امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

وقتي شخصيت پنهانت زار مي زند: بغلم كن!

#1
شخصیت پنهان یاد هم پنهان نیست. یک چیزی ست شبیه همان کودک درون وقتی کشف نشده بودو این طور خنک و بی مزه همه جا درباره اش صحبت نمی کردند. شخصیت پنهان واقعن پنهان است و پنهانی ها تنهایند. امیدوارم شخصیت های عزیز پنهان از نوتشنم ناراحت نشوند. من فقط به یاد تنهایی شان چند کلمه ای را بغض کرده ام.

شخصیت پنهان همان شخصیتی است که وقتی تکیه زدی به دیوار تنهایی اتاقت، حتی از فرو ریختن دیوار ها هم نمی ترسد.او یک جایی همان دور و بر ها توی ما وول می خورد و معمولن هم اخم هایش توی هم است و گوشه ی چشم هایش اشکی است. خیلی که خسته بشود، می گوید : تو دلت برای من تنگ نمی شود؟ و معموان جوابش سری است که با تاییدی ناخواسته تکان می خورد،مثل سلامی که بر حسب عادت برای هم تکان می دهیم.

شخصیت پنهان، یک آدمک است. آدمکی خجالتی. آدمکی زودرنج، آدمکی که لپش گل می اندانز، دلش می خواهدبه هر کسی که سریع عاشق می شود رسید، به هر کس که مهربان بود لبخند بزند و بگوید: شما چه مهربان هستید! آدمک قایمکی ما "مردم" سرش نمی شود. "مردم چه می گویند" هم نمی فهمد. او خوبی ها را می بیند. او بلد است به خوبی ها نگاه کند و آن ها را توی جیب هایش قایم کند، برای خودش، برای وقتی که زنده است، برای وقتی که اجازه زنده بودن دارد.

او اما سریع می میرد. سریع تر از مورچه ها وقتی که راه لانه یشان را توی برف گم کرده اند. او خیلی راحت کنار گذاشته می شود،چون اصلی نیست، چون خیابان های اصلی شلوغ است، پر رفت و آمد است، بی امنیت است،خوب وبد شناخته شده نیست. او بايد درخانه را از تو قفل كند. او بايد تا وقتي كه شخصيت هاي ديگر مي آيند و مي روند گوشه اي بنشيند و با اسباب بازي هايش بازي كند. او بايد مودب باشد، دست به سينه باشد، گوش به حرف كن باشد، كم حرف و هرچه كه نيست باشد. بعد آنوقت مي شود يك شخصيت پنهان خوب. يك شخصيت پنهان مرده!

آدمك قايمكي شبيه تخم مرغ هاي شانسي است. نمي داني تويش چيست، اصلا بدردبخور هست يا نه. اما هر چه باشد خوشحالت مي كند، يعني مي تواند خوشحالت بكند. اگر به او اجازه دهي كه شيريني شكلات دورش را بچشي،‌قطعاتش را بهم وصل كني و او را كشف كني. او مثل شخصيت هاي ديگر يكباره ظهور نمي كند. او مثل آن ادم بداخلاق تو،‌يكباره جوش نمي اورد كه بعد بخواهد بگويد: آدم گاهي وقتا كنترلشو از دست مي ده. او از ما اجازه مي گيرد: مي شه تو رو دوست داشته باشم؟ مي تونم الان روي ديوارت يه خورشيد بكشم؟ ميشه امروز با هم بريم رو پشت بوم ابرا رو نيگا كنيم؟

آدمك قايمكي همين شكلي است. همين كه اول دستت را مي كشد، بعد لباست را، بعد يك گوشه بغض مي كند و در آخر شروع به گريه كردن: چرا به من توجه نمي كني آخه؟

آدمك قايمكي خوب و بد سرش نمي شود. دروغ مي گويد. موقع دروغ گفتن مهربان مي شود. خودش هم مي گويد كه دروغ مي گويد. تو هم مي داني و براي همين چيزهاست كه فرق دارد با همه ي لايه هاي درون تو. آدمك قايمكي هم كار بد مي كند و هم كار خوب. خودش هم مي گويد كه هم بد است و هم خوب. تو هم مي داني. اما براي كنار گذاشتن او، همين دليل كافي است. همين كه تو مي داني شايد يكجا خرابكاري كند، هر چند از روي مهرباني اش باشد. خب اينطور وقت ها اگر اين اتفاق بيفتد، او شكسته مي شود و تو ناچاري كه به او اجازه ندهي. اما براي اشتباهاتت شخصيت هاي بزرگي هستند كه اشتباه هاي بزرگ مي كنند و تو آنها را اجازه ي عبور مي دهي. آنها خيلي بزرگ و مودب اشتباه هايشان را انجام مي دهند.

آدمك قايمكي نزديك تو مي نشيند، با موهايي بافته دو طرف شانه اش، يا با دندان هاي افتاده و كلاه كج. بعد آهسته طوري كه هيچكس جز تو نفهمد سرش را كج ميكند و مي گويد: هي! منو دوست داري تو؟

بعد تو مي تواني حوصله ي خودت را هم نداشته باشي و رو ترش كني به سمتش و بگويي: هي تو! حوصله ت رو ندارم، داري مسخره بازي در مياري...

یا مي تواني دلت براي خودت هم تنگ شده باشد و نگاهت را برگرداني به سمتش و بگويي: ميتونم بيشتر دوستت داشته باشم؟ ها؟

+نوشته فرنوش
خانه را دزد می زند، کو خانه؟!
پاسخ
آگهی
#2
هرچی میکشیم ازین شخصیتع پنهانع:|
پاسخ
 سپاس شده توسط PhilosophiasScientiae


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان