05-12-2015، 16:23
اینترو :
تقریبا پونزده ساله تو این کارم
اول واسه دل خودم ، واسه عشقم
یه چیزی بگم ، واسه دل خودت کار کن ، بقیه حرفاشون زیاد مهم نیست .. آ
ورس 1 :
کاری جز نوشتن ازم برنمیاد / یه مرد بی خوابم که مخش تعطیله و شنبه میخواد
لب به سیگار یه گوشه رو تخت بی حال / تو اوج سلامتیه جسمانی داره نقش بیمار
حتی تو بارون هم اشکای من معلومه / بدنم گرمه اما سرمای من از توئه
تو این روزا با بغض فریاد من مسدوده / کارم شده از بیرون تنها برم مست خونه
بیشتر از سن خودم فهمیدم و پیر شدم / اونا که منو نفهمیدنم جلوم پیر شدن
یا برعکس گفتن تو شیطانی / خواستن منو بسوزونن روحمو تو زندانی بپوسونن
دست به دعا شدم تو اون تاریکی شب / اولش داشتم میشدم تو ناامیدی غرق
خواستم خودمو بکشم و یه صدا میگفت / رضا راهت ادامه داره تا امیدی هست
کروس :
من تو عمق درد ها بودم ، جنگیدم با مشکلاتم
همیشه تو اوج نا امیدی ، یه صدایی میگفت من باهاتم
شبا زیادی زود میمیره ، وقتی بیرون میاد خورشید
ولی الان اون روزا مُرده که هیچکی از ما حالی نمیپرسید
راهی نبود واسه فرارم از درد ، میدیدم همه درها بسته است
هی به زندگی شد علاقم کم ، ولی الان خب حواسم هست
دیگه گذری نمونده مشکلارو ، از دست ندادم من پشت کارو
کسی هم که از رفیق خورده نارو ، خیلی ها خالی کردن پشت مارو
ورس 2 :
من تو این لحظات دارم یه چیزایی رو میفهمم / فرق بین خواب و بیداریمو میسنجم
فهمیدم رنج و تنهایی ها امتحان منن / بعد از این همه گوشه گیری یه حس تازه تره
وقت سحر نا امیدی رو تو شب تیره چال کن / تا ببینی با انتظاری در دیگه باز شد
بگو باز شکر خدای من / اگه ماه ناقصه نگاه کن یه شب دیگه ماه رو
یه روزایی از همه فاصله گرفتم / خدا نزدیکتر شد و تا بشه نوشتم
تا میشد درس گرفتم از این حادثه ی هجرت / فهمیدم جهنمو رد کنم داخل بهشتم
تنها با پاکت سیگار و یک ساعت دیواری / هرکی منو میدید میگفت عجب آدم بیماری
دل بیقرار من تو طاقت زیادی داری / تو این شرایط داری با همه میسازی
باید چیزایی رو که میخوام دنبالش بگردم / پس تاجایی که میشد مطالعه کردم
ادامه دادم با مراقبه کردنم / یه صدایی میگفت مراقبت هستم
کروس :
من تو عمق درد ها بودم ، جنگیدم با مشکلاتم
همیشه تو اوج نا امیدی ، یه صدایی میگفت من باهاتم
شبا زیادی زود میمیره ، وقتی بیرون میاد خورشید
ولی الان اون روزا مُرده که هیچکی از ما حالی نمیپرسید
راهی نبود واسه فرارم از درد ، میدیدم همه درها بسته است
هی به زندگی شد علاقم کم ، ولی الان خب حواسم هست
دیگه گذری نمونده مشکلارو ، از دست ندادم من پشت کارو
کسی هم که از رفیق خورده نارو ، خیلی ها خالی کردن پشت مارو