امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاهی باید از دنیای امن خود خارج و وارد دنیای ترس شویم2

#1
-بابا گشنمه این شد ماه عسل
+بزار ببینم رستورانی چیزی پیدا میشه
یکم جلوتر یه تابلو اهنی قدیمی بود که روش نوشته بود رستوران و خاک اونو کم رنگ تر نشون می داد ما تو جاده شمال بودیم شام می خواستیم و از ابادی دور بودیم به همون سمت رفتیم بعد کلی رفتن تو قسمت خاکی یه خونه قدیمی چوبی بود که یه تیکه چوب جلوش اویزون بود که نوشته بود رستوران و یه چراغ کم نور جلوش روشن بود باهم پیاده شدیم در زدیم یه پیرمرد در رو باز کرد وارد شدیم گفت فقط جیگر داریم ماهم سفارش دادیم اولین لقمه تو غذا ناخن دیدم نامزدم رفت تا ببینه چرا تو غذاش ناخنه که دستم خورد ظرف ریخت من خم شدم دیدم یه دست از زیر تخت بیرونه رفتم پایین از تخت و متوجه شدم چندین انسان قیمه قیمه شده اون زیر اومدم برم سمت اشزخونه که نامزدم داد زد این جیگر ادم بود دادی به ما و وقتی من رسیدم که همسرم سر نداشت ترسون عقب رفتم منو انداخت تویه اتاق که به غیر من دو تا دختر دیگه ام اونجا بودن البته پاهای اونا رو شکونده بود من گفتم که باید فرار کنیم کمی بعد که در باز شد با اجر زدیم توسرش اونا موندن تا اونو ببندن و من برم کمک بیارم وقتی خارج شدم یه تک رو دیدم که اونوری میاد دستمو تکون دادم و واسه رانندش که مسن می زد قضیه رو گفتم و گفت منو می بره یه جای امن و میاد دنبال اون دو تا منم سوارشدم که چشمم افتاد به عکس رویه داشبوردش عکس خودش بود و اون پیرمردی که تو رستوران مردگان دیدم من رو گذاشت تو یه خرا به و رفت با گوشیم با پلیس تماس گرفتم که از اونجا که خدا یارم بود نجات پیدا کردم و اون رستوران رو پلیس گرفت و 63 جسد یا بهتر بگم سر بیرون اورده شد از زیر زمین اون رستوران مردگان
انگار رفتم تو کما
می بینم
راه میرم
می شنوم
ولی هیچ حسی ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط دریای بی موج ، رها جوووون.لپتاپ
آگهی
#2
ینی چی؟؟؟؟
رفتیـ کردیـ ازمن راهتـوســـوا...ولیـ من هنوزمیبینمـ خوابتوشبـاSmile
پاسخ
#3
خه این یعنی چی یه خلاصه مسخره واقعا متاسفم
از گریه متنفر بودم به گریه ام انداختین

از خانواده متنفر بودم به زور بهم دادین

از خوشحالیو نیکی متنفر بودم به زور به خوردم دادین

از حرف زدن متنفر بودم به حرفم کشیدین

از اذیت کردن دوستام متنفر بودم ولی بلایی به سر مغزم اوردین که اذیت کردینشون

از گذشته متنفر بودم به زور جلوی چشمام کشیدین

از ترحم متنفر بودم بهم ترحم کردین

از بغض متنفر بودم بغضمو دائمی کردین

از تحقیر متنفر بودم تحقیرم کردین

اصلا میدونین خوب کردین ولی من خوب تر باهاتون تا میکنم
پاسخ
#4
من دوس دارم این طوری بدم
رفتیـ کردیـ ازمن راهتـوســـوا...ولیـ من هنوزمیبینمـ خوابتوشبـاSmile
پاسخ
#5
این مطلب قبلا تو انجمن نوشته شده
بعدشم خیلی خیلی خلاصش کردی داستان اصلی اینطوری نیس
☆Welcome to our personal hell☆
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Lightbulb دنیای تاریک من | my dark world [ عجیب و ترسناک ]
  ردیابی میلیاردرهای دنیای کریپتو
  هنگام خرید کلاه گیس زنانه باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
  یه دختر خوب چه کارایی باید بکنه چه کارایی نباید بکنه(آخر خنده)
  بزرگترین ضربه ای که این روزها کرونا،یا شرایط و مشکلات دیگه بهت وارد کرده چی بوده؟
  لباس‌های بچگانه چه ویژگی هایی باید داشته باشند؟
  راحت ترین روش تخلیه پوشه ها برای کاربران تازه وارد
  اظهارنامه مالیاتی چیست؟ چه زمانی باید آن را تکمیل کرد؟
  تصاویری که با دیدن آن باید بگوییم "اللهم عجل لولیک الفرج"
Heart حرفای داغ مشتی .......... نیای واقعا دیگه نمیتونی وارد دنیای واقعی بشی!!!!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان