❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
رئيس شرکت گفت: "شما همه جزو تيم ما هستيد. شما اينجا حقوق خوبي مي گيريد و ميتوانيد به غذاخوري شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتيد بخوريد. بنابراين فكر کارکنان ديگر را از سر خود بيرون کنيد.
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاري نداشته باشند .
چهار هفته بعد رئيس شرکت به آنها سر زد و گفت:مي دانم که شما خيلي سخت کارميکنيد. من از همه شما راضي هستم. امّا يكي از نظافت چي هاي ما ناپديد شده است. کسي از شما ميداند که چه اتفاقي براي او افتاده است؟
" آدمخوارها اظهار بي اطلاعي کردند."
بعد از اينكه رئيس شرکت رفت ، رهبر آدمخوارها از بقيه پرسيد:
"کدوم يك از شما نادونا اون نظافت چي رو خورده ؟
يكي از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد.![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/03.gif)
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/03.gif)
رهبر آدمخوارها گفت: "اي احمق !طي اين چهار هفته ما مديران، مسئولان و مديران پروژه ها را خورديم و هيچ کس چيزي نفهميد وحالا تو اون آقا را خوردي و رئيس متوجه شد!
از اين به بعد لطفاً افرادي را که کار ميکنند نخوريد
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
چهار تا رفیق میخوستن سوار تاکسی بشن ولی پولی نداشتن که بدن! با خنده ﻗﺮﺍﺭ میذارن وقتی به مقصدشون رسیدن چهارتایی پیاده بشن و فرار کنن!
وقتی به مقصد میرسن چهارتایی شون در های ماشین رو باز میکنن و شروع میکنن به فرار! ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾک ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ اینقدر تاریک که ﻫﯿﭽﮑسی کس دیگه ای رو نمی دید فقط صدای نفس نفس زدنشون شنیده می شد!
یکی از اون چهارتا زد رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﮔﻔﺖ ﻓﮑﺮﺷ رو بکن الآن ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ داره !
طرف برگشت گفت: بابا راننده منم، فقط بگین چی شده !؟
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
ﺩﺧﺘﺮک ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : پدر !
ﺍگه ﯾک ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ یک ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ کنه، ﻣﻦ ﭼﯽﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﭘﺪﺭ با خنده ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . این کار رو ترک کن !
دخترک باز ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ چیکار کنم ؟
پدر با مهربانی ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ تا بخونه!
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ پدر ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ می شد، ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ ﮐﺎﻏﺬﯼ کوچک ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭی آن ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ :
“ﺑﺎﺑﺎ ﺳﻼﻡ. ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻟﻄﻔﺎً ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻦ !”
ﭘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ حلقه زد!!
ﻭ ای بار پدر ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﮔ*ﻮ*ﻩ ﺧﻮﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ!!!
ﺍگه ﯾک ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ یک ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ کنه، ﻣﻦ ﭼﯽﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﭘﺪﺭ با خنده ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . این کار رو ترک کن !
دخترک باز ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ چیکار کنم ؟
پدر با مهربانی ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ تا بخونه!
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ پدر ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ می شد، ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ ﮐﺎﻏﺬﯼ کوچک ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭی آن ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ :
“ﺑﺎﺑﺎ ﺳﻼﻡ. ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻟﻄﻔﺎً ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻦ !”
ﭘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ حلقه زد!!
ﻭ ای بار پدر ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﮔ*ﻮ*ﻩ ﺧﻮﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ!!!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
خانم خانه دار داستان طنز ما درحال پختن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش آشفته وارد آشپزخانه شد و فریاد زد : مواظب باش، مواظب باش، یک کم کره بیشتر توش بریز!
ای وای خدایا، خیلی زیاد درست کردی … حالا سریع برش گردون … زود باش دیگه باید بازم بیشتر کره بریزی … وای خدایا از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟
دارن تخم مرغ ها میسوزن مراقب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرف های من اصلا گوش نمیکنی … هیچ وقت!! عجله کن برشون گردون ! زود باش دیگه ! دیوونه شدی مگه ؟؟؟؟
عقلت رو مگه از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … زودباش نمک بزن … نمک …
زن داستان درحالی که به او زل زده بود ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برای تو افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یک تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر زبل ما خیلی نرم گفت : فقط میخواستم که بدونی موقعی من دارم رانندگی میکنم، تو داری چه بلایی سر من در میاری !!!
ناگهان شوهرش آشفته وارد آشپزخانه شد و فریاد زد : مواظب باش، مواظب باش، یک کم کره بیشتر توش بریز!
ای وای خدایا، خیلی زیاد درست کردی … حالا سریع برش گردون … زود باش دیگه باید بازم بیشتر کره بریزی … وای خدایا از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟
دارن تخم مرغ ها میسوزن مراقب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرف های من اصلا گوش نمیکنی … هیچ وقت!! عجله کن برشون گردون ! زود باش دیگه ! دیوونه شدی مگه ؟؟؟؟
عقلت رو مگه از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … زودباش نمک بزن … نمک …
زن داستان درحالی که به او زل زده بود ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برای تو افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یک تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر زبل ما خیلی نرم گفت : فقط میخواستم که بدونی موقعی من دارم رانندگی میکنم، تو داری چه بلایی سر من در میاری !!!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
پسر خاله م در حالِ ترکِ سیگاره
خودشو میکشه از صبح تا شب سیگار نمیکشه!
شب به خاطرِ ارادۀ خفنش به خودش دو نخ سیگار جایزه میده..!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
ما تصميم گرفتيم اسباب کشي کنيم از اينجا![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يه گدايي هم هست جاش تو فلکه دوم صادقيه اس !
الـان 4 سالـه که هــر روز صبح دارم ميبينمش
امروز رفتم بهش گفتم اگه تو اين 4 سال پيـاده هم رفته بودي الـان نزديکاي مونيخ بودي !
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يک سال پولامو جمع کردم باهاش ماشين بخرم الان ميتونم باهاش ۵ تا سطل ماست سون بخرم!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يک قانون نانوشته هست که مي گه:
هر موقع نگاهت به زمين ميفته
دقيقا همون نقطه اي که صد نفر اونجا تف کردنو مي بيني !
خودشو میکشه از صبح تا شب سیگار نمیکشه!
شب به خاطرِ ارادۀ خفنش به خودش دو نخ سیگار جایزه میده..!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
دخدر همسايمون از ديشب تا صب سوئيچ ماشينو باز گذاشته
بخاريشم همينجوري روشن باطري خالي کرده![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
بعد صب ميخواست بره دانشگا اومده در خونه ما ميگه :
اين چرا اينجوري شده روشن نميشه ميگم چي شده؟
ميگه: بخاريشو روشن گذاشته بودم صب ميخوام برم
دانشگاه ماشين گرم باشه ..!
ما تصميم گرفتيم اسباب کشي کنيم از اينجا
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يه گدايي هم هست جاش تو فلکه دوم صادقيه اس !
الـان 4 سالـه که هــر روز صبح دارم ميبينمش
کصافط داسـتانشم اينـه که ....
.
.
.
کـرايه نـداره بره تا کـرج !!!!
امروز رفتم بهش گفتم اگه تو اين 4 سال پيـاده هم رفته بودي الـان نزديکاي مونيخ بودي !
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
به مامانم گفتم تشنمه رفت یه لیوان آب
پرتقال واسم آورد.میگم یعنی اگه از
کودکی اینجور باهام برخورد میکردید الان
من فوق پرفسورای فیزیک اتمی از دانشگاه
آکسفورد گرفته بودم.
میگه هیچ پخی نمیشدی اینم مال پارسال
بود ته شیشه مونده بود نمیخواستم بریزم
دور!!!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
اين خرچنگا هم يه جوري راه ميرن که انگار دستاشونو شستن ميخوان وارد اتاق عمل بشن
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/01.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
با دوست دخترم رفتيم کوه ،
تو راه برگشت داشتيم با عصاي کوه و عينک دودي اداي کورارو درمياورديم
دوست دخترم خيلي جدي برگشته ميگه:
بسته ديگه الان يه وقت يه کوره ميبينتمون ناراحت ميشه!!!!
من![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يه رفيقي داشتم خيلي کمبود محبت داشت ![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
روز تولدش از طرف بانکي که توش حساب داشت براش اس.ام.اس اومده بود:
"تولدتان مبارک"
اينم ورداشته بود جواب داده بود:
"خيلي ممنون شما اولين کسي هستيد که تولدمو بهم تبريک گفتيد...."!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
تو مترو موقع حرف زدن با تلفن دور و بريام يه جوري با دقت گوش ميکردن
که يه لحظه خواستم بزنم رو اسپيکر![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/08.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
مـيدونــستيـن آيا مــِـريـخــيا وخـــــتي پــاشـون پــيچ ميـخــوره
زمـيـن نـميخـورن :| مــــــِـريخ ميـخــــــــــورن !
.
![داستان های خنده دار+(جوک جدید) 1](http://blogfa.com/images/smileys/03.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
پيـدا کـردن بستـني از تـوي فـريـزر هـمـيشه لـذّت بـخـش بـوده
حـتـي اگـه بـوي سبـزي و گـوشت چـرخ کـرده بـــده ![Big Grin Big Grin](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/biggrin.gif)
![Big Grin Big Grin](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/biggrin.gif)
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
من بچه بودم يه بار به بابام گفتم اين هندونه مو دارا (نارگيل) چه مزه اي هستن؟
بابام نشست گريه کرد !
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يک سال پولامو جمع کردم باهاش ماشين بخرم الان ميتونم باهاش ۵ تا سطل ماست سون بخرم!
❤♡❤♡❤❤♡❤♡❤
يک قانون نانوشته هست که مي گه:
هر موقع نگاهت به زمين ميفته
دقيقا همون نقطه اي که صد نفر اونجا تف کردنو مي بيني !
سپاس فراموش نشه