امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آقای نقاش

#1
نگاهی به زندگینامه و آثار ونسان ون گوک

قرن نوزدهم، در هنر مساوی با انقلابی است که اتفاق می افتد. همه شئون و رشته های هنری تحت تاثیر اندیشه، تکنولوژی و سیاست قرار می گیرند. علم که هر لحظه پررنگ تر می شود دخیل در اندیشه هنرمند می گردد.

نقاشی قرن نوزدهم به سهولت مسائل معماری، قابل تشریح و توصیف نبود. با این همه فهم ریشه های آن درخور اهمیت است. زیرا از همین احساس حرکتهای مختلفی شکل گرفت؛ که امروز عموما با عنوان هنر مدرن شناخته می شوند. چه بسا برخی امپرسیونیست ها را پیشاهنگان هنر مدرن بدانند، زیرا آنها بودند که پاره ای از قواعد نقاشی را که در آکادمیها تدریس می شد، به چالش می گرفتند. ولی نباید فراموش کنیم که اهداف امپرسیونیست ها چیزی متفاوت از همان سنتهای هنر نبود که از زمان کشف طبیعت در رنسانس تکامل یافته بودند. آنها نیز می خواستند طبیعت را به گونه ای که می بینیم تصویر کنند، و کسی که دید روشنی از این مسائل پیدا کرد سزان بود. همگام با او «ون گوک» هم به نقاشی می پرداخت.

ون گوک در سال ۱۸۵۳ در هلند، از پدری کشیش به دنیا آمد. او اعتقاد دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال سنگ بلژیک به عنوان مبلغ غیرروحانی مسیحی فعالیت کرد. پس از مواجهه با آثار میلر عمیقا تحت تاثیر نقاشی او و پیام اجتماعی آن قرار گرفت. و تصمیم گرفت که خود یک نقاش بشود. برادر جوانترش یک مغازه تابلوفروشی را اداره می کرد که باب آشنایی او را با نقاشان امپرسیونیست گشود.

ونسان در انزوای خود خواسته خویش در «آرل» همه اندیشه ها و امیدهایش را در نامه هایی به برادرش که به صورت خاطره نگاریهای روزمره درآمده بود می نوشت. این نامه ها که به دست هنرمندی بی ادعا و تقریبا خود آموخته نوشته شده که حتی به خواب هم نمی دید که چه آوازه بلندی انتظارش را می کشد، از جمله تکان دهنده ترین و شورانگیزترین آثار ادبی است. در این نامه ها، رسالتی که نقاش در خود احساس کرده، تلاشها و کامیابیها، تنهایی غمبار و آرزوی داشتن مصاحبی همدل به خوبی محسوس است و می توان دریافت که ونسان در چه فضای سنگین و فشار آوری جان مایه خویش را در کار می نهاده است. در کمتر از یک سال، در دسامبر ۱۸۸۸ دچار حمله عصبی و اختلال روانی شد. در مه ۱۸۸۹ به یک آسایشگاه روانی رفت، ولی در فاصله های بهبود موقت هم چنان کار نقاشی را دنبال می کرد. این عذاب و رنج چهارده ماه دیگر ادامه یافت.

او هنگام مرگ سی وهفت سال بیشتر از سنش نمی گذشت و سالهایی که به نقاشی اشتغال داشت از ده سال تجاوز نمی کرد. تابلوهایی که موجب شهرت وی گردیده است در طول سه سالی کشیده شده که متناوبا گرفتار حمله های عصبی و افسردگی بوده است.

گلهای آفتابگردان، صندلی خالی، درختان سرو و بعضی از پرتره هایش به صورت تصاویر چاپی شهرت جهانی یافته اند و در بسیاری از اتاقهای ساده مردم عادی دیده می شوند. این دقیقا همان چیزی است که ون گوک می خواست. دوست داشت که تابلوهایش تاثیربرانگیزی مستقیم و قوی چاپ نقش های رنگی ژاپنی را داشته باشد که بسیار تحسینشان می کرد. آرزو داشت که هنر صاف و ساده ای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، بلکه مایه شعف و تسلای خاطر همه انسانها باشد.ولی به سادگی نمی توان به هر دو مقصود نائل آمد.

ون گوک از تک ضربه های قلم مو نه تنها برای تجزیه کاری رنگ استفاده می کرد، بلکه می خواست با بهره گیری از این شیوه، هیجان درونی خود را ابراز کند. همان طور که در یک نامه اش می گوید: زمانی که غلیان احساسات چنان شدید می شوند که آدمی بی آنکه بداند چه می کند به کار خود ادامه می دهد. و ضربه های قلم مو با همان توالی و پیوستگی کلمات بی اختیار پشت سر هم زده می شوند. حرکات قلم موی ون گوک هم، بیانگر حالات روحی وی به هنگام کشیدن هر تابلو است.

در این آثار، شیوه فوق بیشتر معرف استادی فوق العاده نقاش، ادراک سریع و توان جادویی اش در تجسم یک رویت خیال انگیز است. این شیوه در ون گوک برای انتقال عوالم روحی نقاش به کار آمده است. ون گوک دوست داشت که از اشیا و صحنه هایی نقاشی کند که قابلیت کامل این شیوه نوین را نشان دهند، نقش مایه هایی که در آنها بتواند با قلم مویش هم طراحی کند و هم رنگ گذاری و همان گونه که نویسنده به کلماتش تاثیر می گذارد، بر ضخامت و غلظت رنگهایش بیفزاید.

ون گوک چنان شور آفرینش داشت که نه تنها برای بازنمایی اشعه خورشید بلکه برای به تصویر درآوردن اشیای ساده و معمولی و دم دستی در خود شوقی وافر احساس می کرد، اشیایی که هیچ کس پیش از وی درخور به تصویر درآوردنشان نیافته بود. بدیهی است که بازنمایی صحیح، و نزاع آنها با استادان محافظه کاربیشتر بر سر راه رسیدن به هدف بود نه خود هدف.کند و کاو آنها درباره انعکاس رنگ ها و تجربه هایشان در خصوص تاثیر حرکت آزادتر قلمو، همه در جهت به دست آوردن نسخه کامل تری از برداشت های بصری بود. در واقع صرفا در امپرسیونیسم که تسخیر طبیعت به کمال رسید، یعنی هر چیزی که در معرض دید نقاش قرار می گرفت می توانست به نقش مایه یک تابلو بدل شود، و جهان واقعی در همه جنبه های مختلفش به موضوع ارزشمندی برای مطالعه نقاش تبدیل شد. شاید درست همین پیروزی کامل روش های آنها بود که برخی از نقاشان را در قبول آن روش ها به درنگ واداشت. گویی کوته زمانی این تصور پیدا شده بود که همه مسائل هنر نقاشی که هدفش تصویرسازی از برداشت بصری بود حل شده است، و دیگر چیز بیشتری از دنبال کردن این هدف ها حاصل نخواهد شد.

در هنر کافی است که یک مسئله حل شود تا چندین و چند مسئله دیگر جای آن را بگیرد. شاید نخستین دل مشغولی اصلی ون گوک نبود. او از رنگ ها و شکل ها برای بیان احساس خود درباره اشیایی که می کشید و احساسی که می خواست دیگران درباره آنها داشته باشند، استفاده می کرد.

ون گوک خواهان آن بود که تابلوهایش بیانگر احساسش باشند، و اگر کج و معوج کردن شکل ها به هدفش کمک می کرد، از آن ابایی نداشت.

این مسئله فی نفسه مسئله تازه ای در عالم هنر نبود. تسخیر طبیعت و ابداع ژرفانمایی در هنر قرن پانزدهم ایتالیا، ترکیب بند ی های ساده و روشن نقاشی های قرون وسطی را به سوال کشید. حال همین مسئله در سطحی متفاوت، بروز کرده بود. محو خط کناره های قوی در نور مرتعش و کشف سایه های رنگین به وسیله امپرسیونیست ها بار دیگر مسئله تازه ای را به وجود آورده. چگونه این دستاوردها می توانستند، بدون از بین رفتن وضوح و نظم، حفظ شوند؟

در نقاشی اتاق ون گوک به خوبی ردپای تمامی این گذرها مشخص می شود. ون گوک نقاشی است غریزی، مبتنی بر احساس ناب، او با دریافتش و حسش به سراغ نقاشی می رفت. او در نقاشی تحلیلی ارائه نمی داد و صرفا درباره اجرای آثارش در نامه ها با برادر خود سخن می گفت: مثال آن نامه ای است که برای برادر توضیح داده که چگونه می تواند و می خواهد اتاق خود را نقاشی کند. این بار موضوع تابلو همان اتاق خواب خودم است، اتاقی که فقط در آن رنگ اهمیت دارد، و ضمن آن که با سادگی و یکدستی خود شکوهی به اشیاء داده است نشان می دهد که این اتاق چیزی جز محل خواب و استراحت نیست. خلاصه بگویم، نگاه کردن به این تابلو باید موجب استراحت فکر و بیشتر از آن، آسودگی خیال گردد.

دیوارها بنفش کم رنگ اند. کف اتاق از کف پوش های قرمز رنگ و رو رفته پوشیده شده است. چوب تختخواب و صندلی های زرد خردلی است، و ملافه ها و بالش ها دارای رنگ زرد لیمویی اند. روتختی رنگ سرخ دارد و پنجره سبز است. میز توالت دارای رنگ نارنجی است.

و تنگ و کاسه روی آن آبی رنگند. درها آبی کبودند. همین و بس، هیچ کرکره بسته ای در این اتاق وجود ندارد . پت وپهنی وسایل دلالت دیگری بر سکون سنگین و مطلق این اتاق است. پرنده ها روی دیوارند و همین طور آینه، حوله و رخت و لباس، قاب این تابلو، چون رنگ سفید در تصویر وجود ندارد، سفید خواهد بود. این تابلو واکنش در برابر فشار آن سکونی است که من ناچار به قبولش شده ام.

فردا تمام روز روی آن کار خواهم کرد، ولی می بینم و می بینی که مفهوم آن چه قدر ساده است. در آن نه سایه روشن رنگها وجود دارد و نه سایه های ایجاد شده بر اثر نور، بلکه مانند باسمه های ژاپنی با رنگهای صاف و یکنواخت رنگ آمیزی شده است.

ون گوک با دریافتش از رنگ و نقش نام خود را در تاریخ برجای گذاشت. افسوس که درزمان حیاتش به تنهایی و سرگشتگی گذشت. امروزه در غیاب او آثارش بسیار گران فروخته می شود. نقاشی که در زمان حیاتش فقر گریبانگیرش بود. ونسان دیگر مانند هر روز بومش را زیر بغلش نمی زند تا به مزرعه ای مملو از کلاغ برود. سه پایه اش را علم کند و غروب را بنگرد. آقای نقاش تند و پشت سر هم مزرعه را نگاه می کند و با هر ضرب قلم محکم غروب پاییز مزرعه را به تصویر می کشد.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان