06-08-2016، 8:39
تاکتیک توپخانه سد اتش ( Barrage artillery)
مقدمه :
سد اتش، روشی ویژه در بمباران انبوه خطوط دشمن از یک یا چند واحد توپخانه است. هویتزرها یا توپ ها هر کدام 20-30 یارد (18-27 س م ) با فاصله از یکدیگر، در سمت عرضی، ، در کنار خطوط طولی که می تواند از چند صد تا چندین هزار یارد طول داشته باشد، هدف را نشانه می روند. خطوط اتش معمولا 100 یاردی (90 س ) جدا از هم هستند و اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شود و در عین حال یک یا چندین خط را می توان توسط واحد های اتشباری مختلف هدف قرار داد. معمولا توپخانه با سرعتی منظم، ثابت و پیوسته اتش می کند و معمولا از مواد منفجره قوی (high explosive) یا گلوله های ترکش زا (shrapnel) استفاده می کنند.
اتشی که سد اتش فراهم می کند می تواند در نقش دفاعی به کار رود تا راه ها و خطوط مواصلاتی دشمن را در یک ناحیه مختل کند، یا این اتش می تواند در نقش تهاجمی مورد استفاده قرار گرفته تا اتش تهیه ای را که اقدامات دشمن را در منطقه خنثی می کند را، هنگام پیشروی نیروهای خودی مهیا کند. سد های اتش دفاعی معمولا ثابت هستند. سد های اتش تهاجمی، جلوی نیروهایی که پیشروی می کنند ادامه می یابند و حرکت می کنند، الگوی حرکت سد اتش می تواند خزنده یا تدریجی (creeping) و یا ثابت باشد. معمولا هدف اتش یک نقطه ثابت نیست، بلکه نقطه ای است که در ان اهدافی شناخته شده و یا مورد انتظار وجود دارد. این نوع اتش برخلاف تجمع و تراکم اتش (concentration) است، که معمولا سلاح ها بر روی اهداف خاصی، در منطقه ای به وصعت 150-250 متر هدف گرفته شده اند.
سد اتش توسط انگلستان در جنگ دوم بوئر به وجود امد و در جنگ جهانی اول به شهرت رسید، استفاده چشمگیر از این تاکتیک توسط نیروهای اعزامی بریتانیا و خصوصا از اواخر 1915 به بعد، زمانی روی داد که بریتانیا به این مسئله پی برد که خنثی کردن تاثیرات اتش تهیه برای نیروها ، کلید اساسی شکستن خطوط دفاعی دشمن بودند. تا اواخر 1916 سد اتش تدریجی کاربرد اصلی اتش توپخانه برای حمایت از حمله نیروهای زمینی بود، نیروی پیاده، اتشی را که به سمت خطوط دشمن پیش می رفت را هر ان قدر که ممکن بود نزدیک به ان دنبال می کرد. کاربرد اتش توپخانه به این روش، اهمیت اتش توپخانه در بی اثر کردن یا سرکوب دشمن نسبت به نابودی ان را به نیروها فهماند. چنین نتیجه گرفته شد که اگر سد اتش متحرک که بلافاصله با حمله نیروهای زمینی همراه باشد، بسیار بسیار موثر تر از هفته ها بمباران مقدماتی مواضع دشمن بود.
سد اتش در جنگ جهانی دوم و بعد از ان نیز مورد استفاده قرار گرفت، اما تنها به عنوان یکی از تاکتیک های متنوع توپخانه که توسط پیشرفت های "اتش تهیه" (predicted fire)، استفاده می شد. اصطلاح barrage بسیار گسترده است، و از نظر فنی به اشتباه توسط رسانه های عمومی برای هر نوع اتش توپخانه ای مورد استفاده قرار می گیرد.
توسعه
اتش متحرک در طول جنگ بوئر توسعه پیدا کرد و یکی از چندین ابتکار تاکتیکی بود که زیر نظر ژنرال "ردورز بولر" ایجاد شد. این تاکتیک پاسخی به موقعیت های دفاعی بوئر ها بود خصوصا در ارتفاعات "توگلا" و اتش موثر سلاح های دور برد انها. (long range rifle fire)
تا جنگ دوم بوئر هنگامی که اتش غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفت ، معمولا توپخانه بر روی مناطق باز و اهدافی که دیده می شدند شلیک می کرد. بزرگترین واحدی که عادت به شلیک به یک هدف داشت brigade بود و معمولا از 18 توپ تشکیل می شد. جنگ سنگر به سنگر (Trench Warfare) منجر به نیاز به اتش غیر مستقیم از طریق دیده بان ها، برنامه های اتش توپخانه منظم تر و پیچیده تر و نظریات علمی نسبت به توخانه شد. توپچی ها مجبور بودند تا محاسبات پیچیده ای را برای چیدمان توپ ها انجام دهند. توپ های هدف گرفته می شدند و اتش انها با بقیه هماهنگ می شد تا الگویی را ایجاد کند، در مورد یک توپ، الگو به صورت خطی بود. اصطلاح barrage اولین بار در انگلستان در دستورات "نبرد نوو چپل" در سال 1915 به کار گرفته شد.
Lifting barrage تاکتیکی بود که در ان سد اتش، متناوبا، به سمت هدفی (در خطوط دشمن)، همچون خط دوم سنگر ها، به عقب می رفت. این تاکتیک توسط نیروهای نفوذ کننده به منطقه بین دو جبه متخاصم یا مناطقی بین خطوط سنگرهای خودی و تیربارهایی که به سمت ان اتش می کنند، تقویت و پشتیبانی می شود، بنابراین ضروری بود تا کل منطقه پیشروی با اتش توپخانه زیرو رو شود.
سد اتش متحرک
سد اتش متحرک (یا سد اتش خزنده creeping barrage) تاکتیکی بود که کم کم افزایش می یافت، معمولا هر چند دقیقه، به ارامی به سمت جلو حرکت می کرد و سرعت خود را با نیروهای نفوذ کننده هماهنگ می کرد. شیوه اتش معمول بریتانیایی ها بدین صورت بود که همزمان به دو خط شلیک می کردند. در نهایت، سه الگوی هجوم سد اتش توسعه پیدا کرد. در یک سد اتش، اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شد. در یک "سد اتش بلوکی" (block barrage)، بلوک (اتش) به سمت بلوک خط اتش بعدی که در خط اتش قبلی مورد هدف قرار نگرفته بود را مورد اصابت قرار می داد. در یک "سد اتش تدریجی" (rolling barrage)، نزدیک ترین اتش روی خط به نیروهای خودی به سمت اولین و دورترین خط درگیر نشده نسبت به نیروهای خودی، حرکت می کند.
تا اواخر 1917، تکنیک سد اتش تدریجی تکمیل شده بود و می شد ان را در روش های پیچیده (در میدان رزم) به حرکت در اورد، با دور زدن و زیرورو کردن سد اتش به سمت عقب وبه سمت جلو در همان زمین، تا مدافعانی که بعد از گذشتن اتش از انها سرو کله شان پیدا شده بود را گیرانداخت اما هنوز این تکنیک توسط جدول زمانی کنترل می شد. بعد از جنگ جهانی اول بریتانیا "سد اتش سریع" (quick barrage) را توسعه داد، یک الگوی اتش استاندارد شده که می شد ان را با امواج رادیویی، بدون ترسیم و طرح ریزی برنامه اتش بر روی نقشه ، مرتب کرد و به ان نظم بخشید. انتظار می رفت تا حدود 10 % از نیروهای خودی با استفاده از اتش توپخانه سبک که برای اولین بار مورد استفاده قرار می گرفتند، کشته شده یا اسیب ببینند. ( short-falling shells - استفاده از آتش توپخانه سبک ( بعنوان مثال خمپاره اندازهای 60 ، 80 ، 82 ، 120 م.م ) بر روی خطوط مقدم تا پرسنل دشمن زمینگیر شده و تلفات نیروهای خودی به حداقل ممکن کاهش یابد . چرا که در آتشباری توپخانه در جنگ اول ، انتظار می رفت تا 50 درصد نیروهای خودی توسط آتش توپخانه خودی کشته شوند، یعنی یک هماهنگی زمانی بین اجرای آتش و حرکت پیاده نظام)
سد اتش ثابت و سد اتش جعبه ای
سد اتش ثابت (standing barrage ) ایستا و ساکن بوده و ممکن است دفاعی باشد، تا حرکت نیروهای دشمن را کند کرده و حملات را در هم بشکند. سد اتش خزنده را می شد به کار گرفت تا قبل از حرکت برای مدتی روی یک خط توقف کند، شاید برای اطلاع به نیروهای خودی تا پشت سر ان موضع بگیرند و یا به ان برسند، یا شاید این اتش روی موضع مدافعان شناسایی شده دشمن متوفق می شد، تا ضربات بیشتری به دشمن وارد کند و روحیه وی را در هم بشکند. طرح اتش نبرد "مسینه" (Battle of Messines) در هفتم جولای 1917، از تمامی توپ های صحرایی 18 پوندی خواسته بود تا سد اتش تدریجی گلوله های ترکش زا را بلافاصله بعد از پیشروی شلیک کنند، در حالی که دیگر هویتزرهای 4.5 اینچی اتش معمولی را به سمت 700 یارد جلوتر از خود شلیک می کردند.
سد اتش ثابت با موقعیت نیروهای المانی شناسایی شده در یک خط قرار می گرفت و تنظیم می شد، و زمانی که نیروها به 400 یاردی (370م) می رسیدند به خط بعدی منتقل می شد. زمانی که هر هدف توسط پیاده نظام فتح می شد، در حین اینکه نیروها مواضع خود را تثبیت می کردند، سد اتش تدریجی 150-300 یارد جلوتر از نیروها (اتش خود را) متوفق می کرد و تبدیل به سد اتش ثابت می شد، تا از اهداف تازه به دست امده توسط پیاده نظام از ضد حملات دشمن محافظت کند. در این زمان از سرعت اتش به یک شلیک در هر توپ در یک دقیقه کاهش می یافت، تا قبل از اغاز شدت گرفتن اتش زمانی که اتش ( به خط بعدی) انتقال می یافت، به خدمه فرصت استراحت دهد. اتش توپخانه سنگین و فوق سنگین به نواحی خط عقب جبهه المانها شلیک می شد و بیش از 700 تیربار (machine gun) در این اتش شلیک می کردند، و از اتش غیر مستقیم بر روی سربازان خود استفاده می کردند.
در سد اتش جعبه ای (box barrage ) سه یا چهار سد اتش یک جعبه -یا اغلب اوقات سه طرف یک جعبه را- دور یک هدف تشکیل می دادند تا هدف را جدا و منزوی کنند. سد اتش ثابت یا جعبه ای برای ماموریت های اتش دفاعی به کار گرفته می شد، که در ان زمانی که سد اتش از قبل روی موضعی که با فرمانده نیروهای مدافع در مورد ان هماهنگ شده و ثبت شده بود و زمانی که دشمن به موقعیت ثبتی حمله می کرد، (این اتش) در خواست می شد. سد اتش جعبه ای را می شد برای جلوگیری از تقویت یک موضع به دست دشمن قرار بود به ان حمله شود نیز به کار گرفت. در یک حمله سنگر به سنگر در مارس 1917، اولین گردان از (Buffs) ابتدا با سد اتش خزنده حمایت شده، و بعد از ان با سد اتش جعبه ای نیروها در سنگرهای دشمن بودند تا مانع نیروهای کمکی المانی یا ضد حمله انها شوند، این در حالی بود که در بخش های دیگر خط نبرد اتش نمایشی ریخته می شد تا دشمن را گیج کند.
نقاط قوت و نقاط ضعف
خیلی زود به ارزش و اهمیت اینکه دنبال کردن نزدیک سد اتش چقدر مهم است پی برده شد، بدون اینکه به مدافعان فرصتی داده شود تا از شوک بمباران ها بیرون بیاییند و از سنگرهای زیر زمینی و تونل ها بیرون بیاییند، نیروهای فرانسوی چنین محاسبه کردند که اگر فاصله کمی با سد اتش داشته باشند 10% از تلفات از اتش توپخانه خود انها است. در حالت ایده عال، نیروهای مهاجم قبل از اینکه مدافعان فرصت بازبینی خود و ارامش بعد از وحشت بمباران ها را داشته باشند، از پناه گاه ها بیرون امده و موقعیت های اتش خود را بازیابی کنند، می بایست در موقعیت نیروهای دشمن باشند. در اولین روز از نبرد somme (نبردی در جنگ جهانی اول که نیروهای فرانسوی و انگلیسی علیه نیروهای المانی در اول جولای تا 18 نوامبر 1916 در دو طرف رودخانه somme در فرانسه با یکدیگر درگیر شدند، این نبرد یکی از بزرگترین نبردهای جنگ جهانی اول بود که حدود یک میلیون نفر در ان کشته و زخمی شده و به یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ تبدیل شد.) و بعد در تهاجم نیول (Nivelle Offensive) در (Chemin des Dames)، اتش توپخانه از پیاده نظام جلو زده و بر ان پیشی می گیرد و به مدافعان اجازه می دهد تا از پناه گاه ها و تونل های خود خارج شده که نتایج فاجعه باری برای مهاجمین به بار اورد. با پایان جنگ جهانی اول چنین نتیجه گرفته شد که اهمیت تاثیر سد اتش در تضعیف و تخرییب روحیه و سرکوب دشمن بوده است تا تخریب فیزیکی وی، یک بمباران کوتاه و گسترده که بلافاصاله با حمله پیاده نظام دنبال می شد، بسیار موثر تر از هفته ها بمباران طاقت فرسایی بود که در 1916 استفاده شد.
یک اتش خزنده می توانست عنصر غافلگیری را در خود حفظ کند، که با اتش سلاح ها با فاصله کوتاهی قبل از انکه نیروهای پیاده حرکت کنند همراه بود. این نوع اتش زمانی که موقعیت های دشمن به خوبی شناسایی نشده بود مفید بود، زیرا بر شناسایی تک تک اهداف از قبل از حمله متکی نبود. از طرف دیگر نیز اتلاف مهمات و سلاح بود زیرا ناچارا اتش بر روی زمینی فرود می امد که دشمنی در ان وجود نداشت.
اثرات اتش المانها در "Chemin des Dames"، 31 جولای 1917
سد اتش جنگ جهانی اول با lifts های برنامه ریزی شده، امتیاز محدود کردن پیشروی پیاده نظام با برنامه های اتش توپخانه ، و نیاز به تاکتیک های خطی و محدود کردن مانور نیروهای پیاده را داشت. بعدها تاکتیک های نفوذ ثابت کردند که موثر تر از پیشروی در خط های ثابت و مشخص هستند، و مرحله نفوذ حملات stormtrooper (1-) های المانی نمی توانست از سد اتش خزنده استفاده کنند: اما مرحله اغازین عملیات مایکل ( Operation Michael 2-) با یک سد اتش گسترده همراه بود، و با ترکیبی از گلوله های گاز سمی همراه بود. اهمیت سد اتش تا به این حد بود که تاکتیک های قدیمی پیاده نظام همچون اتکا بر اتش سلاح های خود نیروهای پیاده نظام برای حمایت از حرکات خود، گاهی اوقات فراموش می شد.
در "بیابان غربی" یکنواخت و بی روح در جنگ جهانی دوم، (بیابان لیبی در صحرای ساهارا) یکی از مزایای سد اتش این بود که پیاده نظام را قادر می ساخت تا خط خود را با سد اتش مستحکم کند، و خط پیشروی خود را مجهز کنند. تا 1943 از سد اتش بدین منظور استفاده می شد تا قدرت اتش را پخش کند و پیاده نظام را مجبور به پیشروی در خط های ثابت و مشخص کند. یک سد اتش خصوصا در حرکت اهسته می توانست زمین را زیر ور و کرده و به هم زند و مانع پیشرفت نیروهای حمله کننده شود.
کاربرد در جنگ جهانی اول
در طول جنگ جهانی اول سد اتش خزنده برای اولین بار در بخش کوچک از خط نبرد لوز (battle of Loos) به تاریخ سپتامبر 1915 مورد استفاده قرار گرقت، اما پیاده نظام در پشت این اتش پیشروی نکردند. اولین روز از نبرد Somme شاهد اولین تلاش برای سد اتش خزنده در مقیاس وسیع بود که برای قابلیت مورد انتظار پیاده نظام برای پیشروی نسبتا ازاد و بدون مداخله در طول جبهه نبرد در نتیجه یک بمباران طولانی از قبل پیش بینی شده بود. برای مثال چنین برنامه ریزی شده بود تا در جلو نیروهای XV Corps))، سد اتش 50 یارد در هر دقیقه جابه جا شود. مشکلات و گرفتاری هایی در پروتوکول های بریتانیایی ها برای جلوگیری از قربانیان اتش خودی به وجود امد که همزمان به نیروها دستور داده شد تا تا اتش را 100 یارد دورتر از نیروهای بدون محافظ خودی قرار دهند. در بسیاری از موارد "زمین بدون صاحب" (no man’s land-3-) باریک تر از مسافت امن (بین سنگرهای دشمن) بود و در نتیجه سد اتش از افراد محافظت نمی کرد و نیروها به سمت خطوط المانی حمله می کردند.
مردان واحد توپخانه سنگین استرالیا گلوله های 8 اینچی را با فیوزهای 106 پر می کنند
علاوه بر این، از انجا که پیاده نظام بریتانیا برای ورای سرعت مورد انتظار پیشروی در "زمین بدون صاحب" کند و بی تحرک بود، پیاده نظام، در تمام طول جبهه Somme، ثابت کرد که رسیدن به سرعت سد اتش غیر ممکن بود. با این وجود، با گذشت زمان این تاکتیک در نبرد Somme اصلاح و بازبینی شد و تا سپتامبر 1916 ، سد اتش خزنده مبدل به تاکتیک استاندارد حملات پیاده نظام شده بود، و خیلی زود این تاکتیک به ارتش فرانسه اانتقال یافت و انها را قادر ساخت تا در نوامبر 1916، در نبرد وردان (Battle Of Verdun) منطقه (Fort Vaux) را از المانها باز پس گیرند. در مراحل بعدی نبرد Somme، بریتانیایی ها یاد گرفته بودند تا دقت و اعتماد به نفس را در اتش توپخانه های خود بهبود بخشند، انها از نبردهای قبلی یادگرفته بودند تا پیاده نظام را نزدیک به سد اتش نگه دارند: نیروهای اعزامی بریتانیا (BEF) گزارش یک ناظر هوایی را منتشر کردند که از "بهترین دیوار اتش"ی که در 50 یاردی نیروهای هنگ پنجاهم قرار داشت تعریف و تمجید می کرد، این دیوار اتش انها را قادر ساخته بود تا با کمترین مقاومت روستایی را به تصرف خود دراورند. یکی از گزارش ها چنین می گفت:"تجربه نشان داده است که بهتر است ریسک قربانیان کمتر را از طرف توپخانه کوتاه برد خودمان قبول کنیم تا اینکه، وقتی بمباران ها با دقت دنبال نمی شود، شاهد تلفات وحشتناک نیروهایمان باشیم." سد اتش خزنده در نبرد "تل السر (Tell ‘Asur) در 12 مارس 1918 در صحرای سینا و اردوی فلسطین به کار گرفته شد. شش ماه بعد، این تاکتیک با تاثیر ویران کننده در نبرد "مگیدو" (Battle of Meggido) مورد استفاده قرار گرفت، زمانی که نیروهای توپخانه Royal Horse سد اتش خزنده را تا نهیات برد خود، جلوی نیروهایی که در حال پیشروی بودند اجرا می کردند، در همین حال هویتزرهای 4.5 اینچی ورای سد اتش را می کوبیدند، و در همین حین توپخانه سنگین مشغول ضد حمله توپخانه بود. در این زمان سد اتش میانگین سرعتی بین 50 یارد (46م)، 75 یارد (69م) و 100 یارد (91م) در دقیقه داشت.
در ابتدا سد های اتش خزنده انگلیسی تنها گلوله های ترکش زا (shrapnel) را شامل می شد اما خیلی زود ترکیب مناسبی از HE (ماده منفجره قوی) به ان افزوده شد، بعد ها در بعضی موارد گلوله های دود زا نیز افزوده شد. بناه به موقعیت و زمین، هر سد اتش خزنده در شش دقیقه، 100 یارد جابه جا شده و پیشروی می کرد، اگر چه چنین نتیجه گیری شد که شش دقیق که کند است. تا "نبرد اراس" (Battle of Arras) در 1917، سد اتش خزنده حجیم و پیچیده بود و همراه با پنج یا شش خط اتش بود که منطقه به عرض 2.00 یارد (1.800م) جلوی نیروهای پیاده نظام را در بر می گرفت.
اتش های پشتیبانی ریخته می شد که در ان دورترین و اخرین خط های سدها (اتش) مسیر خود را وارونه می کردند و machine gun barrages معرفی شدند. سد های اتش ساختگی (False barrage) تلاش می کردند تا دشمن را نسبت به تصمیمات و هدف های متحدان فریب داده یا اینکه موقعیت وی را اشکار کنند. سد اتش خزنده در نبرد "ویمی ریدج (battle of Vimy Ridge) تاثیر بسیار خوبی در موفقیت کانادایی ها داشت، در این نبرد افراد به طور گسترده اموزش دیده بودند تا در( 'Vimy Glide') به سمت جلو با سرعت 100 یارد در هر سه دقیقه حرکت کنند که این سرعت انها را دقیقا پشت سد اتش قرار می داد. نبرد اغازین حمله نبرد پاچندال (Battle of Passchendaele) با سد اتش گلول های ترکش زا و مواد منفجرا قوی در مقیاس بزرگ پوشش داده شد، 3.000 توپ و هویتزر انگلیسی اتش گشودند: یک گلوله 18 پوندی برای هر 15 یارد روبه رو، و یک هویتزر سنگین برای هر 50 یارد، به علاوه توپ هایی که در قسمت فرانسوی ها مشغول بودند. زمانی که هر هدف تسخیر می شد، سد اتش 500 به متر جلو تر از موقعیت جدید انتقال می یافت، (سد اتش در این 500 متر) جلو و عقب می رفت تا ضدحملات مورد انتظار المان ها را خنثی کند، در حالی که قسمتی از توپخانه به سمت جلو اتش گشوده تا مرحله بعدی حمله را پشتیبانی کنند.
در جبه شرق، سرهنگ المانی "جورج بروخمالر" (Georg Bruchmüller) نوعی سد اتش خزنده دوگانه (double creeping barrage) را توسعه داد، که در ان خط اول اتش را گلول ههای سمی تشکیل می داد. ایده های وی در جبهه غربی در تهاجم بهاری 1918 مورد استفاده قرار گرفت.
با پایان جنگ جهانی اول، دوره اتش های توپخانه طولانی مدت و خسته کننده مقدماتی در مقیاس وسیع به پایان رسیده بود، حداقل در بین ملت های غربی چنین نتیجه ای گرفته شده بود، با فهم اینکه بهترین نتایج -به جای تلاش برای نابودی فیزیکی دشمن- در ازکار انداختن دشمن بود، و بمباران های کوتاه و متمرکز همچون سد اتش خزنده، در از کار انداختن دشمن موثر تر از بمباران های طولانی و گسترده بود. در سپتامبر 1918 در شکستن خطوط هیندنبرگ، بریتانیایی ها سدهای اتش خزنده کمی شلیک کردند و به جای ان از تمرکز و lift های بیشتر استفده کردند.
حملات با تانک ها نیاز به همان سبک شتیبانی اتش توپخانه را ندارد، و در 1917 در نبرد کامبرای (Battle of Cambrai) اتش های تکی در طول پیشروی متوقف شدند. کنترل هر چه بیشتر اتش ها پیچیده، پیاده نظام را قادر می ساخت تا اتش توپخانه را برای حمایت مستقیم از خود درخواست کند یا اینکه موقعیت های شناسایی شده دشمن را هدف قرار دهد. با این وجود، سدهای اتش هنوز مورد استفاده قرار می گرفتند. در 31 اگوست 1918، حملات هنگ سی و دوم امریکا قبل از یک سد اتش متحرک (walking barrage) صورت گرفت، بعد از عبور از خط اول المانها، سد اتش دو بار دیگر نیز در همان نقطه برگشت تا مدافعانی که از سنگرها و تونل ها به موقعیت های شلیک برگشته بودند را نابود کند یا اینکه زمانی که حمله اصلی شروع می شد انها را زیر زمین نگه دارد.
کاربرد در جنگ جهانی دوم
سد اتش در جنگ جهانی دوم هم مورد استفاده قرار گرفت اما به هیچ وجه برنامه توپخانه عمده و اصلی نبود. در نبود حملات طرح ریزی شده بسیار بزرگ پیاده نظام در جنگ جهانی اول، اتش های توپخانه در مقیاس های کوچک تر به کار گرفته می شدند. به عنوان نمونه، برای شروع دومین نبرد العلمین، طراحان ژنرال مونتکومری سد اتشی را در نظر گرفته بودند، اما در عضای تمرکز سخت بر هدف های شناسایی شده یا مشکوک دشمن این طرح رد شد. در طول 12.000 یارد خط نبرد، 456 توپ برای یک سد اتش خزنده ناکافی می نمود ( در Neuve Chapelle برای هر چهار یارد از خط نبرد یک توپ در نظر گرفته شده بود). اما سدهای اتش خزنده و تدریجی در برخی مناطق و مرحله های بعدی نبرد العلمین مورد استفاده قرار گرفت. برای عملیات سوبرشارژ (Operation Supercharge) در یکم تا دوم نوامبر 1942، حمله "لشکر جدید دوم نیوزیلند" قبل از یک سد اتش خزنده صورت گرفت که 192 توپ در طول خط 4.000 یاردی، بر روی سه خط، اتش می کردند. در این نبرد تقریبا یک توپ 25 پوندی برای هر 20 یارد مقابل وجود داشت به علاوه دو هنگ متوسط که سد اتش را انبوه تر می کردند.
با اغاز "نبرد در تونس"، توپ های بیشتری موجود بود و تمرکز بیشتری بر روی مدافعان نسبت به صحرای غربی صورت می گرفت. برنامه اتش توپخانه برای حمله انگلیسی ها در "وادی اکاریت" (Wadi Akarit) در اپریل 1943، شامل هشت سد اتش (مقابل نیروها ) در سه مرحله پیشروی لشکر های پیاده پنجاهم و پنجاه و یکم می شد. انگلیسی ها یک سد اتش ثابت را نیز در برنامه خود گنجاندند تا خط شروع حمله در شب را علامت گذاری کنند و پاده نظام را قادر به تشکیل خط و ردیف صحیح کنند: یک سد اتش که در طول حمله به سمت چپ می چرخید، و یک سد اتش خزنده که با درخواست بی سیم نیروها شلیک می شد. با این وجود، به ندرت حملات بر سد اتش، برای حمایت توپخانه ای نیروها متکی بود: در "وادی اکاریت" تمرکز (اتش) از قبل برنامه ریزی شده بر هدف های محتمل توسط دیده بان های میدانی در موقع حمله درخواست می شد.
توپ های 4.5 اینچی بریتانیایی نزدیک "تیلی سور دولز" در طول نبرد نورماندی 1944
با این وجود سد اتش در "عملیات ایتالیا" مورد استفاده قرار گرفت. (عملیات های متحدین در ایتالیا و اطراف ان از 1943 تا پایان جنگ در اروپا). در حمله به "خط هیتلر" در نبرد "مونته کاسینو" به تاریخ 23 می 1944، 810 توپ برای حمله "سپاه اول کاناداییها" گرداوری شد. 300 قبضه از این توپ ها بر روی اولین خط، که 3200 یارد گسترده بود اتش گشودند و کار خود را تنها سه دقیقه قبل از حمله پیاده نظام اغاز کردند و هر پنج دقیقه، 100 یارد سد اتش را جا به جا می کردند. با رسیدن به اولین هدف یک توقف یک ساعته صورت می گرفت، و بعد اتش به 100 یارد در هر سه دقیقه به سمت هدف های بعدی منتقل می شد، اما این زمانبندی با مقاوت سنگین مدافعان و اتش توپخانه انها مختل شده و به هم خورد.
در حمله عبور از Senio در "اخرین حمله در ایتالیا" در 1945، سد های اتش ساختگی (dummy barrages) مورد استفاده قرار گرفتند تا دشمن را گیج کنند، به این صورت که یا انها را نسبت به خط حمله فریب داده و یا اینکه بعد از اینکه سد اتش از انها عبور می کرد (در حالی که دشمن در پناه گاه بود) و بعد از اتشباران اتظار حمله را می کشیدند، با یک سد اتش جدید و یا بمباران هوایی روبه رو می شدند. احتمالا در Monte Sole، امریکایی ها قوی ترین اتش جنگ را ایجاد کردند، 75.000 گلوله در عرض نیم ساعت شلیک شد تا حمله افریقای جنوبی ها دفع و پاکسازی شود.
در طول نبرد نرماندی، قبل از حمله اغازین "لشکر پیاده پانزدهم اسکاتلندی" در عملیات "اپسوم (Epsom) در 26 جون 1944، یک سد اتش خزنده که از 344 توپ شلیک می شد، بر روی مدافعان ریخته شد.
برای اغاز عملیات وریتبل (Operation Veritable)، پیشروی به سمت رودخانه راین، اتش 1.050 توپ سبک و سنگین به کمک 850 توپی که سد اتش (pepper-pot) را ایجاد می کردند امدند: دیگر سلاح ها-خمپاره ها، مسلسل ها، سلاح های ضد تانک، سلاح های ضد هوایی و موشک ها- نیز اتش میدانی را تقویت می کردند. سد اتش واقعی نیروهای "XXX) بریتانیا در ساعا 09.20 شروع شد، و در ساعت بعد با شدت بیشتر ادامه یافت، 500 توپ خطی به عمق 500 یارد شلیک می کرند. این سد اتش شامل گلوله های دودزا نیز می شد تا به مهاجمان فرصت داده تا پشت سد صفوف خود را منظم کنند. از ساعت 10.30 سد اتش تنها شامل گلوله های مواد منفجره قوی می شد و شروع به حرکت به سمت جلو کرد. هر 12 دقیقه یک جابه جایی 300 یاردی صورت می گرفت، جابه جایی با گلوله های زرد رنگ به اطلاع نیروهای پیاده می رسید و سد اتش برای 2/1 ساعت در هر خط دفاعی تمرکز می کرد. در هر ساعت، در هر دو کیلومتر، 2.500 گلول ه شلیک می شد تا اینکه سد اتش در ساعت 16.30 متوقف شد.
سد اتش در دکترین اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم نیز وارد شد به صورتی که سد اتش با سلاح های انبوه، استاندارد بلامنازع حمله نیروهای پیاده بود. توپخانه اتحاد جماهیر شوری سلاح های زیادی را در اختیار داشت. 7.000 توپ در ضد حمله نبرد استالینگراد به کار گرفته شد، و بمباران های وسیع، استاندارد ارتش تا پایان جنگ باقی ماند. در طی حملات روس ها در سالهای 1944-45، این تاکتیک به صورت گسترده در جبه شرقی-خصوصا در نبرد بلندی های "سیلو" (Battle of the Seelow Heights)- مورد استفاده قرار گرفت.
جنگ کره و بعد از ان
سد اتش در جنگ کره نیز مورد استفاده قرار گرفت. در نبرد تپه پورک چاپ( Battle of Pork Chop Hill)، نیروهای سازمان ملل-برای دفاع از پایگاه های خود- اتش دفاعی بر روی نقاط از قبل ثبت شده را حین نبرد، با بی سیم در خواست کردند که به (flash fire) نام گرفت، در این نبرد، سد اتش جعبه ای به صورت شکل یک "نعل اسب" اطراف پایگاه ها فرود می امد. این تاکتیک در جنگ ویتنام نیز مورد استفاده قرار گرفت.
در جنگ فالکلند (1982)، حمله "کماندوهای دریایی چل و دوم سلطنتی" به کوه هریت، با تمکز اتش پشتیبانی توپخانه همراه بود، توپخانه 100 متر جلوتر از نیروها را می کوبیدند. در مرحله بعدی عملیات، اتش pepperpot fire مورد استفاده قرار گرفت که در ان از موشک های ضد تانک میلان نیز استفاده شد. با این وجود، هیچ کدام از این موارد سدهای اتش واقعی، با هدف گیری مناسب روی خطوط دشمن در زمانبندی مناسب و جدی نبودند. اصطلاح سد اتش (Barrage) به عنوان یک روش کنترل اتش در قراردادABCA 1965 قرار داده نشد.
