امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[خــُبـ] مـیثم بهـاران

#1
مجموعه ترانه‌ی [خُب]




انتشارات فصل پنجم









فـرزانـهـ


.
مـیـثـمـ! کجـاش شکل اونـهـ؟!
نـه حاجـیـ! ایـن جـفـت مـن نـیـس!
ایـن دختـره قد بلـنـدهـ
فـرزانـه ایـن قد بُلـن نـیـس!
.
مـیـخوای یـه کم تـُن تـَرِش کنـ!
.
فـرزانـه رو مـیـشنـاسم مـنـ
اون ایـنـجـوری را نـمـیـرهـ!
جـز مـن اصن را نـدارهـ
دست کسی رو بگیـرهـ!
.
خب خوبهـ! شُل کنـ! رسیـدیـمـ!
.
مـوهـاش چشاشو گرفـتـهـ
مـانـتـوش یـه خورده گشادهـ
دسبنـدشو دیـده م امـا
دسبنـدِ مـشکی زیـادهـ!
.
بسهـ! جـلـوتـو نـگا کنـ!
.
مـیـثـمـ! خیـالـاتـه شایـد!
مـیـگم شَبیـش بوده لـابد؟!
فـرزانـه رو مـیـشنـاسم مـنـ
شالـش اصن شل نـمـیـشد!
.
روت و اصن برنـگردونـ!
.
مـن روم نـشد خوب ببیـنـمـ
امـا شنـیـدم چی مـیـگنـ
مـیـثـمـ! یـه طوری مـیـخنـدیـد ...
ایـن خنـده هـا رو فـقط مـن ...
.
مـیـثـمـ! گمـونـم خودش بود!
.
برگشتـم و مـطمـئنـمـ
برگشتـنـم اشتـبا بود
جـایـی نـگو تـا نـدونـمـ
چی تـو سرِ مـا دوتـا بود
.
خیـلـی چیـزا جـابجـا بود!
.
مـیـثـم تـو دستـِ سفـیـدش
دسبنـدِ مـشکیـتـو دیـدمـ
شایـد دوسِت داشتـه باشهـ
باشه ... ادامـه نـمـیـدمـ
باشه ... ادامـه نـمـیـدمـ
.
مـن مـیـشنـاسم جـفـتـمـون و
 
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، spent †
آگهی
#2
اینم از این! بهارتم دیدیم!
تویی که عشقِ هفت‌سین بودی!
صبح بارون و عصر و شب بارون...
تو زمستونِشم همین بودی!
.
من کجا راه‌و اشتبا(ه) رفتم؟
چرا این خونه با تو را(ه) نمیاد؟!
نه! بهم فرصت دوباره نده!
این ادا بازیا به ما نمیاد!
.
فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!
سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!
عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!
عید امسال‌و زهرمارم کن!
.
مطمئنّم که غصه‌های تو ام
توی تقویم قبلی جا نشده
اون که تو آینه‌ی اتاق توئه
مطمئنّی ازم جدا نشده؟
.
مطمئنّی میخوای ببخشی منو؟!
مطمئنّی هنوز کنار منی؟!
پاشو! تعارف نکن! طبیعی باش!
نمی‌خوای سبزه‌ت‌و گره بزنی؟
.
فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!
سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!
عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!
عید امسال‌و زهرمارم کن
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، Berserk
#3
شنیدم تو از خونه بیرون میای

جنون زمین و زمان حتمیه

تو از آذری بگذری، پیش پات

قیام یه ستار خان حتمیه


واسه ت "برج میلاد" قد میکشه

"نیایش" میفته رو خط چشت

شنیدم که "پیروزی" تو مشتته

یه "نیروهوایی" شده ارتشت


رو بام ولنجک به هم زل زدی

من و جای تهران نیگا می‌کنی

تو بغضم ترافیک " همت " گمه

ترافیک و با بوسه وا می‌کنی


تو اونقدر گرمی که با دیدنت

کلکچال و توچال هم تب کنن

باید سنگ فرش "ولیعصر" رو

سر راهت از نو مرتب کنن


من از خط آبی چشمای تو

دارم انقلاب و رصد می‌کنم

نمیدونم این دفعه‌ی چندمه

که "دروازه شمرونُ" رد می‌کنم


شنیدم تو از خونه بیرون میای

درختای "تجریش" حظ میکنن

تو که ساکتُ بستی اخبار گفت

دارن پایتختُ عوض می کنن!
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв
#4
وســط ایســتگـاهـِ راه آهـنـ
با قطـاری کـه رو به مـشـهـد بود
بغضشـو قورت داد و آروم گـفت
کـاشـکـی تهـران هـمـیشـه مـقصد بود

دســت دادمـ، خـدافظی کـردمـ
"لطـف کـن زوووودتر بزاااار برووو!"
اس ام اس داد "دوســتت دارمـ"
اس ام اس دادم "از کـنـار برو!"
.

وســط این هـمـه مـســافر توو
ســالن انـتظار گـریه کـنـی
خـنـده داره تو ظلّ تابســتونـ
مـثل ابر بهـار گـریه کـنـی

ســخـته وقتی با خـنـده مـی پُرســی
پاســخـت رو فقط با اخـم بِدنـ
ســخـته واســه ت براش گـل بخـری
باقی پولُ چســب زخـم بِدنـ

ســخـتته خـاطـراتُ دود کـنـی
با قطـارای بی بخـار بری
واســه نـزدیک تر شـدن پاشـی
صد دفه تا تهـِ قطـار بری!

این کـه عاشـق شـدی و عاشـق شـد
ســخـته وقتی مـقصرش خـودتی
کـاشـکـی تهـرانـ... به مـنـکـرش لعنـت!
لعنـتی! وقتی مـنـکـرش خـودتی...

.
مـن چشـامـو به ریل مـیدوزمـ
مـن دلم روشـنـهـ! ولی کـورمـ!
شـرق! مـرکـز! چه قســمـتی! حتی
نـقشـه رو تا کـنـم ازت دورمـ

باورم مـیشـه کـه نـمـیشـهـ! تو امـ
بس کـن امـشـب! دیگـه جنـون بســّهـ!
ریل یعنـی بیا به هـم نـرســیمـ
این هـمـه ســنـگـه بین مـونـ! بســّهـ!

کـاشـکـی مـیشـد کـه کـمـتر این چرخـا
روی اعصابم اصطـکـاک کـنـهـ
کـاش یکـی این قطـار تخـتی رو
وســطـای کـویر خـااااااک کـنـه .

وســط ایســتگـاه راه آهـنـ
با قطـاری کـه رو به مـشـهـد بود
بغضمـو قورت دادم و گـفتمـ:
کـاشـکـی تهـرانـ
هـمـیشـهـ
مـقصد
بود! 
پاسخ
 سپاس شده توسط spent † ، _wιɴɴer_
#5
تاثیر گذاشت.........
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв
#6
خیلی حرفه که داری می‌خندی
تو که سربه‌زیری و کم‌حرفی
من‌ و تو که گرمِ صحبت می‌شیم 
آب میشه دلِ آدم برفی


 رو سفیدیِ زمین کنار من
داره جاپای تو محکم میشه
تو می‌خندی سایه‌ی سرما هم
نم‌نمک از سَرِ ما کم میشه


مِثِ روزِ اوّل فروردین
به تو نزدیکم و حالم خوبه
تو یه آینده‌ی فوق‌العاده ای
لحظه‌ی تحویلِ سالم خوبه


تو که سر‌به‌زیری و کم‌حرفی
با منِ سر‌به‌هوا می‌خندی
میشه به هوای تو نفس کشید
تو هوای آخرِ اسفندی


مطمئنّم یخ این زمستون‌و
نوک انگشتای تو وا می‌کنه
می‌دونم دور و برِ ساعتِ هشت
چشم تو بهارو پیدا می‌کنه


مثِ روزِ اوّلِ فروردین
به تو نزدیکم و حالم خوبه
تو یه آینده‌ی فوق‌العاده‌ای
لحظه‌ی تحویلِ سالم خوبه


#احسان_بایگی #میثم_بهاران
پاسخ
 سپاس شده توسط ▪неизвестный▪
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان