امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سهم ایران از جایزه نوبل ادبیات

#1
محمود دولت‌آبادی، جمال میرصادقی، جواد مجابی، علی باباچاهی،‌ محمدرضا سرشار، مصطفی مستور، رضا قیصریه، اسدالله امرایی، مشفق كاشانی، مظاهر شهامت، محسن فرجی و مدیا كاشیگر در گفت‌گوهایی جداگانه، از سهم ایران از جایزه نوبل ادبیات گفتند.


آثار نویسندگان ایران چیز كمی از برندگان نوبل ندارد

محمود دولت‌آبادی گفت: من در یك دوره، برای سال‌ها نامزد دریافت جایزه نوبل بوده‌ام، اما تاكنون به این موضوع اشاره نكرده بودم،آثار نویسندگان ایران چیز كمی از برندگان نوبل ندارد.

محمود دولت‌آبادی - نویسنده - درباره این‌كه چرا جایزه نوبل ادبیات به نویسندگان و شاعران ایرانی تعلق نمی‌گیرد، اظهار داشت: در سال 78 در یك روزنامه آلمانی نوشته شده بود كه من برای سال‌های متمادی كاندیدای جایزه نوبل بوده‌ام، اما نمی‌دانم اكنون چرا از لیست نامزدها حذف شده‌ام.

این نویسنده اضافه كرد: وقتی هم كه یك نویسنده زن آفریقای جنوبی برنده جایزه نوبل شد، شنیدم كه یك نویسنده آلمانی گفت در آن سال قرار بود دولت‌آبادی برنده جایزه شود، كه به جایش آن جایزه به نویسنده آفریقایی اهداء شد.

وی افزود: من وقتی آثار كسانی را كه برنده جایزه نوبل شده‌اند، می‌خوانم، می‌بینم كه نویسندگان ایرانی چیز كمی از آنها ندارند.

دولت‌آبادی ادامه داد: مسلما برنده شدن یك نویسنده یا شاعر ایرانی در معرفی و ارتقاء ادبیات ما خیلی تأثیر خواهد داشت، اما اكنون من دیگر به این موضوع نمی‌اندیشم.

خالق «كلیدر» در پاسخ به اینكه اگر روزی برنده جایزه نوبل شود، چه تأثیری در نوشتن او پدید می‌آید، گفت: من نمی‌توانم هیچ چیزی را پیش‌بینی كنم.


ترجمه بد آثار ایرانی، امكان دریافت نوبل را از بین برده است

جمال میرصادقی گفت: نویسندگان یا شاعران ایران برای دریافت جایزه نوبل، اول از همه باید به جهانیان معرفی شوند، اما متأسفانه ترجمه بد آثار ایرانی، امكان دریافت نوبل را از بین برده است.

جمال میرصادقی - داستان‌نویس- اظهار داشت: هیچ‌یك از نویسندگان یا شاعران ایرانی تاكنون نامزد جایزه نوبل نشده‌اند و تمام اخبار در این زمینه شایعه است.

وی افزود: یكی از عواملی كه می‌تواند نویسندگان ایرانی را در جهان معرفی كند، كمك دولت است. دولت باید تمام تلاش خود را در جهت معرفی و ترجمه آثار ایرانی به جهانیان انجام دهد و در این راه هیچ مرزبندی را مشخص نكند.

میرصادقی ادامه داد:‌ اینكه از تركیه یا مصر كسانی به عنوان نامزد دریافت این جایزه معرفی می‌شوند، به این دلیل است كه این نویسندگان در جهان آثارشان ترجمه شده و یا اینكه دولت از آنها حمایت می‌كند.

وی درباره آثار برندگان نوبل كه به فارسی ترجمه می‌شود، گفت: متأسفانه بعد از این‌كه برنده جایزه نوبل اعلام می‌شود، یك ولعی در ناشران و مترجمان برای ترجمه و انتشار سریع این آثار پدید می‌آید، كه منجر به كیفیت پایین این آثار می‌شود. همه اینها به این دلیل است كه قانون كپی‌رایت در ایران رعایت نمی‌شود و هیچ نظارتی در این‌باره وجود ندارد.


اهدا نشدن نوبل، بهتر از اهدای آن به مخالف جمهوری اسلامی است

محمدرضا سرشار گفت: اگر قرار باشد جایزه نوبل ادبیات نیز مثل جایزه صلح، به كسانی كه مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند اهدا شود، بهتر است اهدا نشود.

محمدرضا سرشار -داستان‌نویس- در پاسخ به اینكه چرا نام هیچ كدام از نویسندگان ایرانی در میان نامزدان جایزه نوبل ادبیات وجود ندارد، اظهار داشت: سطح داستان‌نویسی ایران حداقل به هیچ‌وجه پائین‌تر از سطح داستان‌نویسی كشورهای عربی نیست و حتی تا آن جایی كه من از ترجمه آثار و داستان‌های عربی متوجه شدم، از داستان‌نویسان عرب خیلی جلوتر هستیم.

وی افزود: مثلا وقتی بعضی از آثار «نجیب محفوظ» را كه جایزه نوبل گرفت و به فارسی هم ترجمه شد، خواندم، دیدم خیلی مبتدی هستند و مثل نویسنده‌های پنجاه سال پیش ایران می‌نویسد. البته وضع در میان نویسندگان ترك خیلی بهتر از اعراب است، ولی باز هم نویسنده‌های شاخص ما، اگر نگوئیم تواناتر از آنها هستند، ضعیف‌تر نیستند.

سرشار ادامه داد: من فكر می‌كنم كه هیأت داوری آكادمی نوبل در میان نویسندگان ایرانی دنبال كسانی می‌گردند كه تمام عیار با سیاست‌های آنها هماهنگ باشند و انتظار دارند كه خودشان را صد در صد فروخته باشند و حتما مثل نجیب محفوظ از امثال سلمان رشدی حمایت كنند و علنا جلوی جمهوری اسلامی ایران بایستند و مبارزه كنند و برده حلقه به گوش غرب باشند.

وی اضافه كرد: البته یك نكته دیگری هم در این میان مطرح است. وقتی آثار مطرح امروز غرب را بررسی می‌كنیم، می‌بینیم گرچه بعضی از آن آثار با شگردهای داستان‌نویسی، تطبیق تمام عیار ندارند، اما یك ویژگی خاصی دارند كه آن ویژگی در آثار نویسندگان ایرانی به ویژه پیشكسوتان دیده نمی‌شود و آن عنصر درون‌مایه و اندیشه است.

سرشار گفت: آثار مطرح غربی، هرچند به شكل سطحی، حاوی اندیشه هستند، ‌در حالیكه در آثار داستانی ایران كمتر درون مایه‌های فكری وجود دارد و داستانها بیشتر گرفتار مسائل پیش‌پا افتاده و معمولی هستند و به دنبال اندیشه‌های بلند و نو نیستند.


تمام شرایط برای دریافت نوبل دست نویسنده نیست

جواد مجابی گفت: داستان‌های ایرانی نیز داستان‌های خوبی هستند و نباید تمام شرایط گرفتن نوبل را به دوش نویسنده انداخت، زیرا كتاب یك ساز و كاری دارد كه بسیار گسترده و پیچیده است و تنها بخشی از آن مربوط به نویسنده و شاعر می‌شود.

جواد مجابی -نویسنده- گفت: برای برنده شدن جایزه نوبل باید خیلی از شرایط آماده و برقرار باشد. مثلا یكی از این‌ شرایط، ترجمه شدن آثار ایرانی به زبان‌های اروپایی است. مثلا نویسندگان آفریقای جنوبی یا هندی به زبان انگلیسی می‌نویسند، كه مخاطب بسیاری در جهان دارند.

این نویسنده ادامه داد: من مخالف این نظر هستم كه ادبیات ایران در سطح پایینی نسبت به ادبیات جهان قرار دارد. مثلا شعر معاصر ایران نسبت به شعر بسیاری از كشورها سطح بالاتری دارد و مرحوم شاملو در شرایطی قرار گرفت كه اشعارش دیر به زبان‌های اروپایی ترجمه شد وگرنه او یكی از برندگان نوبل بود.

وی در پایان گفت: داستان‌های ایرانی نیز داستان‌های خوبی هستند و نباید تمام شرایط گرفتن نوبل را به دوش نویسنده انداخت، زیرا كتاب یك ساز و كاری دارد كه بسیار گسترده و پیچیده است و تنها بخشی از آن مربوط به نویسنده و شاعر می‌شود.

مجابی با بیان اینكه نگرانی درباره وضعیت نشر كتاب، مهم‌تر از نوبل گرفتن یك نویسنده یا شاعر ایرانی است، اظهار داشت: متأسفانه اكنون وضعیت نشر در ایران به‌گونه‌ای شده است، كه یك نویسنده نوپا آرزو دارد كتابش به چاپ برسد.


هیچ‌كس به دلیل درافتادن با حكومت، جایزه نوبل ادبیات نمی‌گیرد

یك منتقد ادبی گفت: هیچ شاعر یا نویسنده‌ای صرفاً به دلیل فعالیت‌های سیاسی یا در افتادن با حكومت كشور خودش، موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات نمی‌شود.

محسن فرجی -داستان‌نویس و منتقد ادبی- اظهار داشت: توقع اینكه با این بضاعت ادبی اندك بتوانیم به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا كنیم، توقع منطقی و به‌جایی نیست.

وی افزود: كافی است نگاهی به آثار برگزیدگان نوبل و بهترین تألیفات ادبی خودمان بنیدازیم تا از تفاوت فاحش آنها به این نكته پی ببریم كه مستحق دریافت نوبل ادبی نیستیم.

نویسنده مجموعه داستان «چوب‌خط» ادامه داد: در نگاهی واقع‌بینانه و بدون توهم، به سادگی این نتیجه حاصل می‌شود كه هیچ كدام از آثار ادبی ما قابل مقایسه با «سال‌مرگ ریكاردوریش» (ژوزه ساراماگو) یا «طبل حلبی» (گونتر گراس) نیستند.

این روزنامه‌نگار اضافه كرد: معمولاً هر وقت كه بحث جایزه نوبل مطرح می‌شود، صحبت‌هایی حاشیه‌ای نیز به میان می‌آید و گفته می‌شود كه برای دریافت این جایزه، عوامل دیگری هم به جز كیفیت آثار، دخیل هستند. اما نكته این جاست كه اگر برندگان نوبل ادبیات با لحاظ كردن مسائل سیاسی یا اجتماعی به دریافت این جایزه نایل آمده باشند، در ابتدا نویسندگان خلاق و بزرگی بوده‌اند. به عبارتی، بدین شكل نیست كه یك نویسنده یا شاعر متوسط صرفاً به دلیل فعالیت‌های سیاسی یا در افتادن با حكومت كشور خودش، موفق به دریافت نوبل شده‌ باشند.

فرجی گفت: گاهی نیز كسانی كه مدعی هستند نویسندگان ایرانی باید نوبل ادبیات بگیرند، از عدم ترجمه آثار این نویسندگان گلایه می‌كنند،در حالیكه بخشی از ادبیات معاصر ایران به زبان‌های دیگری هم ترجمه شده است، اما به جز تعداد انگشت‌شماری، با اقبال و استقبال روبه‌رو نشده است. بنابراین، بحث ترجمه نشدن آثار، تنها سرپوشی برای نپذیرفتن كاستی‌های ادبی ماست.

نویسنده «یازده دعای بی‌استجابت» در پایان گفت: به نظر می‌رسد كه گاهی در كشور ما ادبیات با فوتبال یا وزنه‌برداری اشتباه گرفته می‌شود و این انتظار می‌رود كه ناگهان نویسندگان و شاعران ما فراتر از حد انتظار ظاهر شوند، اما واقعیت این است كه تولید ادبیات خلاق و جذاب، نیازمند پیشینه فلسفی و فكری، درك و دریافت عمیق از مقتضیات جهان مدرن و زیستن در فضایی دموكرات است و تا كامل شدن این شرایط، نویسندگان باید زمان زیادی را به انتظار بمانند.


نوبل الزاماً افتخار ادبی نیست

یك مترجم گفت: نوبل الزاماً افتخار ادبی نیست،مثلاً وقتی كه تولستوی زنده بود، 9 سال بود كه از اهدای جایزه نوبل می‌گذشت، یا جیمز جویس نویسنده بسیار بزرگی بود كه تأثیر فراوانی بر ادبیات دنیا گذاشت، اما برنده جایزه نوبل نشد.

اسدالله امرایی -مترجم- اظهار داشت: برای اینكه چرا نویسندگان و شاعران ایرانی جایزه نوبل را دریافت نكرده‌اند، بحث‌های فراوانی مطرح است. اما یك نكته مهمی كه در این میان مطرح است این است كه آثار مهم فارسی به زبان‌های مختلف دنیا معرفی نشده است.

وی افزود: اگر می‌بینیم كه نویسندگان آفریقای جنوبی آثارشان مطرح می‌شود، به این دلیل است كه آنها به انگلیسی می‌نویسند و حوزه زبانی وسیعی را زیر پوشش خود دارند.

این مترجم ادامه داد: بیشتر نویسندگانی كه برنده نوبل شده‌اند، نویسندگانی بوده‌اند كه آثار خوبی از خود به جا گذاشته‌اند. گرچه در مواردی در اهدای جایزه نوبل حق كشی و ناداوری هم بوده است. مثلاً وقتی كه تولستوی زنده بود، 99 سال بود كه از اهدای جایزه نوبل می‌گذشت، یا جیمز جویس نویسنده بسیار بزرگی بود كه تأثیر فراوانی بر ادبیات دنیا گذاشت، اما برنده جایزه نوبل نشد. در حالی كه به جای آنها به كسانی جایزه داده‌اند كه فقط نام تاریخ ادبیاتی از آنها باقی مانده است.

امرایی با بیان اینكه نوبل الزاماً افتخار ادبی نیست و بیشتر به نوعی ارج‌گذاری است، افزود: البته در سال‌های اخیر خیلی‌ از نویسندگانی كه نوبل برده‌اند، هیچ وقت آثارشان در ایران با استقبال مواجه نشد و ترجمه نشد. بنابراین می‌بینیم كه ولعی در خواندن و ترجمه آثار آن‌ها وجود ندارد. كسانی مثل گونتر گراس هم پیش از اینكه جایزه نوبل را بگیرند، در ایران مطرح بودند. رمان «موش و گربه» قبلاً توسط «كامران فانی» ترجمه شده بود.

وی در پایان گفت: البته باید تمامی نویسندگانی را كه برنده جایزه نوبل می‌شوند معرفی كرد، اما متأسفانه این اتفاق در همه موارد نمی‌افتد. مثلا نویسنده زن اتریشی كه در چند سال گذشته برنده جایزه نوبل شد هیچ مورد استقبال قرار نگرفت.


دریافت جایزه نوبل، ادبیات ایران را متحول می‌كند

یك شاعر گفت: دریافت جایزه نوبل ادبیات ایران را متحول می‌كند، زیرا شاعران و نویسندگان پیشكسوت ایرانی در آرزوی رسیدن به قله‌ها هستند و جوانان نیز با دریافت نوبل ادبیات از سوی یك ایرانی به شدت راغب به تولید ادبی می‌شوند.

علی باباچاهی -شاعر- اظهار داشت: یكی از دلایل مهمی كه باعث شده نویسندگان و شاعران ایرانی به جایزه نوبل دست پیدا نكنند، این است كه آثار ایرانی به زبان‌های زنده دنیا كمتر ترجمه شده است و اگر هم ترجمه شده بیش‌تر آثار كلاسیك فارسی بوده است.

وی افزود: البته نباید محجوریت زبان فارسی را در نیا عمده كرد و آن را سرپوشی برای كم‌كاری ادبیات قرار داد. ولی نباید فراموش كرد كه اگر نویسنده مثلا آمریكای لاتین برنده جایزه نوبل می‌شود، فراگیر بودن زبان اسپانیایی بی‌تأثیر نبوده است.

باباچاهی ادامه داد: البته می‌توان دلایل سیاسی را نیز اضافه كرد، اما مطمئنا كسی هم كه اگر به دلیل سیاسی برنده جایزه نوبل شود در درجه اول ظرفیت خلاقیت ادبی داشته‌اند و دارند.

وی گفت: اینكه در بعضی موارد مطرح می‌شود «نویسندگان ایرانی فاقد جهان‌نگری خاصی هستند و این موضوع باعث می‌شود كه نوبل نگیرند»، به نظر من اصلا درست نیست. زیرا ما در طول تاریخ ادبیات معاصر كسانی را داشته‌ و داریم كه در آثارشان دارای یك جهان‌بینی خاصی بوده‌اند.


وقتی نویسنده‌ای نتواند اثری را چاپ كند، چگونه جهانی شود

مشفق كاشانی گفت: مسئله‌ای كه مهم‌تر از جایزه نوبل برای ایرانیان است،این است كه جوانان نویسنده و شاعر نمی‌توانند آثارشان را به چاپ برسانند، وقتی كه یك نویسنده یا شاعر نتواند شعری را چاپ كند چگونه می‌تواند جهانی شود.

مشفق كاشانی -شاعر- درباره اینكه چرا نویسندگان و شاعران ایرانی برنده جایزه نوبل نمی‌شوند، گفت: جهانیان بیشتر ادبیات گذشته ایران را می‌شناسند و به آن توجه می‌كنند و بیشتر نام شاعران كلاسیك ادبیات فارسی بر سر زبان‌ها است. به ویژه در سال‌های اخیر توجه به شاعرانی مثل خیام و مولانا بسیار شده است.

وی افزود: اما ادبیات معاصر در این میان مهجور مانده است. درست است كه بعضی از آثار شاعران معاصر به زبان‌های اروپایی ترجمه شده است، اما هنوز كمبودهای بسیاری در این زمینه وجود دارد. من امیدوارم كه با كمك دولت ایران آثار بیشتری از نویسندگان و شاعران ایرانی به زبان‌های مختلف ترجمه شود.

این شاعر ادامه داد: من مخالف این نظر هستم كه شاعرانی كه در ایران زندگی می‌كنند، فاقد اندیشه‌های والایی هستند. چه بسیار شاعران و نویسندگان ایرانی كه واقعا صاحب سبك ادبی هستند.

وی در پایان گفت: متاسفانه من آثار برندگان جوایز نوبل را نخوانده‌ام، اما خیلی هم با ادبیات جهان ناآشنا نیستم. اما می‌دانم كه مسئله سیاست در تمامی نهادهای فرهنگی جهان از جمله آكادمی نوبل رخنه كرده است. این را می‌توانیم در انتخاب‌های این نهادها مشاهده كنیم.


كارایی تولیدات ادبیات معاصر فارسی، مقطعی بوده است

مظاهر شهامت گفت: تولیدات ادبیات معاصر فارسی دارای تاریخ مصرف و كارآیی مقطعی و خلاصه است و آنچه كه به عنوان یك اندیشه سازمان‌یافته معنی پیدا می‌كند، از آن حاصل نشده است یا لااقل محرك‌ها و انگیزه‌های نیل به آن را پیشنهاد نكرده است.

مظاهر شهامت- شاعر- اظهار داشت: ادبیات ما و نوبل می‌تواند مباحث زیادی را مطرح كند كه مهجور ماندن زبان فارسی، نداشتن متولیان فرهنگی برای معرفی آن و عدم ترجمه به زبان‌های رایج دنیا از این جمله است.

وی افزود: اما همه این‌ حرف و حدیثی‌های متفاوت، درعین‌حال تاثیرهای مقطعی و نسبی دارند، نه واقعا تعیین‌كننده. ‌داوری نوبل نشان داده است به طور پررنگ در قید چنین تاثیراتی نیست. یعنی علاوه بر این‌ها در نهایت كیفیت آثار است كه تعیین‌كننده نتیجه نهایی است.

شهامت اضافه كرد: مثلا اینكه ادبیات فارسی چرا ترجمه نمی‌شود لااقل ممكن است به این دلیل هم باشد كه نمی‌تواند تولید علاقه بكند. اگر ادبیات معاصر فارسی برای مخاطبان خودش جذاب بود، حتما علاقه‌مندان آن این مشكل را -یعنی مشكل ترجمه- برطرف می‌كردند.

این شاعر اردبیلی گفت: مهجور بودن زبان فارسی هم از آن حرف‌هاست. ملت‌ها جهان مطلوب خود را از هر زبانی بازپس می‌گیرند. البته از زبان فارسی هم همین انتظار در جای خود هست. اما یك نكته دیگر در این میان مطرح است و آن این‌كه آیا فقط ادبیات ما است كه مطرح نمی‌شود؟ مگر در حوزه‌های دیگر مطرح شده‌ایم و تنها ادبیات جا مانده است؟ به نظر من در بده و بستان خلاقیت با جهان، در همه حوزه‌ها اتفاق یكسانی برای ما افتاده است. این هم طبیعی است. مگر غیر از این است كه زیست انسان‌ها ازیك مجموعه فعال تشكیل شده است و تحرك و پویایی‌اش، با همه اجزاء و به شكل هارمونیك پیش می‌رود؟

شهامت ادامه داد: چیزی كه جهانشمول بوده باشد، یعنی قادر به آفریدن یا تخریب قدرتی باشد كه حس و اندیشه حداقل عام جهانیان را معطوف خود سازد، از طرف ادبیات معاصر ما مطرح نشده است.

وی در پایان گفت: شاید كسی بگوید در شرایط یكسان از زبان و ملت‌های دیگر، نتیجه متفاوتی حاصل شده است. اگر این فرض صحت داشته باشد در آن صورت نقدی خواهد بود به صحت داوری داوران نوبل و البته بحث دیگری خواهد داشت.


ادبیات مدرن در ایران پیشینه زیادی ندارد

یك منتقد ادبی گفت: اگر نویسندگانی از هند و تركیه برنده جایزه‌های جهانی می‌شوند، به این دلیل است كه ادبیات مدرن در آن كشورها پیشینه بیش‌تری نسبت به ایران دارد؛ ادبیات مدرن در ایران پیشینه‌ زیادی ندارد.

مدیا كاشیگر -منتقد ادبی- اظهار داشت: جایزه نوبل ادبیات جایزه‌ای است كه به ادبیات مدرن و نویسندگان زنده هر كشوری تعلق می‌گیرد و اگر ایران این جایزه را تا به حال نگرفته باید دید كه ادبیات مدرن و نویسندگان زنده ایرانی چقدر همتراز ادبیات مدرن و نویسندگان زنده جهان هستند.

وی افزود: به اعتقاد من در قرن بیستم، ایران فقط یك نویسنده داشته است كه در سطح جهانی مطرح بوده و آن صادق هدایت است. عمر صادق هدایت هم كفاف نداد كه آثاری بنویسد كه نوبل بگیرد و داوران آكادمی نوبل هم تا وقتی كه هدایت زنده بود به او توجه نمی‌كردند. اما بعد از هدایت كسی را نداشتیم كه حداقل در حوزه نثر مثل هدایت جهانی باشد.

كاشیگر ادامه داد: البته در مورد شعر وضعیت فرق می‌كند. باید ببینیم كه آیا شعر معاصر ما به موقع ترجمه شد یا خیر و آیا وقتی ترجمه شد ویژگی‌هایی داشت كه شعر معاصر ما را برجسته كند. یا بهتر بگویم وقتی ترجمه شد مشخص شد كه این شعرها كپی شعرهای خارجی است یا خیر. ما نباید فراموش كنیم كه شاعران بزرگ ما شعرهایشان را تحت تاثیر شدید شاعران بزرگ خارجی می‌سراییدند و شعرهایشان از ویژگی‌های بومی تهی بود. بنابراین اگر شعرهای ایرانی به زبان‌های خارجی ترجمه می‌شد برای مخاطبان خارجی تكراری بود. شعر معاصر فارسی حداقل تا پایان دهه چهل از اشعار خارجی كپی‌برداری می‌كند تا بتواند متولد شود. بنابراین خیلی زود است كه توقع داشته باشیم كه از شعر معاصر ما توسط نوبل تقدیر به عمل آید.

وی با بیان اینكه آن چه مسلم است این است كه تمام نویسندگان بزرگ نوبل نمی‌گیرند، اما هیچ برنده جایزه نوبل نیست كه نویسنده بزرگی نباشد، درباره سیاسی بودن جایزه نوبل ادبیات گفت: من تا به حال این حرف سارتر كه «نوبل بوی باروت می‌دهد» مرا قانع نكرده است. به هر حال هر كسی كه اهل قلم است در هر كجای دنیا كه زندگی كند دچار یك درگیری سیاسی می‌شود.

كاشیگر در پایان گفت: فكر نمی‌كنم نوبل گرفتن تاثیر زیادی در جریان‌های ادبی هر كشوری داشته باشد. فقط ممكن است انگیزه نوشتن در میان نویسندگان بیشتر شود. لزوما بیشتر نوشتن به ارتقا كیفی نمی‌‌انجامد. نوبل ادبیات برای هر كشوری یك افتخار ادبی است. من كشوری را سراغ ندارم كه به خاطر نوبل، ادبیاتش جهش پیدا كرده باشد.


نویسندگان ایرانی ارتباط فرهنگی با جهان ندارند

رضا قیصریه گفت: اگر از هند و تركیه نویسندگانی برنده جایزه بوكر و نوبل می‌شوند به این دلیل است كه آنها با جهان ارتباط فرهنگی دارند، در صورتی كه نویسندگان و شاعران ایران از این امكانات بهره‌مند نیستند.

رضا قیصریه -نویسنده- اظهار داشت: قبل از اینكه این سؤال مطرح شود كه چرا ایرانیان برنده نوبل ادبیات نشده‌اند باید این سؤال مطرح شود كه به چه دلیل باید برنده این جایزه شویم؟ آیا ما ادبیات دیگران را می‌شناسیم كه فكر كنیم ادبیات ایران از دیگر ادبیات‌های جهان برتر است؟

وی ادامه داد: آثار نویسندگان ایرانی كه به زبان‌های اروپایی ترجمه شده هیچ برد نداشته است و اخیرا نویسندگانی كه خودشان در اروپا زندگی می‌كنند توانسته‌اند كه آثاری را عرضه كنند.

قیصریه افزود: اگر نویسندگان اروپایی آثارشان دارای یك ساختار فكری است به این دلیل است كه ادبیات آنها ریشه در خیلی چیزهای دیگر مثل فلسفه دارد. درست است كه داستان‌نویسی ما حدود صد سال قدمت دارد اما این خیلی كم است و هنوز انتظار یك رمان خوب را نباید از این ادبیات داشت.

این داستان‌نویس گفت: من معتقدم باید ادبیات معاصر داستانی‌مان را نقد كنیم تا به یك ساختار فكری برسیم. هنوز بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر ما ناشناخته مانده‌اند. البته ساختار فكری به ریشه‌های تاریخی هم باز می‌گردد كه باعث می‌شود یك شبه یك رمان فكری متولد نشود.

وی در پایان گفت: اگر روزی یكی از ایرانیان برنده جایزه نوبل ادبیات شود می‌تواند راهی را برای دیگر نویسندگان در سطح جهانی باز كند. بنابراین فكر می‌كنیم دریافت این جایزه از سوی یك نویسنده یا شاعر ایرانی به معرفی ادبیات ایران خیلی كمك می‌كند. اما اینكه چه تاثیری روی نویسنده یا شاعر بگذارد، اكنون مشخص نیست.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  درخواست نویسندگی در بخش ادبیات و زیرشاخه ها
  آخرین اثر برنده نوبل به ایران رسید
  برگزاری نشست «پاسداشت زبان و ادبیات فارسی در منطقه اکو»
  پارادوکس چیست و چه جایگاهی در علم، فلسفه و ادبیات دارد؟
  نکاتی راجب زبان و ادبیات ترکیی
  ادبیات کهن چیست؟
  فریدون رهنما؛ شخصیتی پیشرو و تاثیرگذار در ادبیات و هنر ایران
  «تا تو با منی» منتشر شد/ اجرای آثار بزرگان ادبیات با صدای داود فتحی
  برگزیدگان داستان کوتاه جایزه ی مهرگان ادب
  مدیرعامل بنیاد ادبیات تودیع شد!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان