03-05-2018، 19:24
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-05-2018، 19:33، توسط Dead Silence.)
The MatriX
نویسنده : محمود بلالی
عکس و اسکرین شات از فیلم توسط خودم !
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/u962_shutter-island-2.jpg)
"ماتریکس یک فیلم 3 قسمتی است که این نوشته تحلیل قسمت 1 آن است "
اینطور به نظر می رسد که داستان فیلم در سال 1999 رخ می دهد. سکسانس ابتدایی با تلاش افراد پلیس برای دستگیری زن مرموزی که به ترینیتی معروف است آغاز می شود. پلیس درصدد است تا او را دستگیر نماید، اما به ناگاه با واکنش غیر معمول او روبرو شده و ترینیتی موفق می شود با اتکا به قابلیت های مافوق بشری خود (سرعت عمل فوق العاده بالا و خلاف قوانین فیزیکی) از دست پلیس بگریزد. اما در میان افراد پلیس هم، ماموران ویژه ای حضور دارند که آن ها نیز از چنین قابلیت های مافوق بشری برخوردارند. تعقیب و گریز میان ماموران ویژه و ترینیتی آغاز می شود و در نهایت پس از یک تعقیب و گریز طولانی و نفس گیر، ترینیتی موفق می شود از طریق اتصال به خط تلفن به یکباره ناپدید شده و خود را نجات دهد!!!
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/xh2j_red-sea-01.jpg)
با چنین مقدمه عجیبی فیلم آغاز می شود و بیننده به آرامی با مفهومی به نام ماتریکس آشنا می شود. نامی که تمام ذهن و فکر یک مهندس رایانه به نام "توماس اندرسون" را به خود مشغول داشته است. اندرسون فردی است با یک زندگی دوگانه، روزها او را به عنوان برنامه نویس یک شرکت مهندسی رایانه ای می شناسند و شب ها او با نام مستعار نیو (Neo) هکری حرفه ای است که مشتریان اطلاعاتی خاص خود را دارد. نیو در طول جستجوهایش در فضای مجازی بارها و بارها با نام ماتریکس برخورد کرده و حالا این نام و برخی رویدادهای نامتعارف اطرافش، او را هر چه بیشتر نسبت به یافتن حقیقت ماتریکس و پی بردن به هویت فردی به نام مورفیوس که گویا با این نام ارتباطی تنگاتنگ دارد کنجکاو نموده است.
در یکی از روزها، اتفاق غیرمنتظره ای رخ می دهد و پیغام عجیبی روی صفحه مانیتور نیو ظاهر می شود. پیغام به گونه ای مشخص او را مخاطب قرار داده و با بیان برخی حقایق، از نیو می خواهد که با دنبال نمودن برخی نشانه ها خودش را به مکان خاصی برساند.
در اینجا فیلم به طور آشکار به داستان آلیس در سرزمین عجایب اشاره می کند. این که اندرسون دارای زندگی دوگانه است، اشاره به دنبال کردن خرگوش سفید و یا خوردن قرص های آبی و قرمز (در ادامه فیلم) و... همه و همه نشان از توجه سازندگان فیلم به فلسفه پشت پرده داستان آلیس دارد؛ این که همه چیز به همان اندازه که واقعی به نظر می رسند، غیر واقعی هستند و واقعیت ممکن است توهمی دستکاری شده از مجاز باشد.
نیو طبق راهنمایی پیغام روی مانیتور، وارد رستورانی شده و در آنجا با ترینیتی (زن مرموزی که در ابتدای فیلم با پلیس درگیر شده بود) ملاقات می کند. ترینیتی به نیو اطلاع می دهد که از تمام دغدغه های او در یافتن پاسخ درمورد متریکس و مورفیوس آگاه است و قصد دارد برای پاسخگویی به همه این سوال ها او را با مورفیوس روبرو نماید. اما از طرفی به او اطلاع می دهد که ماموران ویژه امنیتی به دنبال او هستند و باید بیشتر مراقب خودش باشد.
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/0pdr_s2.jpg)
پس از این ملاقات، سلسله وقایع عجیب و مرموزی برای نیو آغاز می گردد. همانطور که ترینیتی هم هشدار داده بود ماموران ویژه امنیتی در محل کار نیو به سراغ او می آیند، اما طی یک ارتباط تلفنی، مورفیوس سعی می کند او را برای فرار از دست ماموران راهنمایی نماید. نیو طبق راهنمایی های مورفیوس عمل می کند، اما در آخرین لحظه توسط ماموران دستگیر می شود
در اداره پلیس، مامور ارشدی که با نام اسمیت شناخته می شود، کار بازجویی از نیو را آغاز می نماید. در ابتدا اینطور به نظر می رسد که علت دستگیری نیو به دلیل Hک های اطلاعاتی وی بوده، اما کم کم مشخص می شود که موضوع به مورفیوس و ارتباط وی با نیو ارتباط دارد.
مـامور اسمـیت :
ب نظر ميرسه كه شما زندگي دوگانهاي داريد. در يكي از اون ها شما توماس اندرسون هستيد، برنامهنويس يك شركت معتبر نرمافزاري. بيمه تامين اجتماعي داريد، مالياتهايتون رو ميپردازيد، حتي شما به صاحبخانهتان در حمل كيسهزباله كمك ميكنيد. زندگي ديگه شما در رایانه هاست. جايي كه با نام مستعار "نيو" يك هكر هستيد و تا حالا تمام قانوني كه در رابطه با رایانه ها بوده شكستهايد. يكي از اين زندگيها آيندهاي داره، ولي ديگري نه. ميخوام تا اونجا كه ميتونم صريح باشم، آقاي اندرسون. شما اينجاييد چون ما به كمك شما نياز داريم. ما ميدونيم كه شخص خاصی با شما تماس گرفته، كسي كه خودش رو مورفيس مينامه. هر چه كه شما درمورد او ميدونيد كاملا بيارتباط با واقعيته. درواقع از نظر بسياري از مقامات او خطرناكترين انسان زنده حال حاضره. همكاران من معتقدند كه من دارم وقتم رو با شما تلف ميكنم، اما من مطمئنم كه شما
ميخوايد كار درست رو انجام بديد. ما هم با كمال ميل پرونده شما را پاك ميكنيم و يك زندگي تازه براي شما درست ميكنيم. در عوض تنها چيزي كه از شما ميخوايم همكاري براي دستگيري يك تروريست خطرناكه...
نیو با پیشنهاد اسمیت مخالفت می کند و از دادن هرگونه اطلاع به او سر باز می زند و طی یک اتفاق عجیب به ناگاه دهان او به شکل فیزیکی از صورتش حذف شده و اسمیت روبات فوق پیشرفته ای (شبیه به کرم) را وارد بدن نیو می کند. همزمان با این اتفاق ناگهان نیو در خانه خود از خواب بیدار می شود و اینطور به نظر می رسد که همه این ماجراها در خواب اتفاق افتاده بوده است.
در اینجا ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن تاکید فیلم به وجود جهان های موازی است. همانند بسیاری از فیلم ها و بازی های رایانه ای، فیلم متریکس هم به جهان های موازی (جهان های ذهنی و حوزه خیال) اشاره ای مستقیم دارد و درواقع بنیان و اساس داستان فیلم در این فضا در گردش است. به گونه ای که کیفیت زندگی در این دنیای موازی - و البته مجازی- همانند کیفیت زندگی در دنیای واقعی توصیف می شود.
در همین زمان یکبار دیگر مورفیوس با نیو تماس گرفته و به او می گوید که اگر همچنان طالب یافتن پاسخی برای سوال های خود است، برای ملاقات با او به آدرس خاصی بیاید. نیو در آنجا یکبار دیگر با ترینیتی ( و البته دوستان او) روبرو می شود و در یک اقدام عجیب، ترینیتی با کمک دستگاهی پیشرفته، روباتی را که اسمیت وارد بدن نیو کرده بود، از بدن او خارج می نماید
تازه اینجاست که مرز میان واقعیت و خیال در هم می شکند و بیننده (و همچنین نیو) متوجه می شوند که ماجرای حذف شدن دهان نیو و روبات جاسوسی که در بدن او نفوذ کرده، خواب و یا رویا نبوده و کاملا واقعیت داشته اند.
از اینجا به بعد نقطه عطف داستان فیلم آغاز می شود. سرانجام نیو با مورفیوس ملاقات می کند و مورفیوس درمورد متریکس توضیحاتی به نیو می دهد. به این دیالوگ ها توجه کنید
مورفیس :
بذار برات بگم كه چرا اينجا هستي. تو يه چيزي رو ميدوني. ميدوني، ولي نميتوني توصيفش كني اما احساسش ميكني. تمام عمر احساسش كردي كه يه جاي كار اين دنيا اشكال داره. نميدوني اون چيه، ولي يه چيزي هست. چيزي كه مثل خوره به جونت افتاده و داره ديونت ميكنه. همين احساسه كه تو رو به اينجا و پيش من كشونده.
ميدوني راجع به چي حرف ميزنم؟ متريكس؟ ميخواي بدوني كه اون چيه؟ متريكس همهجا هست. دور تا دور ما. حتي الان در همين اتاق. ميتوني وقتي از پنجره نگاه ميكني ببينيش. يا وقتي كه تلويزيون رو تماشا ميكني. وقتي سر كار ميري احساسش ميكني. وقتي كه به كليسا ميري. يا وقتي كه مالياتهات رو ميپردازي. اون دنياييه كه جلوي چشمهات كشيده شده تا نتوني حقيقت رو ببيني.
نیو:
كدوم حقيقت؟
مورفیوس
اينكه تو يه بردهاي. مثل بقيه تو در اسارت به دنيا اومدي. در زنداني كه توي اون نه ميتوني بچشي، نه بو كني و نه چيزي رو احساس كني، يك زندان براي ذهنت. متاسفانه به هيچكس نميشه گفت كه متريكس واقعا چيه
بايد با چشمهاي خودت ببيني. اين آخرين فرصت توست. بعد از اين هيچ راه بازگشتي وجود نداره.
با توجه به توضیحات مورفیوس، ماتریکس چیزی است که همه جا را دربرگرفته و کار آن این است که انسان ها متوجه نشوند که برده هستند و در اسارت به دنیا آمده اند. اسارتی که به جسم تعلق ندارد و زندانی برای ذهن است. با این توضیحات به وضوح مشخص می شود که ماتریکس از حوزه جسم و دنیای مادی خارج شده و به طور خاص با حوزه وهم، خیال و مجاز سر و کار دارد. اینطور به نظر می رسد که ماتریکس به طور خاص برای انسان ها ساخته شده و بر ذهن آن ها حکومت می کند. اما در اینجا نکات مهمی وجود دارد که باید به آن ها توجه نمود:
مورفیوس به نیو توضیح می دهد که او همواره متوجه وجود اشکالی در این دنیا شده که توصیفی برای آن ندارد. اما هیچگاه توضیح نمی دهد که این اشکال چیست و نیو چگونه متوجه وجود این اشکال شده است؟ توصیفی که مورفیوس از ماتریکس ارائه می دهد شباهت بسیار زیادی به توصیف اسلام از خداوند دارد. خدایی که همه جا هست و در همه جا را در برگرفته است (حتی وقتی به کلیسا می روی هم می توانی او را ببینی). اگر منظور مورفیوس نوعی برنامه نرم افزاری است، چرا آن را اینطور توصیف نمی کند:
ماتریکس توهمی است که همه جا را شکل داده و درواقع همانند روکشی برای همه اشیاء موجود در این جهان است.
