سنگی بر گوری
مقدمه :در سالهای اخیر نوجوانان دوره متوسطه خوش اقبالی های بسیاری دارند كه ما از آن محروم بودیم ، چون ذهنیت های جدیدی در آموزش و پرورش ، واپسگرایی در عرصه ادبیات را به كناری نهاده و دوربینی سیاست گذاران كتب درسی به ویژه ادبیات فارسی قدری كاهش یافته و در این سالها اندكی نزدیكتر را هم دیده اند. آن زمان كه ما دبیرستانی و تشنه ادبیات بودیم ( والبته هنوزهم هستیم ) كتاب های ادبیات پر بود از دستور زبان فارسی ، صرف افعال ماضی و مضارع و اگر زمانی از این ها فارغ می شدیم شعر سعدی بود و حافظ و شاید هم مولانا ؛ وانگار كه در ادبیات فارسی به جز گلستان سعدی و تاریخ بلعمی و پندنامه های امرای زیاری كتاب نثر دیگری وجود نداشت ، و صدالبته كه ادبیات داستانی از نوع فارسی آن در آن سال ها برای ما یا واژه ای ناشناخته بود ، و یا با انواع سخیف آن آشنا بودیم؛ و با بزرگان عرصه ادبیات داستانی و داستان كوتاه چون جمالزاده ، چوبك ، هدایت ، بزرگ علوی ، آل احمد و دانشور و دیگران در دوره دانشگاه آشنا شدیم . و این وصف حال بسیاری از هم نسلان ماست كه با جستجوهای فردی و گام به گام با بزرگان عرصه ادبیات معاصر آشنا شدند . ولی به هر حال این سال ها نوجوانان اقبالی بلندتر دارند چرا كه ادبیات معاصر در كتب فارسی آنها تدریس می شود . به عنوان تكلیف شب خواندن رمان یا داستان كوتاهی از نویسنده ای معاصر به آنان داده می شود ( و البته چه تكلیف شب شیرین و دوست داشتنی ای ) و این گرچه شامل نویسندگان در قید حیات نمی شود ( البته به جز خانم سیمین دانشور كه بخش هایی از كتاب سووشون ایشان در دوره متوسطه تدریس شده است ) بازهم جای تقدیر دارد.
ادبیات داستانی به شیوه نوین در كشور ما با مساعی جمالزاده آغاز شد ، با قلم هدایت اعتلا یافت و در داستان های كوتاه جلال آل احمد درخشید. مجموعه داستان های كوتاه " زن زیادی " ،" سه تار "، داستان بلند " مدیر مدرسه " و به ویژه داستان های " شوهر آمریكایی " و " جشن فرخنده " از بهترین نمونه های ادبیات داستانی هستند . این در حالی است كهدر سالهای اخیر جلال بیشتر با دوكتاب " خسی در میقات " و " غرب زدگی " شناخته شده ، ولی باید گفت كه این چهره ، یگانه سیمای مرد جستجوگری چون جلال نبوده و نیست و جوانب دیگر آثار،افكار و شخصیت وی در سایه بی توجهی مانده است.
از بازار تهران تا كانون نویسندگانشاید بر كسی پوشیده نباشد كه جلال در خانواده ای كاملاً مذهبی زاده شد و پرورش یافت ،" درتاریخ پنجشنبه 11 آذر 1302 ش مطابق با 21 شعبان 1342 ق در محله " سید نصرالدین " ( محله بازار ) تهران و در یك خانواده ی مذهبی .. به دنیا آمد ، پدرش در پشت قرآن او را " سید حسین" ملقب به "جلال الدین" نامید و در شناسنامه نام و نام خانوادگی او " جلال الدین سادات آل احمد" قید گردید . ... پدرش " سیداحمد طالقانی" ، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی و از روحانیون برجسته زمان خود بود و مادرش " امینه بیگم اسلامبولچی" خواهر زاده " شیخ آقابزرگ تهرانی" . "
دوران نوجوانی وی با كار روزانه و تحصیل شبانه در دارالفنون همراه بود ، دراین سالها با اندیشه های حزب توده آشنا شد و با آنان همكاری نیز داشت ، پس از اینكه دیپلم خود را در سال 1322 گرفت ، به سفارش پدر راهی نجف شد تا تحصیلات حوزوی خود را كه در حوزه مروی تهران همزمان با دارالفنون خوانده بود ، تكمیل كند ولی این سفر سه ماه بیشتر به طول نیانجامید ودر بازگشت جلال از سوی خانواده به لقب " لامذهب " ملقب شد ، چراكه دست بسته و یا بی مهر نماز می خواند ، واین برای خانواده متعبد و سختگیر وی گران می آمد .
1322 : ورود به دانشسرای عالی و تحصیل در رشته ادبیات و همزمان فعالیت سیاسی در حزب توده .
نوروز1324: چاپ اولین داستان از او با عنوان " زیارت " ( گزارشنامه ای از سفر به عتبات عالیات ) در مجله سخن .
اسفند همان سال : چاپ مجموعه داستان" دید و بازدید " ،
گریز از خانه .
1325: انتشار نشریه ماهانه "مردم " زیر نظر احسان طبری ،
در این سال مدیریت داخلی ارگان دانشجویان حزب توده ایران ( بشر برای دانشجویان ) را نیز به عهده داشت ،
پایان یافتن دوره لیسانس .
1326 : مدیریت چاپخانه " شعله ور " ( متعلق به حزب توده ) ،
انتشار دومین كتابش " از رنجی كه می بریم " .
در این سال سرخوردگی جلال از اقدامات حزب و دوگانگی قول وعمل آنها كه با شركت دركابینه قوام آشكار شده بود، وی را به انشعاب از حزب توده كشاند. جلال نوشتن مجموعه " سه تار" را آغاز كرد و در سال 1327 آن را به چاپ رساند . این كتاب نقدی است بر سختگیری های مذهبی كه جلال خود نمونه های آن را در زندگی شخصی خویش تجربه كرده بود.
آل احمد بین سالهای 26 تا 33 را صرف ترجمه كتبی از زبان فرانسه به فارسی كرد. " اغلب ترجمه های آل احمد دراین دوره دارای جهت گیری ارزشی بوده و به نقد استالینیسم و به تبع آن حزب توده و همچنین به نقد تمدن ماشینی جدید معطوف می باشد "
1328و 29 : آشنایی با سیمین دانشور ( كه او نیز دانشجوی دانشكده ادبیات بود ) و ازدواج با وی . در این دو سال جلال دانشجوی دوره دكترای ادبیات فارسی بود .
1329: " انشعابیون به رهبری خلیل ملكی ...اقدام به تاسیس حزب زحمتكشان ملت ایران نمودند " ( 17) ولی جلال به دنبال مخالفت بقایی با دكتر مصدق از آنان جدا شد .
1330 : " از دكترا گرفتن گذشت و به تعبیر خوداز آن مرض شفا یافت و دفاع از رساله دكترای ادبیاتش را تحت عنوان " بررسی ریشه های هندی و ایرانی داستانهای هزار ویك شب " وا نهاد . در این سال ها مدیریت چندین نشریه مانند " شاهد" ، " نیروی سوم " و " علم و زندگی " را به عهده داشت .
1332: جلال با سیاست و احزاب خداحافظی كرد و عملاً آن را رها ساخت .
" اوج سیاسی بودن جلال را در سالهای 32-1329 می توان مشاهده نمود: اقدام شجاعانه او در جهت خنثی سازی توطئه "9 اسفند 31 " كه علیه دكتر مصدق ترتیب داده شده بود ستودنی است....آل احمد درمقابل منزل دكتر مصدق به دفاع ازاو سخنرانی می كند ، اشرار قصد جان او می كنند واو زخمی می شود . در این ایام به گفته خودش 6 صبح كفشهایش را می پوشید و نصف شب آن را از پایش در می آورد . در همین ایام توده ای ها او را از پلكان كتابخانه دانشسرای عالی پرتاب می كنند كه دچار آسیب دیدگی وخیمی در ناحیه كمر می شود "
1333تا 39 : سفر به نقاط روستایی ایران كه حاصل آن سه كتاب " اورازان "، " تات نشین های بلوك زهرا " و " جزیره خارك دُرّ یتیم خلیج فارس" است . در كنار این تالیف ها، جلال در این سالها به كار ترجمه نیز ادامه داد .
ادبیات در سال های پس از كودتا یا آكنده از یاس بود و یا با داستان های مهوع و سخیف پرمی شد و در این سالها داستان های عمل گرای آل احمد خود حكایت از روح خستگی ناپذیر وی داشت . وی در این سال ها همچنان به كار مطبوعاتی متعدد خود ادامه می داد.
1340: انتشار كتاب " نون والقلم " " كه قصه شكست نهضت های چپ معاصر می باشد و برای فرار از سانسور در یك دوره تاریخی دیگر تصویرپردازی شده است "
1341 : دعوت به همكاری از سوی " موسسه تحقیقات اجتماعی " به اعتبار كتاب هایی كه درباره روستاهای ایران نگاشته بود ، و چاپ " غربزدگی ".
1343: دو سفر یكی به حج و دیگری به شوروی ؛ " خسی در میقات" حاصل سفر به حج است كه در سال 1345 به چاپ رسید و " ارزیابی شتابزده " گزارشی است از سفر دوم .
1344: سفر به آمریكا و به دنبال آن اسراییل . كه نتیجه آن كتاب " سفر به ولایت عزراییل " است كه بعدها یعنی در سال 63 به چاپ رسید .
1346 : انتشار " كارنامه سه ساله" و " نفرین زمین" و چند ترجمه دیگر.
" این متفكر فرهیخته در عین ناباوری در تاریخ 18 شهریور 1348 در اسالم گیلان وفات می یابد. پیكر او را در مسجد فیروز آبادی شهرری نزدیك قبر خلیل ملكی كه دوماه پیش از او فوت نموده بود ، در خاك به امانت می گذارند."
سنگی بر گوری :آنچه آمد مختصری بود از زندگی مردی كه در سال های پرتلاطم تاریخ معاصر ، تن به موج سپرد و در دل تلاطم ها ی سیاسی آن دوره وارد شد و اگرچه در نهایت سرخورده از سیاست ، حوزه ادبیات و پژوهش های اجتماعی را برگزید ولی هیچگاه فارغ از روزهای پیشین خود نبود و این عمل گرایی و حس مسئولیت وی در جای جای نوشته ها و داستان هایش مشهود است . به راستی جلال به هیچ گروه و حزبی تعلق نداشت ، همچنانكه نمی توان او را توده ای دانست ، نمی توان متفكر مذهبی اش خواند ، جلال روح جستجوگری بود كه در هوای حقیقت دم می زد .
جلال مردی است كه در شكست احزاب سیاسی به ادبیات پناه برد نه از آن رو كه حیطه بی دردسر آرامی است ، بل از آن جهت كه ادبیات را در دوران پس از مشروطه زبان حال مردم زمان خویش می دانست و در ا ین باره گفته بود : " آیا یك نویسنده یا شاعر تنها یك قناری چه چه كننده است در قفسی از دریچه ای آویخته كه در ولایت ما به اصرار می خواند ؟ من معتقدم كه – نه به گمانم – آن زمان گذشته كه شاعر و نویسنده سرگرم كننده مجلس اشراف و بزرگان بود ، یا زینت دربار امیران و دور از دسترس مردم ..حالا هر نویسنده ای لوح فرمانی به دست دارد (گرچه بسیار حقیر ) و مستقیماً از دل مردم عالم خبر می دهد"
از این روست كه جلال بر نویسندگان پس از خود تاثیر شگفتی برجای نهاده و سبك نگارش او در ادبیات داستانی معاصر سبكی خاص و منحصر به فرد شده است . جلال نمونه كاملی از روشنفكری است كه جامعه ما بدان نیازمند است ،روشنفكری كه ازمیان مردم برخاسته ، با فرهنگ آن به درستی آشناست ، نقاط قوت و ضعف آن را به درستی می شناسد و برای درمان آن تلاش می كند .
جلال در مقام همان روشنفكر به عقاید دُگم و بسته مذهبی و بر خانواده مذهبی ، متعبد و سختگیرخویش تاخت، و برای اعتراض به آن جریان مذهبی ، جذب حزب توده شد . این جهت گیری جلال را نه تنها در آثار دوران پیوستگی وی به حزب توده كه حتی پس از آن هم شاهدیم ؛ جلال در" سه تار" خشونت و سختگیری مذهبیان نا آگاه را در شكستن سه تار پسركی كه از راه نواختن سه تار قسطی ، ارتزاق می كند ، می نمایاند.
این نویسنده معترض كه مذهب آمیخته با خرافات به نقد كشید و روحانیت را به زیر تیغ تیز انتقاد نشانید ، پس از كودتای 28 مرداد وهجوم مدرنیته و فرهنگ غرب ، به دامان سنت و مذهب پناه برد ، ولی این مذهب با آنچه در كتاب های پیشین به نقد كشیده بود ، بس متفاوت است ، مذهب و دینی است كه می تواند چون گذشته های دور منشاء تمدنی بزرگ و تاثیرگذار باشد . حاصل این بازگشت كتاب غربزدگی است " جلال در " غربزدگی" بازگشت به سنت را با رنگی از مبارزه با سلطهی استعماری- امپریالیستی غرب از سویی و مخالفت با نسیم مدرنیتهای كه از همان غرب میوزید از دیگر سو، تلفیق میكند" دهه چهل ، دهه پایانی زندگی كوتاه اما پربار جلال است " دههی چهل برای جلال دههی ایستادن فردی، دههی مقاومت روشنفكر منفرد در برابر استبداد شاه است. جلال برای روشنفكر، تعهد و مسئولیتی قائل است كه آرام ننشیند و در برابر قدرت قد علم كند ، و مقالات او چنان موثراند كه در دههی چهل به یكی از نمادهای روشنفكر معترض ایران، و گاه به موتور ایستادگی روشنفكران در برابر قدرت بدل میشود. به بركت حضور معترض او است كه كانون نویسندگان ایران پا میگیرد."
تمام كتاب های جلال در نقد زمانه یا توصیف آسیب های اجتماع است ، به جز نگاشته ای با عنوان " سنگی بر گوری" كه روایت نفس است" روایتی است صادقانه از رنج عقیم بودن" جلال .این نوشته را شاید بتوان " شخصیترین اثر جلال به حساب آورد. كتاب ، پیچیدگیها و تناقضات روشنفكری را تصویر میكند كه به رغم حضور خلاق و بارآور در عرصه های اجتماعی، سیاسی و ادبی ، از درد بیتبار ماندن و بچه نداشتن، از سترونی رنج میبرد. جلال در سنگی بر گوری بخشی از خود را برهنه میكند. برهنه در آفتاب نگاه دیگران نشستن اما شجاعتی میطلبد همسنگ شهادت. جلال در سنگی بر گوری تناقضهای خود را به نمایش میگذارد. تناقضهایی كه گرچه در روایت جلال فردیاند اما نشان آن را میتوان در بسیای از مردان مدرن جامعه ما به آسانی دید. "خود نگاشت شجاعتی می خواهد كه تاكنون شاید بتوان گفت جز جلال كسی این شهامت را درخود نیافته است.نمایاندن خود با تمام عیوب ، نقص ها و خوبی ها در پیش چشمان خواننده صداقتی می طلبد كه این صداقت را جلال در خود یافت و نگاشت .
و اینك پرسشی بر این كتاب :آیا این كتاب می تواند چهره انسان هوشمند، جستجوگر، ناآرام و پوینده و صادقی را كه در هیچ منزلگاهی قرار نمی گرفت و همواره خود را نو می كرد ، مخدوش سازد ؟ به زعم نگارنده برای آنان كه به جلال مهر می ورزند ، وی را بر بلندای ادبیات معاصر می نشانند و از راه و رسم زندگی و نویسندگی وی فراوان آموخته اند ، این خودنگاشت بر احترام و بزرگی جلال در نظر آنان خواهد افزود.
مقدمه :در سالهای اخیر نوجوانان دوره متوسطه خوش اقبالی های بسیاری دارند كه ما از آن محروم بودیم ، چون ذهنیت های جدیدی در آموزش و پرورش ، واپسگرایی در عرصه ادبیات را به كناری نهاده و دوربینی سیاست گذاران كتب درسی به ویژه ادبیات فارسی قدری كاهش یافته و در این سالها اندكی نزدیكتر را هم دیده اند. آن زمان كه ما دبیرستانی و تشنه ادبیات بودیم ( والبته هنوزهم هستیم ) كتاب های ادبیات پر بود از دستور زبان فارسی ، صرف افعال ماضی و مضارع و اگر زمانی از این ها فارغ می شدیم شعر سعدی بود و حافظ و شاید هم مولانا ؛ وانگار كه در ادبیات فارسی به جز گلستان سعدی و تاریخ بلعمی و پندنامه های امرای زیاری كتاب نثر دیگری وجود نداشت ، و صدالبته كه ادبیات داستانی از نوع فارسی آن در آن سال ها برای ما یا واژه ای ناشناخته بود ، و یا با انواع سخیف آن آشنا بودیم؛ و با بزرگان عرصه ادبیات داستانی و داستان كوتاه چون جمالزاده ، چوبك ، هدایت ، بزرگ علوی ، آل احمد و دانشور و دیگران در دوره دانشگاه آشنا شدیم . و این وصف حال بسیاری از هم نسلان ماست كه با جستجوهای فردی و گام به گام با بزرگان عرصه ادبیات معاصر آشنا شدند . ولی به هر حال این سال ها نوجوانان اقبالی بلندتر دارند چرا كه ادبیات معاصر در كتب فارسی آنها تدریس می شود . به عنوان تكلیف شب خواندن رمان یا داستان كوتاهی از نویسنده ای معاصر به آنان داده می شود ( و البته چه تكلیف شب شیرین و دوست داشتنی ای ) و این گرچه شامل نویسندگان در قید حیات نمی شود ( البته به جز خانم سیمین دانشور كه بخش هایی از كتاب سووشون ایشان در دوره متوسطه تدریس شده است ) بازهم جای تقدیر دارد.
ادبیات داستانی به شیوه نوین در كشور ما با مساعی جمالزاده آغاز شد ، با قلم هدایت اعتلا یافت و در داستان های كوتاه جلال آل احمد درخشید. مجموعه داستان های كوتاه " زن زیادی " ،" سه تار "، داستان بلند " مدیر مدرسه " و به ویژه داستان های " شوهر آمریكایی " و " جشن فرخنده " از بهترین نمونه های ادبیات داستانی هستند . این در حالی است كهدر سالهای اخیر جلال بیشتر با دوكتاب " خسی در میقات " و " غرب زدگی " شناخته شده ، ولی باید گفت كه این چهره ، یگانه سیمای مرد جستجوگری چون جلال نبوده و نیست و جوانب دیگر آثار،افكار و شخصیت وی در سایه بی توجهی مانده است.
از بازار تهران تا كانون نویسندگانشاید بر كسی پوشیده نباشد كه جلال در خانواده ای كاملاً مذهبی زاده شد و پرورش یافت ،" درتاریخ پنجشنبه 11 آذر 1302 ش مطابق با 21 شعبان 1342 ق در محله " سید نصرالدین " ( محله بازار ) تهران و در یك خانواده ی مذهبی .. به دنیا آمد ، پدرش در پشت قرآن او را " سید حسین" ملقب به "جلال الدین" نامید و در شناسنامه نام و نام خانوادگی او " جلال الدین سادات آل احمد" قید گردید . ... پدرش " سیداحمد طالقانی" ، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی و از روحانیون برجسته زمان خود بود و مادرش " امینه بیگم اسلامبولچی" خواهر زاده " شیخ آقابزرگ تهرانی" . "
دوران نوجوانی وی با كار روزانه و تحصیل شبانه در دارالفنون همراه بود ، دراین سالها با اندیشه های حزب توده آشنا شد و با آنان همكاری نیز داشت ، پس از اینكه دیپلم خود را در سال 1322 گرفت ، به سفارش پدر راهی نجف شد تا تحصیلات حوزوی خود را كه در حوزه مروی تهران همزمان با دارالفنون خوانده بود ، تكمیل كند ولی این سفر سه ماه بیشتر به طول نیانجامید ودر بازگشت جلال از سوی خانواده به لقب " لامذهب " ملقب شد ، چراكه دست بسته و یا بی مهر نماز می خواند ، واین برای خانواده متعبد و سختگیر وی گران می آمد .
1322 : ورود به دانشسرای عالی و تحصیل در رشته ادبیات و همزمان فعالیت سیاسی در حزب توده .
نوروز1324: چاپ اولین داستان از او با عنوان " زیارت " ( گزارشنامه ای از سفر به عتبات عالیات ) در مجله سخن .
اسفند همان سال : چاپ مجموعه داستان" دید و بازدید " ،
گریز از خانه .
1325: انتشار نشریه ماهانه "مردم " زیر نظر احسان طبری ،
در این سال مدیریت داخلی ارگان دانشجویان حزب توده ایران ( بشر برای دانشجویان ) را نیز به عهده داشت ،
پایان یافتن دوره لیسانس .
1326 : مدیریت چاپخانه " شعله ور " ( متعلق به حزب توده ) ،
انتشار دومین كتابش " از رنجی كه می بریم " .
در این سال سرخوردگی جلال از اقدامات حزب و دوگانگی قول وعمل آنها كه با شركت دركابینه قوام آشكار شده بود، وی را به انشعاب از حزب توده كشاند. جلال نوشتن مجموعه " سه تار" را آغاز كرد و در سال 1327 آن را به چاپ رساند . این كتاب نقدی است بر سختگیری های مذهبی كه جلال خود نمونه های آن را در زندگی شخصی خویش تجربه كرده بود.
آل احمد بین سالهای 26 تا 33 را صرف ترجمه كتبی از زبان فرانسه به فارسی كرد. " اغلب ترجمه های آل احمد دراین دوره دارای جهت گیری ارزشی بوده و به نقد استالینیسم و به تبع آن حزب توده و همچنین به نقد تمدن ماشینی جدید معطوف می باشد "
1328و 29 : آشنایی با سیمین دانشور ( كه او نیز دانشجوی دانشكده ادبیات بود ) و ازدواج با وی . در این دو سال جلال دانشجوی دوره دكترای ادبیات فارسی بود .
1329: " انشعابیون به رهبری خلیل ملكی ...اقدام به تاسیس حزب زحمتكشان ملت ایران نمودند " ( 17) ولی جلال به دنبال مخالفت بقایی با دكتر مصدق از آنان جدا شد .
1330 : " از دكترا گرفتن گذشت و به تعبیر خوداز آن مرض شفا یافت و دفاع از رساله دكترای ادبیاتش را تحت عنوان " بررسی ریشه های هندی و ایرانی داستانهای هزار ویك شب " وا نهاد . در این سال ها مدیریت چندین نشریه مانند " شاهد" ، " نیروی سوم " و " علم و زندگی " را به عهده داشت .
1332: جلال با سیاست و احزاب خداحافظی كرد و عملاً آن را رها ساخت .
" اوج سیاسی بودن جلال را در سالهای 32-1329 می توان مشاهده نمود: اقدام شجاعانه او در جهت خنثی سازی توطئه "9 اسفند 31 " كه علیه دكتر مصدق ترتیب داده شده بود ستودنی است....آل احمد درمقابل منزل دكتر مصدق به دفاع ازاو سخنرانی می كند ، اشرار قصد جان او می كنند واو زخمی می شود . در این ایام به گفته خودش 6 صبح كفشهایش را می پوشید و نصف شب آن را از پایش در می آورد . در همین ایام توده ای ها او را از پلكان كتابخانه دانشسرای عالی پرتاب می كنند كه دچار آسیب دیدگی وخیمی در ناحیه كمر می شود "
1333تا 39 : سفر به نقاط روستایی ایران كه حاصل آن سه كتاب " اورازان "، " تات نشین های بلوك زهرا " و " جزیره خارك دُرّ یتیم خلیج فارس" است . در كنار این تالیف ها، جلال در این سالها به كار ترجمه نیز ادامه داد .
ادبیات در سال های پس از كودتا یا آكنده از یاس بود و یا با داستان های مهوع و سخیف پرمی شد و در این سالها داستان های عمل گرای آل احمد خود حكایت از روح خستگی ناپذیر وی داشت . وی در این سال ها همچنان به كار مطبوعاتی متعدد خود ادامه می داد.
1340: انتشار كتاب " نون والقلم " " كه قصه شكست نهضت های چپ معاصر می باشد و برای فرار از سانسور در یك دوره تاریخی دیگر تصویرپردازی شده است "
1341 : دعوت به همكاری از سوی " موسسه تحقیقات اجتماعی " به اعتبار كتاب هایی كه درباره روستاهای ایران نگاشته بود ، و چاپ " غربزدگی ".
1343: دو سفر یكی به حج و دیگری به شوروی ؛ " خسی در میقات" حاصل سفر به حج است كه در سال 1345 به چاپ رسید و " ارزیابی شتابزده " گزارشی است از سفر دوم .
1344: سفر به آمریكا و به دنبال آن اسراییل . كه نتیجه آن كتاب " سفر به ولایت عزراییل " است كه بعدها یعنی در سال 63 به چاپ رسید .
1346 : انتشار " كارنامه سه ساله" و " نفرین زمین" و چند ترجمه دیگر.
" این متفكر فرهیخته در عین ناباوری در تاریخ 18 شهریور 1348 در اسالم گیلان وفات می یابد. پیكر او را در مسجد فیروز آبادی شهرری نزدیك قبر خلیل ملكی كه دوماه پیش از او فوت نموده بود ، در خاك به امانت می گذارند."
سنگی بر گوری :آنچه آمد مختصری بود از زندگی مردی كه در سال های پرتلاطم تاریخ معاصر ، تن به موج سپرد و در دل تلاطم ها ی سیاسی آن دوره وارد شد و اگرچه در نهایت سرخورده از سیاست ، حوزه ادبیات و پژوهش های اجتماعی را برگزید ولی هیچگاه فارغ از روزهای پیشین خود نبود و این عمل گرایی و حس مسئولیت وی در جای جای نوشته ها و داستان هایش مشهود است . به راستی جلال به هیچ گروه و حزبی تعلق نداشت ، همچنانكه نمی توان او را توده ای دانست ، نمی توان متفكر مذهبی اش خواند ، جلال روح جستجوگری بود كه در هوای حقیقت دم می زد .
جلال مردی است كه در شكست احزاب سیاسی به ادبیات پناه برد نه از آن رو كه حیطه بی دردسر آرامی است ، بل از آن جهت كه ادبیات را در دوران پس از مشروطه زبان حال مردم زمان خویش می دانست و در ا ین باره گفته بود : " آیا یك نویسنده یا شاعر تنها یك قناری چه چه كننده است در قفسی از دریچه ای آویخته كه در ولایت ما به اصرار می خواند ؟ من معتقدم كه – نه به گمانم – آن زمان گذشته كه شاعر و نویسنده سرگرم كننده مجلس اشراف و بزرگان بود ، یا زینت دربار امیران و دور از دسترس مردم ..حالا هر نویسنده ای لوح فرمانی به دست دارد (گرچه بسیار حقیر ) و مستقیماً از دل مردم عالم خبر می دهد"
از این روست كه جلال بر نویسندگان پس از خود تاثیر شگفتی برجای نهاده و سبك نگارش او در ادبیات داستانی معاصر سبكی خاص و منحصر به فرد شده است . جلال نمونه كاملی از روشنفكری است كه جامعه ما بدان نیازمند است ،روشنفكری كه ازمیان مردم برخاسته ، با فرهنگ آن به درستی آشناست ، نقاط قوت و ضعف آن را به درستی می شناسد و برای درمان آن تلاش می كند .
جلال در مقام همان روشنفكر به عقاید دُگم و بسته مذهبی و بر خانواده مذهبی ، متعبد و سختگیرخویش تاخت، و برای اعتراض به آن جریان مذهبی ، جذب حزب توده شد . این جهت گیری جلال را نه تنها در آثار دوران پیوستگی وی به حزب توده كه حتی پس از آن هم شاهدیم ؛ جلال در" سه تار" خشونت و سختگیری مذهبیان نا آگاه را در شكستن سه تار پسركی كه از راه نواختن سه تار قسطی ، ارتزاق می كند ، می نمایاند.
این نویسنده معترض كه مذهب آمیخته با خرافات به نقد كشید و روحانیت را به زیر تیغ تیز انتقاد نشانید ، پس از كودتای 28 مرداد وهجوم مدرنیته و فرهنگ غرب ، به دامان سنت و مذهب پناه برد ، ولی این مذهب با آنچه در كتاب های پیشین به نقد كشیده بود ، بس متفاوت است ، مذهب و دینی است كه می تواند چون گذشته های دور منشاء تمدنی بزرگ و تاثیرگذار باشد . حاصل این بازگشت كتاب غربزدگی است " جلال در " غربزدگی" بازگشت به سنت را با رنگی از مبارزه با سلطهی استعماری- امپریالیستی غرب از سویی و مخالفت با نسیم مدرنیتهای كه از همان غرب میوزید از دیگر سو، تلفیق میكند" دهه چهل ، دهه پایانی زندگی كوتاه اما پربار جلال است " دههی چهل برای جلال دههی ایستادن فردی، دههی مقاومت روشنفكر منفرد در برابر استبداد شاه است. جلال برای روشنفكر، تعهد و مسئولیتی قائل است كه آرام ننشیند و در برابر قدرت قد علم كند ، و مقالات او چنان موثراند كه در دههی چهل به یكی از نمادهای روشنفكر معترض ایران، و گاه به موتور ایستادگی روشنفكران در برابر قدرت بدل میشود. به بركت حضور معترض او است كه كانون نویسندگان ایران پا میگیرد."
تمام كتاب های جلال در نقد زمانه یا توصیف آسیب های اجتماع است ، به جز نگاشته ای با عنوان " سنگی بر گوری" كه روایت نفس است" روایتی است صادقانه از رنج عقیم بودن" جلال .این نوشته را شاید بتوان " شخصیترین اثر جلال به حساب آورد. كتاب ، پیچیدگیها و تناقضات روشنفكری را تصویر میكند كه به رغم حضور خلاق و بارآور در عرصه های اجتماعی، سیاسی و ادبی ، از درد بیتبار ماندن و بچه نداشتن، از سترونی رنج میبرد. جلال در سنگی بر گوری بخشی از خود را برهنه میكند. برهنه در آفتاب نگاه دیگران نشستن اما شجاعتی میطلبد همسنگ شهادت. جلال در سنگی بر گوری تناقضهای خود را به نمایش میگذارد. تناقضهایی كه گرچه در روایت جلال فردیاند اما نشان آن را میتوان در بسیای از مردان مدرن جامعه ما به آسانی دید. "خود نگاشت شجاعتی می خواهد كه تاكنون شاید بتوان گفت جز جلال كسی این شهامت را درخود نیافته است.نمایاندن خود با تمام عیوب ، نقص ها و خوبی ها در پیش چشمان خواننده صداقتی می طلبد كه این صداقت را جلال در خود یافت و نگاشت .
و اینك پرسشی بر این كتاب :آیا این كتاب می تواند چهره انسان هوشمند، جستجوگر، ناآرام و پوینده و صادقی را كه در هیچ منزلگاهی قرار نمی گرفت و همواره خود را نو می كرد ، مخدوش سازد ؟ به زعم نگارنده برای آنان كه به جلال مهر می ورزند ، وی را بر بلندای ادبیات معاصر می نشانند و از راه و رسم زندگی و نویسندگی وی فراوان آموخته اند ، این خودنگاشت بر احترام و بزرگی جلال در نظر آنان خواهد افزود.