29-11-2015، 17:38
راه های نفوذ شیطان از نگاه قرآن؛
شیطان در برابر انفاق،ترس از فقر را می نشاند
خوددارى از انفاق مال طیب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خوددارى در نفوس شما ملکه امساک و بخل را رسوخ مى دهد، و به تدریج شما را بخیل مىسازد.
قرآن کریم در آیه 268 سوره بقره می فرماید: الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ/ شیطان شما را از بینوایى مى ترساند و به کارهاى زشت وا مى دارد، در حالى که خدا شما را به آمرزش خویش و افزونى وعده مى دهد. خدا گشایش دهنده و داناست.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با اشاره به این که در این آیه بر این معنا احتجاج شده که انتخاب مال خبیث براى انفاق، خیرى براى انفاقگر ندارد، به خلاف انتخاب مال طیب که خیر انفاقگران در آن است، می فرماید: پس اینکه در آیه قبل - یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُم بَِاخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ حَمِید - مؤمنین را نهى کرد از اینکه مال خبیث را براى این کار انتخاب کنند مصلحت خود آنان را در نظر گرفته، هم چنان که در منهى عنه فساد ایشان است، و در خوددارى از انفاق مال طیب هیچ انگیزه اى ندارند جز این فکر که مضایقه در انفاق او چنین مالى را، مؤثر در بقا و قوام مال و ثروت است، این طرز فکر باعث مى شود که دلها از اقدام به چنین انفاقى دریغ کنند، به خلاف مال خبیث که چون قیمتى ندارد و انفاقش چیزى از ثروت آنان کم نمى کند لذا از انفاقش مضایقه نمى کنند، و این یکى از وساوس شیطان است.
شیطانى که دوستان خود را از فقر مى ترساند، با اینکه بذل و دادن انفاق در راه خدا و به دست آوردن خشنودى او عینا مانند بذل مال در یک معامله است، که به قول معروف:" هر چه پول بدهى آش مى خورى" مالى را هم که انسان در راه خدا مى دهد در برابر آن، رضاى خدا را مى خرد، پس هم عوض دارد و هم بهره، که بیانش گذشت. علاوه بر اینکه آن کسى که" یغنى و یقنى- آدمى را بى نیاز مى کند و فقیر مى سازد" خداى سبحان است، نه مال، هم چنان که قرآن کریم فرمود:" وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى".
و سخن کوتاه اینکه: خوددارى مردم از انفاق مال طیب از آنجا که منشا آن ترس از فقر است و این ترس خطاست، لذا با جمله:" الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ"، خطا بودن آن را تنبیه کرد، چیزى که هست در این جمله سبب را جاى مسبب بکار برد، تا بفهماند که این خوف، خوفى است مضر، براى اینکه شیطان آن را در دل مى اندازد، و شیطان جز به باطل و گمراهى امر نمى کند، حال یا این است که ابتدا و بدون واسطه امر مى کند، و یا با وسائطى که به نظر مى رسد حق است، ولى وقتى تحقیق مى کنى در آخر مىبینى که از یک انگیزه باطل و شیطانى سر درآورد و چون ممکن بود کسى توهم کند که ترس نامبرده ترسى است بجا، هر چند از ناحیه شیطان باشد، لذا براى دفع این توهم بعد از جمله" :الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ" دو جمله را اضافه کرد، اول اینکه فرمود:" وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ"، یعنى هرگز از شیطان توقع نداشته باشید که شما را به عملى درست بخواند چرا که او جز به فحشا نمى خواند، پس خوددارى از انفاق مال طیب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خوددارى در نفوس شما ملکه امساک و بخل را رسوخ مى دهد، و به تدریج شما را بخیل مى سازد، در نتیجه کارتان به جایى مى رسد که اوامر و فرامین الهى مربوط به واجبات مالى را به آسانى رد کنید، و این کفر به خداى عظیم است، و هم باعث مى شود که مستمندان را در مهلکه فقر و بى چیزى بیفکنید، و از این راه نفوسى تلف و آبروهایى هتک گردد، و بازار جنایت و فحشا رواج یابد، هم چنان که در جاى دیگر قرآن آمده:" وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ، وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ، فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ، وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ، بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ، وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ- تا آنجا که مىفرماید: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ، وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ، سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. " جمله دومى که اضافه فرمود این است که فرمود:" وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ"، در این جمله و در موارد دیگرى خداى تعالى این نکته را بیان نموده که در این مورد حقى است و باطلى، و شق سوم ندارد، و حق همان طریق مستقیم از ناحیه خداى سبحان است، و باطل از ناحیه شیطان است.
آن موارد عبارتند از:
" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ - بعد از حق به جز ضلالت چه چیز مىتواند باشد."
" قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِ - بگو تنها خدا است که به سوى حق هدایت مىکند".
" إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ - شیطان دشمنى است گمراهگر آشکار".
همه این آیات در مکه نازل شده، و خلاصه گفتار اینکه خداى تعالى در آیه مورد بحث تذکر مى دهد: این خاطره که از ناحیه خوف به ذهن شما خطور مى کند ضلالتى است از فکر، براى اینکه مغفرت پروردگار و آن زیادت که خدا در آیات قبلى ذکر کرد هر دو پاداش بذل از اموال طیب است، و مال خبیث چنین پاداشى ندارد.
بنا بر این جمله:" وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ ... نظیر جمله:" الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ ..." از قبیل وضع" سبب" در جاى"مسبب" است، و در این دو جمله میان وعده خداى واسع و علیم(سبحانه)، و وعده شیطان مقابله افتاده، تا انفاقگران در امر دو وعده نظر کنند، و از آن دو آنچه را صالحتر و نافع تر تشخیص دادند برگزینند.
پس حاصل حجتى که در آیه شریفه اقامه شده این شد: که اختیار خبیث بر طیب به خاطر ترس از فقر و بى خبرى از منافع این انفاق است، اما ترس از فقر، القایى شیطانى است، او این ترس را به دلها مى اندازد، و هیچ منظورى به جز گمراهى و به فحشا کشاندن شما ندارد، پس نباید از او پیروى کنید.
و اما منافع این انفاق که در آیات قبل گفتیم زیادت مال و آمرزش گناهان است، یک نتیجه گیرى موهوم نیست بلکه نتیجهاى است که ترتب آن بر انفاق را خدا وعده داده و وعده او حق است و او واسع است، یعنى در امکان او هست که آنچه وعده داده، عطا کند، و او علیم است، یعنى هیچ چیزى و هیچ حالى از هیچ چیزى بر او پوشیده نیست، پس هر وعده اى که مى دهد از روى علم است.
منبع:شبستان
شیطان در برابر انفاق،ترس از فقر را می نشاند
خوددارى از انفاق مال طیب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خوددارى در نفوس شما ملکه امساک و بخل را رسوخ مى دهد، و به تدریج شما را بخیل مىسازد.
قرآن کریم در آیه 268 سوره بقره می فرماید: الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ/ شیطان شما را از بینوایى مى ترساند و به کارهاى زشت وا مى دارد، در حالى که خدا شما را به آمرزش خویش و افزونى وعده مى دهد. خدا گشایش دهنده و داناست.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با اشاره به این که در این آیه بر این معنا احتجاج شده که انتخاب مال خبیث براى انفاق، خیرى براى انفاقگر ندارد، به خلاف انتخاب مال طیب که خیر انفاقگران در آن است، می فرماید: پس اینکه در آیه قبل - یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُم بَِاخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ حَمِید - مؤمنین را نهى کرد از اینکه مال خبیث را براى این کار انتخاب کنند مصلحت خود آنان را در نظر گرفته، هم چنان که در منهى عنه فساد ایشان است، و در خوددارى از انفاق مال طیب هیچ انگیزه اى ندارند جز این فکر که مضایقه در انفاق او چنین مالى را، مؤثر در بقا و قوام مال و ثروت است، این طرز فکر باعث مى شود که دلها از اقدام به چنین انفاقى دریغ کنند، به خلاف مال خبیث که چون قیمتى ندارد و انفاقش چیزى از ثروت آنان کم نمى کند لذا از انفاقش مضایقه نمى کنند، و این یکى از وساوس شیطان است.
شیطانى که دوستان خود را از فقر مى ترساند، با اینکه بذل و دادن انفاق در راه خدا و به دست آوردن خشنودى او عینا مانند بذل مال در یک معامله است، که به قول معروف:" هر چه پول بدهى آش مى خورى" مالى را هم که انسان در راه خدا مى دهد در برابر آن، رضاى خدا را مى خرد، پس هم عوض دارد و هم بهره، که بیانش گذشت. علاوه بر اینکه آن کسى که" یغنى و یقنى- آدمى را بى نیاز مى کند و فقیر مى سازد" خداى سبحان است، نه مال، هم چنان که قرآن کریم فرمود:" وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى".
و سخن کوتاه اینکه: خوددارى مردم از انفاق مال طیب از آنجا که منشا آن ترس از فقر است و این ترس خطاست، لذا با جمله:" الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ"، خطا بودن آن را تنبیه کرد، چیزى که هست در این جمله سبب را جاى مسبب بکار برد، تا بفهماند که این خوف، خوفى است مضر، براى اینکه شیطان آن را در دل مى اندازد، و شیطان جز به باطل و گمراهى امر نمى کند، حال یا این است که ابتدا و بدون واسطه امر مى کند، و یا با وسائطى که به نظر مى رسد حق است، ولى وقتى تحقیق مى کنى در آخر مىبینى که از یک انگیزه باطل و شیطانى سر درآورد و چون ممکن بود کسى توهم کند که ترس نامبرده ترسى است بجا، هر چند از ناحیه شیطان باشد، لذا براى دفع این توهم بعد از جمله" :الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ" دو جمله را اضافه کرد، اول اینکه فرمود:" وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ"، یعنى هرگز از شیطان توقع نداشته باشید که شما را به عملى درست بخواند چرا که او جز به فحشا نمى خواند، پس خوددارى از انفاق مال طیب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خوددارى در نفوس شما ملکه امساک و بخل را رسوخ مى دهد، و به تدریج شما را بخیل مى سازد، در نتیجه کارتان به جایى مى رسد که اوامر و فرامین الهى مربوط به واجبات مالى را به آسانى رد کنید، و این کفر به خداى عظیم است، و هم باعث مى شود که مستمندان را در مهلکه فقر و بى چیزى بیفکنید، و از این راه نفوسى تلف و آبروهایى هتک گردد، و بازار جنایت و فحشا رواج یابد، هم چنان که در جاى دیگر قرآن آمده:" وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ، وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ، فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ، وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ، بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ، وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ- تا آنجا که مىفرماید: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ، وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ، سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. " جمله دومى که اضافه فرمود این است که فرمود:" وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ"، در این جمله و در موارد دیگرى خداى تعالى این نکته را بیان نموده که در این مورد حقى است و باطلى، و شق سوم ندارد، و حق همان طریق مستقیم از ناحیه خداى سبحان است، و باطل از ناحیه شیطان است.
آن موارد عبارتند از:
" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ - بعد از حق به جز ضلالت چه چیز مىتواند باشد."
" قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِ - بگو تنها خدا است که به سوى حق هدایت مىکند".
" إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ - شیطان دشمنى است گمراهگر آشکار".
همه این آیات در مکه نازل شده، و خلاصه گفتار اینکه خداى تعالى در آیه مورد بحث تذکر مى دهد: این خاطره که از ناحیه خوف به ذهن شما خطور مى کند ضلالتى است از فکر، براى اینکه مغفرت پروردگار و آن زیادت که خدا در آیات قبلى ذکر کرد هر دو پاداش بذل از اموال طیب است، و مال خبیث چنین پاداشى ندارد.
بنا بر این جمله:" وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ ... نظیر جمله:" الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ ..." از قبیل وضع" سبب" در جاى"مسبب" است، و در این دو جمله میان وعده خداى واسع و علیم(سبحانه)، و وعده شیطان مقابله افتاده، تا انفاقگران در امر دو وعده نظر کنند، و از آن دو آنچه را صالحتر و نافع تر تشخیص دادند برگزینند.
پس حاصل حجتى که در آیه شریفه اقامه شده این شد: که اختیار خبیث بر طیب به خاطر ترس از فقر و بى خبرى از منافع این انفاق است، اما ترس از فقر، القایى شیطانى است، او این ترس را به دلها مى اندازد، و هیچ منظورى به جز گمراهى و به فحشا کشاندن شما ندارد، پس نباید از او پیروى کنید.
و اما منافع این انفاق که در آیات قبل گفتیم زیادت مال و آمرزش گناهان است، یک نتیجه گیرى موهوم نیست بلکه نتیجهاى است که ترتب آن بر انفاق را خدا وعده داده و وعده او حق است و او واسع است، یعنى در امکان او هست که آنچه وعده داده، عطا کند، و او علیم است، یعنى هیچ چیزى و هیچ حالى از هیچ چیزى بر او پوشیده نیست، پس هر وعده اى که مى دهد از روى علم است.
منبع:شبستان