نمونه ای از چگونگی سد اتش پیچیده که در دفاع از خسان (khe sanh) ویتنام، مورد استفاده قرار گرفت
1- (نیروهای ویژه المان در جنگ جهانی اول، در سالهای بعد در جنگ این نیروها اموزش دیده تا با "تاکتیک های نفوذ" بجنگند که بخشی از روش جدید المانها برای مبارزه در سنگرهای دشمن بودند)
2-(مجموعه ای حملات المان ها در طول جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول که در 21 مارس 1918 شروع شد)
3- زمینی که اشغال نشده و مورد منازعه است. منطقه ای بین دو سیستم سنگر دشمن در طی جنگ جهانی اول که از ترس حمله یا ضربه، هیچ کدام از طرفین نمی خواست که به ان حمله کرده و یا ان را تصرف کند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.military.ir/
مقدمه :
سد اتش، روشی ویژه در بمباران انبوه خطوط دشمن از یک یا چند واحد توپخانه است. هویتزرها یا توپ ها هر کدام 20-30 یارد (18-27 س م ) با فاصله از یکدیگر، در سمت عرضی، ، در کنار خطوط طولی که می تواند از چند صد تا چندین هزار یارد طول داشته باشد، هدف را نشانه می روند. خطوط اتش معمولا 100 یاردی (90 س ) جدا از هم هستند و اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شود و در عین حال یک یا چندین خط را می توان توسط واحد های اتشباری مختلف هدف قرار داد. معمولا توپخانه با سرعتی منظم، ثابت و پیوسته اتش می کند و معمولا از مواد منفجره قوی (high explosive) یا گلوله های ترکش زا (shrapnel) استفاده می کنند.
اتشی که سد اتش فراهم می کند می تواند در نقش دفاعی به کار رود تا راه ها و خطوط مواصلاتی دشمن را در یک ناحیه مختل کند، یا این اتش می تواند در نقش تهاجمی مورد استفاده قرار گرفته تا اتش تهیه ای را که اقدامات دشمن را در منطقه خنثی می کند را، هنگام پیشروی نیروهای خودی مهیا کند. سد های اتش دفاعی معمولا ثابت هستند. سد های اتش تهاجمی، جلوی نیروهایی که پیشروی می کنند ادامه می یابند و حرکت می کنند، الگوی حرکت سد اتش می تواند خزنده یا تدریجی (creeping) و یا ثابت باشد. معمولا هدف اتش یک نقطه ثابت نیست، بلکه نقطه ای است که در ان اهدافی شناخته شده و یا مورد انتظار وجود دارد. این نوع اتش برخلاف تجمع و تراکم اتش (concentration) است، که معمولا سلاح ها بر روی اهداف خاصی، در منطقه ای به وصعت 150-250 متر هدف گرفته شده اند.
سد اتش توسط انگلستان در جنگ دوم بوئر به وجود امد و در جنگ جهانی اول به شهرت رسید، استفاده چشمگیر از این تاکتیک توسط نیروهای اعزامی بریتانیا و خصوصا از اواخر 1915 به بعد، زمانی روی داد که بریتانیا به این مسئله پی برد که خنثی کردن تاثیرات اتش تهیه برای نیروها ، کلید اساسی شکستن خطوط دفاعی دشمن بودند. تا اواخر 1916 سد اتش تدریجی کاربرد اصلی اتش توپخانه برای حمایت از حمله نیروهای زمینی بود، نیروی پیاده، اتشی را که به سمت خطوط دشمن پیش می رفت را هر ان قدر که ممکن بود نزدیک به ان دنبال می کرد. کاربرد اتش توپخانه به این روش، اهمیت اتش توپخانه در بی اثر کردن یا سرکوب دشمن نسبت به نابودی ان را به نیروها فهماند. چنین نتیجه گرفته شد که اگر سد اتش متحرک که بلافاصله با حمله نیروهای زمینی همراه باشد، بسیار بسیار موثر تر از هفته ها بمباران مقدماتی مواضع دشمن بود.
سد اتش در جنگ جهانی دوم و بعد از ان نیز مورد استفاده قرار گرفت، اما تنها به عنوان یکی از تاکتیک های متنوع توپخانه که توسط پیشرفت های "اتش تهیه" (predicted fire)، استفاده می شد. اصطلاح barrage بسیار گسترده است، و از نظر فنی به اشتباه توسط رسانه های عمومی برای هر نوع اتش توپخانه ای مورد استفاده قرار می گیرد.
توسعه
اتش متحرک در طول جنگ بوئر توسعه پیدا کرد و یکی از چندین ابتکار تاکتیکی بود که زیر نظر ژنرال "ردورز بولر" ایجاد شد. این تاکتیک پاسخی به موقعیت های دفاعی بوئر ها بود خصوصا در ارتفاعات "توگلا" و اتش موثر سلاح های دور برد انها. (long range rifle fire)
تا جنگ دوم بوئر هنگامی که اتش غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفت ، معمولا توپخانه بر روی مناطق باز و اهدافی که دیده می شدند شلیک می کرد. بزرگترین واحدی که عادت به شلیک به یک هدف داشت brigade بود و معمولا از 18 توپ تشکیل می شد. جنگ سنگر به سنگر (Trench Warfare) منجر به نیاز به اتش غیر مستقیم از طریق دیده بان ها، برنامه های اتش توپخانه منظم تر و پیچیده تر و نظریات علمی نسبت به توخانه شد. توپچی ها مجبور بودند تا محاسبات پیچیده ای را برای چیدمان توپ ها انجام دهند. توپ های هدف گرفته می شدند و اتش انها با بقیه هماهنگ می شد تا الگویی را ایجاد کند، در مورد یک توپ، الگو به صورت خطی بود. اصطلاح barrage اولین بار در انگلستان در دستورات "نبرد نوو چپل" در سال 1915 به کار گرفته شد.
Lifting barrage تاکتیکی بود که در ان سد اتش، متناوبا، به سمت هدفی (در خطوط دشمن)، همچون خط دوم سنگر ها، به عقب می رفت. این تاکتیک توسط نیروهای نفوذ کننده به منطقه بین دو جبه متخاصم یا مناطقی بین خطوط سنگرهای خودی و تیربارهایی که به سمت ان اتش می کنند، تقویت و پشتیبانی می شود، بنابراین ضروری بود تا کل منطقه پیشروی با اتش توپخانه زیرو رو شود.
سد اتش متحرک
سد اتش متحرک (یا سد اتش خزنده creeping barrage) تاکتیکی بود که کم کم افزایش می یافت، معمولا هر چند دقیقه، به ارامی به سمت جلو حرکت می کرد و سرعت خود را با نیروهای نفوذ کننده هماهنگ می کرد. شیوه اتش معمول بریتانیایی ها بدین صورت بود که همزمان به دو خط شلیک می کردند. در نهایت، سه الگوی هجوم سد اتش توسعه پیدا کرد. در یک سد اتش، اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شد. در یک "سد اتش بلوکی" (block barrage)، بلوک (اتش) به سمت بلوک خط اتش بعدی که در خط اتش قبلی مورد هدف قرار نگرفته بود را مورد اصابت قرار می داد. در یک "سد اتش تدریجی" (rolling barrage)، نزدیک ترین اتش روی خط به نیروهای خودی به سمت اولین و دورترین خط درگیر نشده نسبت به نیروهای خودی، حرکت می کند.
تا اواخر 1917، تکنیک سد اتش تدریجی تکمیل شده بود و می شد ان را در روش های پیچیده (در میدان رزم) به حرکت در اورد، با دور زدن و زیرورو کردن سد اتش به سمت عقب وبه سمت جلو در همان زمین، تا مدافعانی که بعد از گذشتن اتش از انها سرو کله شان پیدا شده بود را گیرانداخت اما هنوز این تکنیک توسط جدول زمانی کنترل می شد. بعد از جنگ جهانی اول بریتانیا "سد اتش سریع" (quick barrage) را توسعه داد، یک الگوی اتش استاندارد شده که می شد ان را با امواج رادیویی، بدون ترسیم و طرح ریزی برنامه اتش بر روی نقشه ، مرتب کرد و به ان نظم بخشید. انتظار می رفت تا حدود 10 % از نیروهای خودی با استفاده از اتش توپخانه سبک که برای اولین بار مورد استفاده قرار می گرفتند، کشته شده یا اسیب ببینند. ( short-falling shells - استفاده از آتش توپخانه سبک ( بعنوان مثال خمپاره اندازهای 60 ، 80 ، 82 ، 120 م.م ) بر روی خطوط مقدم تا پرسنل دشمن زمینگیر شده و تلفات نیروهای خودی به حداقل ممکن کاهش یابد . چرا که در آتشباری توپخانه در جنگ اول ، انتظار می رفت تا 50 درصد نیروهای خودی توسط آتش توپخانه خودی کشته شوند، یعنی یک هماهنگی زمانی بین اجرای آتش و حرکت پیاده نظام)
سد اتش ثابت و سد اتش جعبه ای
سد اتش ثابت (standing barrage ) ایستا و ساکن بوده و ممکن است دفاعی باشد، تا حرکت نیروهای دشمن را کند کرده و حملات را در هم بشکند. سد اتش خزنده را می شد به کار گرفت تا قبل از حرکت برای مدتی روی یک خط توقف کند، شاید برای اطلاع به نیروهای خودی تا پشت سر ان موضع بگیرند و یا به ان برسند، یا شاید این اتش روی موضع مدافعان شناسایی شده دشمن متوفق می شد، تا ضربات بیشتری به دشمن وارد کند و روحیه وی را در هم بشکند. طرح اتش نبرد "مسینه" (Battle of Messines) در هفتم جولای 1917، از تمامی توپ های صحرایی 18 پوندی خواسته بود تا سد اتش تدریجی گلوله های ترکش زا را بلافاصله بعد از پیشروی شلیک کنند، در حالی که دیگر هویتزرهای 4.5 اینچی اتش معمولی را به سمت 700 یارد جلوتر از خود شلیک می کردند.
سد اتش ثابت با موقعیت نیروهای المانی شناسایی شده در یک خط قرار می گرفت و تنظیم می شد، و زمانی که نیروها به 400 یاردی (370م) می رسیدند به خط بعدی منتقل می شد. زمانی که هر هدف توسط پیاده نظام فتح می شد، در حین اینکه نیروها مواضع خود را تثبیت می کردند، سد اتش تدریجی 150-300 یارد جلوتر از نیروها (اتش خود را) متوفق می کرد و تبدیل به سد اتش ثابت می شد، تا از اهداف تازه به دست امده توسط پیاده نظام از ضد حملات دشمن محافظت کند. در این زمان از سرعت اتش به یک شلیک در هر توپ در یک دقیقه کاهش می یافت، تا قبل از اغاز شدت گرفتن اتش زمانی که اتش ( به خط بعدی) انتقال می یافت، به خدمه فرصت استراحت دهد. اتش توپخانه سنگین و فوق سنگین به نواحی خط عقب جبهه المانها شلیک می شد و بیش از 700 تیربار (machine gun) در این اتش شلیک می کردند، و از اتش غیر مستقیم بر روی سربازان خود استفاده می کردند.
در سد اتش جعبه ای (box barrage ) سه یا چهار سد اتش یک جعبه -یا اغلب اوقات سه طرف یک جعبه را- دور یک هدف تشکیل می دادند تا هدف را جدا و منزوی کنند. سد اتش ثابت یا جعبه ای برای ماموریت های اتش دفاعی به کار گرفته می شد، که در ان زمانی که سد اتش از قبل روی موضعی که با فرمانده نیروهای مدافع در مورد ان هماهنگ شده و ثبت شده بود و زمانی که دشمن به موقعیت ثبتی حمله می کرد، (این اتش) در خواست می شد. سد اتش جعبه ای را می شد برای جلوگیری از تقویت یک موضع به دست دشمن قرار بود به ان حمله شود نیز به کار گرفت. در یک حمله سنگر به سنگر در مارس 1917، اولین گردان از (Buffs) ابتدا با سد اتش خزنده حمایت شده، و بعد از ان با سد اتش جعبه ای نیروها در سنگرهای دشمن بودند تا مانع نیروهای کمکی المانی یا ضد حمله انها شوند، این در حالی بود که در بخش های دیگر خط نبرد اتش نمایشی ریخته می شد تا دشمن را گیج کند.
نقاط قوت و نقاط ضعف
خیلی زود به ارزش و اهمیت اینکه دنبال کردن نزدیک سد اتش چقدر مهم است پی برده شد، بدون اینکه به مدافعان فرصتی داده شود تا از شوک بمباران ها بیرون بیاییند و از سنگرهای زیر زمینی و تونل ها بیرون بیاییند، نیروهای فرانسوی چنین محاسبه کردند که اگر فاصله کمی با سد اتش داشته باشند 10% از تلفات از اتش توپخانه خود انها است. در حالت ایده عال، نیروهای مهاجم قبل از اینکه مدافعان فرصت بازبینی خود و ارامش بعد از وحشت بمباران ها را داشته باشند، از پناه گاه ها بیرون امده و موقعیت های اتش خود را بازیابی کنند، می بایست در موقعیت نیروهای دشمن باشند. در اولین روز از نبرد somme (نبردی در جنگ جهانی اول که نیروهای فرانسوی و انگلیسی علیه نیروهای المانی در اول جولای تا 18 نوامبر 1916 در دو طرف رودخانه somme در فرانسه با یکدیگر درگیر شدند، این نبرد یکی از بزرگترین نبردهای جنگ جهانی اول بود که حدود یک میلیون نفر در ان کشته و زخمی شده و به یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ تبدیل شد.) و بعد در تهاجم نیول (Nivelle Offensive) در (Chemin des Dames)، اتش توپخانه از پیاده نظام جلو زده و بر ان پیشی می گیرد و به مدافعان اجازه می دهد تا از پناه گاه ها و تونل های خود خارج شده که نتایج فاجعه باری برای مهاجمین به بار اورد. با پایان جنگ جهانی اول چنین نتیجه گرفته شد که اهمیت تاثیر سد اتش در تضعیف و تخرییب روحیه و سرکوب دشمن بوده است تا تخریب فیزیکی وی، یک بمباران کوتاه و گسترده که بلافاصاله با حمله پیاده نظام دنبال می شد، بسیار موثر تر از هفته ها بمباران طاقت فرسایی بود که در 1916 استفاده شد.
یک اتش خزنده می توانست عنصر غافلگیری را در خود حفظ کند، که با اتش سلاح ها با فاصله کوتاهی قبل از انکه نیروهای پیاده حرکت کنند همراه بود. این نوع اتش زمانی که موقعیت های دشمن به خوبی شناسایی نشده بود مفید بود، زیرا بر شناسایی تک تک اهداف از قبل از حمله متکی نبود. از طرف دیگر نیز اتلاف مهمات و سلاح بود زیرا ناچارا اتش بر روی زمینی فرود می امد که دشمنی در ان وجود نداشت.
اثرات اتش المانها در "Chemin des Dames"، 31 جولای 1917
سد اتش جنگ جهانی اول با lifts های برنامه ریزی شده، امتیاز محدود کردن پیشروی پیاده نظام با برنامه های اتش توپخانه ، و نیاز به تاکتیک های خطی و محدود کردن مانور نیروهای پیاده را داشت. بعدها تاکتیک های نفوذ ثابت کردند که موثر تر از پیشروی در خط های ثابت و مشخص هستند، و مرحله نفوذ حملات stormtrooper (1-) های المانی نمی توانست از سد اتش خزنده استفاده کنند: اما مرحله اغازین عملیات مایکل ( Operation Michael 2-) با یک سد اتش گسترده همراه بود، و با ترکیبی از گلوله های گاز سمی همراه بود. اهمیت سد اتش تا به این حد بود که تاکتیک های قدیمی پیاده نظام همچون اتکا بر اتش سلاح های خود نیروهای پیاده نظام برای حمایت از حرکات خود، گاهی اوقات فراموش می شد.
در "بیابان غربی" یکنواخت و بی روح در جنگ جهانی دوم، (بیابان لیبی در صحرای ساهارا) یکی از مزایای سد اتش این بود که پیاده نظام را قادر می ساخت تا خط خود را با سد اتش مستحکم کند، و خط پیشروی خود را مجهز کنند. تا 1943 از سد اتش بدین منظور استفاده می شد تا قدرت اتش را پخش کند و پیاده نظام را مجبور به پیشروی در خط های ثابت و مشخص کند. یک سد اتش خصوصا در حرکت اهسته می توانست زمین را زیر ور و کرده و به هم زند و مانع پیشرفت نیروهای حمله کننده شود.
کاربرد در جنگ جهانی اول
در طول جنگ جهانی اول سد اتش خزنده برای اولین بار در بخش کوچک از خط نبرد لوز (battle of Loos) به تاریخ سپتامبر 1915 مورد استفاده قرار گرقت، اما پیاده نظام در پشت این اتش پیشروی نکردند. اولین روز از نبرد Somme شاهد اولین تلاش برای سد اتش خزنده در مقیاس وسیع بود که برای قابلیت مورد انتظار پیاده نظام برای پیشروی نسبتا ازاد و بدون مداخله در طول جبهه نبرد در نتیجه یک بمباران طولانی از قبل پیش بینی شده بود. برای مثال چنین برنامه ریزی شده بود تا در جلو نیروهای XV Corps))، سد اتش 50 یارد در هر دقیقه جابه جا شود. مشکلات و گرفتاری هایی در پروتوکول های بریتانیایی ها برای جلوگیری از قربانیان اتش خودی به وجود امد که همزمان به نیروها دستور داده شد تا تا اتش را 100 یارد دورتر از نیروهای بدون محافظ خودی قرار دهند. در بسیاری از موارد "زمین بدون صاحب" (no man’s land-3-) باریک تر از مسافت امن (بین سنگرهای دشمن) بود و در نتیجه سد اتش از افراد محافظت نمی کرد و نیروها به سمت خطوط المانی حمله می کردند.
مردان واحد توپخانه سنگین استرالیا گلوله های 8 اینچی را با فیوزهای 106 پر می کنند
علاوه بر این، از انجا که پیاده نظام بریتانیا برای ورای سرعت مورد انتظار پیشروی در "زمین بدون صاحب" کند و بی تحرک بود، پیاده نظام، در تمام طول جبهه Somme، ثابت کرد که رسیدن به سرعت سد اتش غیر ممکن بود. با این وجود، با گذشت زمان این تاکتیک در نبرد Somme اصلاح و بازبینی شد و تا سپتامبر 1916 ، سد اتش خزنده مبدل به تاکتیک استاندارد حملات پیاده نظام شده بود، و خیلی زود این تاکتیک به ارتش فرانسه اانتقال یافت و انها را قادر ساخت تا در نوامبر 1916، در نبرد وردان (Battle Of Verdun) منطقه (Fort Vaux) را از المانها باز پس گیرند. در مراحل بعدی نبرد Somme، بریتانیایی ها یاد گرفته بودند تا دقت و اعتماد به نفس را در اتش توپخانه های خود بهبود بخشند، انها از نبردهای قبلی یادگرفته بودند تا پیاده نظام را نزدیک به سد اتش نگه دارند: نیروهای اعزامی بریتانیا (BEF) گزارش یک ناظر هوایی را منتشر کردند که از "بهترین دیوار اتش"ی که در 50 یاردی نیروهای هنگ پنجاهم قرار داشت تعریف و تمجید می کرد، این دیوار اتش انها را قادر ساخته بود تا با کمترین مقاومت روستایی را به تصرف خود دراورند. یکی از گزارش ها چنین می گفت:"تجربه نشان داده است که بهتر است ریسک قربانیان کمتر را از طرف توپخانه کوتاه برد خودمان قبول کنیم تا اینکه، وقتی بمباران ها با دقت دنبال نمی شود، شاهد تلفات وحشتناک نیروهایمان باشیم." سد اتش خزنده در نبرد "تل السر (Tell ‘Asur) در 12 مارس 1918 در صحرای سینا و اردوی فلسطین به کار گرفته شد. شش ماه بعد، این تاکتیک با تاثیر ویران کننده در نبرد "مگیدو" (Battle of Meggido) مورد استفاده قرار گرفت، زمانی که نیروهای توپخانه Royal Horse سد اتش خزنده را تا نهیات برد خود، جلوی نیروهایی که در حال پیشروی بودند اجرا می کردند، در همین حال هویتزرهای 4.5 اینچی ورای سد اتش را می کوبیدند، و در همین حین توپخانه سنگین مشغول ضد حمله توپخانه بود. در این زمان سد اتش میانگین سرعتی بین 50 یارد (46م)، 75 یارد (69م) و 100 یارد (91م) در دقیقه داشت.
در ابتدا سد های اتش خزنده انگلیسی تنها گلوله های ترکش زا (shrapnel) را شامل می شد اما خیلی زود ترکیب مناسبی از HE (ماده منفجره قوی) به ان افزوده شد، بعد ها در بعضی موارد گلوله های دود زا نیز افزوده شد. بناه به موقعیت و زمین، هر سد اتش خزنده در شش دقیقه، 100 یارد جابه جا شده و پیشروی می کرد، اگر چه چنین نتیجه گیری شد که شش دقیق که کند است. تا "نبرد اراس" (Battle of Arras) در 1917، سد اتش خزنده حجیم و پیچیده بود و همراه با پنج یا شش خط اتش بود که منطقه به عرض 2.00 یارد (1.800م) جلوی نیروهای پیاده نظام را در بر می گرفت.
اتش های پشتیبانی ریخته می شد که در ان دورترین و اخرین خط های سدها (اتش) مسیر خود را وارونه می کردند و machine gun barrages معرفی شدند. سد های اتش ساختگی (False barrage) تلاش می کردند تا دشمن را نسبت به تصمیمات و هدف های متحدان فریب داده یا اینکه موقعیت وی را اشکار کنند. سد اتش خزنده در نبرد "ویمی ریدج (battle of Vimy Ridge) تاثیر بسیار خوبی در موفقیت کانادایی ها داشت، در این نبرد افراد به طور گسترده اموزش دیده بودند تا در( 'Vimy Glide') به سمت جلو با سرعت 100 یارد در هر سه دقیقه حرکت کنند که این سرعت انها را دقیقا پشت سد اتش قرار می داد. نبرد اغازین حمله نبرد پاچندال (Battle of Passchendaele) با سد اتش گلول های ترکش زا و مواد منفجرا قوی در مقیاس بزرگ پوشش داده شد، 3.000 توپ و هویتزر انگلیسی اتش گشودند: یک گلوله 18 پوندی برای هر 15 یارد روبه رو، و یک هویتزر سنگین برای هر 50 یارد، به علاوه توپ هایی که در قسمت فرانسوی ها مشغول بودند. زمانی که هر هدف تسخیر می شد، سد اتش 500 به متر جلو تر از موقعیت جدید انتقال می یافت، (سد اتش در این 500 متر) جلو و عقب می رفت تا ضدحملات مورد انتظار المان ها را خنثی کند، در حالی که قسمتی از توپخانه به سمت جلو اتش گشوده تا مرحله بعدی حمله را پشتیبانی کنند.
در جبه شرق، سرهنگ المانی "جورج بروخمالر" (Georg Bruchmüller) نوعی سد اتش خزنده دوگانه (double creeping barrage) را توسعه داد، که در ان خط اول اتش را گلول ههای سمی تشکیل می داد. ایده های وی در جبهه غربی در تهاجم بهاری 1918 مورد استفاده قرار گرفت.
با پایان جنگ جهانی اول، دوره اتش های توپخانه طولانی مدت و خسته کننده مقدماتی در مقیاس وسیع به پایان رسیده بود، حداقل در بین ملت های غربی چنین نتیجه ای گرفته شده بود، با فهم اینکه بهترین نتایج -به جای تلاش برای نابودی فیزیکی دشمن- در ازکار انداختن دشمن بود، و بمباران های کوتاه و متمرکز همچون سد اتش خزنده، در از کار انداختن دشمن موثر تر از بمباران های طولانی و گسترده بود. در سپتامبر 1918 در شکستن خطوط هیندنبرگ، بریتانیایی ها سدهای اتش خزنده کمی شلیک کردند و به جای ان از تمرکز و lift های بیشتر استفده کردند.
حملات با تانک ها نیاز به همان سبک شتیبانی اتش توپخانه را ندارد، و در 1917 در نبرد کامبرای (Battle of Cambrai) اتش های تکی در طول پیشروی متوقف شدند. کنترل هر چه بیشتر اتش ها پیچیده، پیاده نظام را قادر می ساخت تا اتش توپخانه را برای حمایت مستقیم از خود درخواست کند یا اینکه موقعیت های شناسایی شده دشمن را هدف قرار دهد. با این وجود، سدهای اتش هنوز مورد استفاده قرار می گرفتند. در 31 اگوست 1918، حملات هنگ سی و دوم امریکا قبل از یک سد اتش متحرک (walking barrage) صورت گرفت، بعد از عبور از خط اول المانها، سد اتش دو بار دیگر نیز در همان نقطه برگشت تا مدافعانی که از سنگرها و تونل ها به موقعیت های شلیک برگشته بودند را نابود کند یا اینکه زمانی که حمله اصلی شروع می شد انها را زیر زمین نگه دارد.
کاربرد در جنگ جهانی دوم
سد اتش در جنگ جهانی دوم هم مورد استفاده قرار گرفت اما به هیچ وجه برنامه توپخانه عمده و اصلی نبود. در نبود حملات طرح ریزی شده بسیار بزرگ پیاده نظام در جنگ جهانی اول، اتش های توپخانه در مقیاس های کوچک تر به کار گرفته می شدند. به عنوان نمونه، برای شروع دومین نبرد العلمین، طراحان ژنرال مونتکومری سد اتشی را در نظر گرفته بودند، اما در عضای تمرکز سخت بر هدف های شناسایی شده یا مشکوک دشمن این طرح رد شد. در طول 12.000 یارد خط نبرد، 456 توپ برای یک سد اتش خزنده ناکافی می نمود ( در Neuve Chapelle برای هر چهار یارد از خط نبرد یک توپ در نظر گرفته شده بود). اما سدهای اتش خزنده و تدریجی در برخی مناطق و مرحله های بعدی نبرد العلمین مورد استفاده قرار گرفت. برای عملیات سوبرشارژ (Operation Supercharge) در یکم تا دوم نوامبر 1942، حمله "لشکر جدید دوم نیوزیلند" قبل از یک سد اتش خزنده صورت گرفت که 192 توپ در طول خط 4.000 یاردی، بر روی سه خط، اتش می کردند. در این نبرد تقریبا یک توپ 25 پوندی برای هر 20 یارد مقابل وجود داشت به علاوه دو هنگ متوسط که سد اتش را انبوه تر می کردند.
با اغاز "نبرد در تونس"، توپ های بیشتری موجود بود و تمرکز بیشتری بر روی مدافعان نسبت به صحرای غربی صورت می گرفت. برنامه اتش توپخانه برای حمله انگلیسی ها در "وادی اکاریت" (Wadi Akarit) در اپریل 1943، شامل هشت سد اتش (مقابل نیروها ) در سه مرحله پیشروی لشکر های پیاده پنجاهم و پنجاه و یکم می شد. انگلیسی ها یک سد اتش ثابت را نیز در برنامه خود گنجاندند تا خط شروع حمله در شب را علامت گذاری کنند و پاده نظام را قادر به تشکیل خط و ردیف صحیح کنند: یک سد اتش که در طول حمله به سمت چپ می چرخید، و یک سد اتش خزنده که با درخواست بی سیم نیروها شلیک می شد. با این وجود، به ندرت حملات بر سد اتش، برای حمایت توپخانه ای نیروها متکی بود: در "وادی اکاریت" تمرکز (اتش) از قبل برنامه ریزی شده بر هدف های محتمل توسط دیده بان های میدانی در موقع حمله درخواست می شد.
توپ های 4.5 اینچی بریتانیایی نزدیک "تیلی سور دولز" در طول نبرد نورماندی 1944
با این وجود سد اتش در "عملیات ایتالیا" مورد استفاده قرار گرفت. (عملیات های متحدین در ایتالیا و اطراف ان از 1943 تا پایان جنگ در اروپا). در حمله به "خط هیتلر" در نبرد "مونته کاسینو" به تاریخ 23 می 1944، 810 توپ برای حمله "سپاه اول کاناداییها" گرداوری شد. 300 قبضه از این توپ ها بر روی اولین خط، که 3200 یارد گسترده بود اتش گشودند و کار خود را تنها سه دقیقه قبل از حمله پیاده نظام اغاز کردند و هر پنج دقیقه، 100 یارد سد اتش را جا به جا می کردند. با رسیدن به اولین هدف یک توقف یک ساعته صورت می گرفت، و بعد اتش به 100 یارد در هر سه دقیقه به سمت هدف های بعدی منتقل می شد، اما این زمانبندی با مقاوت سنگین مدافعان و اتش توپخانه انها مختل شده و به هم خورد.
در حمله عبور از Senio در "اخرین حمله در ایتالیا" در 1945، سد های اتش ساختگی (dummy barrages) مورد استفاده قرار گرفتند تا دشمن را گیج کنند، به این صورت که یا انها را نسبت به خط حمله فریب داده و یا اینکه بعد از اینکه سد اتش از انها عبور می کرد (در حالی که دشمن در پناه گاه بود) و بعد از اتشباران اتظار حمله را می کشیدند، با یک سد اتش جدید و یا بمباران هوایی روبه رو می شدند. احتمالا در Monte Sole، امریکایی ها قوی ترین اتش جنگ را ایجاد کردند، 75.000 گلوله در عرض نیم ساعت شلیک شد تا حمله افریقای جنوبی ها دفع و پاکسازی شود.
در طول نبرد نرماندی، قبل از حمله اغازین "لشکر پیاده پانزدهم اسکاتلندی" در عملیات "اپسوم (Epsom) در 26 جون 1944، یک سد اتش خزنده که از 344 توپ شلیک می شد، بر روی مدافعان ریخته شد.
برای اغاز عملیات وریتبل (Operation Veritable)، پیشروی به سمت رودخانه راین، اتش 1.050 توپ سبک و سنگین به کمک 850 توپی که سد اتش (pepper-pot) را ایجاد می کردند امدند: دیگر سلاح ها-خمپاره ها، مسلسل ها، سلاح های ضد تانک، سلاح های ضد هوایی و موشک ها- نیز اتش میدانی را تقویت می کردند. سد اتش واقعی نیروهای "XXX) بریتانیا در ساعا 09.20 شروع شد، و در ساعت بعد با شدت بیشتر ادامه یافت، 500 توپ خطی به عمق 500 یارد شلیک می کرند. این سد اتش شامل گلوله های دودزا نیز می شد تا به مهاجمان فرصت داده تا پشت سد صفوف خود را منظم کنند. از ساعت 10.30 سد اتش تنها شامل گلوله های مواد منفجره قوی می شد و شروع به حرکت به سمت جلو کرد. هر 12 دقیقه یک جابه جایی 300 یاردی صورت می گرفت، جابه جایی با گلوله های زرد رنگ به اطلاع نیروهای پیاده می رسید و سد اتش برای 2/1 ساعت در هر خط دفاعی تمرکز می کرد. در هر ساعت، در هر دو کیلومتر، 2.500 گلول ه شلیک می شد تا اینکه سد اتش در ساعت 16.30 متوقف شد.
سد اتش در دکترین اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم نیز وارد شد به صورتی که سد اتش با سلاح های انبوه، استاندارد بلامنازع حمله نیروهای پیاده بود. توپخانه اتحاد جماهیر شوری سلاح های زیادی را در اختیار داشت. 7.000 توپ در ضد حمله نبرد استالینگراد به کار گرفته شد، و بمباران های وسیع، استاندارد ارتش تا پایان جنگ باقی ماند. در طی حملات روس ها در سالهای 1944-45، این تاکتیک به صورت گسترده در جبه شرقی-خصوصا در نبرد بلندی های "سیلو" (Battle of the Seelow Heights)- مورد استفاده قرار گرفت.
جنگ کره و بعد از ان
سد اتش در جنگ کره نیز مورد استفاده قرار گرفت. در نبرد تپه پورک چاپ( Battle of Pork Chop Hill)، نیروهای سازمان ملل-برای دفاع از پایگاه های خود- اتش دفاعی بر روی نقاط از قبل ثبت شده را حین نبرد، با بی سیم در خواست کردند که به (flash fire) نام گرفت، در این نبرد، سد اتش جعبه ای به صورت شکل یک "نعل اسب" اطراف پایگاه ها فرود می امد. این تاکتیک در جنگ ویتنام نیز مورد استفاده قرار گرفت.
در جنگ فالکلند (1982)، حمله "کماندوهای دریایی چل و دوم سلطنتی" به کوه هریت، با تمکز اتش پشتیبانی توپخانه همراه بود، توپخانه 100 متر جلوتر از نیروها را می کوبیدند. در مرحله بعدی عملیات، اتش pepperpot fire مورد استفاده قرار گرفت که در ان از موشک های ضد تانک میلان نیز استفاده شد. با این وجود، هیچ کدام از این موارد سدهای اتش واقعی، با هدف گیری مناسب روی خطوط دشمن در زمانبندی مناسب و جدی نبودند. اصطلاح سد اتش (Barrage) به عنوان یک روش کنترل اتش در قراردادABCA 1965 قرار داده نشد.
نمونه ای از چگونگی سد اتش پیچیده که در دفاع از خسان (khe sanh) ویتنام، مورد استفاده قرار گرفت
1- (نیروهای ویژه المان در جنگ جهانی اول، در سالهای بعد در جنگ این نیروها اموزش دیده تا با "تاکتیک های نفوذ" بجنگند که بخشی از روش جدید المانها برای مبارزه در سنگرهای دشمن بودند)
2-(مجموعه ای حملات المان ها در طول جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول که در 21 مارس 1918 شروع شد)
3- زمینی که اشغال نشده و مورد منازعه است. منطقه ای بین دو سیستم سنگر دشمن در طی جنگ جهانی اول که از ترس حمله یا ضربه، هیچ کدام از طرفین نمی خواست که به ان حمله کرده و یا ان را تصرف کند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.military.ir/