نکته بعد درمورد بردگی است. مورفیوس به نیو می گوید که او یک برده است و در اسارت به دنیا آمده است. اسارتی که در ذهن اوست. در قرآن کریم درمورد شیطان مطالب جالب و قابل تاملی وجود دارد که بی ارتباط با این بحث نیست:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت،[39]- حجر
در این آیه به وضوح به این نکته اشره می شود که شیطان دنیا را در نظر انسان زینت می دهد و با این کار همه را گمراه می سازد. توجه کنید، شیطان در حوزه ذهن وارد می شود و دنیا را در نظر انسان زیبا جلوه می دهد. دنیاییی که در اصل از خاک ساخته شده و جذابیتی ندارد. و این شیطان است که به این خاک جلوه و زیبایی می بخشد و ذهن را درگیر آن می نماید، دقیقا مانند کاری که متریکس (نرم افزار هوش مصنوعی) نظیر آن را انجام داده.
اما شیطان علاوه بر این کار، توانایی و قابلیت های دیگری نیز دارد. در آیاتی دیگر خداوند درمورد قابلیت دیگر شیطان اینطور توضیح می دهد
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
گفت: «به خاطر داری هنگامی که ما (برای استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم - و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهی بطرز شگفتآوری راه خود را در دریا پیش گرفت!»[ 63]- کهف
وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ
و به آن یکی از آن دو نفر، که میدانست رهایی مییابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.[ 42]- یوسف
در این دو آیه خداوند به صراحت به قابلیت تصرف شیطان در ذهن و برداشتن فکر و یا کاشتن یک فکر در ذهن اشاره می نماید. دقیقا همانند کاری که متریکس با ذهن انسان ها انجام می دهد . شاید با این توصیف بتوان عمل متریکس را همچون عمل شیطان ارزیابی نمود.
و اما نکته بعدی درمورد جهان خلق شده توسط متریکس است. طبق گفته های مورفیوس، متریکس در حوزه ذهن انسان ها ورود کرده و بر ذهن آن ها تاثیر می گذارد، خب با این اوصاف وضعیت حیوانات در این جهان به چه شکل خواهد بود؟ آیا آن ها نیز همانند انسان ها از طریق ذهن به متریکس متصل شده اند یا اصلا وجود خارجی نداشته و صرفا توسط متریکس شبیه سازی شده اند؟
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://vgpostmortem.ir/images/Matrix/Zehn.jpg)
توضیحات مورفیوس به قدری گیج کننده و غیر قابل باور هستند که نیو به سختی آن ها را می پذیرد. مورفیوس به نیو توضیح می دهد که برای درک کامل متریکس باید دست به انتخابی بزرگ بزند. او همانند داستان آلیس، دو قرص آبی و قرمز را به نیو نشان می دهد و از او می خواهد تا یکی از آن ها را انتخاب نماید:
مورفیوس:
اگه قرص آبي رو بخوري داستان تموم ميشه، تو توي رختخواب بيدار ميشي و هرچي رو كه خودت بخواي باور ميكني
اگه قرص قرمز رو بخوري در سرزمين عجايب ميموني و من بهت نشون ميدم كه اين لانه خرگوش چقدر عميقه.
يادت باشه من فقط ميخوام حقيقت رو بهت بدم نه چيزي بيشتر يا كمتر.
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://vgpostmortem.ir/images/Matrix/Ghors.jpg)
باز هم اشاره ای صریح و مستقیم به دو رنگ نمادین آبی و قرمز. در نمادشناسی سینما، معمولا رنگ آبی به عنوان نماد گناه و رنگ قرمز به عنوان نماد هشدار به کار می رود. با این توصیف، انتخاب قرص آبی توسط نیو به معنی انتخاب او برای ماندن در فضای گناه (دروغی که متریکس به خورد او داده و فضای گناه آلودی که برایش به وجود آورده است) و انتخاب قرص قرمز به معنی پذیرش هشدار و آمادگی برای درک حقیقت است.
نیو قرص قرمز را می خورد و به همراه مورفیوس برای دیدن حقیقت راهی می شود. مورفیوس نیو را به محلی که شباهت زیادی به اتاق کنترل دارد می برد و در آنجا او را با برخی از افرادش آشنا می کند. او به نیو توضیح می دهد که قرص قرمز بخشی از برنامه ردیاب بوده که از طریق آن می توانند موقعیت فیزیکی نیو را تشخیص دهند.
نیو کنار آینه ای قدی ترک خورده ای می نشیند و منتظر عملکرد قرص می ماند. در این زمان ناگهان شیشیه آینه، حالتی سیال یافته و با لمس شیشه، نیو با آینه ترکیب می شود و آینه تمام وجود او را فرا می گیرد.
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/56h_10531450124032335380.png)
نمایش چنین صحنه ای به این معنی است که مرز میان واقعیت و مجاز در هم شکسته شده و هر دو به یک پیکر واحد تبدیل می شوند. با این منطق که تصویر انسان درواقع خود او اما در کیفیتی پایین تر نسبت به اوست و حیاتی وابسته به حیاط او دارد، اما با ترکیب این دو با یکدیگر، علت و معلول یکی شده و اصطلاحا ادراک کامل حاصل می شود، و تنها در این حالت است که مورفیوس و افرادش می توانند مکان واقعی نیو در جهان واقعی (کشتزار انسان ها) را بیابند.
در این بخش از فیلم حقیقت دیگری آشکار می شود؛ زمین سال ها پیش در اثر یک اتفاق به مخروبه ای غیر قابل سکونت تبدیل شده بود و انسان ها سالیان درازی است که تحت کنترل ابر ماشین هوشمندی که سابقا به دست خود آن ها ساخته شده بود، کنترل می شوند. در این مورد مورفیوس اینطور توضیح می دهد
مورفیوس:
در اوايل قرن بيست و يكم تمام نسل بشر جشني باشكوهي گرفت. چرا كه در عين ناباوري اون ها موفق شدند AI رو به وجود بیارن.
نیو:
؟AI، يعني هوش مصنوعي
مورفیوس:
هوشياري منحصر به فردي كه نسل جديدي از روباتها رو به وجود آورد. ما نميدونيم كه اول كي حمله كرد، ما يا اون ها. اما اين رو ميدونيم كه ما آسمون رو سياه كرديم. ماشينها به انرژي خورشيدي وابسته بودند. اون موقع اين باور وجود داشت كه بدون چنين منبع سرشاري از انرژي، اونها دوام نخواهند آورد. در طول تاريخ بشر، ما هميشه براي زنده موندن به ماشينها وابسته بوديم. سرنوشتي كه براي انسانها رقم خورده، كنايهآميز به نظر ميرسه. بدن انسان بيشتر از يك باتري 120 ولت الكتريسيته ساكن توليد ميكند و البته بيش از 25000 واحد گرمايي، به اندازه 7.5 كيلو وات كه براي راهاندازي نوعي گداخت هستهاي كه ماشينها پيدا كردند كافي بود. پس اونها تمام انرژي رو كه لازم داشتند پیدا کردند. كشتزارهايي وجود داره نيو،كشتزارهايي بيپايان. جايي كه انسانها ديگر به دنيا نميآيند، بلكه كاشته ميشن. من براي مدت ها اين رو باور نميكردم. تا اينكه كشتزارها رو با چشم خودم ديدم. من ديدم كه مردهها رو به سرم مايع براي تزريق به زندهها تبديل ميكردن. در همون حال كه اونجا وايستاده بودم و اين نمايش ترسناك و منظم رو تماشا ميكردم. به حقيقت ماجرا پي بردم كه حقيقت متريكس چيه؟ كنترل... متريكس دنياي خيالي ساخت ماشينهاست. ساخته شده تا ما رو تحت كنترل داشته باشه!
نیو:
مورفيس، چه بلايي به سر من اومده؟ اينجا كجاست؟
مورفیوس
مهمتر از كجا اينه كه بپرسي كِی ؟
نیو:
كِي؟
مورفیوس:
تو فكر ميكني كه سال 1999 است. درحاليكه بيشتر به سال 2199 نزديكيم. نميتونم با اطمينان بگم كه در چه سالي هستيم. چون به درستي نميدونيم.
مورفیوس برای تایید این موضوع، نیو را به دیدن اوراکل می برد. این دیدار در فضای مجازی متریکس انجام می شود و در این دیدار اوراکل به نیو می گوید که بر خلاف تصور مورفیوس، او همان منجی بشارت داده شده نیست.
توجه داشته باشید که ملاقات با اوراکل در دنیای ماتریکس صورت می گیرد نه در دنیای واقعی مانند سفینه مورفیوس و یا زایان. سوال این است که چرا اوراکل را فقط می توان در دنیای متریکس ملاقات کرد؟ چرا اوراکل مانند سایرین از متریکس رها نشده تا لازم نباشد برای دیدن او ریسک رفتن به متریکس را به جان خرید؟ این سوالی است که فیلم هیچگاه به آن پاسخ قانع کننده ای نمی دهد. (لااقل در اولین قسمت
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/yi3j_10531450124032335380.png)
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://vgpostmortem.ir/images/Matrix/Masih.jpg)
نکته بعدی درمورد استفاده از اصطلاحاتی نظیر یا "عیسی مسیح"، "خدا به دادمون برسه"، "یا خدا" و... از زبان شخصیت هایی همانند نیو، ترینیتی و مورفیوس است. با توجه به گفته های مورفیوس، انسان ها نزدیک به 200 سال است که تنها از طریق آزمایشگاهی به دنیا می آیند و فقط به صورت ذهنی در متریکس زندگی می کنند و این بدان معنی است که یک نسل کامل از بشر به کلی نابود شده و نسلی کاملا جدید به وجود آمده اند. با این توصیف ها، چگونه انسان ها به خدا و پیامبر او اعتقاد دارند؟ آن ها از کجا مسیح و یا خداوند را می شناسند؟ آیا متریکس درمورد خدا و پیامبران به انسان ها اطلاع داده است؟ اگر اینطور باشد، با توجه به این که گفته می شود در متریکس حتی بو و مزه هم حقیقت وجودی ندارند و تنها ذهن آن ها را به عنوان بو و یا مزه از راه تلقین می پذیرد، پس خدا و پیامبران هم نباید از این قاعده کلی مستثنی باشند! به معنی دیگر، طبق روند مفهومی فیلم، خدا و به طور کلی دین هم تلقینی ذهنی و غیر واقعی از طرف متریکس هستند و واقعیت ندارد!!
سایفر (در هنگام خوردن استیک در متریکس):
ميدونم كه اين استيك وجود نداره. ميدونم كه وقتي اون رو ميگذارم توي دهنم متريكس به مغزم ميگه كه اين آبدار و خوشمزه است. بعد از 9 سال، ميدوني آخر به چي رسيدم؟ سعادت در جهالت است.
![تحلیل و بررسی The Matrix 1](http://uupload.ir/files/f6l4_10531450124032335380.png)
نیو پس از شنیدن حرف های اوراکل تصمیم می گیرد که حقیقت موضوع را با مورفیوس درمیان بگذارد، اما در این بین با اتفاق پیش بینی نشده ای مواجه می شود. سایفر، به گروه خیانت کرده و پلیس و افسران متریکس با آن ها درگیر می شوند. در اثر این درگیری یکی از افراد گروه کشته می شود و مورفیوس هم توسط اسمیت و افرادش دستگیر می شود.
مورفیوس توسط اسمیت مورد بازجویی قرار می گیرد و سعی می کند با نفوذ به ذهن او اطلاعات مربوط به کدهای دسترسی به سیستم اصلی زایان را به دست آورد. او در این بین مطالب مهمی درمورد متریکس می گوید که ماهیت حقیقی آن را مشخص می نماید:
اسمیت:
تا حالا شده وايستي و بهش خيره بشي؟ مبهوت زيبايي و نبوغ اينكار نشدي؟ ميلياردها انسان، اون بيرون دارند زندگي ميكنند. چقدر بي توجه... هيچ ميدونستي كه اولين متريكس طوري ساخته شده بود تا دنياي كاملي براي انسان ها باشه؟ جايي كه هيچ كس رنج نكشه. جايي كه همه توش خوشحال باشنه. اما فاجعه شد. هيچ كس برنامه رو نپذيرفت و همه نمونهها از دست رفتند. عدهاي معتقدند كه زبان برنامهنويسي ما براي توصيف دنياي كامل شما ناكارآمد بود. اما به عقيده من انسان ها به عنوان گونهاي از حيات، واقعيت را تنها از طريق رنج و عذاب درك ميكنند. براي همين هم دنياي كامل، صرفا رويايي بود كه ذهن خودآگاه شما در تلاشه تا از اون بيدار بشه. براي همينه كه متريكس به اين صورت طراحي شد. نقطه اوج تمدن شما،"گفتم "تمدن شما چون بعد از اون، وقتي ما بجاي شما شروع"به فكر كردن كرديم، درواقع شد "تمدن ما"و البته همه مسائل از همينجا شروع ميشود، تكامل مورفيس، تكامل. درست مثل دايناسورها.
ر اینجا اسمیت به نکات مهمی اشاره می کند:
اول این که متریکس دارای دو نسخه بوده و در حال حاضر مردم با نسخه دوم متریکس روبرو هستند. نسخه اول طوری طراحی شده بو که در آن هیچکس رنج نمی کشید و همه خوشحال بودند. اما سرانجام این نسخه چه شد؟ همه مردم آن را پس زدند!! علت چه بود؟ زیرا انسان ها واقعیت را تنها از طریق رنج و عذاب درک می کردند!!
در این فیلم هیچگاه توضیح داده نمی شود که نسخه اول متریکس چه وقت به وجود آمد و مردم درگیر با این نسخه چه سرنوشتی پیدا کردند؟ زیرا آن ها انسان های آزمایشگاهی نبودند که متریکس بتواند ذهن آن ها را کنترل نماید. مگر نه این که متریکس ماهیتا مجازی است، پس چرا اسمیت ادعا می کند که انسان ها واقعیت را تنها از طریق رنج و عذاب درک می کنند؟ منظور او از واقعیت چیست؟ چیزی که متریکس به عنوان واقعیت سعی دارد به انسان ها تلقین نماید، یا واقعیتی که در ورای متریکس قرار دارد؟
به نظر می رسد که اشاره به نسخه اول متریکس اشاره ای استعاره ای به بهشت باشد که در آن نه رنجی بود و نه ناراحتی. و این که انسان ها از آن رانده شدند (آن را پس زدند) زیرا فقط از طریق ابتلا به گرفتاری های دنیوی بود که می توانستند واقعیت را درک نمایند! حال این واقعیت چه بوده، خود جای بحث و گفتگو دارد.
در ادامه داستان، اپراتور سفینه تصمیم می گیرد تا برای محافظت از زایان، ارتباط مورفیوس را با شبکه قطع کرده و او را بکشد. اما نیو با این کار مخالفت کرده و تصمیم می گیرد مورفیوس را نجات دهد. او به همراه ترینیتی وارد متریکس شده و پس از یک درگیری سخت، مورفیوس را نجات می دهد. سپس آن ها برای خروج از متریکس و بازگشت به سفینه اقدام می کنند، اما در این بین نیو موفق به بازگشت نمی شود و با اسمیت درگیر می شود. اسمیت به شدت با نیو درگیر می شود، اما به علت مهارت بالای اسمیت و آشنایی کامل وی با قابلیت های متریکس سرانجام موفق به شکست نیو شده و او را با ضرب چند گلوله می کشد.
بدین ترتیب اثبات می شود که نیو همان منجی وعده داده شده است و به نظر می رسد که دوران اسارت انسان ها به پایان رسیده است. این موضوع با نابودی اسمیت تایید می شود و فیلم با صحبت های نیو با اسمیت های دیگر درون متریکس (نگهبان هایی که تنها ماهیت نرم افزاری دارند) و تهدید آن ها به نابودی به پایان می رسد.