بچه هاشان، فکر مادر میکنند
♥.♥.♥
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که میخواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی
شعرهای طنز و عاشقانه
پسرم، در زمان دَقیانوس
پسری بود نام او «قُلیوس»
مثل آشیل بود و رویین تن
بدنش سفت بود عین چُدَن
بود هنگام جنگ در کشور
دست تنها، حریف یک لشکر
نه کس مثل و همردیفش بود
نه کس در جهان حریفش بود
تا زد و عشق بر دلش تابید
شُتُر عشق بر دَرَش خوابید
پهلوان را به یک دراز و نشست
دختری ریزه میزه، داد شکست
در نبرد جمالِ صورت و صوت
ای بسا پهلوان که شد ناک اوت
میکند هرکسی، به هر تقدیر
پیشِ یک دلبری گلویش گیر
نرود عشق، خواه یا نا خواه
تا نشیند طرف به خاک سیاه
باری آن پهلوان نام آور
داد تغییر شغل و شد شوهر
بعد عمری نبرد مردانه
شد سلحشور آشپزخانه
وز پس عشق نا بهنگامی
از شکوهش نماند جز نامی
ای بسا مردمان که گمنامند
کشته عشق نابهنگامند
عاشق یار دلفروز شدند
نشکفتند و غنچه سوز شدند
نیست در عشق،نام و پول و پله
پسرم بیخودی نکن عجله
♥.♥.♥
تو نگات شبیه شیشه
عشق من یه تیکه خورشید
عشق تو دویست و شیشه
من نگام دربدر تو
تو حواست پیش بنزه
کاش از اول میدونستم
توی چشمای تو لنزه
تو مال جردنی و من
بچه یه جای آبادم
آره تو end کلاسی
اما من خیلی بیکلاسم
زن من نمیشی اما
میری دنبال یه حمال
اما چشم به رات میمونم
همه سالو با آبسال
تو شبای بیستاره
مثل جنگلای دوری
تو موهات خیلی قشنگه
سرتو با چی میشوری؟
خوب میدونم اگه بازم
مانتوی گلی بپوشی
جلو پات نگه میداره
وانت میوه فروشی
شعر عاشقانه خنده دار
شعر عاشقانه طنز لیلی و مجنون
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلیات را
گواهینامه پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن …
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
ز دانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت