بابک خرمدین ابرقهرمان ایرانی
یکی از بزرگترین جنبش هایی که برای کوتاه کردن دست تازیان در ایران آغاز شد جنبش ملیخرمدینان در قرن دوم و سوم هجری بود ،ملت ایران که در این تباهی هیچ نقشی نداشت تا آخرین دم برای کشورشان جان فشانی کردند .خرمدینیان در آذربایجان ، گیلان و طبرستان تا دوبیست سال در برابر تازیان مقاومت کردند .در ناحیه خراسان آزاد مردی بنام یعقوب لیث صفاریتا زمانی که بیماری او را از پای در نیاورده بود در برابر تازیان مقاومت کرد.
اینجاست که بزرگی روح ملتی ثابت می شود در حالی که تازیان شام و مصر و شمال آفریقا فرهنگ و تمدن آنها را نابود کردند و امروز کوچکترین اثری از زبان آنها نیست اما ایران هنوز زنده است.
مردان بزرگی مانند بابک ،نیازی ندارند که ما از اصل و نصب آنها با خبر بشویم. متاسفانه مورخان تازی از جمله به دلیل دشمنی که با بابک داشته اند به بدگویی درباره ی اصل و نصب و پدر و مادربابک پرداختند و حتی مادر بابک را به فاحشگی متهم کرده اند که روشن است که این دروغ ساخته اعراب است. طبری نوشته است بابک از تیره مزدکیان بود ،در اینجا از ذکر کودکی و نوجوانی بابک اجتناب می کنیم و به جنبش بابک خرمدین می پردازیم.
ابن العبری در مختصر الدوله می نویسد شمار پیروان بابک به جز پیادگان بیست هزار نفر بود و هیچ زن و مرد و کودکی از مسلمانان نمی یافتند مگر آنکه او را پاره پاره کنند و بکشند و شمار کشتگان به دست بابک به دوبیست و پنجاه و پنج هزار نفر رسید. البته قابل ذکر است که این مورخ تازی مغلطه می کند چون بابک اکثر اوقات با سربازان تازیان می جنگیده و منظورش از مسلمانان مرد و زن و کودک فقط سربازان خلیفه عباسی بوده است. عفوی در جوامع الحکایات می نویسد در تاریخ مقدسی نوشته شده که بابک یک میلیون مسلمان را کشت.
ابونصر بغدادی می نویسد شمار پیروان بابک از آذربایجان و دیلمستان که به او پیوسته بودند سی صدهزار نفر بود.
نظام الملک طوسی در سیاست نامه نوشته است که از یکی از جلادان بابک که گرفتار شده بود پرسیدند توچند نفر را کشتی وی گفت من سی شش هزار عرب بیرون از جلادان دیگر و آنچه در جنگ ها کشته ام.
مولف روضه الصفا نیز شمار کشته شدگان به دست بابک را یک میلیون نفر تخمین زده است.
اعتماد السطنه نیز در منتظم ناظری شمار کشتگان بابک را در بیست و سه سال به دوبیست و پنجاه پنج هزار نفر تخمین زده است.
نخستین بار جنبش خرمدینیان در سال ۱۶۲ هجری ظهور کرد و این جنبش تا سالها بعد از در گذشت بابک ادامه داشت.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دوقرن سکوت می نویسد بیشتر مطالبی که درباره بابک نوشته شده توسط تاریخ نویسان تازی بوده و غرض آلود و افسانه آمیز بود از این رو به دشواری می توان از ورای غبار و افسانه ها سیمای واقعی او را دید، تاریخ نویسان تازی کوشیده اند که سیمای او را زشت و ناپسند جلوه بدهند افسانه هایی که در باره او جعل کرده اند به خوبی نشان می دهد که با قرض و نیت خاصی سعی کرده اند نام بابک را آلوده بکنند.
استاد عبدالحسین زرین کوب نیز اعتقاد دارد که مورخان تازی در مورد تعداد کشته شدگان به دست بابک اغراق می کنند عبدالحسین زرین کوب نوشته است که بابک سرداری دلیر و هوشمند بود که مدت ها شورش ها و آشوب های مزدکیان و خرم دینان را رهبری کرده است و بر خلاف نوشته های تاریخ نویسان تازی در میان طبقه کشاوز نیز دارای طرفداران زیادی بوده است.
