17-12-2015، 11:18
مرغی افسانه یی که به سبب صفات برجسته و سیمای اساطیری اش در فرهنگ ایران از دیر باز حضور داشته است . این مرغ فراخ بال بر درختی اساطیری آشیان دارد . این مرغ اسطوره یی که در شاهنامه دارای دو چهره ی مقدس و اهریمنی می باشد بر سرنوشت قهرمانان و حوادث جاری تأثیر گذار بوده است . سیمرغ متعلق به قلمروی ورای واقعیت های این جهان است . در این مبحث به سیمای سیمرغ در شاهنامه پرداخته ایم .
سیمای سیمرغ در شاهنامه
مقدمه :
اگر چه در شاهنامه ، سیمرغ ، به منزله ی موجودی مادی تصویر می شود که این جهانی می نماید ، اما صفات و خصوصیات او کاملا فوق طبیعی و روحانی و متعلق به قلمروی واقعیت های این جهان است .
ارتباط دنیوی او تنها از طریق زال است در واقع سیمرغ به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می ماند که ارتباط گهگاهشان با این جهان یا یکی از جهانیان ، دلیل تعلق آنان به جهان مادی و یا این جهانی بودنشان نیست . درخت یا کوهی که بر آن آشیان دارد ، نیز درخت یا کوهی که بتوان موقع جغرافیایی آن را در عالم خاک معین کرد ، نیست.
تعریف :
سیمرغ که معادل عربی آن عنقاست ، از جمله عناصر طبیعی قابل توجهی است که در ادب فارسی به گونه های متعدد حضور یافته و" به سبب صفات برجسته یی که هستی او را شکل و تجسم بخشیده است ، امکانات تاویلی بالقوه و متعددی در اختیار فرهنگ و ادب فارسی گذاشته است . " (پورنامداریان ،1386 : 65 )
سابقه ی حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام می رسد ،" از آن چه در اوستا و آثار پهلوی یا به طور کلی از فرهنگ پیش از اسلام بر می آید می توان دریافت که این مرغ ، مرغی فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام ویسپوبیش یا هرویسپ تخمک که در بر دارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است ،آشیان دارد . در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای ونورکش یا دریای فراخکرت قرار دارد . (پورداود ، 1359 ،7-575 )
در ارتباط با سیمرغ ، درختی که وی بر آن آشیان دارد نیز وارد داستان می شود و از این طریق این درخت ، سیمرغ با تمام گیاهان و نیز دریایی که درخت در آن رسته است ، مربوط می گردد . چنان که از وصف این مرغ می توان فهمید ، سیمرغ مرغی است مقدس که بعد هم در شاهنامه در چهره ی یک پرنده اساطیری و موجودی ماورای طبیعی حضور پیدا می کند و چنان که از جمله اختصاصات اسطوره است ، این مرغ در سرنوشت قهرمانان و حوادث اساطیری دخالت می کند . ( نامداریان . 1386 : 65 ) سیمرغ بعد از اسلام هم در حماسه های پهلوانی و هم در ادبیات و حماسه های عرفانی حضور می یابد . سیمرغ در شاهنامه دو چهره ی یزدانی و اهریمنی دارد که اولی را در داستان زال و دومی را در داستان اسفندیار می بینیم .( نامداریان . 1386 :65 )
سیمرغ اهریمنی که بیشتر یک مرغ اژدهاست و خالی از ظرفیت ها و استعداد های قدسی سیمرغ یزدانی و اساطیری است .
چهره ی یزدانی سیمرغ :
این سیمرغ با آغاز داستان زال وارد صحنه می شود ، آشیانه ی او در کوه البرز واقع شده است :
یکی کوه بد نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
بدان جای سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بود
چنان که در شاهنامه آمده است سام پدر زال فرمان می دهد فرزندش را که با موهای سفید چون پیران به دنیا آمده است ، از بیم ننگ در صحرا بیندازند تا از میان برود . اما سیمرغ که به دنبال طعمه یی برای فرزندان است ، به سبب مهری که خداوند در دل وی می افکند زال را به آشیان می برد و در کنار بچه های خویش می پرورد.
بسیمرغ آمد صدایی پدید
که ای مرغ فرخنده ی پاک دید
نگهدار این کودک شیرخوار
کزین تخم مردی در آید ببار
سرانجام هنگامی که سام به دنبال خوابی که دیده است به پای البرز کوه به سراغ فرزند می آید ، سیمرغ پس از وداع با زال و بخشیدن پری از آن خویش به منظور یاری وی در هنگام سختی ، زال را که حال جوان برومند و خوش سیمایی است به سام می سپارد .
چهره ی ماورا طبیعی و مقدس و اساطیری سیمرغ در ارتباط با زال در شاهنامه برجسته می شود . زال بعد ها دوبار از پر سیمرغ برای احضار وی استفاده می کند و هر بار سیمرغ ظاهر می شود و مشکل لاینحل زال را با نیروی غیبی و فرا طبیعی خویش حل می کند . ( نامداریان .1386 :66 )
اول بار به هنگام زاده شدن رستم پسر زال ، آن گاه که رودابه از درد حمل از هوش رفته است و همه از چاره درمانده اند ، زال پر سیمرغ را به آتش می افکند و سیمرغ حاضر می شود و با راهنمایی او تهیگاه رودابه را می شکافد و رستم به دنیا می آید . دگر بار زمانی است که رستم در مرحله اول جنگ از اسفندیار شکست می خورد و مجروح و افکار به خانه بر می گردد زال برای بار دوم پر سیمرغ را در آتش می نهد و سیمرغ حاضر می شود :
چو سیمرغ را دید زال از فراز
ستودش فراوان و بردش نماز
به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد
ز خون جگر بر رخش جوی کرد
سیمرغ چون حاضر می شود پیکان های اسفندیار را از تن رستم و رخش بیرون می کشد و پر بر زخمهای آنان می کشد ، چنان که هر دو در دم بهبود می یابند .
سابقه ی حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام می رسد ،" از آن چه در اوستا و آثار پهلوی یا به طور کلی از فرهنگ پیش از اسلام بر می آید می توان دریافت که این مرغ ، مرغی فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام ویسپوبیش یا هرویسپ تخمک که در بر دارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است ،آشیان دارد . در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای ونورکش یا دریای فراخکرت قرار دارد .
سیمرغ در شاهنامه نه تنها پژشکی ماهر و برخوردار از قدرتهای الهی است بلکه عاقل بالفعل است ، از همه راز جهان آگاه است و هر مشکلی را چاره می داند و آینده را از پیش به روشنی می خواند .
از پیش گویی های او می توان به اشاره نمودن نیروی جسمانی خارق العاده فرزند زال در هنگام زاده شدن رستم اشاره کرد :
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست
به چشم هژبر اندرون نم چراست
از این سرو سیمین بر ماهروی
یکی شیر باشد تو را نامجوی
که خاک پی او ببوسد هژبر
نیارد به سر بر گذشتنش ابر
و زمانی که به پر و منقار خستگی های رخش و رستم را بهبود می بخشد ، رستم را از شور بختی ریختن خون اسفندیار آگاه می سازد :
بدو گفت سیمرغ کز راه مهر
بگویم همی با توراز سپهر
بدین گیتی اش شور بختی بود
چو بگذشت در رنج و سختی بود
سیمرغ به رستم سفارش می کند که با اسفندیار نجنگد و فردا در میدان جنگ راه درخواست و لابه پیش گیرد و فزونی جستن از اسفندیار را فرو بگذارد . اما در عین حال به رستم می گوید که اگر اسفندیار پوزش تو را نپذیرفت بی گمان زمان او سر آمده است و چاره یی از جنگیدن نیست و آن گاه به رستم می آموزد که اسفندیار چگونه کشته می شود و او را راهنمایی می کند تا درخت گزی ، تیری دو پیکان و سه پر راست کند و اگر اسفندیار ترک کارزار را علی رغم درخواست و لابه ی رستم نپذیرفت به چشم وی زند:
به زه کن کمان را و این تیر گز
بدین گونه پرورده ی آب رز
زمانه برد راست آن را به چشم
شود کور و بخت اندر آید به خشم
چهر ه ی اهریمنی سیمرغ :
چهره ی اهریمنی سیمرغ در خوان پنجم از هفت خوان اسفندیار دیده می شود . آشیان این مرغ اهریمنی در بالای کوه قرار دارد :
یکی کوه بینی سراندر هوا
برو بر یکی مرغ فرمانروا
که سیمرغ گوید ورا کارجوی
چو پرنده کوهیست پیکارجوی
اگر پیل بیند برآرد به ابر
ز دریا نهنگ و به خشکی هژبر
این مرغ هیچ یک از شرایط مرغ اساطیری را ندارد و جالب اینجاست که چهره ی اهریمنی این مرغ را در برخورد با اسفندیار می بینیم . در دیگر بار فعل بد اسفندیار باعث می شود که راهنمایی سیمرغ به مرگ اسفندیار بینجامد . شاید بتوان این امر را در بیگانگی او با دین و آیین خاندان گشتاسب و بد فعلی آن ها دانست.
نتیجه گیری :
بنابر آن چه یاد آور شدیم سیمرغ در مقام مرغی اساطیری دارای صفتهای فرا طبیعی زیر است :
– 1بزرگ پیکر و بسیار نیرومند و آسیب ناپذیر است .
– 2بر درخت ویسپوبیش یا کوه البرز آشیان دارد .
– 3داناست و عاقل بالفعل است و به اسرار سپهر آگاه است .
– 4درمان هر دردی را می داند و چاره هر مشکلی را می داند .
– 5طبیبی حاذق است و از کارهای مهم پزشکی بر می آید و پر او شفابخش است .
– 6زال را که کودکی بی پناه است تحت حمایت خود می پرورد . زال که پرورده ی سیمرغ است چهره یی حکیمانه و اساطیری در شاهنامه دارد .
سیمای سیمرغ در شاهنامه
مقدمه :
اگر چه در شاهنامه ، سیمرغ ، به منزله ی موجودی مادی تصویر می شود که این جهانی می نماید ، اما صفات و خصوصیات او کاملا فوق طبیعی و روحانی و متعلق به قلمروی واقعیت های این جهان است .
ارتباط دنیوی او تنها از طریق زال است در واقع سیمرغ به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می ماند که ارتباط گهگاهشان با این جهان یا یکی از جهانیان ، دلیل تعلق آنان به جهان مادی و یا این جهانی بودنشان نیست . درخت یا کوهی که بر آن آشیان دارد ، نیز درخت یا کوهی که بتوان موقع جغرافیایی آن را در عالم خاک معین کرد ، نیست.
تعریف :
سیمرغ که معادل عربی آن عنقاست ، از جمله عناصر طبیعی قابل توجهی است که در ادب فارسی به گونه های متعدد حضور یافته و" به سبب صفات برجسته یی که هستی او را شکل و تجسم بخشیده است ، امکانات تاویلی بالقوه و متعددی در اختیار فرهنگ و ادب فارسی گذاشته است . " (پورنامداریان ،1386 : 65 )
سابقه ی حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام می رسد ،" از آن چه در اوستا و آثار پهلوی یا به طور کلی از فرهنگ پیش از اسلام بر می آید می توان دریافت که این مرغ ، مرغی فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام ویسپوبیش یا هرویسپ تخمک که در بر دارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است ،آشیان دارد . در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای ونورکش یا دریای فراخکرت قرار دارد . (پورداود ، 1359 ،7-575 )
در ارتباط با سیمرغ ، درختی که وی بر آن آشیان دارد نیز وارد داستان می شود و از این طریق این درخت ، سیمرغ با تمام گیاهان و نیز دریایی که درخت در آن رسته است ، مربوط می گردد . چنان که از وصف این مرغ می توان فهمید ، سیمرغ مرغی است مقدس که بعد هم در شاهنامه در چهره ی یک پرنده اساطیری و موجودی ماورای طبیعی حضور پیدا می کند و چنان که از جمله اختصاصات اسطوره است ، این مرغ در سرنوشت قهرمانان و حوادث اساطیری دخالت می کند . ( نامداریان . 1386 : 65 ) سیمرغ بعد از اسلام هم در حماسه های پهلوانی و هم در ادبیات و حماسه های عرفانی حضور می یابد . سیمرغ در شاهنامه دو چهره ی یزدانی و اهریمنی دارد که اولی را در داستان زال و دومی را در داستان اسفندیار می بینیم .( نامداریان . 1386 :65 )
سیمرغ اهریمنی که بیشتر یک مرغ اژدهاست و خالی از ظرفیت ها و استعداد های قدسی سیمرغ یزدانی و اساطیری است .
چهره ی یزدانی سیمرغ :
این سیمرغ با آغاز داستان زال وارد صحنه می شود ، آشیانه ی او در کوه البرز واقع شده است :
یکی کوه بد نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
بدان جای سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بود
چنان که در شاهنامه آمده است سام پدر زال فرمان می دهد فرزندش را که با موهای سفید چون پیران به دنیا آمده است ، از بیم ننگ در صحرا بیندازند تا از میان برود . اما سیمرغ که به دنبال طعمه یی برای فرزندان است ، به سبب مهری که خداوند در دل وی می افکند زال را به آشیان می برد و در کنار بچه های خویش می پرورد.
بسیمرغ آمد صدایی پدید
که ای مرغ فرخنده ی پاک دید
نگهدار این کودک شیرخوار
کزین تخم مردی در آید ببار
سرانجام هنگامی که سام به دنبال خوابی که دیده است به پای البرز کوه به سراغ فرزند می آید ، سیمرغ پس از وداع با زال و بخشیدن پری از آن خویش به منظور یاری وی در هنگام سختی ، زال را که حال جوان برومند و خوش سیمایی است به سام می سپارد .
چهره ی ماورا طبیعی و مقدس و اساطیری سیمرغ در ارتباط با زال در شاهنامه برجسته می شود . زال بعد ها دوبار از پر سیمرغ برای احضار وی استفاده می کند و هر بار سیمرغ ظاهر می شود و مشکل لاینحل زال را با نیروی غیبی و فرا طبیعی خویش حل می کند . ( نامداریان .1386 :66 )
اول بار به هنگام زاده شدن رستم پسر زال ، آن گاه که رودابه از درد حمل از هوش رفته است و همه از چاره درمانده اند ، زال پر سیمرغ را به آتش می افکند و سیمرغ حاضر می شود و با راهنمایی او تهیگاه رودابه را می شکافد و رستم به دنیا می آید . دگر بار زمانی است که رستم در مرحله اول جنگ از اسفندیار شکست می خورد و مجروح و افکار به خانه بر می گردد زال برای بار دوم پر سیمرغ را در آتش می نهد و سیمرغ حاضر می شود :
چو سیمرغ را دید زال از فراز
ستودش فراوان و بردش نماز
به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد
ز خون جگر بر رخش جوی کرد
سیمرغ چون حاضر می شود پیکان های اسفندیار را از تن رستم و رخش بیرون می کشد و پر بر زخمهای آنان می کشد ، چنان که هر دو در دم بهبود می یابند .
سابقه ی حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام می رسد ،" از آن چه در اوستا و آثار پهلوی یا به طور کلی از فرهنگ پیش از اسلام بر می آید می توان دریافت که این مرغ ، مرغی فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام ویسپوبیش یا هرویسپ تخمک که در بر دارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است ،آشیان دارد . در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای ونورکش یا دریای فراخکرت قرار دارد .
سیمرغ در شاهنامه نه تنها پژشکی ماهر و برخوردار از قدرتهای الهی است بلکه عاقل بالفعل است ، از همه راز جهان آگاه است و هر مشکلی را چاره می داند و آینده را از پیش به روشنی می خواند .
از پیش گویی های او می توان به اشاره نمودن نیروی جسمانی خارق العاده فرزند زال در هنگام زاده شدن رستم اشاره کرد :
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست
به چشم هژبر اندرون نم چراست
از این سرو سیمین بر ماهروی
یکی شیر باشد تو را نامجوی
که خاک پی او ببوسد هژبر
نیارد به سر بر گذشتنش ابر
و زمانی که به پر و منقار خستگی های رخش و رستم را بهبود می بخشد ، رستم را از شور بختی ریختن خون اسفندیار آگاه می سازد :
بدو گفت سیمرغ کز راه مهر
بگویم همی با توراز سپهر
بدین گیتی اش شور بختی بود
چو بگذشت در رنج و سختی بود
سیمرغ به رستم سفارش می کند که با اسفندیار نجنگد و فردا در میدان جنگ راه درخواست و لابه پیش گیرد و فزونی جستن از اسفندیار را فرو بگذارد . اما در عین حال به رستم می گوید که اگر اسفندیار پوزش تو را نپذیرفت بی گمان زمان او سر آمده است و چاره یی از جنگیدن نیست و آن گاه به رستم می آموزد که اسفندیار چگونه کشته می شود و او را راهنمایی می کند تا درخت گزی ، تیری دو پیکان و سه پر راست کند و اگر اسفندیار ترک کارزار را علی رغم درخواست و لابه ی رستم نپذیرفت به چشم وی زند:
به زه کن کمان را و این تیر گز
بدین گونه پرورده ی آب رز
زمانه برد راست آن را به چشم
شود کور و بخت اندر آید به خشم
چهر ه ی اهریمنی سیمرغ :
چهره ی اهریمنی سیمرغ در خوان پنجم از هفت خوان اسفندیار دیده می شود . آشیان این مرغ اهریمنی در بالای کوه قرار دارد :
یکی کوه بینی سراندر هوا
برو بر یکی مرغ فرمانروا
که سیمرغ گوید ورا کارجوی
چو پرنده کوهیست پیکارجوی
اگر پیل بیند برآرد به ابر
ز دریا نهنگ و به خشکی هژبر
این مرغ هیچ یک از شرایط مرغ اساطیری را ندارد و جالب اینجاست که چهره ی اهریمنی این مرغ را در برخورد با اسفندیار می بینیم . در دیگر بار فعل بد اسفندیار باعث می شود که راهنمایی سیمرغ به مرگ اسفندیار بینجامد . شاید بتوان این امر را در بیگانگی او با دین و آیین خاندان گشتاسب و بد فعلی آن ها دانست.
نتیجه گیری :
بنابر آن چه یاد آور شدیم سیمرغ در مقام مرغی اساطیری دارای صفتهای فرا طبیعی زیر است :
– 1بزرگ پیکر و بسیار نیرومند و آسیب ناپذیر است .
– 2بر درخت ویسپوبیش یا کوه البرز آشیان دارد .
– 3داناست و عاقل بالفعل است و به اسرار سپهر آگاه است .
– 4درمان هر دردی را می داند و چاره هر مشکلی را می داند .
– 5طبیبی حاذق است و از کارهای مهم پزشکی بر می آید و پر او شفابخش است .
– 6زال را که کودکی بی پناه است تحت حمایت خود می پرورد . زال که پرورده ی سیمرغ است چهره یی حکیمانه و اساطیری در شاهنامه دارد .