امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

!How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb

#1
دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم!
در فیلم «دکتر استرنج لاو»، ژنرال دیوانه ای را می بینیم که همه خطرات را در کمونیسم (دوران جنگ سرد) می بیند و دستور حمله اتمی آمریکا را به خاک شوروی صادر می کند. در این صورت، دستگاهی به نام ماشین روز قیامت در شوروی به صورت خودکار فعال و دنیا ویران می شود. همان زمان رئیس جمهوری آمریکا و گروهی از مشاورانش و سفیر شوروی در اتاق جنگ مشغول تدبیری برای مسئله هستند، وزیر دفاع نیمه دیوانه (جورج سی اسکات) نیز اعتقاد به ادامه حمله دارد.
سرانجام تدابیر به جایی نمی رسد و خلبانی دیوانه که بمب افکنش از کنترل خارج شده، سوار بمب و با یک کلاه کابوی بر سر، شوروی را بمباران می کند.این طنز سیاه، پیشگویی زودهنگام کوبریک از درگیری ابرقدرت ها و مسابقات تسلیحاتی آنهاست که رابطه انسان و ماشین و سادگی انسان ها در برابر پیچیدگی موقعیتشان را با بازی درخشان پیتر سلرز در سه نقش افسر انگلیسی، رئیس جمهوری و خود دکتر استرنج لاو به نمایش می گذارد. دکتر استرنج لاو کمدی کابوس گونه ضد جنگ کوبریک، پاسداران تمدن و قدرت هسته ای را ناتوان از مهار ماشین جنگی دست ساخته خودشان تصویر کرد. بیهوده نبود که کوبریک برنامه جنگ هسته ای میان دو ابر قدرت را " سلاح های روز قیامت " نامید. همین عامل باعث هراس قدرتمندان شد و باعث گردید تا آمریکا در جنگ ویتنام از به کار بردن بمب اتمی پرهیز کند.

کوبریك كه در مورد وقوع یك جنگ هسته ای بسیار نگران بود، این فیلم را آماده پخش كرد و در آن به مردمی كه جنگ سرد و جنگ ویتنام را تجربه كرده بودند نشان داد كه بحرانی قریب الوقوع بشریت را تهدید می كند. دكتر استرنج لاو فیلمی متفاوت از فیلم های هم ژانر خود است. كمدی كابوس واری از دورانی سیاه .۹۰ درصد زمان فیلم در محوطه ای بسته می گذرد كه سران وفرماندهان بزرگ جنگ در كنار یكدیگر برای آینده جهان تصمیم می گیرند. كوبریك همان نگاه سیاه وبدبینانه خود را نسبت به جهان معاصر و این بار در فضایی طنز آلود به نمایش در می آورد. دغدغه های كوبریك در این فیلم همان دغدغه هایی است كه بعد ها در اكثر فیلم های خود با كمی تغییر مطرح می كند. با ساخت "دکتر استرنج لاو یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به بمب اتم عشق بورزم" روند ساخت شاهکارهای کوبریک شروع شد. کوبریک با دکتر استرنج لاو حد نهایت بدبینی‌اش نسبت به حاکمان دنیا را نشان داد که در سایر فیلمهای ضد جنگی‌اش نیز به عنوان تم ثابتی همواره وجود داشت و با انتخاب پیتر سلرز کمدین برای بازی در سه نقش و از جمله رئیس جمهور امریکا هجویه‌ای از سیاستمداران بی فکر را به نمایش گذاشت که چگونه به سادگی مقدمات جنگی اتمی را فراهم می‌کنند که با یک اشتباه فردی منجر به نابودی دنیا می‌شود.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
!How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb 1

کوبریک در مورد این فیلم گفته است:
" ما نمیتوانیم از توجه کردن به آدم ها خودداری کنیم، زیرا حماقت ها و ضعف ها و تظاهرات اصلی و اساسی او را می شناسیم. من در دکتر استرنج لاو با عدم تعقل ذاتی انسان که او را به نابودی میکشاند سروکار داشتم. این عدم تعقل هم اینک به همان شکل در ما باقی است و بایستی سرکوب شود، اما شناخت جنون به معنا تجلیل از آن نیست. احساس نا امیدی و بیهودگی درباره احتمال درمان آن هم وجود ندارد."

کارگردانی کوبریک در این کمدی سیاه، استادانه است. سایر عوامل به خصوص فیلم برداری گیلبرت تیلر، هم چنین طراحی صحنه ی درخشان کن آدام، دیدگاه طنزآلود فیلم را تقویت می کنند. چند بازیگر اصلی فیلم به خصوص سلرز و هیدن در نقش ژنرال دیوانه، بازی های کمدی تحسین آمیزی ارائه می دهند. کوبریک و فیلمنامه‌نویسش، تری ساترن شخصیت دکتر استرنج‌لاو، مشاور رئیس جمهور آمریکا را که روی صندلی چرخدار است و در آلمان به دنیا آمده به گونه‌ای خلق کردند که تلفیقی از روت‌وانگ، دانشمند مجنون فیلم «متروپلیس» فریتس لانگ، هرمان کان نویسنده کتاب «در جنگ گرما‌ هسته‌ای»، هنری کسینجر و «دکتر نو» ایان فلمینگ است، اما این پیتر سلرز بود که بجز بازی در دو نقش دیگر شخصیت دکتر استرنج‌لاو را خلق کرد. بسیاری از دیالوگ‌های او از جمله : «پیشوای من، نمی‌تونم راه برم!»، که یکی از بهترین دیالوگ‌های پایانی دنیای سینماست، فی‌البداهه بود. پیتر سلرز در این فیلم، یکی از عجیب ترین و عمیق ترین شخصیت های کمدی سیاه کلاسیک را نمایش می دهد. دکتر استرنج لاو دانشمند آلمانی می خواهد از نبرد اتمی روس ها و امریکایی ها جلوگیری کند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
!How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb 1

