19-12-2015، 19:12
مقدمه:
بعد از ظهور نیمایوشیج و پیدایش شعر نو فارسی و تثبیت این قالب شعری جدید، جریانهای مختلف شعری در شعر نو فارسی پدید آمد.این جریانها به ترتیب تاریخ ظهور عبارتند از:
1)شعر تندركیا (شاهین)
2)شعر هوشنگ ایرانی (شعر جیغ بنفشی)
3)جریان شعری موج نو (احمدرضا احمدی)
4)شعر حجم (یدالله رویایی)
5)شعر ناب (سیدعلی صالحی)
شعر تندركیا: دكتر تندركیا پس از تحصیل هفت ساله در فرانسه و آشنایی با شعر آن دیار به نوشتن اشعاری دست زد كه به قول خودش تركیبی از نظم و نثر بود.اشعار كیا با عنوان "شاهین" منتشر شد.كار تندركیا نوعی خروج از نرم عادی و طبیعی شعر و زبان فارسی و هنجار گریزی محسوب میشد.شعر نثرگونه تندركیا به علت گسترش بیمبنای هنجارهای نظم و نثر، عدم اتكای شعر به نظام جمالشناسی و جوهر شعری و ... ناموفق ماند.
شعر هوشنگ ایرانی: شعر ایرانی در حقیقت تقلیدی از ترجمههای منثور شعر فرنگی است .هوشنگ ایرانی ابتدا اشعار خود را در مجله خروس جنگی منتشر میكرد و همراه با غلامحسین غریب و شیروانی، بیانیهای مبنی بر شكستن سنتهای شعری گذشته و توجه به تحول زمان و نوآوری در این نشریه منتشر كردند.اصطلاح معروف "جیغ بنفش " كه عبارتی از شعر "كبود" ایرانی است ، باعث استهزاء وی شده است .ویژگیهایی مثل: غیبت معنا، زبان خاص شعری و عدم توجه به موسیقی باعث فراموشی شعر ایرانی شد.
شعر موج نو:كه با انتشار"طرح" از احمدرضا احمدی متولد شد، با ویژگیهایی همچون زبان خاص شعری، بیوزنی اشعار، تصویرگرایی بودن و غیبت معنا، موفقیت چندانی حاصل نكرد، این جریان شعری طرفداران زیادی داشت كه هر كدام به گروههای دیگر شعری پیوستند.مثل یدالله رویایی كه جریان شعری حجم را پدید آورد.موسس و شاعر برجسته این جریان احمدرضا احمدی است .شعر حجم طی بیانهای که در همین مطلب می خوانید در سال 1348 شكل گرفت .این جریان شعری با مشخصههایی همچون: نمادین بودن شعر، فقدان فرم و ساختار، تجریدی بودن ایماژها، غیبت معنا و ... به نقطه اوجی در شعر فارسی دست نیافت.
شعر ناب در مسجد سلیمان پایهگذاری شد.بنیانگذاران آن سیدعلی صالحی، هوشنگ چالنگی - طرفداران شعر موج نو - بودند.مشخصههای مهم این نوع شعر در همریختن اصول و قواعد شعری و تخیلی بودن اشعار است .همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی این جریان به پایان رسید.
مهمترین شاعر این جریان سیدعلی صالحی است.محاورهای بودن زبان، بكارگیری واژگان روزمره، عدم ساخت و موسیقی شعر از ویژگیهای عمده این اشعار است .این جریانهای شعری را میتوان با جریانهای شعری (مكتبهای ادبی) غرب همچون سوررئالیسم، دادائیسم، ایماژیسم و ... مطابقت داد.این جریانها در حقیقت آوانگارد شعر فارسی محسوب میشوند كه با ویژگیهایی همچون رهایی از قید و بند شعر سنتی و ترك اصول و قواعد شعر ظهور كردند.
بیانیه شعر حجم:
حجمگرایی آنهایی را گروه میكند كه در ماوراء واقعیتها، به جستجوی دریافتهای مطلق و فوری و بیتسكیناند. و عطش این دریافتها هر جستجوی دیگر را در آنها باطل كرده است. مطلق است برای آنكه از حكمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و، در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمیكند.
فوریست برای آنكه شاعر در رسیدن به دریافت، از حجمی كه بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است – نه از طول – به سرعت پریدهست، بیآنكه جای پایی و علامتی بهجا بگذارد.
بیتسكین است برای آنكه، به جستجوی كشف حجمی برای پریدن، جذبه، حجمهای دیگریست كه عطش كشف و جهیدن میدهد.
تاملی بر سر این حرف میكنیم :
از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهایست، فاصلههاییست؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماورا آن. از هزار نقطه یك چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماورا آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگونهاش با هزار بعد وصل میشود. شاعر حجمگرا، این فاصله را با یك جست طی میكند؛ تند و فوری. و بدینگونه، از واقعیت به سود مظهر آن میگریزد. هر مظهری را كه انتخاب كند، از بعدی كه بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یك جست میپرد، و از هر بعد كه میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس از حجم میپرد، پس حجمگراست. و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است.
اسپاسمانتالیسم، سوررئالیسم نیست. فرقش این است كه از سه بعد به ماورا میرسد. و در این رسیدن فقط در یكجا با هم ملاقات میكنند: در جهیدن از طول؛ گرچه در اینجا هم جست، فوریتر است.
حجمگرا در این جست خط سیر از خود به جا نمیگذارد. در پشت سر تصویر او سهبعدی طی شده است. و این سه بعد طی شده، اسكله میسازند تا خواننده، شعر حجم را به جایی برساند كه شاعر رسیده است.
خواننده، مشتاق، عبور از اسكله را به تانی یاد میگیرد و خوانندهی معتاد میشود، معتاد قصار، معتاد رسیدن به ماورا، با عبور از حجم، به همان جایی كه شاعر حجم رسیده است. در آنجا، شاعر برای گفتن، حرفی ندارد. شرحی ندارد. و ناگاه چیزی را به زیان میآورد كه حیرت و راز است. همان چیزی را كه ساحران، پیغمبران، وداخوانان، برهمنان، پیامآوران كفر، پیامآوران ایمان به لب آوردهاند؛ یعنی شعر، خود شعر.
حجمگرایی نه خودكاریست و، نه اختیاری. جذبههایی ارادیست یا ارادهای مجذوب. جذبهاش از زیبایی و زیباشناختیست. ارادهاش از شور و از شعور است. از توقع فرم و از دلبستن به سرنوشت شعر.
نه هوس است، نه تفنن. تپشیست خشن و عصبی. تپش آگاه برای هنر شاعری در انسان دیوانهی شعر، كه خطر میكند كه از قربانی شدن نمیترسد.
شعر حجم، شعر حرفهای قشنگ نیست. شعر كمال است، در كمالش وحشیست و در كشف زیبایی خشونت میكند.
عتیقه نیست، ولی از بوی باستان بیدار میشود. تغییر جا دادن واقعیت هم نیست؛ واقعیت هم نیست. در زندگیی روز و در زبان كوچه توقف نمیكند. شاعر حجمگرا، همیشه بر سر آن است كه واقعیتی خلق كند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول :
ما تصویری از اشیا نمیدهیم، منظری از علت غایی آنها میسازیم. و عواملی را كه بدینگونه وام میگیریم، در جایی دوردست با فاصلهای از واقعیت مینشانیم.
كار شعر، گفتن نیست. خلق یك قطعه است؛ یعنی شعر خودش باید موضوع خودش باشد. فصاحت و جستجوهای زبانی رویای ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در كارمان فراموش نمیكنیم.
شعر حجم، از دروغ ایدئولوژی و از حجرهی تعهد میگریزد، و اگر مسئول است، مسئول كار خویش و درون خویش است؛ انقلابیست و بیدار. و اگر از تعهد میگوید، از تعهدی نیست كه بر دوش میگیرد، بل از تعهدیست كه بر دوش میگذارد؛ چراكه شعر حجم به دنبال مسئولیتها و تعهدهای جهت داده شده، نمیرود. به درون نبوت میدهد تا از نداهای او جهت بگیرد و جهت بدهد. پس این شعر پیش از آنكه متعهد بشود، متعهد میكند.
حجمگرایی ( Espacementalisme ) سبك دیگر شعر ایران است. صفت عصر است و خطابی جهانی دارد. و چون صفت عصر است، نقاشی، تاتر، قصه، سینما و موسیقی را به خود میگیرد و این بیانیه دعوتیست برای عزیمت، همراه نقاشان، نمایشنامهنویسان، سینماگران و نویسندگانی كه كار خویش را در سمت این خطاب میبینند و میبینیم.
حجمگرایی شاعرانی را گروه میكند كه به تجربهی كارهای خویش رسیدهاند؛ به لذت پریدنهای از سه بعد. پس، اینك بیانیهی ما میوهای رسیده را میچیند. نه پیشواییم، نه بت. مبارزه میكنیم. مبارزه علیه آنهایی كه به این كشف خیانت میكنند تا به نخوت فردی یا اجتماعی خود رضایت بدهند...
بعد از ظهور نیمایوشیج و پیدایش شعر نو فارسی و تثبیت این قالب شعری جدید، جریانهای مختلف شعری در شعر نو فارسی پدید آمد.این جریانها به ترتیب تاریخ ظهور عبارتند از:
1)شعر تندركیا (شاهین)
2)شعر هوشنگ ایرانی (شعر جیغ بنفشی)
3)جریان شعری موج نو (احمدرضا احمدی)
4)شعر حجم (یدالله رویایی)
5)شعر ناب (سیدعلی صالحی)
شعر تندركیا: دكتر تندركیا پس از تحصیل هفت ساله در فرانسه و آشنایی با شعر آن دیار به نوشتن اشعاری دست زد كه به قول خودش تركیبی از نظم و نثر بود.اشعار كیا با عنوان "شاهین" منتشر شد.كار تندركیا نوعی خروج از نرم عادی و طبیعی شعر و زبان فارسی و هنجار گریزی محسوب میشد.شعر نثرگونه تندركیا به علت گسترش بیمبنای هنجارهای نظم و نثر، عدم اتكای شعر به نظام جمالشناسی و جوهر شعری و ... ناموفق ماند.
شعر هوشنگ ایرانی: شعر ایرانی در حقیقت تقلیدی از ترجمههای منثور شعر فرنگی است .هوشنگ ایرانی ابتدا اشعار خود را در مجله خروس جنگی منتشر میكرد و همراه با غلامحسین غریب و شیروانی، بیانیهای مبنی بر شكستن سنتهای شعری گذشته و توجه به تحول زمان و نوآوری در این نشریه منتشر كردند.اصطلاح معروف "جیغ بنفش " كه عبارتی از شعر "كبود" ایرانی است ، باعث استهزاء وی شده است .ویژگیهایی مثل: غیبت معنا، زبان خاص شعری و عدم توجه به موسیقی باعث فراموشی شعر ایرانی شد.
شعر موج نو:كه با انتشار"طرح" از احمدرضا احمدی متولد شد، با ویژگیهایی همچون زبان خاص شعری، بیوزنی اشعار، تصویرگرایی بودن و غیبت معنا، موفقیت چندانی حاصل نكرد، این جریان شعری طرفداران زیادی داشت كه هر كدام به گروههای دیگر شعری پیوستند.مثل یدالله رویایی كه جریان شعری حجم را پدید آورد.موسس و شاعر برجسته این جریان احمدرضا احمدی است .شعر حجم طی بیانهای که در همین مطلب می خوانید در سال 1348 شكل گرفت .این جریان شعری با مشخصههایی همچون: نمادین بودن شعر، فقدان فرم و ساختار، تجریدی بودن ایماژها، غیبت معنا و ... به نقطه اوجی در شعر فارسی دست نیافت.
شعر ناب در مسجد سلیمان پایهگذاری شد.بنیانگذاران آن سیدعلی صالحی، هوشنگ چالنگی - طرفداران شعر موج نو - بودند.مشخصههای مهم این نوع شعر در همریختن اصول و قواعد شعری و تخیلی بودن اشعار است .همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی این جریان به پایان رسید.
مهمترین شاعر این جریان سیدعلی صالحی است.محاورهای بودن زبان، بكارگیری واژگان روزمره، عدم ساخت و موسیقی شعر از ویژگیهای عمده این اشعار است .این جریانهای شعری را میتوان با جریانهای شعری (مكتبهای ادبی) غرب همچون سوررئالیسم، دادائیسم، ایماژیسم و ... مطابقت داد.این جریانها در حقیقت آوانگارد شعر فارسی محسوب میشوند كه با ویژگیهایی همچون رهایی از قید و بند شعر سنتی و ترك اصول و قواعد شعر ظهور كردند.
بیانیه شعر حجم:
حجمگرایی آنهایی را گروه میكند كه در ماوراء واقعیتها، به جستجوی دریافتهای مطلق و فوری و بیتسكیناند. و عطش این دریافتها هر جستجوی دیگر را در آنها باطل كرده است. مطلق است برای آنكه از حكمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و، در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمیكند.
فوریست برای آنكه شاعر در رسیدن به دریافت، از حجمی كه بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است – نه از طول – به سرعت پریدهست، بیآنكه جای پایی و علامتی بهجا بگذارد.
بیتسكین است برای آنكه، به جستجوی كشف حجمی برای پریدن، جذبه، حجمهای دیگریست كه عطش كشف و جهیدن میدهد.
تاملی بر سر این حرف میكنیم :
از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهایست، فاصلههاییست؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماورا آن. از هزار نقطه یك چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماورا آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگونهاش با هزار بعد وصل میشود. شاعر حجمگرا، این فاصله را با یك جست طی میكند؛ تند و فوری. و بدینگونه، از واقعیت به سود مظهر آن میگریزد. هر مظهری را كه انتخاب كند، از بعدی كه بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یك جست میپرد، و از هر بعد كه میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس از حجم میپرد، پس حجمگراست. و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است.
اسپاسمانتالیسم، سوررئالیسم نیست. فرقش این است كه از سه بعد به ماورا میرسد. و در این رسیدن فقط در یكجا با هم ملاقات میكنند: در جهیدن از طول؛ گرچه در اینجا هم جست، فوریتر است.
حجمگرا در این جست خط سیر از خود به جا نمیگذارد. در پشت سر تصویر او سهبعدی طی شده است. و این سه بعد طی شده، اسكله میسازند تا خواننده، شعر حجم را به جایی برساند كه شاعر رسیده است.
خواننده، مشتاق، عبور از اسكله را به تانی یاد میگیرد و خوانندهی معتاد میشود، معتاد قصار، معتاد رسیدن به ماورا، با عبور از حجم، به همان جایی كه شاعر حجم رسیده است. در آنجا، شاعر برای گفتن، حرفی ندارد. شرحی ندارد. و ناگاه چیزی را به زیان میآورد كه حیرت و راز است. همان چیزی را كه ساحران، پیغمبران، وداخوانان، برهمنان، پیامآوران كفر، پیامآوران ایمان به لب آوردهاند؛ یعنی شعر، خود شعر.
حجمگرایی نه خودكاریست و، نه اختیاری. جذبههایی ارادیست یا ارادهای مجذوب. جذبهاش از زیبایی و زیباشناختیست. ارادهاش از شور و از شعور است. از توقع فرم و از دلبستن به سرنوشت شعر.
نه هوس است، نه تفنن. تپشیست خشن و عصبی. تپش آگاه برای هنر شاعری در انسان دیوانهی شعر، كه خطر میكند كه از قربانی شدن نمیترسد.
شعر حجم، شعر حرفهای قشنگ نیست. شعر كمال است، در كمالش وحشیست و در كشف زیبایی خشونت میكند.
عتیقه نیست، ولی از بوی باستان بیدار میشود. تغییر جا دادن واقعیت هم نیست؛ واقعیت هم نیست. در زندگیی روز و در زبان كوچه توقف نمیكند. شاعر حجمگرا، همیشه بر سر آن است كه واقعیتی خلق كند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول :
ما تصویری از اشیا نمیدهیم، منظری از علت غایی آنها میسازیم. و عواملی را كه بدینگونه وام میگیریم، در جایی دوردست با فاصلهای از واقعیت مینشانیم.
كار شعر، گفتن نیست. خلق یك قطعه است؛ یعنی شعر خودش باید موضوع خودش باشد. فصاحت و جستجوهای زبانی رویای ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در كارمان فراموش نمیكنیم.
شعر حجم، از دروغ ایدئولوژی و از حجرهی تعهد میگریزد، و اگر مسئول است، مسئول كار خویش و درون خویش است؛ انقلابیست و بیدار. و اگر از تعهد میگوید، از تعهدی نیست كه بر دوش میگیرد، بل از تعهدیست كه بر دوش میگذارد؛ چراكه شعر حجم به دنبال مسئولیتها و تعهدهای جهت داده شده، نمیرود. به درون نبوت میدهد تا از نداهای او جهت بگیرد و جهت بدهد. پس این شعر پیش از آنكه متعهد بشود، متعهد میكند.
حجمگرایی ( Espacementalisme ) سبك دیگر شعر ایران است. صفت عصر است و خطابی جهانی دارد. و چون صفت عصر است، نقاشی، تاتر، قصه، سینما و موسیقی را به خود میگیرد و این بیانیه دعوتیست برای عزیمت، همراه نقاشان، نمایشنامهنویسان، سینماگران و نویسندگانی كه كار خویش را در سمت این خطاب میبینند و میبینیم.
حجمگرایی شاعرانی را گروه میكند كه به تجربهی كارهای خویش رسیدهاند؛ به لذت پریدنهای از سه بعد. پس، اینك بیانیهی ما میوهای رسیده را میچیند. نه پیشواییم، نه بت. مبارزه میكنیم. مبارزه علیه آنهایی كه به این كشف خیانت میكنند تا به نخوت فردی یا اجتماعی خود رضایت بدهند...