امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 3.62
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

گران باش
بُگذار تا بَهایت را پرداخت کنند
آدمها
چیزهای مُفت را
مُفت
از دست میدهند . .
 سپاس شده توسط sama00
آگهی
از سینما زدیم بیرون
دیر وقت بود و به رسم عادت یک ساعتی بازیمان گرفت.
بداهه دیالوگ میگفتیم و دعوا میکردیم و میخندیدیم و داد میکشیدیم.
پایان بازی هایمان هم همیشه باز بود.
سرخوشانه چرخ میخوردیم که ساعت از سه گذشت و چیزی به اذان نمانده بود.
گرسنگی به استخوان رسیده بود و با این وضع نمیشد روزه گرفت!
در چرخ خوردن و بازی کردنمان جغرافیا را از دست داده و سر از جنوب تهران درآوردیم!
اهل کله پاچه که نبود اما یادم آمد آن نزدیکی ها یک فلافلی هست که تا سحر باز است.
پایان بازی را باز رها کردیم و سراسیمه زدیم به فلافلی.
با هم که بودیم اشتها از سرو کولمان بالا میرفت و هر دو دو نونه سفارش دادیم با نوشابه ی شیشه ای تگری!
صاحب فلافلی من را میشناخت و گفت خیارشور نذارم؟!
خواستم بگویم نه که گفت بذارید آقا خیارشورارو من میخورم... .
هر چه گفتم تشنه ات میشود قبول نکرد که نکرد!
خلاصه همه ی خیارشورها را خورد و فردا هم که داشت از تشنگی تلف میشد هی زنگ میزد به من و میگفت حرف بزن.
گفتم خب تشنه ات شده چرا به من زنگ میزنی؟!
میگفت با تو که حرف میزنم دهنم آب میفتد برای بوسیدن ات! و تشنگی ام رفع میشود...اصلا گوجه سبز منی...لواشک منی!
.
.
زل زدم به میز و دارم همه ی آن شب را دوره میکنم!از سینما که زدم بیرون تنها ولی با تو داشتم دعوا میکردم و میخندیدم و داد میزدم که سر از این فلافلی در آوردم! دوره کردم آن شب را و به گوجه سبز منی که رسیدم خنده ام گرفت! به خودم که آمدم صاحب فلافلی داشت برای چندمین بار میگفت
اقا بالاخره خیارشور بذارم یا نه!
گفتم نه آقا نذار!
حساب کردم و لب نزدم و آمدم بیرون.
فردا هم بدون سحری روزه میگیرم!
مثل دیشب که دیدم ساعت سه و نیم را رد کرده و تلگرامت آنلاین است و دلم لرزید و هیچ چیز از گلویم پایین نرفت.
مثل پریشب که خوابت را میدیدم و اصلا بیدار نشدم
مثل پس پریشب که یاد چت کردنمان تا خود سحر افتادم و ... .
فردا هم بی سحری روزه میگیرم.
اما جان مادرت تو به این حرف ها گوش نکن.
تشنه ات که شد زنگ بزن!
گر چه کمی تلخم ! اما هنوز هم میتوانم گوجه سبزت باشم!! و دهانت برای بوسه هایم آب بیفتد!
البته اگر
طعم دهانت عوض نشده باشد!

علی سلطانی
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
 سپاس شده توسط ѕтяong ، †cυяɪøυs†
بعضی وقتها این مردم نیستن که تغییر میکنن؛
اون ماسکی هست که میوفته☻
 سپاس شده توسط ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ ، sama00 ، ❤nila❤
به همين سادگی هر شب از كسی كه
دوستش داريم دورتر می‌شويم..
همان‌لحظه كه با خودمان می‌گوييم؛
بگذار امشب هم پيامی نفرستم تا ببينم 
كِی خودش آنقدر دلتنگ ميشود،
تا از من خبری بگيرد!
#Raha
 سپاس شده توسط ѕтяong ، sama00 ، ❤nila❤
ا╅━━━┅═❂═┅┅──┄┄

فقط خدا میداند که
چه دوستت دارم هایی؛
چه دلم برایت تنگ شده هایی؛
چه شب بخیر هایی ؛
زیرِ آوارِ غرورِ لعنتی مان مانده،
و ما عینِ خیالمان هم نیست که طرف مقابلمان در انتظارِ همین حرف های ساده زیر آوار جان میکَند ...


‌‌╆━━━┅═❂═┅┅──┄┄
[کاش‌میشُد بَعضیا‌رواَز‌‌مَجازی بیرون‌کِشید مُحکَم‌بَغَلِشون‌کَرد^^♡
 سپاس شده توسط ѕтяong ، sama00
سلام
عیدتون مبارک