همچنین در باب خرمدینیان گفته شده است که نکاح با محارم را مباح می شمردند و به تناسخ اعتقاد داشتند که نکاح با محارم دروغ تاریخ نویسان تازی است. خرمدینیان تنها به آذربایجان منحصر نمی شدند بلکه در سراسر ایران قلعه هایی داشتند و در آذربایجان، کرج امروزی،اصفهان،لرستان،طبرستان،خوزستان،همدان،قم،کاشان، ری،بصره ،ارمنستان، نیز به خرمدنیان پیوسته بودند.
بدینگونه بود که بابک در سال ۲۰۰ هجری به نام آئین خرمدینیان و برای ادامه نهضت جاویدان مزدکی به پا خواست در این سالها ماموران خلیفه سرگرم مساله علی ابن موسی الرضا(ع) و خنثی کردن توطئه های ایرانیان که یکی از آنها خاندان آل سهل بود مشغول بودند و فرصتی برای بابک پدید آمد تا در کوهستان های آذربایجان قدرتی بدست آورد.
در بیست سالی که بابک با خلیفه عباسی رزم می کرد ماموران خلیفه بارها برای سرکوب بابک آمدند ولی نارضایتی مردم تنگی راه و سرما باعث شکست اعراب می شد.
در اینجا به شرح جنگ های بابک با تازیان می پردازیم این نوشته ها از نوشته های تاریخ نویسان تازی اقتباص شده و تشخیص درست و صحیح اش به عهده خودتان است.
در سال ۲۰۱ معتصم مر اسحق بن ابراهیم را که امیر بغداد بود به جنگ بابک فرستاد و شست هزار نفر از ایشان بکشت و وفتی سپاهیان اعراب پشت سر هم به بابک حمله کردند بابک ضعیف شد و بابک از رومیان کمک خواست و رومیان به شهر زبطره حمله کردند و وقتی خبر به معتصم رسید دستور حمله به روم را صادر کرد و اینگونه از فشار از روی بابک کاسته شد.
در سال دوم از قیام بابک خلیفه محمد ابن حمیدالطوسی را همراه با طاهر ابن عبدالله و افشین را نیز که یک سردار زرتشتی ایرانی بود فرستاد و بابک عصمت ابن ابی سعید را با سه هزار نقر پیش افشین فرستاد.
محمد ابن بعیث ، عصمه را در مهمانی باده به گروگان گرفت و گفت دیگر سرهنگ ها را صدا بزن و الا تو را می کشم و دیگر سرهنگ ها را اینگونه به چادر کشاند و کشت و سپس سر همه آنها را با عصمه به نزد افشین فرستاد و افشین نیز آنها را به نزد معتصم فرستاد. سپس افشین هفت ماه در دره ای منتظر بود تا اینکه یک نفر را به نزد بابک فرستاد و به بهانه ی پول او را به جایی کشید تا بکشد اما بابک توانست بگریزد افشبن ۱۵۰۰۰ نفر را بر سر دره ها مستقر کرد و محمد بعیث را با ۵۰۰۰ نفر به پیش فرستاد ولی بابک با دوهزار نفر به آنها شبیخون زد و افشین به طرف اردبیل فرار کرد.
وقتی که بهار آمد معتصم طلاهای بسیاری فرستاد و افشین با ۳۰۰۰۰ نفر به حصار بابک حمله کرد وبسیاری از افراد بابک را کشت و فقط بابک با چند تن از نزدیکانش توانستند بگریزند.
ابن خلدون می نویسد بابک در سال ۲۰۲ به دعوت جاویدان ابن سعل شهر بذل را گرفت و مامون در آنجا با وی به پیکار پرداخت و دژهایی را که میان اردبیل و زنجان بود ویران کرد.
پس از جنگ های ۲۰۱-۲۰۲ در سال ۲۰۴ جنگ دیگری میان سپاهیان مامون و لشگر بابک روی داد و زبری و ابن الاثیر نوشته اند که در این جنگ هیچ پیشرفتی نبوده است وقتی خبر به خلیفه رسید یحیی ابن معاذ را به جنگ بابک فرستاد و یحیی ابن معاذ شکست خورد.
در سال ۲۰۵ نیز جنگ دیگری رخ داد خلیفه ،عیسی بن محمدبن ابی خالد را به حکمرانی ارمنستان و آذربایجان داد و به جنگ بابک فرستاد. در سال ۲۰۶ عیسی بن محمد توانست شکست هایی را بر بابک وارد کند.
در سال ۲۰۸ علی بن صدقه از جانب مامون به حکمرانی آذربایجان و ارمنستان گماشته و به جنگ بابک رفت. در سال ۲۰۹ احمد ابن جنید اسکافی به جنگ بابک رفت و بابک وی را اسیرش کرد و بعد از او ابراهیم بن لیث بت فضل را حکمرانی آذربایجان دادند.
در سال ۲۱۱ محمد ابن سیدبن حکمران موصل به دست صدیق علی ابن صدقه کشته شد و خلیفه محمدابن حمید طوسی را به جنگ آن دو فرستاد.
در حوادث سال ۲۰۱۲ مامون طاهر ابن محمد صغانی را حکمران آذربایجان و ارمنستان کرد و هرثمه ابن اعین را از همدان فرستاد وی قصد عراق داشت وی به وارثان رفت که از اعمال آذربایجان بود و به فرماندهان لشگر ارمنستان نوشت و ایشان با مامون بیعت کردند و حکمرانان قبلی آنجا که از سوی امین مخلوع منصوب شده بود را به نامهای سلیمان ابن اسحاق عمر و الحزنون و نرسی عبدالرحمان ابن بالطریق الران دست به شورش برداشتند و مامون مرزهربن سنان تمیمی را به جنگ آنها فرستاد و آنها شکست خوردند و پسرش جعفر بن اسحق ابن سلیمان را اسیر کردند و به نزد مامون بردند.
محمدابن الرواد ازدی به جنگ بابک رفت و بابک او را در تنگه ای شکست داد، وقتی کار بابک بالا گرفت مامون مرزیق ابن علی این صدقد عضدی را حکمرانی داد از او کاری بر نیامد و سپس ابن حمید طوسی را حکمرانی داد ولی مرزیق با ابن حمید به جنگ پرداخت و محمدابن حمید یارانش را کشت و مرزیق را به نزد مامون فرستاد.
سپس محمد ابن حمید به جنگ بابک رفت و بابک در تنگه ای او را شکست داد و محمد و یارانش کشته شدند و چون محمد ابن حمید کشته شد مامون عبدالله ابن طاهر را حکمران آذربایجان و ارمنستان کرد.
از سال ۲۱۲ به بعد حمله لشگریان خلیفه به بابک سخت تر شد و محمد ابن حمید طوسی از جانب مامون به جنگ بابک رفت، محمد ابن حمید ابتدا به موصل رفت تا با زریق علی ابن صدقه جنگ کند و لشگر دیگری در ربیعه و یمن گرد آورد و به جنگ زریق رفت ،سپاه زریق در هم شکسته شدند سپس وی به آذربایجان رفت و در بین آنها شش جنگ سخت در گرفت که سرانجام محمد ابن حمید کشته شد.
پس از کشته شدن محمد ابن حمید در سال ۲۱۴ علی ابن هشام به جنگ بابک رفت.
در سال ۲۱۷ مامون حکمرانی آذربایجان و جنگ با بابک را به طاهربن ابراهیم سپرد در همان سال مامون علی ابن هشام را به دلیل زیاده روی در غارت و ظلم کردن به مردم کشت، علی ابن هشام چون فکر می کرد که قصد کشتنش را دارند سعی کرد به بابک بپیودند اما نتوانست و وی را نزد خلیفه بردند و کشتند.
در سال ۲۱۸ مردم بسیاری از همدان ،اصفهان ،ماسبذان به بابک خردمین پیوستند و در همدان لشگر کاه فرستادند معتصم سپاهی را به همدان فرستاد و شصت هزار نفر از مردم را در جنگ کشتند و بقیه که زنده مانده بودند به روم گریختند. آغاز این قیام خرمدینان با آخرین روزهای زندگی مامون همراه بود بعد از مامون معتصم به جنگ با بابک پرداخت. در سال ۲۱۹ اسحق ابن ابراهیم با هزاران نفر از اسیران خرمدینی وارد بغداد شد و به جز زن ها و کودکان صدهزار تن از مردان را کشت.
بعد از مدتی بابک توسط سپاهیان بغداد محاصره شد و عرصه به او تنگ آمد بابک نامه ای به امپراتور روم نوشت و از او یاری خواست همزمان مازیار در طبرستان هم بر علیه خلیفه قیام کرد و بابک و مازیار و افشین و تئوفیل (پادشاه روم شرقی) برای بر انداختن خلیفه همدست شدند در سال ۲۲۳ تئوفیل سپاهی به یاری بابک فرستاد خلیفه نیز افشین را که در باطن بابک بود به جنگ با بابک فرستاد.و سر انجام افشین با نیرنگ بابک را اسیر کرد خلیفه نیز تئوفیل را شکست داد.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد دوستیها و دلنوازیهایی که افشین گاه و بی گاه در نهان به جان بابک می دارد دام فریبی برای خصم بود. بعد ها بعد از براندازی وی وقتی افشین خود قربانی طمع و کینه ورزی خلیفه قرار گرفت سعی می کردند که او را با همکاری با بابک متهم کنند و می گفتند که در نهان با بابک و مازیار همدست بوده است. و افشین این دوتن را به سرکشی و آشوب وا می داشت تا با برانداختن آنها برای خود افتخار و عظمت کسب کند در هر حال افشین برای بر انداختن بابک از قاطع ترین حربه های خویش استفاده کرد.
پیکار بابک با افشین در حصار های محکم و طبیعی جبال آذربایجان مدتها به طول انجامید این جنگها به مدت سه سال از ۲۲۰ تا ۲۲۳ هجری دوام داشت طبری می گوید خلیفه افشین را اکرام بسیار در این مدت کرده بود و گذشته از ولایات ارمنستان ولایات آذربایجان را نیز به او داده بود سپاه و خواسته و آلات جنگ و چهارپایان بسیار با او فرستاده شد، پیش از عزیمت افشین محمد ابن یوسف مامور شده بود که به آذربایجان برود و حصارهایی که بابک ویران کرده بود از نو بسازد وقتی افشین رسید گذشته از شمشیرا از خدعه نیز برای بر انداختن بابک استفاده کرد.
بابک که در حصار های محمکم و ایمن بود هفت ماه سر از حصار بر نیاورد و با سپاه افشین مقابله نکرد افشین ملول و دلتنگ شد و در صدد چاره بر آمد.
افشین نامه ای به خلیفه نوشت ، خلیفه نیز سیصد غلام همراه با صد شتر بار درم به آنجا فرستاد و جاسوسان بابک نیز که خبر را به او رسانده بودند بابک به غارت غافله رفت ولی افشین به او حمله کرد ولی نقشه افشین نگرفت و بابک با دادن تلفات بسیار کم طلاها را غارت کرد و فرار کرد. بعد از چندین جنگ هر کدام به نوبت ظفر یافتند.
سپاهیان بابک که پناهگاههای استواری داشتند و از برف و سرما رنج بسیار می بردند ولی دلیرانه مقاومت می کردند اما یاران افشین به سرمای سخت وراههای دشوار عادت نداشتند رفته رفته ملول و خسته می شدند دوسال بدینگونه گذشت از سپاه افشین بسیاری هلاک شدند اما معتصم همواره سپاهیان تازه ای می فرستاد.
سر انجام افشین آهنگ تسخیر قلعه بابک کرد چون در یک فرستگی قلعه در آمد بابک میوه ها و خوردنی های فراوان برای افشین فرستاد و گفت شما میهمان هستید در این ده روز که به سوی قلعه ما می آیید خوردنی نیافتید و ما را جز اینقدر چیزی نبود افشین نیز خوردنی ها را برگرداند و پیغام داد ما را خوردنی به کار نیست و دانم که تو این کارا بدان کردی تا سپاهیان ما را شمار کن در این سپاه سی هزار مردجنگی وجود دارند و با امیرالمومنین سی صد هزار مسلمانند که همه با او یکدلند و تا یک تن از آنان زنده اند از جنگ تو باز نمی گردند اکنون تو بهتر دانی که تسلیم شوی یا پیکار کنی.
بابک جنگ را انتخاب کرد و درهای قلعه را بست افشین نیز قلعه بابک را به محاصره انداخت و روزها منتظر بود و شبها عده ای را به شبیخون می فرستاد سپاه افشین با کمبود غذا به خوبی مقاومت کرد و بابک تلفات زیادی داد.
بابک شبانه با ۵۰ نفر به ارمنستان فرار کرد و لباس مسافران و بازرگانان را پوشید سهل ابن سنباط حاکم ارمنستان چون از آمدن بابک به آنجا خبردار شد وی را با لطف به خانه ی خود دعوت کرد و مخفیانه نامه ای به افشین نوشت و قرار گذاشتند وقتی با بابک به شکار رفتند در محلی بابک را تحویل افشین دهند.
وقتی بابک گرفتار شد به حاکم ارمنستان گفت: من را به این جهودان ارزان فروختی اگر مال و زر می خواستی تو را بیش از آنچه اینان دادند می دادم.
بدینگونه بابک افشین را در بند کرد و آهنگ سامرا کرد معتصم برای خوار کردن بابک دستور داد او را لباس زیبا بنشانند و بروی فیل سوار کنند و به در بار بیاورند وقتی که یک دست بابک قطع شد دست در خون خود را بروی صورتش مالید وقتی معتصم دلیل این عمل را از او پرسید او گفت شما هر دودست و پای من را قطع خواهید کرد چون خون از روی من برود صورتم زرد می شود من صورت خود را سرخ کردم تا وقتی خون از بدنم بیرون می رود نگویند که رویش از ترس زرد شده.
خواجه نظام الملک در سیاستنامه خود می نویسد:
. . و معتصم خلیفه به مجلس شراب بر خاست و در حجره ای شد. زمانی در آنجا بود، پس بیرون آمد و شرابی بخورد و باز بر خاست و در حجره دیگر شد، و باز بیرون آمد و شرابی بخورد، و بارسوم در حجره شد، و پس بیرون آمد و در گرمابه شد و غسل بکرد، و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بگذاشت و به مجلس باز آمد، و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت نه.
گفت:
نماز شکر خدای عزوجل امروز مرا نعمتی ارزانی داشت که این ساعت از سه دختر بکارت بر داشتم که هر سه دختر ان دشمنان من بودند»
یکی دختر بابک، دیگری دختر افشین و سومی دختر مازیار گبر.
قلعه در پنجاه کیلومتری شمال شهرستان اهر و از ارتفاعات غربی شعبه ای از رود بزرگ قره سو و در سه کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقع است. بنای جمهور مرکب از قلعه و قصر است بر فراز قله کوهستانی با نام جمهور در ارتفاع بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا. اطراف این قله را از هر طرف دره هایی به عمق ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفته است و تنها یک راه به اصطلاح (بز رو) دارد.
از کلیبر تا قلعه بذ ۳ کیلومتر راه صعب العبور را باید طی نمود ولی بعد از صعود به قله و ورود در قلعه رنج راه به کلی از بین می رود. بعد از حمله اعراب به ایران جنبشهایی بوجود آمد که یکی از آنها به رهبری بابک خرمدین بود که مقر جنبش در طول مبارزه در قلعه ای که بعدها به دلیل شجاعت و درایت بابک نام او را به خود گرفت بود. از جمله وقایع مهم و جالب زمان بابک آوردن دین خرمدین است که خود او رهبرش بود.
منبع: tarikhema