امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ

#1
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
پایگاه Stanley R. Mickelsen

 
 
برنامه ی Safeguard یک پروژه ی دفاع ضد بالستیک ایالات متحده بود که در نظر داشت تا از سایت های موشک های بالستیک قاره پیمای اتمی  Minuteman امریکا در برابر حملات محافظت کند ، که در نتیجه به حفظ قابلیت بازدارندگی و تهاجمی اتمی امریکا در میدان نبرد می انجامید . هدف اصلی این برنامه ایجاد سدی در برابر تعداد کم موشک های قاره پیمای چینی ، حمله ی محدود شوروی و سایر حملات بالستیک محدود بود . یک حمله ی تمام عیار و گسترده ی موشکی از سوی شوروی با توجه به محدودیت های این سامانه به سادگی توان عبور از ان را داشت .  طراحی ان به ان اجازه می داد تا به صورت تدریجی ارتقا پیدا کند و در طی زمان یک پوشش ضد بالستیک با توان محدود را بر فراز کل خاک امریکا بگستراند .
 
سیفگارد حاصل ارتقا و توسعه ی گسترده ی سامانه ای بود که قبلا توسط  Bell Labs در اواسط دهه ی 50 میلادی تحت عنوان  Nike Zeus طراحی شده بود . با شروع دهه ی 60 کاملا اشکار شده بود که زئوس در برابر حملات پیچیده که همراه دیکوی ها و فریب دهنده ها خواهد بود کاملا ناتوان است. بر این اساس سامانه ی جدیدی با نام  Nike-X طراحی شد که قابلیت مقابله و دفاع علیه صد ها کلاهک اتمی و چندین هزار دیکوی را داشت ، اما هزینه های ساخت ان نجومی بود . به دنبال جایگزینی قابل اجرایی شدن ، پروژه ی Sentinel  ایجاد یک پوشش ضد بالستیک محدود که توان مقابله یا حملات سبک را داشته باشد را مورد بررسی قرار داد . برنامه ی سنتینل در 1968 وارد فاز ساخت شد اما در ادامه درگیر طوفانی از اعتراضات به واسطه ی جانمایی پایگاه های ان در مناطق حومه ی شهر ها شد . در مارچ 1969 رئیس جمهور جدید ریچارد نیکسون اعلام کرد که سنتینل کنسل خواهد شد و تنها به حفاظت از سایت های موشکی محدود خواهد شد ، فلذا پایگاه های ان در فواصلی بسیار دور از مناطق شهری و غیر نظامی مستقر می شود.
مباحثات پیرامون دفاع ضد بالستیک از تاسیسات موشکی قاره پیمای استراتژیک امریکا برای یک دهه تا زمان اعلام وجود برنامه ی سیفگارد ادامه داشت، و استدلال ها در برابر چنین سامانه ای در محافل نظامی و غیر نظامی به خوبی شناخته شده بود. مهمترین بحث محافل نظامی در برابر سیفگارد این بود که با ساخت این سامانه ی ضد بالستیک در شوروی نیازی به ساخت موشک های جدید تر و توانا تر برای مقابله با ان ایجاد می شود و رقابت اتمی سرعت و التهاب بیشتری می گیرد. نیروی هوایی نسبت به نیروی زمینی تمایل بسیار بیشتری برای اضافه کردن تعداد بیشتری موشک بالستیک قاره پیما به زرادخانه ی خود داشت ، و از این روی از سال های دهه ی 50 شروع به لابی گری علیه نیروی زمینی کرده بود. در مجامع عمومی در اواخر دهه ی 60 ایده ها و نظرات ضد نظامی گری و مخالف جنگ در میان عموم رایج شده بود ، و در دوره ی انجام مذاکرات محدودیت تسلیحات استراتژیک "  Strategic Arms Limitation Talks " فی مابین شوروی و امریکا ، کل این مفهوم مورد تمسخر قرار گرفت. سیفگارد توسعه پیدا کرد تا مخالفان را ارام کند ، اما استقرار جدید ان تنها مخالفت های بیشتر را در پی داشت. نیکسون با مخالفت ها و اعتراضات گسترده و شکایات در مورد عملکرد محدود این سامانه  رو به رو شد، و دلایل انجام این کار موضوع بحث میان مورخان و مفسران سیاسی باقی ماند.
 
در دوره ی برنامه ی سیفگارد ، گفت و گو ها میان امریکا و شوروی که ابتدا توسط جانسون شروع شده بود ادامه پیدا کرد. پیمان موشک های ضد بالستیک "  Anti-Ballistic Missile Treaty " در 1972 هر کدام از امریکا و اتحاد جماهیر شوروی را محدود به 2 سایت ضد بالستیک کرد. در پی ان برنامه ی سیفگارد به 2 سایت در شمال داکوتا و مانتانا محدود شد ، و سایت  میسوری نیمه کاره   رها شد و سایر سایت های برنامه ریزی شده کنسل شد. کار ساخت 2 سایت مورد تصویب تا 1974 داشت ، در این زمان یک پیمان جدید میان 2 کشور هر کدام را به در اختیار داشتن یک سایت ضد بالستیک محدود کرد. سایت مانتانا با اینکه کار نصب رادار اصلی ان تا حدی اجرا شده بود نیمه کاره رها شد . سایت باقی مانده در شمال داکوتا ، پایگاه  Stanley R. Mickelsen در 1 اپریل 1975 اغاز به کار کرد و تا 28 سپتامبر 1975 با تمام توان وارد چرخه ی عملیاتی شد. اما اندکی بعد کمیته ی تخصیص مجلس "  House Appropriations Committee " رای به از کار انداختن ان داد . پایگاه در 10 فوریه ی 1976 تعطیل شد .
 
تاریخچه :
 
Nike Zeus
 
اولین پدافند ضد موشکی در برابر موشک های بالستیک قاره پیما  در 1955 توسط ارتش امریکا Nike II  نام گرفت (نایک : الهه ی پیروزی) . این سامانه بر پایه ی ارتقا و تغییرات اعمال شده در موشک زمین به هوای Nike B ساخته شده بود که به صورت اساسی و گسترده شامل بهبود رادار ها و کامپیوتر ها بود که به ان امکان کشف هواگرد های بازگشتی به جو و کسب اطلاعات و ردیابی ان تا زمانی که به ارتفاعی برسد که توسط ان رهگیری و سپس علیه ان اجرای اتش شود را میداد و زئوس دارای قابلیت مدیریت ترافیک محدودی بود (امکان کشف و رهگیری تعداد محدودی از اهداف را داشت) ، طراحی و توانایی های ان به ان اجازه می داد در یک بازه ی یک ساعته تنها با تعداد انگشت شماری از تهدیدات مقابله کند. محاسبه شده بود در صورت شلیک تنها 4 موشک در یک بازه ی 1 دقیقه ای یکی از کلاهک ها در حالی که سامانه سعی در نابودی 3 فروند دیگر دارد بدون هیچ مقابله ای از سد این سامانه عبور خواهد کرد ، که حمله به پایگاه قرار گیری زئوس را نسبتا ساده می کرد.
 
در اواخر دهه ی 50 نسل جدیدی از کلاهک های اتمی گرما هسته ای (انفجار همجوشی با چاشنی شکافت -  thermonuclear )  وزن سرهای جنگی را از 3000 کیلوگرم در مورد موشک قاره پیمای  R-7 Semyorka  که بخش اصلی زراد خانه ی  بالستیک قاره پیمای شوروی در ان زمان را تشکیل می داد ،به حدود 1000 کیلوگرم کاهش یافت ، و حتی کاهش به کمتر از این میزان نیز قابل دست یابی  شد. کلاهک های امریکایی W47 که توسط موشک های UGM-27 Polaris حمل می شدند تنها 330 کیلوگرم وزن داشتند . این بدین معنی بود که موشک های بسیار کوچکتری قادر می شدند این کلاهک های جدید را به فواصلی یکسان با موشک ها و کلاهکهای قبلی پرتاب کنند، این امر به میزان خیلی زیادی کاهش هزینه ی هر فروند موشک قاره پیما را در پی داشت، و انها را نسبت به بمب افکن های استراتژیک یا هر سامانه ی حامل دیگری با فاصله ی قابل توجه اقتصادی تر می کرد. هنگامی که نیکیتا خروشچف با خشم و غرور اعلام کرد که اتحاد جماهیر شوروی در حال ساخت موشک های جدیدی همانند سرعت تولید "سوسیس" است ، پاسخ امریکا تولید ICBM (موشک بالستیک قاره پیما) های بیشتر بود ، به جای تلاش در دفاع در برابر موشک های شوروی توسط سامانه ی زئوس . علاوه بر این مشکلات ، با کاهش قابل توجه وزن کلاهک ها ، موشک های موجود ظرفیت حمل مازادی داشتند که می توانست برای حمل انواع فریب دهنده های راداری (دیکوی) مورد استفاده قرار گیرد، که ثابت شده بود زئوس قادر به تمیز دادن انها از کلاهک های واقعی نیست . ارتش محاسبه کرده بود 20 فروند موشک زئوس می بایست شلیک شود تا از انهدام یک فروند موشک اطمینان حاصل شود .
 
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
 موشک سامانه ی Nike Zeus B              

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
خانواده ی موشک های نایک . Zeus B  در مقابل هرکولس و اژاکس

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
رادار اکتساب هدف سامانه ی نایک زئوس

 
 
 
 
Nike-X
 
در مواجهه با این مشکلات ، هر 2 دولت ایزنهانور و کندی روی به سازمان تازه ایجاد شده ی  ARPA برای پیشنهاد راه حل اوردند . ARPA نتیجه گیری کرد که از انجایی که دیکوی ها سبک تر از سر جنگی اصلی هستند انها هنگام ورود به لایه های پایینی جو خیلی سریع تر سرعتشان را از دست می دهند . انها پیشنهاد دادند که از سامانه ای با موشک هایی کم برد تر استفاده شود که قادر باشد تا زمان رسیدن کلاهک با ارتفاع کمتر از 100 هزار پا (30 کیلومتر) صبر کند و هنوز امکان واکنش داشته باشد ، در این ارتفاع دیکوی ها قابل فیلتر شدن هستند . با میل به نابودی موشک ها در ارتقاع قبل از 20 هزار پایی (6.1 کیلومتر) ، و با در نظر گرفتن سرعت 8 کیلومتر بر ثانیه که کلاهک ها در فاز ترمینال دارا خواهند بود تنها 2 تا 3 ثانیه برای رهگیری و نابودی هدف زمان باقی می ماند . انجام این امر نیازمند موشکی به شدت پر سرعت ، رادار های با پرفورمنس خیلی بالا و کامپیوتر های پیشرفته بود .
 
در 1963 رابرت مک نامارا وزیر دفاع وقت توسعه ی اتی سامانه ی زئوس را لغو کرد و اعلام کرد بودجه ی این برنامه ی لغو شده به تحقیقات برای یک سامانه ی جدید اختصاص خواهد یافت ، این سامانه Nike-X  نام گرفت . ساخت یک رادار ارایه فازی جدید و سیستم های کامپیوتری مرتبط با ان در سایت MAR-I واقع در سایت موشکی White Sands  شروع شد . MAR امکان ردگیری صد ها کلاهک و درگیر شدن با انها توسط موشک های پدافندی را داشت ، این بدین معنی بود که شوروی می بایست برای نابودی و عبور از صد این سامانه صد ها موشک قاره پیما شلیک می کرد . و اکنون دیکوی ها دیگر یک مساله ی بغرنج نبودند .
 
Nike-X دچار مجموعه ای از مشکلات شد که زئوس قبلا با ان دست به گریبان شده بود. اینبار شوروی دست به ساخت سامانه ی ضد بالستیک خود زده بود که شباهت زیادی به زئوس داشت . برای اطمینان از توان مقابله با ان ، نیروی هوایی شروع به تجهیز ICBM های خود با دیکوی ها کرد. اگر چه  با نگرانی از اینکه شوروی نیز در اینده خواهد توانست سامانه ی پدافندی خود را تا سطح عملکردی همچون Nike-X ارتقا دهد ، انها در عوض شروع به استفاده از وارهد های سبک تر کردند ، و 3 تا از هر کدام را درون کلاهک موشک های خود جای دادند. این به این معنی بود که هر موشک بالستیک نیازمند 3 موشک پدافندی یا 6 فروند برای افزایش اطمینان از نابودی بود .
هنگامی که محاسبات مشابهی برای Nike-X به اجرا رسید ، مشخص شد که انها نیاز مند در خدمت داشتن 7000 فروند  موشک Sprint هستند ، و نسبت هزینه به عملکرد 20 به 1 به نفع شوروی خواهد بود.
 
هنگامی که این امار و ارقام اعلام شد ، مک نامارا نتیجه گیری کرد بکار گیری نایک ایکس شوروی را به سمت ساخت ICBM های بیشتری سوق خواهد داد ، که ریسک جنگ را افزایش خواهد داد . از این روی وی با ساخت یک سامانه ی پدافندی با سطح توانایی و گستردگی Nike-X مخالفت کرد.
 
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
Sentinel

 
با وجود تمام این مشکلات ، که مک نامارا نیز در تعدادی از گفت و گو های عمومی بدان ها اذعان داشته بود ، دولت لیندون جانسون زیر فشار شدیدی برای به راه اندازی یک سامانه ی ضد بالستیک بود. در 1966 کنگره رای به ارائه ی بودجه ای برای توسعه ی نایک ایکس داد ، البته مک نامارا استفاده از ان را نپذیرفت . با فرا رسیدن انتخابات در 1967 ، کاملا اشکار شده بود که این موضوع به یکی از بحث های داغ و مهم انتخاباتی بدل خواهد شد. مک نامارا گفت و گوهای محدودیت تسلیحات را با شوروی مطرح کرده بود تا سقفی برای تعداد سایت های پدافند بالستیک و کلاهک های اتمی تعیین شود ، اما کنفرانس  Glassboro میان سران دولت های مذکور در نهایت به هیچ ختم شد.
 
در اواخر 1967 کاملا روشن شده بود که شوروی هیچ توجه جدی به محدود سازی جنگ افزار ها  ندارد ، و در حال ادامه دادن به استقرار سایت های پدافند بالستیک خود است. در سپتامبر چینی ها اولین بمب هیدروژنی خود را ازمایش کردند . مک نامارا و جانسون این رویداد به عنوان کلید حل مشکل غنیمت شمردند ، دفاع در برابر زراد خانه ی ICBM اتمی بسیار کم تعداد چین که هم از نظر فنی ممکن بود و هم به لحاظ مالی نسبتا به میزان چشم گیری ارزان تر بود . توسعه ی این سامانه مباحثات در جریان در این باره را خاموش می کرد ، و حتی در طولانی مدت این امکان وجود داشت که سطح قابلیت های این سامانه به سطح توانایی نایک ایکس ارتقا یابد. در 18 سپتامبر 1967 ، مک نامارا شروع برنامه ی Sentinel را اعلام کرد ، با 17 پایگاه که تمام خاک امریکا را پوشش می داد ، در حالی که حداکثر کمتر از 700 موشک پدافندی را به خدمت می گرفت ، مقدار پایه ای که برای برنامه ی نایک ایکس در نظر بود.
 
نیکسون که با پیروزی خود در انتخابات این سیستم را به ارث برده بود ، دمکرات ها را متهم کرد که عمدا از برنامه ی ضد بالستیک صرفا به عنوان حربه ی انتخاباتی استفاده کرده اند . او همچنین با اعتراضات گسترده ای که به  NIMBY (نه در حیاط پشتی خانه ی من) معروف بود مواجه شده بود که در اواخر 1968 به حد انفجار رسید که دلیل ان این بود که ارتش سایت ها موشکی را در مناطق حومه ی شهر ها مستقر کرده بود تا گسترش انها در اینده اسان تر باشد . ساکنان شهر ها با این مساله که یک موشک علیه یک بمب افکن دشمن که بر بالای سر انها در حال پرواز است شلیک شود می توانستند مدارا کنند ، اما با این ایده که یک موشک پدافندی اتمی برای نابودی یک موشک بالستیک اتمی در محل زندگی شان در ارتفاع کم یک انفجار اتمی به راه بیاندازد چندان احساس راحتی نمی کردند.
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
پایگاه پدافندی در شمال داکوتا

 
این بحث ها به میتینگی در حومه ی بوستون کشیده شد ، جایی که با وجود یک کولاک سنگین هزار تا 2 هزار تن از شهروندان نارضایتی عمیق خود را از این مساله ابراز داشتند . نمایندگان کنگره غرق در نامه هایی از موکلین خود شدند که در انها خواستار نقل مکان این پایگاه ها شده بودند . و اندکی بعد کنگره در اقدامی تهدید امیز تمام بودجه ی باقی مانده ی این سیستم را مسدود کرد. نیکسون اعلام کرد که تا زمانی که این سامانه مورد بررسی مجدد قرار گیرد کار ساخت ان تعلیق خواهد شد.
 
Safeguard
 
بررسی مجدد طرح در پی یک مجموعه گفت و گو های طولانی مدت بین نیکسون و مشاوران وزارت دفاع در 14 مارچ 1969 به اتمام رسید . کل کانسپت و تمام احتمالات جدید مورد بازبینی قرار گرفت . در این میان ایده ی سامانه ی پدافندی سنگین و گسترده ای شبیه Nike-X  مورد توجه قرار گرفت ، اما Robert  Laird (وزیر دفاع وقت) ظاهرا به همان نتیجه ای رسید که مک نامارا پیش از ان رسیده بود ، و بیان داشت سطح حفاظتی که این سیستم ارائه می دهد هزینه های ان را توجیه نمی کند.
 
" ما به دنبال دفاع از شهر هایمان هستیم ، چیزی که نیاز به سامانه های بی نقص یا بسیار کم نقص دارد ، من حتی امکان ایجاد یک دفاع چند لایه را برای شهر هایمان مورد بررسی قرار دادم ، و دریافتم که حتی در خوش بین ترین پیش بینی ها ، با توجه به در نظر گرفتن بالاترین سطح فناوری ، به این معنی خواهد بود که ما باز هم دست کم 30 تا 40 میلیون نفر از شهروندانمان را از دست خواهیم داد ...
اگر چه با ایده ی دفاع کم قابلیت از شهر ها نیز مخالفت شده است . هیچ نیازی به بکار گیری سیستمی نیست که تنها در شرایط ساختگی (نه انچه که در روز موعود واقعا با ان مواجه خواهد شد) بتواند کار کند . به ویژه با در نظر گرفتن این احتمال که در شرایطی احتمالی دشمن بازدارندگی شما را نادیده می گیرد. در چنین شرایطی اساسا موشک ها به چه کاری می ایند ؟ مساله ی اصلی این است که شما اطمینان حاصل کنید دشمن نمی تواند بازدارندگی شما را نادیده بگیرد  (این جمله ای هست که خیلی جای بحث دارد به ویژه در مورد شرایط امروز ایران-مترجم). و این ایده ایست که نیکسون برگزیده . به جای به خدمت گرفتن سایت های پدافند بالستیکی که از شهر ها محافظت می کنند ، تفکر جدید بر این اصل استوار است که برای حفظ دیوار بازدارندگی این سامانه ها باید از خود سایت های موشکی استراتژیک محافظت کنند ، و از این امر اطمینان حاصل کنند که هیچ تفکر حمله  ی محدودی راهی به ذهن دشمن نمی یابد . البته این به معنای یک اقدام کامل و بی نقص یا حتی نزدیک به ان نیست .
هنگامی که شما در مورد حفاظت از توانایی های بازدارنده ی تان صحبت می کنید  ، نیازی به بی عیب بودن نیست . تنها کافیست به قدری بتوانید از انها محافظت کنید که اقدام ثانویه ی  تلافی جویانه ی شما به قدری عظیم و دهشتناک باشد که دشمن قبل از شلیک اولین موشک بار دیگر به فکر فرو رود . "
 
نحوه ی عملکرد
 
سیفگارد یک سامانه ی دفاعی 2 لایه بود . موشک های دور برد  Spartan سعی در رهگیری اهداف در خارج از جو می کردند . این موشک های دور برد امکان محافظت از این منطقه ی وسیع جغرافیایی را فراهم می کردند . اگر اسپارتان در رهگیری و انهدام موشک مهاجم ناکام می ماند ، موشک بسیار سریع و با قابلیت بالا ولی کوتاه برد Sprint  وارد کارزار می شد تا  درون محدوده ی اتمسفر اقدام به نابودی هدف کند . هر 2 ی این موشک ها از سرجنگی اتمی بهره می بردند و متکی به نابودی یا اسیب جدی رساندن به کلاهک مهاجم از طریق انفجار یا تابش های رادیواکتیو قوی بودند . موشک اسپارتان از کلاهکی اتمی به قدرت 5 مگاتن و موشک اسپرینت از کلاهکی به قدرت 1 کیلوتن بهره می برد.
سناریوی درگیری با اهداف بدین ترتیب پیش بینی شده بود :
1- شلیک موشک توسط دشمن توسط ماهواره های پروژه ی  Defense Support توسط سنسور هایی که امواج مادون قرمز ساتع شده از موتور  ICBM را تشخیص می دهند، کشف می شود .
2- در فاز میانی مسیر ، رادار های سامانه ی پیش اخطار تهدید بالستیک در منتها علیه نواحی شمالی کلاهک های مهاجم را شناسایی و اعلام اخطار می کند .
3- هنگامی که کلاهک ها به اهداف خود نزدیک می شوند در حالی که هنوز در محدوده ی فرا جوی قرار دارند رادار محیطی اکتساب هدف دوربرد سامانه ی سیفگارد انها را شناسایی می کند و اطلاعات دسته بندی شده را به رادار های بسیار دقیق تر و برد کوتاه ار سایت موشکی ارائه می کند .
4- هنگامی که کلاهک ها وارد برد رادار های سامانه های موشکی شدند ، سامانه ای کامپیوتری وابسته خط سیر رهگیری و زمان شلیک را محاسبه می کنند .
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
 تصویر هوایی از سایت سیفگارد  Stanley R. Mickelsen
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
موشک اسپارتان در جلو و اسپرینت در عقب تصویر

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
رادار دوربرد محیطی اکتساب هدف PAR ، موسوم به PARCS هنوز در وضعیت عملیاتی قرار دارد

 
 
 
اجزای سامانه
 
سیستم سیفگارد از چند بخش اصلی تشکیل می شد ، رادار PAR ، رادار سایت موشکی ، لانچر های موشک اسپارتان ، لانچر های موشک اسپرینت ، لانچر های دور دست موشک اسپرینت.
 
Perimeter Acquisition Radar (PAR)
 
PAR یک رادار ارایه فازی پسیو بود  که برای کشف کلاهک های موشک های مهاجم که از فراز منطقه ی قطبی شلیک می شدند مورد استفاده قرار می گرفت . هدف های احتمالی کشف شده توسط رادار PAR به رادار های سایت موشکی " MSR " و به فرماندهی دفاع هوافضایی امریکای شمالی ارسال می شد . ساخت 2 دستگاه از این رادارها در مرزهای شمالی ایالات متحده مورد نظر بود ، در مانتانا و شمال داکوتا . کار ساخت و ساز در هر دو محل مذکور شروع شد اما به دلیل پیمان موشکی ضد بالستیک ، تنها کار ساخت سایت داکوتای شمالی به انتها رسید . این سایت در نزدیکی کاوالیر در نواحی شمالی داکوتا ، هم اینک تحت بهره برداری نیروی هوایی به عنوان پایگاه هوایی کاوالیر می باشد.
 
رادار سایت موشکی (MSR)
 
این رادار کنترل کننده ی سامانه ی سبفگارد بود . این مجموعه ی راداری از تجهیزات کامپیوتری و رادار ارایه فازی که برای ردگیری هدف ضروری بود بهره می برد . ساخت ساختمان هرمی شکل رادار خود به تنهایی داستان بلندی ست . کار ساخت در هر 2 پایگاه مانتانا و نورث داکوتا شروع شد  اما تنها این سایت داکوتا بود که امکان عملیاتی شدن یافت . مجتمع MSR شامل 30 لانچر موشک اسپارتان و 16 لانچر موشک اسپرینت بود.
 
لانچر های دور دست موشک اسپرینت (RSL)
 
این لانچر ها در اطراف سایت MSR تعبیه شده بودند تا لانچر ها نسبت به اهداف مورد نظر فاصله ی کمتری داشته باشند و مسیر پرواز به سمت اهداف کوتاه شود . 4 سایت تکمیل شدند ، و انها هنوز در شعاع 16 تا 32 کیلومتری سایت MSR در نکوما در شمال داکوتا باقی هستند .
 
 
Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
در 1969 موسسه ی ایین و تشریفات ارتش این طرح را برای نشان سر شانه ی یونیفرم سایت سیفگارد تایید کرد

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
رادار سایت موشکی سیفگارد

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
تابلوی سایت موشکی

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
لانچر های سایت سیفگارد شمال داکوتا

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
تصویر هوایی از سایت شماره 2 دوردست موشک اسپرینت

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1
موشک اسپارتان

Safeguard : آخرین گام های یک محکوم به مرگ 1




 


پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان