29-01-2018، 9:38
(آخرین ویرایش در این ارسال: 18-12-2020، 11:34، توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב.)
نروژ به معنی «راه باریک میان تنگهها» است. از آنجا که آبدرههای منجمد زیادی کرانههای غربی این کشور را تکه تکه کردهاند، نام نسبتا مناسبی بر این کشور گذاشتهاند. این مقاله گزارش سفر جادهای «پیتر تومینگ» (PETER THOEMING)، نویسندهی سایت «لونلی پلنت» (Lonely Planet)، در کرانهی غربی نروژ است. گزارش حاضر بیش از آنکه راهنمای عملی سفر جادهای باشد، توصیف زیباییها و مناظری است که میتوان از چنین سفری انتظار داشت.
ساختمانهای زیبایی که دور تا دور ساحل «برگن» را پر کردهاند، یادآور روزهایی هستند که برای قرنها این شهر مرکز تجاری مهمی از اتحادیهی «هانزا» (Hansa) بود.
ساختمانهای تاریخی «بریگن» (Bryggen) در ساحل «برگن» (Bergen)
در نروژ موتورسواری میکنم. این کشور شگفتانگیز با هوای گهگاه بارانی که تابش آفتابش همان تصویر کلیشهای را که از نروژ داشتم برایم مجسم کرده است. پیش از آنکه به سمت شهر «وُس» (Voss) بروم، به دنبال آبدره اول به شرق و سپس به شمال میروم و دشت ناهموار و شیبدار مرا با فکر وایکینگها و خدایان دمدمی مشغول میکند.
جادهها، پلها و تونلهای نروژ بازتاب کاملی از مهارت و سرسختی بینظیر سازندههایشان هستند، ولی اگر نگاهی هم به بالا بیاندازید و صخرههای بلند را ببینید، دیگر میلی به دیدن ساختههای دست بشر نخواهید داشت. من هم حواسم به جاده نیست؛ کم مانده بود خودم را در ترافیک گیر بیاندازم. مراقب باشید که منظرهی زیبای جادهی «استالهایم اسکلویا» (Stalheimskleiva) حواستان را از پیچهای تند جاده پرت نکند.
جادههای اصلی نروژ شرایط بسیار خوبی دارند ولی تمام جادههای فرعی از زمستانهای طاقتفرسا جان سالم به در نمیبرند.
جادهی « استالهایم اسکلویا»
از طریق جادهی « استالهایم اسکلویا» به سمت شمال و شهر «وُس» میروم. اینجادهی پیچاپیچ از بین دو آبشار میگذرد و در طول آن ۱۳ پیچ نعلیشکل قرار دارد. جاده با شیبی ۲۰ درجه به هتلی همنام با خود میرسد. ساخت این جادهی ۱۰ کیلومتری هفت سال زمان برده تا سرانجام در سال ۱۸۴۹ تمام شود. اقامت در هتل منظرهای تماشایی از «گودوانگن» (Gudvangen) به شما هدیه میدهد؛ صخرههای نسبتا عمودی در درهی سبز و باریک زیر پایتان همان هدیهای هستند که در موردش صحبت کردم.
کمی از شهر «فلام» (Flam) عبور میکنم و باید در مورد چیزی تصمیم بگیرم. مسیر مستقیم را انتخاب کنم و از طولانیترین تونل جادهای جهان، یک اعجاز ۲۸ کیلومتری، عبور کنم یا جادهی قدیمی را انتخاب کنم. قبلا عبور از این تونل را تجربه کردهام پس انتخاب مسیر چندان سخت نیست. بیآنکه پشیمان شوم مسیر دوم را انتخاب میکنم. هرچند برف حاشیهی این مسیر باریک، پر شیب و پر پیچ ۴۸ کیلومتری را پوشانده، سطح جاده مشکلی ندارد و شیطنت کودک درونم را صدا میزند.
جاده همسطح با دريا نزول میکند و در راستای یکی از شاخههای آبدرهی «سونیه» (Sognefjord) با سرعت میرانم. سپس با یک قایق ترابری از آن عبور میکنم و همراستا با ساحل به غرب میروم. با قایق دیگری به «دراگسویک» (Dragsvik) میروم و بعد از آن در جادهی «E۳۹» هستم.
رفتن به شمال یا شرق، هر دو گزینههای مناسبی هستند چرا که احتمالا در تمام طول مسیر آبدرهای هست که همراهیتان کند؛ اگر هم نبود، پیچهای نه چندان تند نعلیشکل و قوسهای طولانی در دامنهی صخرهها به جاده تنوع میبخشند. تونل هم بخش جداییناپذیر این جاده است.
در «گروتلی» (Grotli) باز به چپ میپیچم. پس از آنکه کمی به دنبال آب میروم دوباره ارتفاع میگیرم و به ناحیهای بسیار سرد میرسم، طوری که انگار نه انگار ساعتی پیش در میان آبدرهها موتورسواری میکردم. در «گِیرانگر» (Geiranger) دوباره همسطح با دریا پایین میآیم. این منطقه یکی از برندگان «نمایشگاه جهانی» (Expo) پاریس در سال ۱۹۲۴ بوده است. سواری در این منطقه به شما اثبات میکند که «گیرانگر» استحقاق این جایزه را داشته است.
منظرهی آبدرهی گِیرانگر
از اینجا به بعد باز ارتفاع میگیرم چرا که به منطقهی مرتفع «اورنسوینگن» (ornesvingen)، معروف به «جادهی عقاب»، میرسم. مسیر رسیدن به این ارتفاع شدیدا چشمنواز است. دورنمای «جادهی عقاب» شبیه به یک زبان دراز بتنی است.
درهی مرتفع رو به «ترول استیگن» (Trollstigen) به توتفرنگیهایش معروف است و تا جایی که چشم کار میکند درخت توتفرنگی هست. کمی در کافهی «یورد باستووا» (Jordbaestova) میمانم. کارکنانش ادعا میکنند که بهترین کیک توتفرنگی نروژ را درست میکنند.
بعد از آن به «نردبان ترول» (Troll’s Ladder) میرسم. موتورم را در پارکینگ میگذارم و تا سکوی تماشای منظره پیاده میروم. تودههای سنگ روی یکدیگر با تعادل قرار گرفته اند و صخرهها در اطراف پراکنده شدهاند. یکی از محلیها میگوید:«گردشگران فکر میکنند ترولها آنها رو دوست دارند. اینطور نیست. مطلقا! چیزی به اسم ترول وجود ندارد». شک دارم حرفش درست باشد. چون در این منظره یک ترول میبینم؛ هرچند که به آن ترولهای عجیب اینترنتی که میخندند و همزمان تهدید پنهانی پشت چهره دارند، شباهتی ندارد.
پیچهای جادهی کوهستانی «ترولاستیگن»
در کتاب راهنما میخوانم که تنها ۱۱پیچ نعلی در سرازیری «ترول استیگن» وجود دارد اما در جاده که میرانم احساس میکنم بیش از ۱۱پیچ را رد کردهام. از پلهایی عبور میکنم که آب زیر پایشان چنان از ارتفاع ۷۶۲ متری سرازیر میشود که به رنگ سفید درآمده است.
از راههای باریکی میگذرم که از طرفی با زمینهای شیبدار و از سمت دیگر با صخره و تخت سنگ تزئین شدهاند. از اینجا راه کمی مانده تا به آبدرهی «رومسدالس» (Romsdalsfjord) و شبه جزیرهای که در کنج خود شهر «آلسوند» (Ålesund) را جای داده برسم. «آلسوند» را دوست دارم. تپهای در «آلسوند» وجود دارد که بهترین مکان برای تماشای این شهر و آبراههایش است.
مسیر جادهی «آتلانتیک» به شمال، سمت شهر «کریستین سوند» (Kristiansund)، راه دیگری برای لذت بردن از زیباییهای کرانهی غربی نروژ است. این مسیر تنها ۸ کیلومتر طول دارد ولی در همین فاصله ۸ پل، از جمله پل پیچاپیچ «استورسی سوندت» (Storseisundet)، وجود دارد. بعید نیست این پل را در آگهیهای تبلیغ اتومبیل دیده باشید و روحتان هم خبر نداشته باشد. روحتان تازه میشود به خصوص وقتی که دریا را هم در پسزمینه داشته باشید. بعد از پلها منتظر تونلی طولانی باشید که شما را به شهر «کریستین سوند» میرساند. حالا وقت استراحت و مرور زیباییهایی است که تازه تجربه کردید.
نکات پایانی
- خلاصهی مسیر: شهر «برگن» نقطهی شروع و شهر «کریستین سوند» نقطهی پایان سفر است. بسته به اینکه از کدام جادهی فرعی سفر میکنید، مسافت تقریبی ۶۵۰ کیلومتر را باید طی کنید.
- حملونقل: با یک قایق ترابری به «اسلو» یا «کریستین سند» (Kristiansand) بروید و از آنجا با موتور یا ماشین سفر را شروع کنید. میتوانید از کشتیهایی که هم موتور و هم ماشین جابجا میکنند هم استفاده کنید.
- زمان مناسب: از ماه جون تا ماه اوت (اوایل خرداد تا اوایل شهریور) چون در این زمان امکان بازدید از «ترول استیگن» وجود دارد.
- اقامت: از قبل هتل یا کلبهی محلی رزرو کنید.
- روادید: نروژ عضو منطقهی «شینگن» است. برای سفر به این کشور به «ویزای شینگن» نیاز دارید.