الان اون قدر ناراحتم که حد نداره بچه وسطی بودن همه بلایی به سرم اورد امروزم روش
داغونم از
از اینکه مظلوم گیر میارن و همه چی رو به کامم تلخ میکنن ...
از اینکه خودشون همه کاری میکنن و آخر سر من و گیر میارن برای خالی کردن عصبانیتاشون
من مگه چی کار کردم ؟؟؟؟؟؟؟؟ ها؟؟؟؟؟
بچه که بودم با اومدن داداشم توجه ها به سمت اون رفت بزرگ که شدم وقت دانشگاه آبجی روز اول مدرسه تنها رفتن و تنها موندن با اینکه 7 سالم بود خوندن نوشتن بلد بودم ولی چی شد اولیا مدرسه به خیال اینکه همه با ماماناشون میان برد و بالا زده بودن و من نتونستم بخونم
افسردگی هم کم کم اومد و دیگه هیچ وقت نرفت ساله بعد تشنجم اومد روش ساله بعد ناخن جویدن ساله بعد گوشه گیر شدن ساله بعد خونریزی بینی ساله بعد تو خواب راه رفتن و بعدش بی خوابی دیگه چی ازم موند برای جلب توجه خیلی درس خوندم مشکلاته همه رو حل کردم کمکه آبجیم کردم کمکه داداشم کردم از مامان تعریف کردم از بابا تعریف کردم دفتر خاطرات آبجی رو قایم کردم که مامان نخونه به خاطر اینکه هرکی از اعضای خانوادم از یه چیه من بدشون میومد اخلاقامو کنار گذاشتم علایقمو کنار گذاشتم شدم یکی دیگه شدم هر بدی در حقم کردن بخشیدم گریه نکردم تا ناراحت نشن اشکشونو پاک کردم که الان که ناراحتم اشکام شونشونو خیس کنه نه کیبرد و ولی چی شد؟؟؟؟ کی یارم شد ؟؟؟؟
گفتم حوصلم سر رفته یکی گفت شعله رو کم کن یکی گف به من چه یکی گف به درک یکیم چپ چپ نگام کرد رفتم کتاب بخونم گفتن چیه سرت همش تو کتابه رفتم یه چی بخورم گفتن انقدر میخوری چرا چاق نمیشی رفتم یه گوشه نشستم بهشون نگاه کردم گفتن یه جوری نگاه میکنه انگار طلب کاره جوابشونو دادم گفتن بی تربیتم که شدی رفتم دست شویی تا با دوستای خیالیم حرف بزنم که نرفته توش گفتن روزی چند بار دست شویی میری دیدم دارن حرف میزنن منم نظر دادم که گفتن نخود هر آش نشو بعد از نظر من استفاده کردن متون من و مسخره کردن انگیزم برای رمان نوشتن و ازم گرفتن دیدم دارن میرن بیرون گفتم جایی میرید گفتن منو داداشم قرار نیست با هاشون بریم گفتم داداش کنترل و بده منم فیضی ببرم داد کشید بابا دعوا راه انداخت آخرم آبجی اومد گف امروزم کوفتم کردی بابا گف برو تو اتاق مامان گف فلان فلان شده همش تقصیره تو هستش داداشه کوچیکتر از من گف با با اینا رفتن میزنمت آخر چیشد من موندم شمایی که حتی نمیدونم کی هستین و حالا دارم مینویسم و فکر میکنم به خودم به این که افسردگی خندان دارم به اینکه سادیسم ذهنی دارم به اینکه الان یک ساله تمامه هر روز سردرد دارم ولی عین خیاله کسی نیست به اینکه دیگه دله پاکو صافم داره پر از کینه و عقده میشه به اینکه دلم می خواد بمیرم ولی با اینکه خوب راهشو بلدم تا زیره 5 دقیقه بمیرم ولی این کار و نمیکنم چون امید دارم به دیدنه تنها و صمیمی ترین دوسته هم نامم امید دارم به عوض شدنشون امید دارم به دیدن معاونی که کم از یه مادر برام نداره امید دارم به اینکه دیگه کسی اشکمو در نیاره امید دارم به اینکه کسی منو با ترحم نگاه نکنه
برام دل نسوزونید دعا کنید آرزو کنید تا دلم دوباره پاک بشه تا خوش بخت بشم تا ......
Big Grin :ag54: Big Grin Smile همیشه شاد باشم
شمایی که مرا نمیشناسید ، بی باک در چشمانم خیره نشوید آنقدر ترسناک هستم که در راهم سر به سر ، تن به مرگ بدهید آن هم مقابل زنده ماندن کسانی که با آنها در بند من شدید و باز هم من ، همان پیمان شکن نامردم که شما از او میترسید
 سپاس شده توسط sama00 ، ѕтяong
آگهی
یکی ازمعدود آدمهایی که واژه‌ی انسانیت برازندشونه

کسایی هستند که میدونند ممکنه محبتشون جبران نشه

ولی بازم محبت میکنند
 سپاس شده توسط sama00
بیماری نادریست. اینکه نگاهت به هرچه بیفتد دلت برای کسی تنگ شود....(:

رضا جمالی حاجیانی
COME FLY WITH ME
 سپاس شده توسط ѕтяong ، sama00 ، ❤nila❤
میگن عاشقا عشقشونو خوشگل میبینن
این دفعه که دیدمت خیلی خوشگل شده بودی
نمیدونم هردفعه تو خوشگل تر میشی یا من عاشق تر
خلاف قوانین!
 سپاس شده توسط sama00
به پرواز شک کرده بودمـ، به هنگاهی که شانه هایم از توان سنگین بال
خمیده بود....
#شاملو
COME FLY WITH ME
 سپاس شده توسط ѕтяong ، ✔✘ζoΘdY✘✔


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان