قبل از تشریح ماجرای ربودن میراژ لبنانی این نکته را خاطر نشان کنم که یکی از زیر مجموعه های کا گ ب ، اداره نظارت بر نیروهای مسلح است که اصطلاحا (GRU) نام دارد و دارای دو بخش است: بخش اول اطلاعاتی را پیرامون روحیه و طرز تفکر فرماندهان نظامی تدوین میکند و بخش دوم اطلاعاتی را پیرامون سلاحهای استراتژیک و تکنولوژی پیشرفته کشورهای غربی را تهیه وتدوین میکند. طرح ربودن هواپیمای میراژ فرانسوی از لبنان هم یکی از نقشه های از پیش طراحی شده(GRU) بود که البته با شکست روبرو شد. حال به تشریح این رسوایی میپردازیم.
در تاریخ 29 سپتامبر 1969 ناگهان تمام خبرگزاریهای جهان و سپس روزنامه ها ( از جمله روزنامه کیهان در تهران مورخه 7 مهرماه 1348 ) خبر دادن که دو دیپلمات روسی به خاطر تلاش برای ربودن یک هواپیمای مدرن میراژ فرانسوی از لبنان با ماموران امنیتی این کشور در بیروت درگیر شدند. طی این حادثه دو دیپلمات روسی به شدت مجروح شدند.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که یکی از خلبانان لبنانی بنام حسن البداوی که مدتها قبل بخاطر قاچاق مواد مخدر و تخلفات دیگر از نیروی هوایی این کشور اخراج شده بود ، به طور مخفیانه تحت استخدام ماموران کا گ ب که در پوشش کارمندان سفارت شوروی در بیروت فعالیت میکردند ، در آمد.
وی در یکی از شبهای اواخر اوت1969 با یکی از خلبانان چیره دست نیروی هوایی لبنان بنام ستوان حسن متار که از دوستان قدیمی وی بود ملاقات کرد. در این شب البداوی به متار گفت: مایلی پول خوبی بدست آوری؟ متار گفت : آری ولی از کجا و چگونه؟ البداوی نقشه وسیعی را که مقامات روسی برای ربودن هواپیمای جنگنده بمب افکن میراژ فرانسوی از لبنان طراحی کرده بودند را به اطلاع ستوان متار رساند و به او گفت: اگر بتوانی عامل اجرای این نقشه شوی یک میلیون دلار انعام مخفیانه دریافت خواهی کرد. متار ابتدا مخالفت کرد ولی بعدا تحت شرایطی از جمله افزایش مبلغ پیشنهاد شده ، آنرا پذیرفت.
یک هفته بعد در یک فرصت معین متار به اتفاق البداوی به سوی یکی از شرکتهای تجاری شوروی در بیروت براه افتادند. البداوی ستوان متار را به مسول شرکت تجاری شوروی که ولادیمیر واسیلیو نام داشت معرفی کرد. واسیلیو یک مجلس دوستانه ترتیب داد و د راین مجلس ماجرا را به این شرح به او گفت: نقشه ما ساده است. شما بر طبق پروازهای عادی و تمرینی خود پرواز میکنید و از روی دریای مدیترانه میگذرید. پس از آنکه به ارتفاع 3000 پایی زمین رسیدیدبه برج مراقبت فرودگاه بیروت اطلاع میدهید که هواپیما دچار نقص فنی شده است. کمی بعد مجددا با فرودگاه تماس گرفته و وضع خود را بحرانی و خطرناک وانمود میکنید. سپس ارتباط رادیویی خود را با فرودگاه بطور کامل قطع میکنید و در این هنگام فرودگاه بیروت تصور میکند که شما با هواپیمای میراژ خود به دریا سقوط کرده اید. آنگاه هواپیما را به سرعت به طرف شوروی و به مقصد باکو در آذربایجان هدایت تغییر مسیر میدهید. به محض ورود شما به حریم هوایی شوروی سه فروند میگ روسی شما را از سه جهت اسکورت کرده و به فرودگاه آذربایجان شوروی هدایت خواهند کرد. پس از ورود شما به خاک شوروی مبلغ مقرر به شما پرداخت خواهد شد و از آن پس شما میتوانید تا پایان عمر در شوروی زندگی سعادتمندانه ای داشته باشید و برای انتقال همسرو فرزندان شما از طریق زمینی ترتیبات لازم داده شده است.
ستوان متار که با وحشت به سخنان واسیلیو گوش میداد کمی مکث کرد و گفت بخشی از انعام را قبل از اجرای عملیات میخواهم. واسیلیو گفت : 20 درصد مبلغ مقرر به شما پرداخت خواهد شد. متار گفت : موافقم الان باید چکار کنم. واسیلیو: پرواز تمرینی شما با میراژ چه روزی است؟ متار:سوم اکتبر. واسیلیو: 15سپتامبر مجددا شما را در همین مکان خواهم دید و البته میبایست تا آن زمان با کسی در این خصوص حرف نزنید.
چند روز بعد در نهم سپتامبر واسیلیو با یکی از پروازهای ایر فلوت راهی مسکو شد و چند روز بعد بایک دیپلمات جدید روسی بنام کومیاکف مجددا به بیروت باز گشت . روز 15 سپتامبر فرا رسید. متار با واسیلیو و کومیاکف در یک آپارتمان در مجاورت سفارت شوروی ملاقات کردند. کومیاکف: ما مقدمات لازم را برای استقبال شما در باکو فراهم کرده ایم. متار : من با همسرم در این رابطه صحبت کرده ایم و ترجیح میدهیم پس از عملیات در سوئیس زندگی کنیم. کومیاکف: اشکالی ندارد. این به شما مربوط است که درکجا زندگی کنید. متار: توجه دارید که من تا 20 درصد انعام را از قبل نگیرم اقدامی نخاهم کرد. کومیاکف:یکروز قبل از پرواز شما را در همین مکان خواهیم دید و پول به شما پرداخت خواهد شد.
دوم اکتبر فرا رسید. واسیلیو 200 هزار دلا ر پول نقد را به متار داد و سپس کومیاکف نقشه ای را که مسیر پرواز ستوان متار در آن ترسیم شده بود به وی نشان داد.
در حالیکه دو دیپلمات روسی و خلبان لبنانی مشغول بررسی نقشه بودند ، ناگهان درب آپارتمان به صدا درآمد.
این سه تن که گویی شنیدن صدای در کاملا برایشان غیر منتظره بود به یکدیگر خیره شدند که درب اتاق اندکی بعد فورا باز شد و 4 تن از مامورین لبنانی که هریک سلاح کمری در دست داشتند وارد اتاق شدند و از ساکنین اتاق خواستند که همراه آنها بیایند. دیپلماتهای روسی که متوجه شدند نقشه هایشان لورفته است ، از پاسخ دادن به مامورین خودداری کردند و بلافاصله سلاحهای خود را بیرون کشیده و از ماموران خواستند که از اتاق خارج شوند. مامورین لبنانی با مشاهده اسلحه دیپلماتهای روسی فورا بر آنها آتش گشودند و هر دو را به شدت مجروح ساختند. ستوان متار هم قبل از شروع درگیری توسط ماموران لبنانی به بیرون ساختمان منتقل شد. هر دو دیپلمات روسی که به شدت زخمی شده بودند توسط ماموران لبنانی به بیمارستان منتقل شدند.چند دقیقه پس از انتقال دیپلماتهای مجروح روسی به بیمارستان ، یک اتومبیل نمره سیاسی سفارت شوروی در بیروت با دو سرنشین به سرعت به سوی بیمارستان براه افتاد و هر دو بیمار روسی را از بیم آنکه مبادا در حین مداوا و یا در زیر ضرب و شتم ماموران لبنانی اسرار ربودن هواپیمارا فاش سازند، از بیمارستان خارج کرده و به داخل سفارت انتقال دادند.موضوع شکست هم توسط سفارت شوروی به اطلاع وزارت خارجه مسکو رسید. دو روز بعد یک هواپیمای خطوط هوایی ایر فلوت شوروی از مسکو وارد بیروت شد و دو دیپلمات مجروح روسی را که هر دو از اعضای فعال کا گ ب بودند را به شوروی باز گرداند. بعدا معلوم شد که ستوان متار خود از ماموران سازمان ضد اطلاعات لبنان بود و از اولین روزی که با البداوی و واسیلیو تماس برقرار کرده بود گزارشها و اظهارات رد و بدل شده را مخفیانه به اطلاع مقامات لبنان رسانده بود و دولت نیز از متار خواسته بود که لحظه به لحظه تا آخرین مرحله اجرای توطئه با روسها همکاری کند تا در فرصت مناسب جاسوسان مسلحی که به نام دیپلمات در لبنان کار میکنند به دام افتند.
هنوز 24 ساعت از این موضوع نگذشته بود و جزییات جاسوسی در لبنان منتشر نشده بود که روزنامه ها و رسانه های شوروی کشور لبنان را مورد انتقاد شدید قرار دادند. روزنامه پراوادا یکروز بعد نوشت: شایعه دروغینی که در مورد دزدیدن هواپیمای میراژ فرانسوی از لبنان توسط رژیم این کشور به اتحاد شوروی نسبت داده شده است از ابتدا تا انتها یک تحریح آمریکایی بوده و به منظور اختلال در روابط شوروی و لبنان صورت گرفته است.
داستانی که روسها برای فرار از اتهام خود ساخته بودند این بود که حادثه ساخته و پرداخته آمریکاییها بود و به کمک عوامل خودفروخته و مزدور تبعه شوروی قرار بود انجام گیرد. سفارت شوروی هم این دو دیپلمات را با استفاده از هرج و مرج لبنان متواری ساختند.
سفارتخانه های شوروی در عراق و سوریه و مصر نیز همزمان در تلاشهای خود سعی کردند که دولتهای حاکم بر این کشور را به کذب بودن این شایعات متقاعد کنند.
جنبلاط این حادثه را ساخته و پرداخته آمریکاییها اعلام کرد و آنرا برای تخریب روابط بیروت مسکو اعلام کرد.
روز پنجم اکتبر وزارت خارجه مسکو اعلام کرد که اگر لبنان حملات تبلیغاتی خود را علیه شوروی متوقف نسازد ، این کشور تمام دیپلماتهای خود را از بیروت فرا خواهد خواند.
این تهدیدهای موذیگرانه و زیرکانه توام با تبلیغات ضد آمریکایی دولتهای عربی متمایل به شوروی چندان بی نتیجه نبود و دولت لبنان تحت فشار دولتهای عربی از روزنامه های این کشور خواست که در ارتباط با موضوع فوق بر له با علیه شخص یا دولت خاصی مطلب نوشته نشود.
در تاریخ 29 سپتامبر 1969 ناگهان تمام خبرگزاریهای جهان و سپس روزنامه ها ( از جمله روزنامه کیهان در تهران مورخه 7 مهرماه 1348 ) خبر دادن که دو دیپلمات روسی به خاطر تلاش برای ربودن یک هواپیمای مدرن میراژ فرانسوی از لبنان با ماموران امنیتی این کشور در بیروت درگیر شدند. طی این حادثه دو دیپلمات روسی به شدت مجروح شدند.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که یکی از خلبانان لبنانی بنام حسن البداوی که مدتها قبل بخاطر قاچاق مواد مخدر و تخلفات دیگر از نیروی هوایی این کشور اخراج شده بود ، به طور مخفیانه تحت استخدام ماموران کا گ ب که در پوشش کارمندان سفارت شوروی در بیروت فعالیت میکردند ، در آمد.
وی در یکی از شبهای اواخر اوت1969 با یکی از خلبانان چیره دست نیروی هوایی لبنان بنام ستوان حسن متار که از دوستان قدیمی وی بود ملاقات کرد. در این شب البداوی به متار گفت: مایلی پول خوبی بدست آوری؟ متار گفت : آری ولی از کجا و چگونه؟ البداوی نقشه وسیعی را که مقامات روسی برای ربودن هواپیمای جنگنده بمب افکن میراژ فرانسوی از لبنان طراحی کرده بودند را به اطلاع ستوان متار رساند و به او گفت: اگر بتوانی عامل اجرای این نقشه شوی یک میلیون دلار انعام مخفیانه دریافت خواهی کرد. متار ابتدا مخالفت کرد ولی بعدا تحت شرایطی از جمله افزایش مبلغ پیشنهاد شده ، آنرا پذیرفت.
یک هفته بعد در یک فرصت معین متار به اتفاق البداوی به سوی یکی از شرکتهای تجاری شوروی در بیروت براه افتادند. البداوی ستوان متار را به مسول شرکت تجاری شوروی که ولادیمیر واسیلیو نام داشت معرفی کرد. واسیلیو یک مجلس دوستانه ترتیب داد و د راین مجلس ماجرا را به این شرح به او گفت: نقشه ما ساده است. شما بر طبق پروازهای عادی و تمرینی خود پرواز میکنید و از روی دریای مدیترانه میگذرید. پس از آنکه به ارتفاع 3000 پایی زمین رسیدیدبه برج مراقبت فرودگاه بیروت اطلاع میدهید که هواپیما دچار نقص فنی شده است. کمی بعد مجددا با فرودگاه تماس گرفته و وضع خود را بحرانی و خطرناک وانمود میکنید. سپس ارتباط رادیویی خود را با فرودگاه بطور کامل قطع میکنید و در این هنگام فرودگاه بیروت تصور میکند که شما با هواپیمای میراژ خود به دریا سقوط کرده اید. آنگاه هواپیما را به سرعت به طرف شوروی و به مقصد باکو در آذربایجان هدایت تغییر مسیر میدهید. به محض ورود شما به حریم هوایی شوروی سه فروند میگ روسی شما را از سه جهت اسکورت کرده و به فرودگاه آذربایجان شوروی هدایت خواهند کرد. پس از ورود شما به خاک شوروی مبلغ مقرر به شما پرداخت خواهد شد و از آن پس شما میتوانید تا پایان عمر در شوروی زندگی سعادتمندانه ای داشته باشید و برای انتقال همسرو فرزندان شما از طریق زمینی ترتیبات لازم داده شده است.
ستوان متار که با وحشت به سخنان واسیلیو گوش میداد کمی مکث کرد و گفت بخشی از انعام را قبل از اجرای عملیات میخواهم. واسیلیو گفت : 20 درصد مبلغ مقرر به شما پرداخت خواهد شد. متار گفت : موافقم الان باید چکار کنم. واسیلیو: پرواز تمرینی شما با میراژ چه روزی است؟ متار:سوم اکتبر. واسیلیو: 15سپتامبر مجددا شما را در همین مکان خواهم دید و البته میبایست تا آن زمان با کسی در این خصوص حرف نزنید.
چند روز بعد در نهم سپتامبر واسیلیو با یکی از پروازهای ایر فلوت راهی مسکو شد و چند روز بعد بایک دیپلمات جدید روسی بنام کومیاکف مجددا به بیروت باز گشت . روز 15 سپتامبر فرا رسید. متار با واسیلیو و کومیاکف در یک آپارتمان در مجاورت سفارت شوروی ملاقات کردند. کومیاکف: ما مقدمات لازم را برای استقبال شما در باکو فراهم کرده ایم. متار : من با همسرم در این رابطه صحبت کرده ایم و ترجیح میدهیم پس از عملیات در سوئیس زندگی کنیم. کومیاکف: اشکالی ندارد. این به شما مربوط است که درکجا زندگی کنید. متار: توجه دارید که من تا 20 درصد انعام را از قبل نگیرم اقدامی نخاهم کرد. کومیاکف:یکروز قبل از پرواز شما را در همین مکان خواهیم دید و پول به شما پرداخت خواهد شد.
دوم اکتبر فرا رسید. واسیلیو 200 هزار دلا ر پول نقد را به متار داد و سپس کومیاکف نقشه ای را که مسیر پرواز ستوان متار در آن ترسیم شده بود به وی نشان داد.
در حالیکه دو دیپلمات روسی و خلبان لبنانی مشغول بررسی نقشه بودند ، ناگهان درب آپارتمان به صدا درآمد.
این سه تن که گویی شنیدن صدای در کاملا برایشان غیر منتظره بود به یکدیگر خیره شدند که درب اتاق اندکی بعد فورا باز شد و 4 تن از مامورین لبنانی که هریک سلاح کمری در دست داشتند وارد اتاق شدند و از ساکنین اتاق خواستند که همراه آنها بیایند. دیپلماتهای روسی که متوجه شدند نقشه هایشان لورفته است ، از پاسخ دادن به مامورین خودداری کردند و بلافاصله سلاحهای خود را بیرون کشیده و از ماموران خواستند که از اتاق خارج شوند. مامورین لبنانی با مشاهده اسلحه دیپلماتهای روسی فورا بر آنها آتش گشودند و هر دو را به شدت مجروح ساختند. ستوان متار هم قبل از شروع درگیری توسط ماموران لبنانی به بیرون ساختمان منتقل شد. هر دو دیپلمات روسی که به شدت زخمی شده بودند توسط ماموران لبنانی به بیمارستان منتقل شدند.چند دقیقه پس از انتقال دیپلماتهای مجروح روسی به بیمارستان ، یک اتومبیل نمره سیاسی سفارت شوروی در بیروت با دو سرنشین به سرعت به سوی بیمارستان براه افتاد و هر دو بیمار روسی را از بیم آنکه مبادا در حین مداوا و یا در زیر ضرب و شتم ماموران لبنانی اسرار ربودن هواپیمارا فاش سازند، از بیمارستان خارج کرده و به داخل سفارت انتقال دادند.موضوع شکست هم توسط سفارت شوروی به اطلاع وزارت خارجه مسکو رسید. دو روز بعد یک هواپیمای خطوط هوایی ایر فلوت شوروی از مسکو وارد بیروت شد و دو دیپلمات مجروح روسی را که هر دو از اعضای فعال کا گ ب بودند را به شوروی باز گرداند. بعدا معلوم شد که ستوان متار خود از ماموران سازمان ضد اطلاعات لبنان بود و از اولین روزی که با البداوی و واسیلیو تماس برقرار کرده بود گزارشها و اظهارات رد و بدل شده را مخفیانه به اطلاع مقامات لبنان رسانده بود و دولت نیز از متار خواسته بود که لحظه به لحظه تا آخرین مرحله اجرای توطئه با روسها همکاری کند تا در فرصت مناسب جاسوسان مسلحی که به نام دیپلمات در لبنان کار میکنند به دام افتند.
هنوز 24 ساعت از این موضوع نگذشته بود و جزییات جاسوسی در لبنان منتشر نشده بود که روزنامه ها و رسانه های شوروی کشور لبنان را مورد انتقاد شدید قرار دادند. روزنامه پراوادا یکروز بعد نوشت: شایعه دروغینی که در مورد دزدیدن هواپیمای میراژ فرانسوی از لبنان توسط رژیم این کشور به اتحاد شوروی نسبت داده شده است از ابتدا تا انتها یک تحریح آمریکایی بوده و به منظور اختلال در روابط شوروی و لبنان صورت گرفته است.
داستانی که روسها برای فرار از اتهام خود ساخته بودند این بود که حادثه ساخته و پرداخته آمریکاییها بود و به کمک عوامل خودفروخته و مزدور تبعه شوروی قرار بود انجام گیرد. سفارت شوروی هم این دو دیپلمات را با استفاده از هرج و مرج لبنان متواری ساختند.
سفارتخانه های شوروی در عراق و سوریه و مصر نیز همزمان در تلاشهای خود سعی کردند که دولتهای حاکم بر این کشور را به کذب بودن این شایعات متقاعد کنند.
جنبلاط این حادثه را ساخته و پرداخته آمریکاییها اعلام کرد و آنرا برای تخریب روابط بیروت مسکو اعلام کرد.
روز پنجم اکتبر وزارت خارجه مسکو اعلام کرد که اگر لبنان حملات تبلیغاتی خود را علیه شوروی متوقف نسازد ، این کشور تمام دیپلماتهای خود را از بیروت فرا خواهد خواند.
این تهدیدهای موذیگرانه و زیرکانه توام با تبلیغات ضد آمریکایی دولتهای عربی متمایل به شوروی چندان بی نتیجه نبود و دولت لبنان تحت فشار دولتهای عربی از روزنامه های این کشور خواست که در ارتباط با موضوع فوق بر له با علیه شخص یا دولت خاصی مطلب نوشته نشود.