05-12-2015، 16:22
با خدا ملاقات در مه ، اعتراض موندن
ناخداگاه از دل ، خیلی هان که جاموندن
پرنده پشت ابر و ابر پشت پنجره ، نفس تو سینه حبس و دست توی دست گره
شروع یک پایان از ابتدای آغاز ، شروع یک قدرت از پرواز تا پرواز
بذار بگن همیشه این عاقل دیوونه است عشق تو که عشق نبود ، همیشه ویرونه است
منی که آرومم ، منی که آزادم ، منی که اهل رفتنم جهان برام خونه است
تموم جاذبه همین یه لحظه بودنه ، تو قصه ای و قصه ات از کتاب خوندنه
تو روحمو بگیر ولی جسمم برا توتو عصر پاییزی یکم صفا کنم با تو
من ندارم رو تو شک ، ترس ندارم رو تشک
یکم لرز اَ تب پارساله ، اما قوی تر میشیم روز و شب
هر سردی گرمه اول ، لحظه مهمه تو قعر قلبم
متنفر از حرف برگرد ، نمیفهمی منو تو تازه لش نه
من و چراغ شهر رفتیم تو هم ، فقط چرا از گم شن تو حرف
خیره همه ضربدرا ، خیره ام به رفتنا ، خیره ام به موندنا ، خیره ام به دفترام
مثل چی دست مثل حس به قصه های نصفه کارم ، دنیام گم شده تو استفاده ات ، استفاده ام
کلاسی که توی اتاق بوم بوم ماشینا ، فرق ما میشه فکر تو رادیکال
کشیدی قطعا قربتو با سیگار ، متنفرم از نفرت پا اینا
اما من یه سد محکمم ، سفت و سنگی سخره موج زدم
خیس شدم ، درد کشیدم
بس که به لطیفی دریا مشت زدم
ناخداگاه از دل ، خیلی هان که جاموندن
پرنده پشت ابر و ابر پشت پنجره ، نفس تو سینه حبس و دست توی دست گره
شروع یک پایان از ابتدای آغاز ، شروع یک قدرت از پرواز تا پرواز
بذار بگن همیشه این عاقل دیوونه است عشق تو که عشق نبود ، همیشه ویرونه است
منی که آرومم ، منی که آزادم ، منی که اهل رفتنم جهان برام خونه است
تموم جاذبه همین یه لحظه بودنه ، تو قصه ای و قصه ات از کتاب خوندنه
تو روحمو بگیر ولی جسمم برا توتو عصر پاییزی یکم صفا کنم با تو
من ندارم رو تو شک ، ترس ندارم رو تشک
یکم لرز اَ تب پارساله ، اما قوی تر میشیم روز و شب
هر سردی گرمه اول ، لحظه مهمه تو قعر قلبم
متنفر از حرف برگرد ، نمیفهمی منو تو تازه لش نه
من و چراغ شهر رفتیم تو هم ، فقط چرا از گم شن تو حرف
خیره همه ضربدرا ، خیره ام به رفتنا ، خیره ام به موندنا ، خیره ام به دفترام
مثل چی دست مثل حس به قصه های نصفه کارم ، دنیام گم شده تو استفاده ات ، استفاده ام
کلاسی که توی اتاق بوم بوم ماشینا ، فرق ما میشه فکر تو رادیکال
کشیدی قطعا قربتو با سیگار ، متنفرم از نفرت پا اینا
اما من یه سد محکمم ، سفت و سنگی سخره موج زدم
خیس شدم ، درد کشیدم
بس که به لطیفی دریا مشت زدم