ارسالها: 640
موضوعها: 75
تاریخ عضویت: Apr 2019
سپاس ها 145
سپاس شده 467 بار در 281 ارسال
حالت من:
18-07-2019، 12:22
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-08-2020، 13:48، توسط Open world.)
سلام دوستان همونطور که از موضوع مشخصه من یه داستان میدم هرجور دوستدارید کامل کنید شروع کنیم
نسخه اوله اگه دیدم استقبال میشه 2 رو هم میزنم:]
داستان:
امروز حسابی حوصلم سر رفت بود دلم میخواست که داد بزنم ولی نمی تونستم پس تصمیم گرفتم برم بیرون
وقتی رفتم بیرون توی یه کوچه نزدیک کوچه دوستم دیدم که دارن چند نفر باهم دعوا میکنن میخواستم ببینم
چه خبر یهو دیدم که همون پسری بود که واسم قلدر بازی درمی آورد داره کتک میخوره یادم اومد که منو کتک
زده بودش واسه همین چند لحظه ....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
ارسالها: 1,144
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: Apr 2019
سپاس ها 7233
سپاس شده 18465 بار در 10248 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چند لحظه مکث کردم بعد تفنگمو دراوردم یه گلوله زدم به قلدره یکیم تو سر خودم
ارسالها: 640
موضوعها: 75
تاریخ عضویت: Apr 2019
سپاس ها 145
سپاس شده 467 بار در 281 ارسال
حالت من:
جالب بود ولی چرا زدی تو سر خودت در میرفتی!؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
ارسالها: 85
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Mar 2017
سپاس ها 450
سپاس شده 195 بار در 101 ارسال
حالت من:
چند لحظه صب کردم کتک بخوره بعد رفتم نجاتش دادم
Evil demons in the body of a beautiful angel
ارسالها: 5,579
موضوعها: 4,022
تاریخ عضویت: Aug 2017
سپاس ها 4691
سپاس شده 13331 بار در 6383 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یهو ی فکر شیطانی زد ب سرم ... منم رفتم کمک کسایی ک داشتن میزدنش!
ارسالها: 772
موضوعها: 369
تاریخ عضویت: May 2019
سپاس ها 943
سپاس شده 905 بار در 644 ارسال
حالت من: هیچ کدام
میرم جلو قلدررو میزنم بعد شروارشو میکشم پایین بعد تفنگشو در میارم وبه دوستم میگم یه لگت بهش بزنه بعد یکی با تفنگ میکشم تفن گو میدم دس قردر وبا دوستم درمیریم
بعد زنگ میزنین پلیس پایان