در اتاق جنگ او روی ویلچر٬ با عینک سیاه و دستکش های سیاه ٬ تنها کسی است که می تواند جنگ را متوقف کند. این فیلم به نوعی سیاست را هم عرض مسائل غیر اخلاقی می داند. در سكانسی از فیلم دكتر استرنج لاو (پیتر سلرز) به توصیف پناهگاه هایی می پردازد كه قرار است بعد از شلیك بمب - روز رستاخیز (Doomsday) روس ها، برای بقای نسل بشر به كار گرفته شوند. در آنجا هر مردی با 10 زن طرف است. مردها براساس توانایی های سیاسی و اجرایی شان و زن ها به خاطر جذابیت های ظاهری و فیزیكی انتخاب می شوند. او می گوید در این پناهگاه ها به جز تولید مثل و زاد و ولد آدمی هیچ اتفاق دیگری نمی افتد. شخصیت دیگر قصه (با بازی جورج سی اسكات) هم از این ایده كه بقیه عمرش را با زن ها بگذراند به شدت استقبال می كند. شما در این سكانس با یك موقعیت كاملا ابزورد طرفید. این آدم ها در یك قدمی مرگ بشر، به غرایزشان فكر می كنند و این گونه است كه مردان برای تمامی دنیا تصمیم می گیرند.

وقایع داستان در سه محل روایت می شوند: ستاد فرماندهی ژنرال ریپر، اتاق جنگ و یکی از هواپیماهای جنگی. در ستاد فرماندهی ژنرال ریپر شعار "صلح پیشه ی ماست" همه جا به چشم می خورد، این جمله مفهوم صلح را مبهم می نمایاند و به چالش می کشد، چرا که کار نظامیان جنگ افروزی ست نه ایجاد صلح. هنگامی که ژنرال ریپر دستور حمله را صادر می کند خلبان هواپیما کلاه گاوچرانی خود را به سر می گذارد و در لحظه پرتاب بمب مانند رام کننده ی اسبهای فیلمهای وسترن سوار بر بمب به سمت زمین فرود می آید، در صورتی که بمب رام شدنی نیست. اگر خلبان را نماد تاریخ و هویت آمریکا در نظر بگیریم عبارت "جانِ عزیز/ Dear John" که روی بمب حک شده است به اسم دوم فیلم اشاره دارد. در نماهایی که هواپیما و سرنشینان جان بر کف آن تصویر می شوند، موسیقی متن حماسی به گوش می خورد که می تواند تا حدودی بیانگر حماقت و اطاعت کورکورانه ی آنها باشد. کلوزاپ ژنرال ریپر در واقع به همان شکلی ست که در مستندهای تاریخی از هیتلر ثبت شده است و از عزم راسخ او برای انجام عملیات حکایت دارد. در ستاد ژنرال ریپر عکسی وجود دارد که عبارت "دفاع غیرنظامی" بر آن نقش شده است و در کنار سایر جزئیات صحنه مفهوم ضمنی خود را منتقل می کند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
!How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb 1

تک تک عناصر صحنه ها به ساخت وسیله هایی برای جاسوسی و اسلحه های مخفی در دوران جنگ سرد اشاره دارد، مانند ساعتی که مانند دوربین عکاسی عمل می کند و اسلحه ای که در کیف گلف پنهان شده و نماد درون نا آرام افراد است. دکتر استرنج لاو که آلمانی است و طبعه ی آمریکا شده با شنیدن خبر فعال شدن ماشین روز قیامت توسط روس ها، پیشنهاد می کند در صورت انهدام پایگاه که ممکن است به نابود شدن کل حیات کره ی زمین منجر شود، افراد برگزیده (خودش، سیاست مداران و نظامیان رده بالا) تا از بین رفتن چتر بمب اتمی در معادن زیرزمین زندگی کنند. او پیشنهاداتی برای بقای انسان ها و حفظ نسل آنها ارائه می دهد، از جمله تخصیص 10 زن به هر مرد به بهانه ی کمبود فضای فیزیکی و پیشدستی در حمله به روس ها برای جلوگیری از حمله ی آنها برای تصاحب معادن. او رئیس جمهور را " پیشوای من" (همان چیزی که آلمانها به هیتلر میگفتند ) می خواند و اندام نیمه فلجش (میتوان نیمه ی فلج را استعاره ای از آلمان تعبیر کرد) به حاضرین سلام نظامی فاشیستی می دهد و کارهایی بر خلاف خواست وی انجام می دهد.
منبع: نقد فارسی
.La mort est le remède
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕтяong
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان