07-10-2016، 15:50
با سلام خدمت بینندگان هزیز و محترم:
امروز می خواستم براتون راجب کودکی ام صحبت کنم!
هشت سالم بود!
داشتم مثلا درس میخوندم!
گوشی مامانم زنگ خورد!
قبلا خیلی ارز گوشی های لمسی خوشم میومد!
آقا پریدم جواب بدم!
پام تو بالشت گیر کرد با پوز امدم زمین!
همسایه ی پایینی مون امد بالا گفت چی شده!
مامانم هم خونه نبود!
داداشم بود که داشت با گوشیش بازی میکرد!
البته همسایمون نگفت چی شده ها در باز بود!
امد از پشت یهو یک جیغی زدم نجار سر کوچون هم فهمید!
دیگه از اون روز به بد با همسایمون قهر بودن!
یک بارم شیرینی زدم تو صورتش !
ی بارم ذغال پرت کردم تو صورتش!
یک بارم با توپ زدم تو سرش!
یک بار هم.....
همین جوری ادامه داره -_-
امروز می خواستم براتون راجب کودکی ام صحبت کنم!
هشت سالم بود!
داشتم مثلا درس میخوندم!
گوشی مامانم زنگ خورد!
قبلا خیلی ارز گوشی های لمسی خوشم میومد!
آقا پریدم جواب بدم!
پام تو بالشت گیر کرد با پوز امدم زمین!
همسایه ی پایینی مون امد بالا گفت چی شده!
مامانم هم خونه نبود!
داداشم بود که داشت با گوشیش بازی میکرد!
البته همسایمون نگفت چی شده ها در باز بود!
امد از پشت یهو یک جیغی زدم نجار سر کوچون هم فهمید!
دیگه از اون روز به بد با همسایمون قهر بودن!
یک بارم شیرینی زدم تو صورتش !
ی بارم ذغال پرت کردم تو صورتش!
یک بارم با توپ زدم تو سرش!
یک بار هم.....
همین جوری ادامه داره -_-