امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سرودن شعر نو ۲

#1
اعلام رسمی اولین های شعر مرتبط با هر دو زبان فارسی و انگلیسی
پس از سپاس ایزدی، در این جا بطور رسمی و برای ثبت در تاریخ ادبیات فارسی و تاریخ ادبیات جهان، چند مورد از اولین های شعر مرتبط با هر دو زبان فارسی و انگلیسی را که طبق اطلاع شخصی ام، نخستین بار شخص این جانب پدید آورده ام، اعلام می کنم:
1- نخستین شعر عروضی دو زبانه ی فارسی و انگلیسی
در آذر ماه 1377 نخستین شعر عروضی دو زبانه ام به فارسی و انگلیسی را سرودم و در سال 1390 قدری مثلا در حد سه یا چهار کلمه ویرایش نمودم و مسلما این ویرایش در چهارچوب اصلی شعر، تغییری به وجود نیاورده بود.
این شعر را هفده سال بعد یعنی در سال 1394 در کتاب نورا- نوینستان به چاپ رساندم.
علل تأخیر هفده ساله ام در چاپ این اثر، برمی گردد به هزینه ی بالای چاپ کتاب، نداشتن حامی قدرتمند (جز خدای حکیمِ اهل امتحان و مصلحت بینی) و همچنین اوضاع آشفته ی بازار کتاب مخصوصا کتاب شعر که از جمله به برکت شعر سپیدِ والاتر از وزن عروضی و قافیه و بعضا آرایه های ادبی، تقریبا هر رهگذری، هر وقت دلش خواست، جامه ی شاعری پوشیده و عرضه ی زیاد به تقاضای کم انجامیده است. پیش از آن، تنها کتابی که از این جانب به چاپ رسیده بود، پرواز عشق نام داشت که با انگیزه ی شرکت در مسابقه ای از نوع متن ادبی در سال 1379 نگارش و بعنوان اثر برگزیده ی کشوری معرفی شد و یک سال بعد به همت و هزینه ی ستاد اقامه ی نماز به چاپ رسید. از آن زمان تا سال 1394 مجموعه های آماده ی چاپ دیگری داشتم که موفق به چاپ شان نمی شدم تا این که در سال 1394 پنج عنوان را با هم و با سرمایه ی خودم در تعداد پایین به چاپ رساندم و در یکی از آنها به نام کتاب نورا- نوینستان، اشعار دو زبانه ی مربوط را در کنار چند شعر و نثر دیگر، عرضه کردم .
در مدت هفده سالی که از نوآوری شعر عروضی دو زبانه ی فارسی- انگلیسی ام تا چاپ آن می گذشت، برای حفظ حق ثبت این نوآوری معمولا سخنی در این باره نمی گفتم؛ اما دفعاتی هم پرده از این راز برداشتم که شاید مهم ترین آنها به یکی از سال های اواخر دهه ی هشتاد بر می گردد؛ یعنی مسابقه ی کشوری شعر که در بابل برگزار شده بود- احتمالا به همت ستاد یاوران نماز که چند سالی در بابل فعالیت داشت و محلش در اطراف مسجدجامع، بین چهارراه شهدا و سه راه فرهنگ بود و بعد برچیده شد و شاید هم به همت ستاد یا نهاد دیگری از بابل که نامش درست یادم نیست. خلاصه: در آن سال ها چند باری در مسابقات شهرستانی و کشوری به میزبانی بابل شرکت کردم و عناوین و جوایزی هم به دست آوردم؛ اما در مسابقه ی مورد نظر با این که شعر چندزبانه ای به فارسی- انگلیسی- عربی- مازندرانی- (گویش یا لهجه ی) خراسانی از سروده های قبلی ام ارسال کرده بودم، مقامی کسب نکردم. به نظرم شایسته بود که پس از پایان مسابقه، دست کم تماسی تلفنی می گرفتند که آقا! درست است که شعر شما مثلا به دلیل عدم ارتباط کامل با موضوع مسابقه یا اصلا به علت قوی تر بودن شعر برگزیده شدگان، انتخاب نشد؛ اما با توجه به این شعر چند زبانه و نوآوری شما در سرایش عروضی به زبان انگلیسی و مخصوصا این که از این شهر فرهنگی بابل در مسابقه شرکت کرده اید، از شما دعوت می کنیم که با حضور خبرنگاران در نشستی فرهنگی برای ثبت اولین شعر از این گونه شرکت کنید تا این نوآوری را به نام بابل و مازندران ثبت کنیم یا این که چون شما در استان دیگری زندگی می کنید، خودمان این نوآوری را به نام شما به ثبت برسانیم. متأسفانه این کار انجام نشد و بعید می دانم که بایگانی آن شعر را هم نزد خود حفظ کرده باشند و تا جایی که به یا دارم، آن ارسال به اواخر دهه ی هشتاد و احتمالا به زمانی در میانه ی سال های هشتادو شش تا هشتاد و نه برمی گردد و چند سال قبل از سال چاپ نورا- نوینستان است.
به هرحال، تا جایی که اطلاع دارم، اولین شعر عروضی دو زبانه ی فارسی- انگلیسی را این جانب سروده ام؛ چرا که تاریخ سرایش آن در آذر 1377 و تاریخ چاپ آن در سال 1394 بوده است.
2- نخستین سرایش عروضیِ کاملا انگلیسی در قالب های شعری فارسی و غرب آسیایی
طبعا قالب های شعر انگلیسی و فارسی با هم متفاوت اند. این جانب، نخستین شعر کاملا انگلیسی در قالب غزل فارسی(غرب آسیایی) را که در سال 1390 سرودم، چهارسال بعد در همان کتاب نورا- نوینستان به چاپ رساندم. سپس اولین شعر انگلیسی در قالب شعر نو فارسی را در پانزدهم بهمن 1395، اولین شعر انگلیسی در قالب دوبیتی را در هفدهم بهمن 1395 و اولین رباعی از این دست را هم در همان روز و اولین مثنوی از این گونه را در بیست و نهم اسفند 1395 سرودم.
اگر چنین کاری در زبان هایی مثل عربی، اردو و انواع زبان های ترکی انجام نشده باشد، می توان قلمرو این نوآوری را فراتر از حوزه ی شعر دو جانبه ی فارسی- انگلیسی دانست؛ چراکه اولین در میان همه ی زبان های مربوط خواهد بود و یا اگر مثلا این نوآوری قبلا فقط در زبان اردو انجام شده باشد، می توان این نوآوری را اولین در کل حوزه های شعری سایر زبان های مربوط دانست.
3- اولین سرایش عروضی در قالب شعر انگلیسی
قالب های شعری در انگلیسی با قالب های شعری فارسی، متفاوت اند. یکی از قالب های شعری در انگلیسی، غزل انگلیسی است که سانِت نامیده می شود. این قالب شعری دارای سه نوع قافیه بندی در شعر انگلیسی است. نوع قدیمی تر قافیه بندی سانِت از زبان ایتالیایی و به شیوه ی شاعری به نام پِترارک، وارد انگلیسی شد.
غزل پترارکی در قافیه بندی به این طرز است:
abba.abba.cde.cde.
معنای حروف بالا در قافیه بندی، این است که: مصرع های اول و چهارم و مصراع های دوم و سوم دارای قافیه ی مشترک اند و در بند دوم غزل هم قافیه بندی به همین شکل و بصورت مشترک است؛ یعنی قافیه ی مصراع های اول، چهارم، پنجم و هشتم مانند هم است و همچنین قافیه ی مصراع های دوم، سوم، ششم و هفتم.
در بندهای بعدی، سه نوع قافیه ی جدید وارد می شود بطوری که مصراع های نهم و دوازدهم و مصراع های دهم و سیزدهم و مصراع های یازدهم و چهاردهم دارای قافیه ی مشترک اند.
این شکل قافیه بندی در غزل اروپایی، از زبان ایتالیایی به انگلیسی وارد شد؛ اما چون در انگلیسی پیداکردن کلمات همقافیه، مشکل تر از ایتالیایی است، انگلیسی ها و مخصوصا شکسپیر، تغییراتی در قافیه بندی غزل انگلیسی به کار بردند. همچنین شاعر انگلیسی زبان دیگری به نام اسپنسر، نوع سومی از شیوه ی قافیه بندی را در غزل هایش به کار می برد. شیوه ی قافیه بندی اسپنسر به این صورت است:
abab.bcbc.c
و شیوه ی غزل انگلیسی به شیوه ی قافیه بندی شکسپیر به این شکل است:
abab.cdcd.efef.gg
همین طور که می بینید، شکسپیر با همه ی توانایی های شاعرانه و هنرمندانه اش شیوه ی آسانی را برای قافیه پردازی به کار می برد تا راحت تر بتواند مفاهیمش را در آن قالب بگنجاند.
این جانب هم غزلی انگلیسی بر وزن عروضی مفتعلن مفاعلن به شیوه ی شکسپیر سروده ام. تاریخ سرایش این سانِت انگلیسی که به گمان قوی، نخستین سانِت عروضی در جهان می باشد، ششم آذر 1396 همزمان با 28 نوامبر 2017 بوده است.
4- نخستین تبیین علمی- عملی در عروض پذیری زبان انگلیسی
در کتاب نورا- نوینستان بطور مختصر و در این کتاب سفیر شعر فارسی، بطور تشریحی، امکان و چگونگی عروض پذیری شعر انگلیسی را همراه با مثال هایی آورده، بررسی کرده، با تحلیل های مقایسه ای، نقاط قوت و ضعف آن را مورد بررسی علمی قرار داده، پیام خود را به شعرشناسان شرقی و غربی رسانده ام.

پس از سپاس ایزدی، در این جا بطور رسمی و برای ثبت در تاریخ ادبیات فارسی و تاریخ ادبیات جهان، چند مورد از اولین های شعر مرتبط با هر دو زبان فارسی و انگلیسی را که طبق اطلاع شخصی ام، نخستین بار شخص این جانب پدید آورده ام، اعلام می کنم:
1- نخستین شعر عروضی دو زبانه ی فارسی و انگلیسی
در آذر ماه 1377 نخستین شعر عروضی دو زبانه ام به فارسی و انگلیسی را سرودم و در سال 1390 قدری مثلا در حد سه یا چهار کلمه ویرایش نمودم و مسلما این ویرایش در چهارچوب اصلی شعر، تغییری به وجود نیاورده بود.
این شعر را هفده سال بعد یعنی در سال 1394 در کتاب نورا- نوینستان به چاپ رساندم.
علل تأخیر هفده ساله ام در چاپ این اثر، برمی گردد به هزینه ی بالای چاپ کتاب، نداشتن حامی قدرتمند (جز خدای حکیمِ اهل امتحان و مصلحت بینی) و همچنین اوضاع آشفته ی بازار کتاب مخصوصا کتاب شعر که از جمله به برکت شعر سپیدِ والاتر از وزن عروضی و قافیه و بعضا آرایه های ادبی، تقریبا هر رهگذری، هر وقت دلش خواست، جامه ی شاعری پوشیده و عرضه ی زیاد به تقاضای کم انجامیده است. پیش از آن، تنها کتابی که از این جانب به چاپ رسیده بود، پرواز عشق نام داشت که با انگیزه ی شرکت در مسابقه ای از نوع متن ادبی در سال 1379 نگارش و بعنوان اثر برگزیده ی کشوری معرفی شد و یک سال بعد به همت و هزینه ی ستاد اقامه ی نماز به چاپ رسید. از آن زمان تا سال 1394 مجموعه های آماده ی چاپ دیگری داشتم که موفق به چاپ شان نمی شدم تا این که در سال 1394 پنج عنوان را با هم و با سرمایه ی خودم در تعداد پایین به چاپ رساندم و در یکی از آنها به نام کتاب نورا- نوینستان، اشعار دو زبانه ی مربوط را در کنار چند شعر و نثر دیگر، عرضه کردم .
در مدت هفده سالی که از نوآوری شعر عروضی دو زبانه ی فارسی- انگلیسی ام تا چاپ آن می گذشت، برای حفظ حق ثبت این نوآوری معمولا سخنی در این باره نمی گفتم؛ اما دفعاتی هم پرده از این راز برداشتم که شاید مهم ترین آنها به یکی از سال های اواخر دهه ی هشتاد بر می گردد؛ یعنی مسابقه ی کشوری شعر که در بابل برگزار شده بود- احتمالا به همت ستاد یاوران نماز که چند سالی در بابل فعالیت داشت و محلش در اطراف مسجدجامع، بین چهارراه شهدا و سه راه فرهنگ بود و بعد برچیده شد و شاید هم به همت ستاد یا نهاد دیگری از بابل که نامش درست یادم نیست. خلاصه: در آن سال ها چند باری در مسابقات شهرستانی و کشوری به میزبانی بابل شرکت کردم و عناوین و جوایزی هم به دست آوردم؛ اما در مسابقه ی مورد نظر با این که شعر چندزبانه ای به فارسی- انگلیسی- عربی- مازندرانی- (گویش یا لهجه ی) خراسانی از سروده های قبلی ام ارسال کرده بودم، مقامی کسب نکردم. به نظرم شایسته بود که پس از پایان مسابقه، دست کم تماسی تلفنی می گرفتند که آقا! درست است که شعر شما مثلا به دلیل عدم ارتباط کامل با موضوع مسابقه یا اصلا به علت قوی تر بودن شعر برگزیده شدگان، انتخاب نشد؛ اما با توجه به این شعر چند زبانه و نوآوری شما در سرایش عروضی به زبان انگلیسی و مخصوصا این که از این شهر فرهنگی بابل در مسابقه شرکت کرده اید، از شما دعوت می کنیم که با حضور خبرنگاران در نشستی فرهنگی برای ثبت اولین شعر از این گونه شرکت کنید تا این نوآوری را به نام بابل و مازندران ثبت کنیم یا این که چون شما در استان دیگری زندگی می کنید، خودمان این نوآوری را به نام شما به ثبت برسانیم. متأسفانه این کار انجام نشد و بعید می دانم که بایگانی آن شعر را هم نزد خود حفظ کرده باشند و تا جایی که به یا دارم، آن ارسال به اواخر دهه ی هشتاد و احتمالا به زمانی در میانه ی سال های هشتادو شش تا هشتاد و نه برمی گردد و چند سال قبل از سال چاپ نورا- نوینستان است.
به هرحال، تا جایی که اطلاع دارم، اولین شعر عروضی دو زبانه ی فارسی- انگلیسی را این جانب سروده ام؛ چرا که تاریخ سرایش آن در آذر 1377 و تاریخ چاپ آن در سال 1394 بوده است.
2- نخستین سرایش عروضیِ کاملا انگلیسی در قالب های شعری فارسی و غرب آسیایی
طبعا قالب های شعر انگلیسی و فارسی با هم متفاوت اند. این جانب، نخستین شعر کاملا انگلیسی در قالب غزل فارسی(غرب آسیایی) را که در سال 1390 سرودم، چهارسال بعد در همان کتاب نورا- نوینستان به چاپ رساندم. سپس اولین شعر انگلیسی در قالب شعر نو فارسی را در پانزدهم بهمن 1395، اولین شعر انگلیسی در قالب دوبیتی را در هفدهم بهمن 1395 و اولین رباعی از این دست را هم در همان روز و اولین مثنوی از این گونه را در بیست و نهم اسفند 1395 سرودم.
اگر چنین کاری در زبان هایی مثل عربی، اردو و انواع زبان های ترکی انجام نشده باشد، می توان قلمرو این نوآوری را فراتر از حوزه ی شعر دو جانبه ی فارسی- انگلیسی دانست؛ چراکه اولین در میان همه ی زبان های مربوط خواهد بود و یا اگر مثلا این نوآوری قبلا فقط در زبان اردو انجام شده باشد، می توان این نوآوری را اولین در کل حوزه های شعری سایر زبان های مربوط دانست.
3- اولین سرایش عروضی در قالب شعر انگلیسی
قالب های شعری در انگلیسی با قالب های شعری فارسی، متفاوت اند. یکی از قالب های شعری در انگلیسی، غزل انگلیسی است که سانِت نامیده می شود. این قالب شعری دارای سه نوع قافیه بندی در شعر انگلیسی است. نوع قدیمی تر قافیه بندی سانِت از زبان ایتالیایی و به شیوه ی شاعری به نام پِترارک، وارد انگلیسی شد.
غزل پترارکی در قافیه بندی به این طرز است:
abba.abba.cde.cde.
معنای حروف بالا در قافیه بندی، این است که: مصرع های اول و چهارم و مصراع های دوم و سوم دارای قافیه ی مشترک اند و در بند دوم غزل هم قافیه بندی به همین شکل و بصورت مشترک است؛ یعنی قافیه ی مصراع های اول، چهارم، پنجم و هشتم مانند هم است و همچنین قافیه ی مصراع های دوم، سوم، ششم و هفتم.
در بندهای بعدی، سه نوع قافیه ی جدید وارد می شود بطوری که مصراع های نهم و دوازدهم و مصراع های دهم و سیزدهم و مصراع های یازدهم و چهاردهم دارای قافیه ی مشترک اند.
این شکل قافیه بندی در غزل اروپایی، از زبان ایتالیایی به انگلیسی وارد شد؛ اما چون در انگلیسی پیداکردن کلمات همقافیه، مشکل تر از ایتالیایی است، انگلیسی ها و مخصوصا شکسپیر، تغییراتی در قافیه بندی غزل انگلیسی به کار بردند. همچنین شاعر انگلیسی زبان دیگری به نام اسپنسر، نوع سومی از شیوه ی قافیه بندی را در غزل هایش به کار می برد. شیوه ی قافیه بندی اسپنسر به این صورت است:
abab.bcbc.c
و شیوه ی غزل انگلیسی به شیوه ی قافیه بندی شکسپیر به این شکل است:
abab.cdcd.efef.gg
همین طور که می بینید، شکسپیر با همه ی توانایی های شاعرانه و هنرمندانه اش شیوه ی آسانی را برای قافیه پردازی به کار می برد تا راحت تر بتواند مفاهیمش را در آن قالب بگنجاند.
این جانب هم غزلی انگلیسی بر وزن عروضی مفتعلن مفاعلن به شیوه ی شکسپیر سروده ام. تاریخ سرایش این سانِت انگلیسی که به گمان قوی، نخستین سانِت عروضی در جهان می باشد، ششم آذر 1396 همزمان با 28 نوامبر 2017 بوده است.
4- نخستین تبیین علمی- عملی در عروض پذیری زبان انگلیسی
در کتاب نورا- نوینستان بطور مختصر و در این کتاب سفیر شعر فارسی، بطور تشریحی، امکان و چگونگی عروض پذیری شعر انگلیسی را همراه با مثال هایی آورده، بررسی کرده، با تحلیل های مقایسه ای، نقاط قوت و ضعف آن را مورد بررسی علمی قرار داده، پیام خود را به شعرشناسان شرقی و غربی رسانده ام.

چکیده : در اشعار شاعران معاصر مضامین بکر و بدیع زیادی دیده می شود . خلاقیت ذهنی دوستان شاعر امروزی لایق تقدیر و تشویق در خور ایشان است . ضمن تشکر و قدر دانی از شاعران زیبااندیش و صاحب قدرت سایت شعر نو ، چند نکته برای بهتر شدن آثار شعری دوستان گرامی ، نظرم را به خود معطوف کرده که در این مقاله با ارائه چند مثال قصد دارم به کهنه گرایی در شعر پرداخته و راهکارهای به روز سرایی در شعر کلاسیک و امروزی را در حد توانم مورد بررسی قرار دهم .


واژگان کلیدی : شعر ، شعر امروزی ، شعر کلاسیک ، کهنه گرایی ، به روز سرایی .


مگر ما در زمان « فردوسی » و « سعدی » و « حافظ » و ... زندگی می کنیم که بگوییم و بنویسیم : « اندر دل آتش درآ پروانه شو» ( دیوان شمس 2131 ). و یا « همی یادم آید ز عهد صغر » ( بوستان باب نهم ) همین که بگوییم و بنویسیم : داخل آتش شده پروانه باش . و یا : از آن دورة کودکی یادم است... هم خودمان اذیّت نمی شویم و هم مخاطب .مگر وقتی با برادر و خواهر یا دوستی صحبت می کنیم ، چنین به او خبر می دهیم که : « دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار»( خیام 107 ) ما راحت و خودمانی و صمیمی و با صداقت گزارش می دهیم که : دیروز تو بازار بغل کوزه گری را دیدم . به نظر می رسد شعر سرودن باید به همین راحتی باشد .کافی است همان کلماتی را که می خواهیم بگوییم و حرف دلمان است به زبان شعر بیاوریم . البته کمی با چاشنی تخیل بیشتر . یعنی بهتر است در شعر هم ، راحت و خودمانی و صمیمی و صادق باشیم . جز این که در شعر علاوه بر بیان جملات به شکل امروزی و بی درد سر ، از صنایع ادبی هم غافل نشویم . « استعاره » ،« مجاز » ، « ایهام » ، انواع « جناس » ها ، انواع « تناسب » ها و ... در واژگان فارسی امروز هم وجود دارند . عزیزان به بیت زیر از جناب « مهدی فرجی » عنایت داشته باشند :
... « در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم » ( میخانه بی خواب . فرجی ) ...
این بیت در عین سادگی و صداقت و رعایت ترتیب جملات ، خالی از صناعات شعری و تخیل هم نیست . « آبی » و « آسمان » از یک طرف و « آسمان و « کبوتر » هم از طرف دیگر شبکه معنایی آرایه « مراعات نظیر » را خلق کرده اند که باعث می شود مخاطب در خیال خود ، آسمان آبی و کبوتری را تصوّر کند که این کبوتر پاک دل ، در آبی ترین روز به پرواز درآمده است و سپس در خیال و اندیشه خود به شاعر توجّه می کند که دلبرش لباسی آبی پوشیده و دل پاک شاعر را عاشق تر و آسمانی تر کرده است . کما این که این بیت خالی از کنایه هم نیست : « دل بردن » ، « آسمان پوشیدن » ، و در این بیت « کبوتر شدن » در همین بیت « آسمان » نماد صداقت » و کبوتر « نماد » پاکی است .
شعر امروز هر چه ساده تر و صمیمی تر باشد و با صداقت سروده شود به همان میزان ادبی تر و فنّی تر است . چنان که از ملزومات شعر گذشته درگیر کردن ذهن مخاطب و پیچاندن کلام و دور نگهداشتن او از معنای ظاهری شعر بود . شعر امروز سعی می کند مخاطب را مستقیماً وارد معنی شعر کند و او را معذّب نکند و باید هم چنین باشد . چون از نظر اخلاقی و اجتماعی مخاطب شعر امروز وقت زیادی برای صرف و درگیر کردن ذهن خود به امور جزئی ندارد و بهتر است رعایت حالش را بکنیم . همین که لغات دشوار به کار نبریم و جملات را ساده و در عین حال آراسته به صناعات گذشته شعری نماییم برای شعر امروز کافی است . این که بیان می کنم صناعات شعری گذشته ، برای این است که آرایه های ادبی و صناعات شعری همان هایی هستند که در گذشته وجود داشته اند . فقط می توانیم چگونگی کاربرد آن ها را عوض کرده و امروزی تر کنیم .
البته سرودن به زبان حال واقعاً سخت است و محدودیت به بار می آورد . ولی اگر بخواهیم می توانیم . بنده برای تسهیل در این امر پیشنهاد می کنم در کنار مطالعه اشعار شاعران گذشته ( البته به شکل محدود ) مطالعه اشعار شاعران امروزی مخصوصاً جوان تر ها را به شکل گسترده در اولویت قرار دهیم . جناب آفای استاد « محمد علی بهمنی » آقای « مهدی فرجی » آقای « فاضل نظری » مرحوم خانم « نجمه زارع » و....از آن دسته شاعران به روزی هستند که اگر در اشعارشان دقیق شویم فکر نکنم بتوانیم واژه ای را پیدا کنیم که بوی کهنگی و کهنه گرایی بدهد :
« گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
وقتی حضور آینه کمرنگ می شود
وقتی میانه ی بلوا سکوت دوست،
در جان گوشهای کَرَم زنگ می شود» ...
استاد محمد علی بهمنی ( گاهی دلم برای خودم تنگ می شود 1369 )
................
« رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم » ...
جناب مهدی فرجی ( قرار نشد 1392 )
...............
« از باغ مي برند چراغاني ات کنند
تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“
تنها به اين بهانه که باراني ات کنند » ...
آقای فاضل نظری ( گریه های امپراتور 1382 )

« خدا پشت و پناهت زود برگرد
فدای شکل ماهت زود برگرد
هوا سرد است،شالت را بینداز
بگیر این هم کلاهت،زود برگرد» ..
مرحوم نجمه زارع ( هفت بیت 1395 )
اگر در ترکیب جملات این بزرگواران تامّل کنیم ، می بینم که این عزیزان سعی می کنند در بیان شعری خود برخلاف شعر گذشتگان که ارکان دستوری جملات را بر هم می ریختند ، طبق نظم جملات امروزی ، ارکان دستوری نوشتار معیار فارسی امروز را حتّی در شعر رعایت کنند . یعنی سعی می کنند تا حد امکان « نهاد » در ابتدا و« فعل » در انتهای جملات شعرشان بیاید ، و بقیه اجزای جمله بین این دو عضو اصلی و در سر جای خود . کاری که گذشتگان شعر و ادب ما بر خلاف این نکته عمل می کردند و شعری را که ارکان دستوری و اجرای جمله آن بیشتر جا به جا می شد و به هم می ریخت ، ادبی تر و فنّی تر می شمردند . با این توضیح که در اشعار جناب اقای نظری بوی کهنه گرایی کمی احساس می شود .و این به دلیل کاربرد بعضی واژه ها به شکل مخفف آن هاست :
« من رستم و سهراب تو ! این جنگ ، چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ » ( فاضل نظری . همان )
در ابیات فوق شاعر دوبار از « گر » دیروزی به جای « اگر » امروزی و دوبار دیگر از « ز » مخفف به جای « از » به روز استفاده کرده و شعرش را به اشعار سبک فردوسی و سعدی نزدیک نموده است .
نکته بعدی این که استفاده از واژگان متروک دیروزی در شعر امروز ، شعر را بیشتر به سمت کهنه گرایی می برد . چه لزومی دارد که ما به جای « دستور » از واژه « فرمان » استفاده کنیم ؟ ، به جای « روی » و « صورت » از « چهره » و « رخسار » ، به جای « بدن » از « تن » به جای « کشور » از « میهن » و به شکل افراطی تر از « بوم و بر » و ... حتی افراطی تر این ها به جای « رنگین کمان » از « قوس و قزح » و از واژه های « صدره » ، « سرداری » ، « ارخالق » ، « کلیجه » ، « جبه » ...
نکات ذکر شده و مثال ها ، تنها شامل اشعار کلاسیک و شعر سنتی نمی شود . در اشعار نیمایی و شاخه های آن هم به کهنه گرایی بر می خوریم و بهتر است برای دوری از این مهم در شعر امروزی موارد نوشته شده در قالب های نو ، سپید و موج نو و ... هم رعایت شود .
« نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟ » اخوان ثالث ( زمستان 1335 )
همین نیمایی فوق العاده زیبا و استوار مرحوم « اخوان ثالث » با تمام محاسن و امتیازات خود از برچسب گهنه گرایی به دور نیست و به کار گیری واژه های اصیل اشعار کلاسیک را می توان از لابلای سایر واژه ها تشخیص داد : کز ، برون ، چو ، کاین ، ز و ...و مورد بعدی که به کهنه گرایی این شعر دلنشین دامن می زند جا به جایی ارکان دستوری آن است . که اگر از زاویه دید نقد اشعار سنتی بنگریم کاملاً هنرمندانه و استادانه و در نهایت استحکام و استواری است . ولی در مقایسه با بینش امروزی برای یک شعر معاصر ، همین جا به جایی ارکان معادلة امروزی بودن شعر زمستان را به هم می ریزد .
« من محکومِ شکنجه یی مضاعف ام
این چنین زیستن ،
و این چنین
در میان شما زیستن
با شما زیستن
که دیری دوستارتان بوده ام .» احمد شاملو ( آیدا در اینه 1341 )
جنان که می بینیم مرحوم « شاملو » علاوه بر این که در به کارگیری ارکان دستوری واژه ها وسواس به خرج داده و هر عضو از نظام دستوری را در جای خود آورده است ، با واژه های ساده و صمیمی که همگان با معانی آن ها آشنا هستیم شعری چنین استادانه با هنرمندی بالا سروده است . تکرار ها در این شعر زیبا نه تنها از حسن اثر کم نکرده که بر غنای آن نیز افزوده است.
نتیجه : در نهایت این که برای سرودن شعر معاصر ، چه در کلاسیک و چه در نیمایی ، بهتر است اصل « سعی نکنیم » را در نظر داشته باشیم تا اصل « سعی کنیم » را . یعنی سعی نکنیم جمله ها و ترکیب هایمان در شعر دشوار و طولانی باشد . سعی نکنیم از لغات پیچیده و دور از ذهن و نیازمند به فرهنگ لعت استفاده کنیم . سعی نکنیم واژگان را قیچی کرده و مخفف به کار ببریم . سعی نکنیم از « اندر » ، « همچو » ، « بسان » و ... و « همی » و « ب » در اول افعال مثلاً : همی رفتند به حای می رفتند و برفتند به جای رفتند ، استفاده کنیم .فقط یک بار سعی کنیم : سعی کنیم که راحت و ساده بنویسیم .

شناخت اصول اشعار نیمایی و سپید 
یکی از انواع شعر نو متداول در دوران معاصر ایران، شعر آزاد نیمایی است. 
این شکل از شعر، نام خود را از نیما یوشیج (1338-1276ش.) شاعر معاصر ایران 
گرفته است که در شعر خود، هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل راهی کاملاً 
متفاوت با شعر سنّتی فارسی در پیش گرفته و بنیانگذار شیوة جدیدی در شعر 
فارسی شد. 

چندی پیش از آنکه نیما تلاش های خود را برای یافتن راهی 
تازه در شعر فارسی شروع کند، تحت تأثیر ادبیات غرب، در مطبوعات ادبی ایران 
بحث هایی بر سر لزوم تجدّد در شعر در گرفته بود. آثار معدودی که از تقی 
رفعت، خانم شمس کسمایی، محمّدرضا میرزاده عشقی و ابوالقاسم لاهوتی چاپ شده، 
نشان دهندة کوشش آگاهانۀ آنان برای ایجاد تحوّل در شعر فارسی است. کوشش 
های نیما با انتشار بخشی از منظومة غنایی «افسانه» در سال 1301 شمسی شروع 
شد. این منظومه وزنی مهجور و قالبی تازه داشت و در آن، با زبانی ساده و بی 
تکلف، از احساسات و عواطفی سخن گفته می شد که در زمان خود کاملاً تازه بود. 
نیما یوشیج یک سال بعد، قطعة «ای شب» را منتشر کرد که هم از لحاظ قالب و 
هم از جهت مضمون، تازگی داشت و نگرش متفاوت شاعر را نسبت به طبیعت نشان می 
داد. در سال 1305شمسی، نیما منظومۀ «خانوادة سرباز» را در قالبی که تلفیقی 
از مستزاد و مثنوی بود، منتشر کرد. 

نیما یوشیج در فاصله سال های 
1316 تا 1318شمسی شعرهای «ققنوس»، «غراب» و «گل مهتاب» را منتشر کرد. در 
این شعرها، تساوی مصراع ها و نیز رعایت قافیه به شیوة قدیم نادیده گرفته شد 
و راه جداگانه و شیوة خاصّ نیما را که بعدها، شعر آزاد نیمایی نامیده شد، 
مشخّص می کرد. 

از سال 1320شمسی به بعد، شعر آزاد نیمایی با 
فعّالیّت های نیما و پیروانش رواج یافت. در سال 1324 منوچهر 
شیبانی(1370-1302ش.) مجموعة شعر «جرقه» و در سال 1329 فریدون 
تولّلی(1364-1298ش.) مجموعة «رها» را با توجّه به اصول شعر نیمایی منتشر 
کردند. از سال 1332 به بعد، شعر آزاد نیمایی رواج کامل یافت و امروزه این 
شیوة شعر، رایج ترین شکل شعر فارسی است و مهمّترین شاعران دوران معاصر، 
مجـدالدّین مــیرفخرایی معـروف به گلچیــن گیلانی(1351-1287ش.)، فـریدون 
مشیــری 
(1379-1304ش.)، مهــدی اخــوان ثالث (1369-1307ش.)، سهــراب سپهری 
(1359-1307ش)،فروغ فرخزاد(1345-1313ش.)،محمّدرضا شفیعی کدکنی( -1318ش) و 
هوشنگ ابتهاج ( - 1306 ش.) این روش را برگزیده اند.

وزن و قافیه در شعر آزاد نیمایی: 
شعر 
آزاد نیمایی، شعری موزون است که از لحاظ الگوی وزنی دنباله روی وزن عروضی 
است اما به لحاظ تعداد پایه (رکن) با شعر کلاسیک فارسی تفاوت دارد؛ به این 
معنی که در شعر کلاسیک چنانکه شاعر مصراعی را بر پایة چهار مفاعیلن بسراید، 
ملزم است که در تمام مصراع های شعر همین تعداد پایه را به کار برد. مثلاً 
در این بیت: 

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم 

چون شاعر در مصراع اول از چهار رکن مفاعیلن استفاده کرده، در مصراع دوم و تمام مصراعها و ابیات بعدی ملزم به رعایت این اصل می باشد. 
امّا 
در شعر آزاد تعداد پایه ها در هر مصراع به تناسب حال می تواند متغیّر باشد 
و شاعر مختار است هرکجا احساس کرد حرفش تمام شده است، زنجیرة افاعیل را 
قطع کند یا به جای پایه های یکنواخت، در صورت نیاز، همان پایه ها را کوتاه و 
بلند کند، 
نیما مجبوربود سه اصل "وزن، عاطفه و تصویر سازی" های بدیع و 
نو را آن چنان قوی و زیبا ارایه دهد که کمبود اصل تساوی ارکان جبران شود و 
حس نشود. بنابراین یک شعر نیمایی فنی و اصولی آسان تر از شعر سنتی نیست و 
چه بسا سخت تر نیز می باشد 

برای نمونه در شعر زیر، مبنای وزن بر پایۀ فاعلاتن است: 
گر به کار خود فرو پاشید (فاعلاتن فاعلاتن فاع) 
یا به کار مردم دیگر ( فاعلاتن فاعلاتن فع) 
یا بکاهیده زبار خود (فاعلاتن فاعلاتن فع) 
یابیفزوده به بار مردم دیگر ( فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع)
دیده بانی می کنم ناخوب کارهاتان را. (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعل) 

شاعر، برای اجتناب از یکنواختی فاعلاتن های مکرّر، هر سطر را به جای فاعلاتن، با یک هجای سنگین مثل «فاع» یا «فع» تمام می کند. 

و یا نمونه ای دیگر: 
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک / مفاعیلن 4 بار/ 
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت / مفاعیلن3 بار/ 
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم / مفاعیلن3 بار/ 
ز چشم دوستان دور یا نزدیک...؟ /مفاعیلن3 بار 

دیگر 
خصوصیّت شعر نیمایی، متحوّل شدن نقش قافیه است. در شعر کلاسیک قافیه به 
صورت ثابت در پایان مصراع ها یا ابیات قرار دارد. اما نیما با این استدلال 
که: «قافیه باید زنگ آخر مطلب باشد» وجود قافیه های مشترک را برای بیان 
موضوعی واحد رعایت می کند؛ هرجا که مطلب عوض شود، قافیه می تواند تغییر 
کند. 

مهتاب 
نیما یوشیج 

می تراود مهتاب 
می درخشد شبتاب 
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک 
غم این خفتة چند 
خواب در چشم ترم می شکند. 

نگران با من استاده سحر 
صبح می خواهد از من 
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر 
در جگر لیکن خاری 
از ره این سفرم می شکند. 

شعر شاملویی یا سپید: 
احمد 
شاملو از ماشین شعر سنتی یک چرخ دیگر (اصل وزن) را هم کنار نهاد. او به 
وزن درونی و یا "تونالیته" ی شعر باور داشت. اما منظور او هم کم کردن اصول 
شعر و کاستن از زیبایی آن نبود، و در عوض او بر این باور بود که دو اصل شعر 
سپید (اصل تصویر سازی و عاطفه) باید آن چنان قوی باشد که کمبود دو اصل وزن 
و قالب را جبران کند، درست مانند دوچرخه ای که دارای امکانات و سرعت و 
کیفیت یک ماشین چهارچرخ می باشد! بنابراین، به قول استاد جمشید علیزاده یک 
شعر شاملویی فنی و اصولی سخت ترین نوع شعر می باشد و ما نباید فکر کنیم که 
با شکستن ظاهر شعر(قالب و وزن) یک شعر "نو" ارایه داده ایم. 
برای نمونه 
قسمتی از شعر " مرگ ناصری" سروده ی احمد شاملو را که به دوش کشیدن صلیب به 
وسیله ی عیسی بن مریم را به تصویر می کشد، مرورکنیم. 

با آوازی یکدست 
یکدست 
دنباله ی چوبین بار 
در قفایش 
خطی سنگین و مرتعش 
برخاک می کشید 
"تاج خاری بر سرش نهید...!"حتی خیلی از بچه های قوی شاعر و داستان نویس،اصول اولیه ی عروض و قافیه را نمی دانند. کتاب هایی مثل «عروض و قافیه ی دکتر شمیسا» هم بیشتر علمی هستند تا کاربردی. یعنی زیاد به درد کسی که فقط می خواهد وزن و قافیه را در حدّ مقدماتی یاد بگیرد و اشکالات وزنی شعرش را برطرف کند نمی خورد. پس فعلا تصمیم گرفتیم روش ساده ای را در چند جلسه برای آموزش مقدماتی عروض و قافیه امتحان کنیم. اما یادتان باشد که راز موفقیت شما شعر خواندن زیاد و حفظ کردن و تمرین آموخته هاست:
هر شعری که گفتید را در اولین مرحله تقطیع کنید. یعنی چی؟ یعنی بخش بخش بخوانید و آن بخش ها را زیر مصرع های شعر بنویسید. یادتان باشد که کلمات را آنگونه که می خوانیم تقطیع کنید نه آنگونه که می نویسیم.
مثلا «خواهر به مکّه رفته» می شود: «خا هر ب مک ک رف ت».
این موضوع یکی از اصولی ترین چیزهایی ست که باید همیشه یادتان باشد. حالا به هر کدام از این بخش ها یک «هجا» می گوییم که سه حالت دارد:
1- یک حرفی: که به آن هجای کوتاه می گویند مثلا: تَ تِ تُ
2- دو حرفی: که به آن هجای بلند می گویند مثلا: ما می مو در بز هم سد
3- سه حرفی و بیشتر: که به آن هجای کشیده می گویند مثلا: است، باز، ایست، پودر، سارتر
علامت هجای کوتاه: U علامت هجای بلند: _ علامت هجای کشیده: _U
مثال: توانا بُوَد هر که دانا بُوَد
ت وا نا ب ود هر ک دا نا ب ود
U _ _U _ _ U _ _ U _
فعلا به هر شعری که رسیدید بدون توجه به اختیارات شعری و درست و غلط بودن، این روش را امتحان کنید تا در قسمت دوم با جزئیات عروض و قافیه آشنا شویم. چیزی که اکنون آموختیم پایه و اصل یادگیری وزن بود.
Even when i spend the whole day with you, I miss you the second you leave.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  سرودن شعر نو

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان