21-02-2018، 2:44
ایشتار
در روزگار باستان، ایشتار هر بهار مورد تجلیل قرار میگرفت؛ الههای که احیاکنندۀ طبیعت بود و فراوانی و حاصلخیزی را برای آدمیان به ارمغان میآورد. در آن دوران، سال نو باستانی برابر با اول آوریل یا سیزدهم فروردینماه بود که به افتخار پیوند مقدس ایشتار با تموز جشن گرفته میشد. او در هنگام درو در پاییز و نیز ابتدای زمستان (یلدا یا جشن کریسمس) مورد تجلیل قرار میگرفت که زمانی نمادین برای اندوه ایشتار در سوگ همسرش تموز بشمار میآمد که در دنیای زیرزمینی به اسارت گرفته شده بود. ایشتارهمیشهبهارهایی همچون شمشاد و کاج و سرو را به نشانۀ حیات و عشق جاودانش به تموز آفرید.
از اصلیترین پیشکشیهایی که به او تقدیم میشد، آب، شراب و روغن بود. مردمان باستان هرچیزی را از او درخواست میکردند. مردها بیشتر قوّۀ مردانگی، شکار، حاصخیزی و نیروی جنسی، و زنان نیز اکثرا نیروی زنانگی، آزادی و خشنودی جنسی، چندقلوزایی، شادی، شور و شفای مقدس جنسی را از او مسألت میکردند. از او برای نیرو، انتظام، هماهنگی، خرد، تهوّر، پشتیبانی، قدرت، پیروزی، زیرکی، شجاعت، مقابله با دشمنان، گریز از خطرات، هدایت و باران نیز طلب یاری میشد.
عقیده بر آن بود که ایشتار با خرد الهی و رحمت و شفقت خویش در مواقع گرفتاری به یاری افراد میآید و راه را برای طیّ مسیری نو هموار میکند.
در آیین روحانی درخواست از ایشتار شمعی روشن میکنند؛ کاسهای آب یا گلاب، یکی از نمادهایی که مربوط به ایشتار میشود (مانند نماد ستاره، پیکرۀ کوچک ایشتار، ماه، شیر یا کبوتر) و بلوری از کوارتز را فراهم میآورند.
سپس شمع را روشن میکنند و گرد آن حلقه میزنند و ایشتار را فرا میخوانند. همچنان که در وضعیتی آرام نشستهاند، چیزهایی را که مایۀ رنج و ناراحتی آنها است و آنچه را که نیازمند رهایی از آن هستند، با او در میان میگذارند. صدای فرد در این حالت شنیده میشود و صرفا حدیث نفسی قلبی و بیصدا نیست.
فرد بلور کوارتز را در مشت میگیرد و تصور میکند که در حال انتقال دادن تمام این احساسات ناخوشایند به بلور کوارتز است. سپس به بلور کوارتز خیره میشود و تیرگی و مهگرفتگیای را در آن مشاهده میکند. اینها تمام آن احساسات ناخوشایند و ناراحتکنندهای است که به درون بلور کوارتز انتقال یافته است. بلور را به آب میزند؛ آگاه از اینکه آبهای شفابخش و تطهیرکنندۀ ایشتار، بلور را به شفافیت، روشنایی و پاکی سابق باز میگرداند؛ و به تبع آن فرد را نیز از تیرگیها و غبارهای درونی خود پاک و رها میسازد.
در روزگار باستان، ایشتار هر بهار مورد تجلیل قرار میگرفت؛ الههای که احیاکنندۀ طبیعت بود و فراوانی و حاصلخیزی را برای آدمیان به ارمغان میآورد. در آن دوران، سال نو باستانی برابر با اول آوریل یا سیزدهم فروردینماه بود که به افتخار پیوند مقدس ایشتار با تموز جشن گرفته میشد. او در هنگام درو در پاییز و نیز ابتدای زمستان (یلدا یا جشن کریسمس) مورد تجلیل قرار میگرفت که زمانی نمادین برای اندوه ایشتار در سوگ همسرش تموز بشمار میآمد که در دنیای زیرزمینی به اسارت گرفته شده بود. ایشتارهمیشهبهارهایی همچون شمشاد و کاج و سرو را به نشانۀ حیات و عشق جاودانش به تموز آفرید.
از اصلیترین پیشکشیهایی که به او تقدیم میشد، آب، شراب و روغن بود. مردمان باستان هرچیزی را از او درخواست میکردند. مردها بیشتر قوّۀ مردانگی، شکار، حاصخیزی و نیروی جنسی، و زنان نیز اکثرا نیروی زنانگی، آزادی و خشنودی جنسی، چندقلوزایی، شادی، شور و شفای مقدس جنسی را از او مسألت میکردند. از او برای نیرو، انتظام، هماهنگی، خرد، تهوّر، پشتیبانی، قدرت، پیروزی، زیرکی، شجاعت، مقابله با دشمنان، گریز از خطرات، هدایت و باران نیز طلب یاری میشد.
عقیده بر آن بود که ایشتار با خرد الهی و رحمت و شفقت خویش در مواقع گرفتاری به یاری افراد میآید و راه را برای طیّ مسیری نو هموار میکند.
در آیین روحانی درخواست از ایشتار شمعی روشن میکنند؛ کاسهای آب یا گلاب، یکی از نمادهایی که مربوط به ایشتار میشود (مانند نماد ستاره، پیکرۀ کوچک ایشتار، ماه، شیر یا کبوتر) و بلوری از کوارتز را فراهم میآورند.
سپس شمع را روشن میکنند و گرد آن حلقه میزنند و ایشتار را فرا میخوانند. همچنان که در وضعیتی آرام نشستهاند، چیزهایی را که مایۀ رنج و ناراحتی آنها است و آنچه را که نیازمند رهایی از آن هستند، با او در میان میگذارند. صدای فرد در این حالت شنیده میشود و صرفا حدیث نفسی قلبی و بیصدا نیست.
فرد بلور کوارتز را در مشت میگیرد و تصور میکند که در حال انتقال دادن تمام این احساسات ناخوشایند به بلور کوارتز است. سپس به بلور کوارتز خیره میشود و تیرگی و مهگرفتگیای را در آن مشاهده میکند. اینها تمام آن احساسات ناخوشایند و ناراحتکنندهای است که به درون بلور کوارتز انتقال یافته است. بلور را به آب میزند؛ آگاه از اینکه آبهای شفابخش و تطهیرکنندۀ ایشتار، بلور را به شفافیت، روشنایی و پاکی سابق باز میگرداند؛ و به تبع آن فرد را نیز از تیرگیها و غبارهای درونی خود پاک و رها میسازد.