بخیل
پا"بُداغ آباد"پشت کوره ای
گفت بازنبور روزی توره ای:
"زان عسل هایی که در کندوی توست
ار کَرَم پیشِ من آور دوره ای"
گفت:"آدم گر مرا سهمی گذاشت
می فرستم زان برایت پوره ای"
گفت:"پیشم نام آدم گر بری
در دهن گردد عسل کلپوره ای
شهد و شیر هر جمندی را خورد
لیک از باغش نبخشد غوره ای"
مهران راد،کتاب کله قناگر معنی شو نفهمیدین بگین که معنی کنم.