امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان'

#21
نقل قول: ببین یه فکر کن بعد بنویس من نظرم اینه نویسنده نظرش چیز دیگه فرض نویسنده اینه چون شیخیه بابیه تقریبا محو شدن بهائیت رو به عنوان شاخه کلی گرفته اصل و درستش فرقه اسم مناسب تریه منظورت از آیین چیه که به بهاییت می چسبونی؟؟؟ یه چیز از طرف خدا اومده؟؟؟ غلط رایج شنیدی تا حالا؟؟؟

(01-11-2015، 0:06)ابراهیم هادی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مفهوم دین چیست؟
دین
دین واژه ای است عربی که در لغت به معنای اطاعت و جزا و ... آمده، و اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید می باشد. از اینروی، کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند "بی دین" نامیده می شوند. اما کسانی که معتقد به آفریننده ای برای جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد "با دین" شمرده می شوند. و بر این اساس، ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم می شوند، و دین حق عبارتست از: آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند.

=)))))))))))

به افریننده برای جهان اعتقاد دارند
کتاب دارند
احکام و اصول دارند
پیروانی در سراسر جهان دارند
حتی عبادتگاه دارند

همین ها کافیه جز ادیان به حساب بیاد (بحث درست یا غلط بودن اعتقادشون نیست)
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3
The music feels better
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3












پاسخ
آگهی
#22
حکایتی از اخلاق محسنی ملا فیض کاشفی با شروع روزی حضرت روح الله..... شده شرح حال من دوباره می نویسم فکر فکر فکر کن جواب سوالتو دادم دوباره همون رو مطرح میکنی بابا تو دیگه کی هستی!!! نوح نزدیک هزار سال قومش رو نصیحت کرد اما اونها انگشت در گوش می کردند و عاقبت آن را هم دیدند این خطر برای همه ما هست تو این بحث ها بهم گفتی نفهم و متعصب خب باید بگم این احساس دو طرفه است تعصب نداشته باش و با دید باز نگاه کن والسلام.                                    والعاقبه للمتقین

[rtl]ریاضت غیر شرعی، شروع انحراف باب[/rtl]



[rtl] ریاضت شرعی به انجام وظایف دینی و ترک محرمات محقق می‌شود؛ اما عده‌ای با انجام اعمال سخت و طاقت فرسا به دنبال قدرت‌های ماوراء طبیعت هستند تا کارهای خارق‌العاده انجام دهند. علی‌محمد شیرازی مؤسس فرقه‌ی بابیت،[۱] از جمله کسانی است که به این امر روی آورده است. در این مقاله سعی داریم در خصوص ریاضت‌های غیر شرعی وی -که شروع انحراف او بوده است- اشاره کنیم.
علی‌محمد شیرازی در اوان جوانی -هنگامی که در بوشهر نزد عمویش مشغول کسب و تجارت بود- به ریاضت غیرشرعی که شیوه‌ی دراویش و صوفیه بود، روی آورد؛ هر چند عده‌ای خواسته‌اند بگویند باب اهل ریاضت نبوده است و به خود سخت نمی‌گرفته است [۲] اما اسنادی در دست است که خلاف این مطلب را اثبات می‌کند. صاحب روضة الصفا آورده‌ است: «روزها در آن آفتاب گرم كه حدتی به شدت دارد، سر برهنه ايستاده به دعوت عزائم، عزيمت تسخير شمس داشتن، تا تأثير حرارت شمس رطوبت دماغش را به كليه زايل، به روز شمساتش [۳] نايل ساخت».[۴]
هشت بهشت در خصوص ریاضت‌های باب آورده است: «در قرب آن ایام با آن حر تموز که در بوشهر آب را در کوزه می‌جوشانید، با کمال لطافت و نزاکت صوری تمام ایام را از بامداد تا شام آن بزرگوار در بلندی بام ایستاده در برابر آفتاب بخواندن زیارت عاشورا، ادعیه، مناجات، اوراد و اذکار مشغول بودند».[۵] تاریخ نبیل زرندی نیز به همین موضوع اشاره دارد که: «حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آن‌که هوا در نهايت درجه‌ی حرارت بود، هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشريف می‌بردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهايت حرارت می‌تابيد... از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می‌پرداختند... حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب، به قرص شمس نظر می‌فرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجّه کرده، با لسان قلب با نيّر اعظم به راز و نياز می‌پرداختند... ولی مردم نادان و غافل چنان می‌پنداشتند که آن حضرت، آفتاب‌پرست هستند».[۶] عبدالحسین آیتی[۷] در همین خصوص نوشته است: «علی‌محمد شیرازی در بوشهر به سبب همین گوشه‌گیری، بام‌نشینی، ورد‌خوانی و ذکر‌گفتن، به سیّد ذکر شهرت یافت و از همان اوان به گردآوری و رو‌نویسی مناجات‌ها و ادعیه اسلامی پرداخت و کم‌کم دعانویس و مناجات پرداز شد».[۸]
صاحب باب الأبواب نیز آورده است: «ميرزا علی محمد را دایی‌اش با خود از شيراز به بوشهر برد. او تا سن بيست سالگی نزد دایی‌اش بود. در اين اثنا به امور روحانی اشتغال پيدا كرد و اوقات خود را به عبادت و رياضت مصروف داشت و می‌خواست روحانيت ستارگان را تسخير كند. در همان اوقاتی كه در بوشهر در سرای حاج عبدالله با دایی‌اش بود، گاهی بالای پشت بام می‌رفت، سرش را برهنه می‌ساخت، از هنگام ظهر تا عصر زير برق آفتاب می‌ايستاد و اوراد و اذكار مخصوصی زمزمه و تلاوت می‌كرد. خوانندگان بايد بدانند كه هوای بوشهر زياده از اندازه گرم است و حد متوسط حرارت آن به چهل و دو درجه می‌رسد. در جريان اين رياضت دشوار، در هوای گرم بوشهر، قوای جسمی او تحليل رفته و نوعی نوبه عصبی بر او عارض شد. دایی‌اش در كار او سرگردان ماند و هر چه او را پند و اندرز می‌داد، سودی نمی‌داد. ابتدا او را از اين اعمال طاقت فرسا منع كرد. سرانجام دایی‌اش خشمگين شد و با مشورت برادران و فاميل خود، او را به كربلا و نجف فرستاد تا شايد در اثر تغيير آب و هوا و استشفاء به آن دو مقام، از اين مرض عصبی بهبودی و شفا حاصل كند».[۹]
ریاضت‌های غیر شرعی تعادل روحی و اعتدال مزاج باب را بر هم زده بود. صاحب مقاله‌ی «از شیخی‌گری تا بابی‌گری» آورده است: «[علی محمد باب] به كارهای غير متعارف دست می‌زد و طبيعتاً خرافه‌گرا بود. به «اوراد» و «طلسمات» كه رمالان و افسون‌گران نادان و حرفه‌ای، جهت ارتزاق و گول زدن ساده لوحان به كار می‌بردند، سخت علاقه‌مند و پایبند بود و گاه با همين طلسمات بی‌اساس و اوراد به زعم خود به تسخير جن و يا تسخير «قوای فلكی» و «روح خورشيدی» می‌پرداخت... و برای تسخير آفتاب، اوراد مجعوله می‌خواند و حركات رياضت‌كشان قديم هندی را تقليد می‌نمود... اين وضعيت، تأثير زيادی در روحيۀ او باقی گذاشت و زمينۀ انحراف اعتقادی را فراهم ساخت».[۱۰] حاصل اینکه ریاضت‌های غیر شرعی باب سبب شد که وی تعادل روحی و اعتدال مزاج خود را از دست بدهد و عطش قدرت و ریاست طلبی در او رشد کند، دچار غرور و تکبر شود؛ همان چیزی که دالگورکی را بر آن داشت تا علی‌محمد را بهترین مهره برای ایجاد تفرقه‌ای دیگر در عالم تشیع انتخاب کند.[۱۱] و به همین سبب دچار انحراف اعتقادی شد و سرانجام به کفر و ارتداد کشانده شد.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱]. علی‌محمد شیرازی در اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق. در شهر شیراز به دنیا آمد و در همان طفولیت پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی عموی خود، حاجی سید علی، تربیت یافت. وی بعد از گذراندن تحصیلات اندکی که داشت، در شیراز مشغول به تجارت شد و بعد از مدتی از تجارت هم دست کشید و مشغول ریاضت شد. ر.ک مقاله‌ی: عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه‌ی انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۴۰۳.
[۲]. فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، بخش سوم، تهران، ص ۱۵.
[۳]. شمسات‌ نوعی بیماری است که در اثر گرمای نور و یا اشعه‌های خورشید پدید می‌آید.
[۴]. رضا قلي‌خان هدايت، روضة الصفاء ناصري، ص ۱۲۷۰-۱۲۷۴.
[۵]. میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی کرمانی، هشت بهشت، ص ۲۷۷.
[۶]. عبدالحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۲-۶۴.
[۷]. عبدالحسين آيتى، ملقب به «آواره»، از مبلغان برجسته‌ی بهایيان بود و تحت نظر و علایق خاص عباس افندى كتاب «كواكب الدريه» را در شرح تاريخ باب و بهاء نگاشت؛ ولى بعداً که از بهائيت روى برگرداند و مسلمان شد، كتابى به نام «كشف الحيل» بر رد بهائيت نگاشت كه از اهم آثار رديه بهایيت بشمار می‌رود.
[۸]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریة، ج ۱، ص ۳۴.
[۹]. زعيم الدولة، مفتاح باب الأبواب يا تاريخ باب و بهاء، ترجمه‌ی فريد گلپايگاني، انتشارات فرخي، بی‌تا، ص ۷۲-۷۳.
[۱۰]. عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه‌ی انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۴۰۴.
[۱۱]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالگورکی.
[/rtl]

[rtl]ریاضت غیر شرعی، شروع انحراف باب[/rtl]



[rtl] ریاضت شرعی به انجام وظایف دینی و ترک محرمات محقق می‌شود؛ اما عده‌ای با انجام اعمال سخت و طاقت فرسا به دنبال قدرت‌های ماوراء طبیعت هستند تا کارهای خارق‌العاده انجام دهند. علی‌محمد شیرازی مؤسس فرقه‌ی بابیت،[۱] از جمله کسانی است که به این امر روی آورده است. در این مقاله سعی داریم در خصوص ریاضت‌های غیر شرعی وی -که شروع انحراف او بوده است- اشاره کنیم.
علی‌محمد شیرازی در اوان جوانی -هنگامی که در بوشهر نزد عمویش مشغول کسب و تجارت بود- به ریاضت غیرشرعی که شیوه‌ی دراویش و صوفیه بود، روی آورد؛ هر چند عده‌ای خواسته‌اند بگویند باب اهل ریاضت نبوده است و به خود سخت نمی‌گرفته است [۲] اما اسنادی در دست است که خلاف این مطلب را اثبات می‌کند. صاحب روضة الصفا آورده‌ است: «روزها در آن آفتاب گرم كه حدتی به شدت دارد، سر برهنه ايستاده به دعوت عزائم، عزيمت تسخير شمس داشتن، تا تأثير حرارت شمس رطوبت دماغش را به كليه زايل، به روز شمساتش [۳] نايل ساخت».[۴]
هشت بهشت در خصوص ریاضت‌های باب آورده است: «در قرب آن ایام با آن حر تموز که در بوشهر آب را در کوزه می‌جوشانید، با کمال لطافت و نزاکت صوری تمام ایام را از بامداد تا شام آن بزرگوار در بلندی بام ایستاده در برابر آفتاب بخواندن زیارت عاشورا، ادعیه، مناجات، اوراد و اذکار مشغول بودند».[۵] تاریخ نبیل زرندی نیز به همین موضوع اشاره دارد که: «حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آن‌که هوا در نهايت درجه‌ی حرارت بود، هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشريف می‌بردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهايت حرارت می‌تابيد... از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می‌پرداختند... حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب، به قرص شمس نظر می‌فرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجّه کرده، با لسان قلب با نيّر اعظم به راز و نياز می‌پرداختند... ولی مردم نادان و غافل چنان می‌پنداشتند که آن حضرت، آفتاب‌پرست هستند».[۶] عبدالحسین آیتی[۷] در همین خصوص نوشته است: «علی‌محمد شیرازی در بوشهر به سبب همین گوشه‌گیری، بام‌نشینی، ورد‌خوانی و ذکر‌گفتن، به سیّد ذکر شهرت یافت و از همان اوان به گردآوری و رو‌نویسی مناجات‌ها و ادعیه اسلامی پرداخت و کم‌کم دعانویس و مناجات پرداز شد».[۸]
صاحب باب الأبواب نیز آورده است: «ميرزا علی محمد را دایی‌اش با خود از شيراز به بوشهر برد. او تا سن بيست سالگی نزد دایی‌اش بود. در اين اثنا به امور روحانی اشتغال پيدا كرد و اوقات خود را به عبادت و رياضت مصروف داشت و می‌خواست روحانيت ستارگان را تسخير كند. در همان اوقاتی كه در بوشهر در سرای حاج عبدالله با دایی‌اش بود، گاهی بالای پشت بام می‌رفت، سرش را برهنه می‌ساخت، از هنگام ظهر تا عصر زير برق آفتاب می‌ايستاد و اوراد و اذكار مخصوصی زمزمه و تلاوت می‌كرد. خوانندگان بايد بدانند كه هوای بوشهر زياده از اندازه گرم است و حد متوسط حرارت آن به چهل و دو درجه می‌رسد. در جريان اين رياضت دشوار، در هوای گرم بوشهر، قوای جسمی او تحليل رفته و نوعی نوبه عصبی بر او عارض شد. دایی‌اش در كار او سرگردان ماند و هر چه او را پند و اندرز می‌داد، سودی نمی‌داد. ابتدا او را از اين اعمال طاقت فرسا منع كرد. سرانجام دایی‌اش خشمگين شد و با مشورت برادران و فاميل خود، او را به كربلا و نجف فرستاد تا شايد در اثر تغيير آب و هوا و استشفاء به آن دو مقام، از اين مرض عصبی بهبودی و شفا حاصل كند».[۹]
ریاضت‌های غیر شرعی تعادل روحی و اعتدال مزاج باب را بر هم زده بود. صاحب مقاله‌ی «از شیخی‌گری تا بابی‌گری» آورده است: «[علی محمد باب] به كارهای غير متعارف دست می‌زد و طبيعتاً خرافه‌گرا بود. به «اوراد» و «طلسمات» كه رمالان و افسون‌گران نادان و حرفه‌ای، جهت ارتزاق و گول زدن ساده لوحان به كار می‌بردند، سخت علاقه‌مند و پایبند بود و گاه با همين طلسمات بی‌اساس و اوراد به زعم خود به تسخير جن و يا تسخير «قوای فلكی» و «روح خورشيدی» می‌پرداخت... و برای تسخير آفتاب، اوراد مجعوله می‌خواند و حركات رياضت‌كشان قديم هندی را تقليد می‌نمود... اين وضعيت، تأثير زيادی در روحيۀ او باقی گذاشت و زمينۀ انحراف اعتقادی را فراهم ساخت».[۱۰] حاصل اینکه ریاضت‌های غیر شرعی باب سبب شد که وی تعادل روحی و اعتدال مزاج خود را از دست بدهد و عطش قدرت و ریاست طلبی در او رشد کند، دچار غرور و تکبر شود؛ همان چیزی که دالگورکی را بر آن داشت تا علی‌محمد را بهترین مهره برای ایجاد تفرقه‌ای دیگر در عالم تشیع انتخاب کند.[۱۱] و به همین سبب دچار انحراف اعتقادی شد و سرانجام به کفر و ارتداد کشانده شد.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱]. علی‌محمد شیرازی در اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق. در شهر شیراز به دنیا آمد و در همان طفولیت پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی عموی خود، حاجی سید علی، تربیت یافت. وی بعد از گذراندن تحصیلات اندکی که داشت، در شیراز مشغول به تجارت شد و بعد از مدتی از تجارت هم دست کشید و مشغول ریاضت شد. ر.ک مقاله‌ی: عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه‌ی انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۴۰۳.
[۲]. فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، بخش سوم، تهران، ص ۱۵.
[۳]. شمسات‌ نوعی بیماری است که در اثر گرمای نور و یا اشعه‌های خورشید پدید می‌آید.
[۴]. رضا قلي‌خان هدايت، روضة الصفاء ناصري، ص ۱۲۷۰-۱۲۷۴.
[۵]. میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی کرمانی، هشت بهشت، ص ۲۷۷.
[۶]. عبدالحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۶۲-۶۴.
[۷]. عبدالحسين آيتى، ملقب به «آواره»، از مبلغان برجسته‌ی بهایيان بود و تحت نظر و علایق خاص عباس افندى كتاب «كواكب الدريه» را در شرح تاريخ باب و بهاء نگاشت؛ ولى بعداً که از بهائيت روى برگرداند و مسلمان شد، كتابى به نام «كشف الحيل» بر رد بهائيت نگاشت كه از اهم آثار رديه بهایيت بشمار می‌رود.
[۸]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریة، ج ۱، ص ۳۴.
[۹]. زعيم الدولة، مفتاح باب الأبواب يا تاريخ باب و بهاء، ترجمه‌ی فريد گلپايگاني، انتشارات فرخي، بی‌تا، ص ۷۲-۷۳.
[۱۰]. عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه‌ی انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۴۰۴.
[۱۱]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالگورکی.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#23
نقل قول: حکایتی از اخلاق محسنی ملا فیض کاشفی با شروع روزی حضرت روح الله..... شده شرح حال من دوباره می نویسم فکر فکر فکر کن جواب سوالتو دادم دوباره همون رو مطرح میکنی بابا تو دیگه کی هستی!!! نوح نزدیک هزار سال قومش رو نصیحت کرد اما اونها انگشت در گوش می کردند و عاقبت آن را هم دیدند این خطر برای همه ما هست تو این بحث ها بهم گفتی نفهم و متعصب خب باید بگم این احساس دو طرفه است تعصب نداشته باش و با دید باز نگاه کن والسلام.                                    والعاقبه للمتقین

جناب نوح به کارت ادامه بده فقط متنی رو میزاری قبلش ی دور درست حسابی بخون که حرفی که بعدش میزنی طرف نتونه از رو همون متن جوابتو بده...
ومن الله التوفیق برادر =)
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3
The music feels better
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3












پاسخ
#24
اما شما به کارت ادامه نده. خدا وکیلی خیلی مخی هر وقت فهمیدی چی میگی و طرف مقابلت چی گفته اظهار نظر کن  Rolleyes  
والسلام

[rtl]بی‌تفاوتی دکتر مصدق در مقابل بهائیت[/rtl]




دکتر مصدق مدّتی نخست ‌وزیر ایران در عصر رژیم پهلوی بود و ملّی‌گرا‌ها او را الگو قرار داده‌اند، و از او به عنوان قهرمان ملّی یاد می‌کنند، در حالی که او هرگز قهرمان ملّی نیست، زیرا اکثریت قاطع مردم این کشور شیعه و مسلمان هستند، ولی مصدّق نه تنها از اسلام حمایت نمی‌کرد، بلکه در مواردی بر ضد اسلام رفتار می‌نمود. او هیچگاه مرجعیّت را قبول نداشت. امام خمینی (رحمة‌ الله علیه) و قیام ۱۵خرداد را (به این خاطر که نشأت گرفته از مذهب بود) تأیید نکرد. در رابطه با بهائیان با اینکه قطعا برای او روشن شده بود که آنها زاییده استعمار شرق و غرب هستند، بی‌تفاوت بود، و به عنوان اینکه آنها بخشی از ملّت ایران هستند از آنها حمایت می‌کرد، در این راستا نظر شما را به فرازی از سخنان حجة‌الاسلام محمدتقی فلسفی جلب می‌کنیم: «در عصر نخست وزیری مصدّق، که عصر مرجعیّت آیت الله العظمی بروجردی نیز بود (حدود سالهای ۱۳۳۱و ۱۳۳۲ شمسی) به امر آیت‌ الله العظمی بروجردی از دفتر مصدّق اجازه ملاقات گرفتم، به خانه‌اش رفتم، روی تخت‌خواب و زیر پتو خوابیده بود، پیام آیت‌الله بروجردی را به او رساندم و گفتم: «شما رئیس دولت ایران هستید، اکنون بهائی‌ها در شهرستان‌ها فعال هستند، و مشکلاتی برای مردم مسلمان ایران ایجاد کرده‌اند، لذا مرتبا نامه‌هایی از سوی مردم به عنوان شکایت، به آیت‌الله بروجردی می‌رسد، ایشان لازم دانستند که شما در این‌ باره اقدام بفرمایید»؛ دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من، به گونه‌ی تمسخرآمیزی قاه قاه با صدای بلند خندید و گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند، همه از یک ملّت ایرانی هستند». این پاسخ برای من بسیار شگفت‌آور بود، زیرا اگر سؤال می‌کرد فرق بین مسلمان و بهایی چیست؟ برایش توضیح می‌دادم، اما با آن خنده تمسخر‌آمیز و موهن، دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند، لذا سکوت کردم، هنگامی که به محضر آیت‌الله العظمی بروجردی رسیدم  و ماجرا را گفتم، او نیز با حالت تحیّر پیام مصدق را استماع نمود.»
آری به علاوه اعتماد مصدّق به آمریکایی‌ها برای بیرون کردن انگلیسی‎ها و به وجود آمدن کودتای ۲۸مرداد برای براندازی دولت او از طرف آمریکایی‌ها؛ بزرگترین اشتباه مصدق این بود که مردم را منهای اسلام می‌دید.[۱] این شخصیت رفتاری لائیک گونه داشت که حتی به پیام مرجع بزرگ (آیت‎ الله العظمی بروجردی) اعتنا نکرد، بر همین اساس حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در ماجرایی جزایی، قصاص در اسلام (که جبهه ملّی قصاص اسلامی را غیر انسانی اعلام نموده بودند) در ضمن گفتاری فرمود: «او (مصدّق) هم مسلم نبود... اگر باقی مانده بود، سیلی بر اسلام می‌زد».[۲]


[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجة‌السلام فلسفی، ص۱۳۳.
[۲]. صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۵.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#25
اصلـا حجم زیاد مطالبو میبینم نمیتونم بخوندم هنوز هیچیشو نخوندم فقط یه سری جمله های کوتاه خوندم
ایا میشه به اینا استناد کرد؟
من اصلـا اطلاعات دقیقی ندارم درموردش

فقط کمی از نظر تاریخی اطلاعات دارم که چجوری به وجوداومد اونم خیلی کمھــ..
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
#26
(13-11-2015، 14:50)ابراهیم هادی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اما شما به کارت ادامه نده. خدا وکیلی خیلی مخی هر وقت فهمیدی چی میگی و طرف مقابلت چی گفته اظهار نظر کن  Rolleyes  
والسلام





[rtl]بی‌تفاوتی دکتر مصدق در مقابل بهائیت[/rtl]








دکتر مصدق مدّتی نخست ‌وزیر ایران در عصر رژیم پهلوی بود و ملّی‌گرا‌ها او را الگو قرار داده‌اند، و از او به عنوان قهرمان ملّی یاد می‌کنند، در حالی که او هرگز قهرمان ملّی نیست، زیرا اکثریت قاطع مردم این کشور شیعه و مسلمان هستند، ولی مصدّق نه تنها از اسلام حمایت نمی‌کرد، بلکه در مواردی بر ضد اسلام رفتار می‌نمود. او هیچگاه مرجعیّت را قبول نداشت. امام خمینی (رحمة‌ الله علیه) و قیام ۱۵خرداد را (به این خاطر که نشأت گرفته از مذهب بود) تأیید نکرد. در رابطه با بهائیان با اینکه قطعا برای او روشن شده بود که آنها زاییده استعمار شرق و غرب هستند، بی‌تفاوت بود، و به عنوان اینکه آنها بخشی از ملّت ایران هستند از آنها حمایت می‌کرد، در این راستا نظر شما را به فرازی از سخنان حجة‌الاسلام محمدتقی فلسفی جلب می‌کنیم: «در عصر نخست وزیری مصدّق، که عصر مرجعیّت آیت الله العظمی بروجردی نیز بود (حدود سالهای ۱۳۳۱و ۱۳۳۲ شمسی) به امر آیت‌ الله العظمی بروجردی از دفتر مصدّق اجازه ملاقات گرفتم، به خانه‌اش رفتم، روی تخت‌خواب و زیر پتو خوابیده بود، پیام آیت‌الله بروجردی را به او رساندم و گفتم: «شما رئیس دولت ایران هستید، اکنون بهائی‌ها در شهرستان‌ها فعال هستند، و مشکلاتی برای مردم مسلمان ایران ایجاد کرده‌اند، لذا مرتبا نامه‌هایی از سوی مردم به عنوان شکایت، به آیت‌الله بروجردی می‌رسد، ایشان لازم دانستند که شما در این‌ باره اقدام بفرمایید»؛ دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من، به گونه‌ی تمسخرآمیزی قاه قاه با صدای بلند خندید و گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند، همه از یک ملّت ایرانی هستند». این پاسخ برای من بسیار شگفت‌آور بود، زیرا اگر سؤال می‌کرد فرق بین مسلمان و بهایی چیست؟ برایش توضیح می‌دادم، اما با آن خنده تمسخر‌آمیز و موهن، دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند، لذا سکوت کردم، هنگامی که به محضر آیت‌الله العظمی بروجردی رسیدم  و ماجرا را گفتم، او نیز با حالت تحیّر پیام مصدق را استماع نمود.»
آری به علاوه اعتماد مصدّق به آمریکایی‌ها برای بیرون کردن انگلیسی‎ها و به وجود آمدن کودتای ۲۸مرداد برای براندازی دولت او از طرف آمریکایی‌ها؛ بزرگترین اشتباه مصدق این بود که مردم را منهای اسلام می‌دید.[۱] این شخصیت رفتاری لائیک گونه داشت که حتی به پیام مرجع بزرگ (آیت‎ الله العظمی بروجردی) اعتنا نکرد، بر همین اساس حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در ماجرایی جزایی، قصاص در اسلام (که جبهه ملّی قصاص اسلامی را غیر انسانی اعلام نموده بودند) در ضمن گفتاری فرمود: «او (مصدّق) هم مسلم نبود... اگر باقی مانده بود، سیلی بر اسلام می‌زد».[۲]






[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجة‌السلام فلسفی، ص۱۳۳.
[۲]. صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۵.
[/rtl]





هه... همیشه در قلب مردم ایران جا داره...
این متن ها نتنها اعتبارش رو کم نمیکنه بلکه درماندگی دشمنانش رو برای کوبیدنش نشون میده=)))
دیدیم اون هایی که داییه اسلام و مسلمانی داشتن چ ب روز دین مردم اوردن...

تف به خائنین:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3

گروه مشاورین آیت الله کاشانی: ۱- حاج حسین علم ۲- طاهر حاج رضایی (برادر طیب خان) ۳- شعبان بی مخ ۴- حسین مهدی قصاب ۵- طیب ۶- اکبر حاج رضایی ۷- سید اکبر خراط
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3
The music feels better
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 3












پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi
آگهی
#27
[rtl]شواهد فرقه‌سازی کریمخان کرمانی[/rtl]



[rtl] حاج محمد کریمخان کرمانی، اولین سرکرده‌ی سلسله‌ی شیخیه‌ی کرمان و بنیان‌گذار شیخیه‌ی «کریمخانیه» بوده است. در این مقاله سعی داریم به شواهدی مبنی بر فرقه‌سازی کریمخان کرمانی اشاره کنیم و بیان کنیم که کریمخان از همان ابتدا به دنبال ایجاد تفرقه در عالم تشیع و تحصیل قدرت بوده است و چه بسا آثار وی در همین راستا تألیف شده باشند. از جمله‌ی آن موارد می‌توان به این امور اشاره کرد:
اول: چنانچه کریمخان قصد اختلاف‌افکنی در عالم تشیع را نداشته است، پس چرا در زیر عَلَم اسلام و در کنار دیگر علمای امامیه به انتشار علوم اهل بیت (علیهم السلام) نپرداخته است و در صدد بود تحت عنوان «مکتب شیخی» فعالیت داشته باشد؛ حتی بعد از این‌که مرحوم فلسفی از ابراهیمی خواست تا از پیروان خود بخواهند واژه‌ی «شیخی» را دیگر استعمال نکنند، ایشان عملاً نپذیرفتند.[۱]
دوم: اختلافات گسترده‌ای که بین شاگردان رشتی بر سر جانشینی وی و حتی خود کریمخان اتفاق افتاد، شاهد دیگر ما بر این مطلب است. بعد از اینکه سید کاظم رشتی از دنیا رفت، بر سر جانشینی وی در میان شاگردانش اختلاف افتاد و هر کدام در گوشه‌ای به دنبال جانشینی وی و تحصیل قدرت بودند. کریمخان در کرمان این نقش را بر عهده داشت و توانست به خاطر موقعیت ویژه‌ای که داشت [۲] عده‌ای از پیروان شیخیه را به دور خود جمع کند.[۳]
میرزا محمد تنکابنی [۴] در خصوص جانشینی کریمخان می‌نویسد: «چه بسیار تنازع و تشاجر فیما بین تابعین او [سید کاظم رشتی] و تابعین فقهاء پدیدار شد و در میان شاگردان سید کاظم، خلیفه‌ی او، حاجی محمد کریمخان قاجار شد و چه بسیار قتل و نهیب و سب به واسطه‌ی او در ولایت کرمان اتفاق افتاد».[۵]
نه تنها کریمخان بلکه فرزندان وی نیز برای تصرف این جایگاه دچار اختلاف و درگیری شدند. هر چند وی، پسر خود، حاج محمد خان (۱۳۲۴-۱۲۶۳ قمری) را به جانشينی نصب كرد، اما بر سر جانشينی وی، پس از مرگش در سال ۱۲۸۸ هجری قمری از دو جهت، اختلاف روی داد: اولاً: ميان پسرانش، حاج رحيم‌خان، حاج زين العابدين خان و حاج محمدخان، بر سر جانشينی پدر اختلاف افتاد و علاوه بر محمد خان، رحيم خان هم مدعی نيابت پدر بود و طرفدارانی هم پيدا كرد. ثانياً: در ميان پيروانش نیز، كه شايد از موروثی شدن رهبری فرقه ناخرسند بودند، اختلاف شد.[۶]
ميرزا محمد باقر خندق آبادی درچه‌ای، نماینده‌ی حاج محمد کریمخان در همدان، بعد از مرگ وی ادعای جانشینی کریمخان را کرد و رکنیت «محمدخان»، فرزند کریمخان، را قبول نکرد و توانست به کمک میرزا ابوتراب، از مجتهدان شیخیه، در نايين، اصفهان، جندق، بيابانك و همدان پيروانی پیدا کند و سلسلۀ «باقريه» را در همدان تشكيل دهد.[۷]
سوم: یکی از اساتید معاصر، از محضر علامه مصباح درباره‌ی کریمخان پرسش می‌کند. ایشان در پاسخ می‌فرمایند: «اما کریمخان‌کرمانی، کسی است که دکان باز بوده، و به فرقه‌سازی و أنا رجل گفتن در مقابل اکابر علمای عصر پرداخته است».[۸] حاصل اینکه اگر هدف کریمخان حفظ وحدت و انتشار علوم اهل بیت (علیهم السلام) در زیر سایه‌ی عَلَم تشیع بوده است، پس این همه اختلاف، قتل و کشتار بر سر جانشینی و اصرار بر فعالیت تحت مکتب شیخی برای چه بوده است؟
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سوء استفاده شیخیه کرمان از مکاتبه با آیت الله بروجردی
[۲]. از ويژگي‌هاي برجسته‌ي کریمخان در ميان شاگردان سيد كاظم، نزديكي وی به دربار قاجار بوده است؛ زيرا پدر او، حاج ابراهيم خان، مشهور به ظهير الدوله، پسر عمو و داماد فتحعلي شاه و حاكم خراسان و كرمان بوده است. از اين رو محمد كريمخان، با عنايت به اين موقعيت ويژه، توانست براي خود جايگاه محكم‌تري فراهم كند و به تبليغ آن بپردازد. از طرفی کریمخان از دوستداران شيخ احمد احسايي بود و در ترغيب شاه براي ملاقات با شيخ احمد، نقش مهمي داشته است و بعدها که شاگرد رشتی شد، رابطه‌ی نزدیکی با استاد خود داشته است و سه سال در کربلا ماند و اکثر وقت خود را صرف خدمت به وی کرده است.
[۳]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۳۹۵ به بعد.
[۴]. میرزا محمد تنکابنی، صاحب قصص العلماء، از کسانی بوده است که در درس سید کاظم رشتی حضور داشته است.
[۵]. محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص ۵۲.
[۶]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: عزالدین رضانژاد، از شیخی‌گری تا بابی‌گری، قم، نشریه انتظار، شماره ۵، ۱۳۸۱ ه.ش، ص ۳۹۵ به بعد.
[۷]. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامي، مشهد، آستان قدس رضوی بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ۱۳۷۲ ه.ش، ص ۹۸ – ۹۷.
[۸]. علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، قم، انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ه.ش،۱۳۹۲، ص ۱۱۰.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#28
[rtl]پیرامون تصویب‌نامه ایالتی و ولایتی برای روی کار آوردن بهائیان[/rtl]



[rtl] یکی از برنامه‌های استعماری بسیار مرموز رژیم ستمشاهی که با دسیسه آمریکا انجام می‌شد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پست‌های حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس شوند، در استان‌ها و شهرها بتوانند استاندار یا فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته این‌کار عملا چنان که گفتیم در سطح وزراء و مدیران کل در سطح بالا انجام شده بود، ولی کم کم می‌خواستند آنها در سطوح دیگر نیز زمام امور را به دست گیرند، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحه‌ای را تحت عنوان مجلس سنا گذراند، این تصویب‌نامه در اوائل نخست وزیری اسد‌الله‌علم انجام گرفت. ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد، و این سه موضوع عبارت بودند از: اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: برای پذیرش پست‌های بزرگ و حساس دولتی به جای سوگند به قرآن کریم، سوگند به کتاب آسمانی باشد.[۱]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) می‌نویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، فرقه‌ی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرم‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویب‌نامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب‌ آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز می‌کرد تا یهود و نصاری به کتاب‌های آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتاب‌های آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد می‌کنیم. و به جای قید ذکوریت کلمه‌ی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] (رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهره‌ای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت می‌خواست با وارد کردن زنان به صحنه‌های اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را می‌توان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقام‌ها و موقعیت‌ها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمان‌های دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوس‌های شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاه‌های شرکت‌های تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانه‌ها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگراف‌ها، اعلامیه‌ها، و نامه‌ها و سخنرانی‌ها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همه‌ی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳] سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویب‌نامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس‌ سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامه‌های عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
به این ترتیب مراجع تقلید و حضرت امام خمینی و مردم به پیروی از آنها، با هشدارها و اعتراض‌های خود نگذاشتند بهائی‌ها روی کار آیند، و با قیام خود، تصویب نامه‌ای را که از سوی استعمار به نفع آنها طراحی شده بود، از بین بردند و از این فتنه رهایی یافتند. مسلمانان به خصوص ملّت شریف ایران باید با کمال هوشیاری و مراقبت و نگهبانی از انقلاب عظیم اسلامی، متوجه باشند که مبادا به انقلاب آسیب برسد و همان بهائیان و مزدوران استکبار جهانی بار دیگر برای تسلط بر امور طمع کنند. و همواره یاد امام خمینی را گرامی بدارند که با مجاهدت خود، عزّت مسلمانان را حفظ کرد و نگذاشت که مسلمانان غیور ایران تحت سیطره بهائیان و مزدوران دیگر قرار گیرند.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجة‌الاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامه‌ها و اعتراض‌ها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.
[/rtl]

[rtl]تفاوت آرای شیخیه کرمان و آذربایجان[/rtl]



[rtl] فرقه‌ی شیخیه بعد از مرگ سید کاظم رشتی به چند انشعاب تقسیم شد که شیخیه‌ی کرمان و آذربایجان از مهم‌ترین این انشعابات شمرده می‌شوند.[۱] گرچه شیخیه‌ی کرمان و آذربایجان در اعتقادات، خود را پيرو آرای شيخ احمد احسايی و سيد كاظم رشتی می‌دانند، اما در فروع دين و اعمال، با هم اختلاف نظر دارند. در این مقاله سعی داریم به دو فرق از این اختلافات اشاره کنیم.
اول: مهمترین فرق شیخیه‌ی کرمان و آذربایجان در مسأله‌ی اصول دین است. شیخیه‌ی آذربایجان همانند امامیه، اصول دین را پنج چیز می‌دانند: «توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت»؛ اما شیخیه‌ی کرمان آن را چهار چیز می‌دانند: «توحید، نبوت، امامت و رکن رابع».[۲] شیخیه‌ی آذربایجان به شدت با اعتقاد به «رکن رابع» مخالف و قائل است این بدعتی است که شیخیه‌ی کرمان به راه انداخته است و احسایی و رشتی اصول دین را همانند امامیه پنج مسأله می‌دانند،[۳] و ایشان در آثارشان حرفی از رکن رابع به میان نیاورده‌اند.[۴] با این توصیف می‌توان انحراف شیخیه‌ی کرمان را نسبت به شیخیه‌ی آذربایجان بیشتر دانست؛ چرا که اعتقاد به رکن رابع بعدها منجر به ادعای بابیت و ایجاد فرقه‌ی بابیت و بهائیت گردید.[۵]
دوم: از آنجا که شیخیه‌ی کرمان پیرو مسلک اخباری‌گری هستند، لذا به تقلید از مراجع اعتقادی ندارند و به شدت آن را نهی و در آثارشان با آن مخالفت کرده‌اند،[۶] اما شيخيۀ آذربايجان، به اجتهاد و تقليد معتقدند و از مراجع تقليد خودشان پيروی می‌كنند. بر خلاف امامیه که معتقد است هر فرد مسلمان موظف است در عصر غیبت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از مجتهد جامع الشرایط در فروع دین تقلید کند و دلیل عقلی این مطلب هم رجوع به اهل خُبره است که در هر امری باید به اهل آن مراجعه کرد.
حاصل اینکه احسایی با ایجاد یک مکتب و جریان فکری منحرف، زمینه‌ی تفرقه‌ی بیشتر را در عالم تشیع ایجاد کرد و سرانجام آتش آن، دامن مکتب خودش را هم فرا گرفت و خود شیخیه به انشعابات متعدد تقسیم شد و اختلافات فراوانی بین آنها به وجود آمد؛ به گونه‌ای که همدیگر را گمراه قلمداد می‌کنند. شیخیه‌ی کرمان و آذربایجان که از مهم‌ترین این انشعابات به حساب می‌آیند، دچار چنین آشوبی شده‌اند. آیا وقت آن نرسیده است که پیروان آن با کمی تأمل به سرانجام خویش فکر کنند و مسیر خود را از ایشان جدا کنند؟
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرقه‌های شیخیه
[۲]. ر.ک به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرقه‌های شیخیه
[۳]. میرزا موسی اسکویی حائری، احقاق الحق، مترجم محمد عیدی خسروشاهی، تهران، انتشاراتی روشن ضمیر، ۱۳۸۵ ه.ش، ص ۲۲۳-۱۶۷؛ حقایق شیعیان، ص ۴۷-۷.
[۴]. باید گفت: هرچند که احسایی و رشتی به صراحت به مسأله‌ی رکن رابع نپرداختند، اما در آثارشان به طور کنایه خود را رکن رابع دانسته‌اند. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ادعای بابیت در کلام احسایی
[۵]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شیخیه زمینه ساز بابیه  و مقاله‌ی:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رکن رابع در نظر شیخیه
[۶]. ابوالقاسم ابراهیمی، رساله‌ی اجتهاد و تقليد، ص ۷ به بعد؛ جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مشرب اخباری‌گری شیخیه
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#29
[rtl]پاسخ به یک شبهه بهائیان، در نفی خاتمیت پیامبر اسلام[/rtl]



[rtl] سران فرقه ضاله بهائیت همواره برای توجیه ادعاهای کذب خود از جمله ادعای نبوت سران خویش دست به مغالطه می‌زنند و در بعض مواقع برای اثبات چرندیات خود به آیات مبارک قرآن تمسک می‌کنند و آیات مبارک را از معانی اصلی خود دور کنند و بر طبق میل خویش تأویل و تفسیر کنند تا دستاویزی برای به اصطلاح حقانیتشان باشد. از جمله موارد مغالطات و استدلال‌ها در کتاب مصباح الهدایة در ضمن شرح حال یکی از مبلغین بهائی، به نام شیخ محمّد ناطق اردستانی اصفهانی (متوفی ۱۳۵۵قمری در طهران) از قول خود او نقل می‌کند: «اما شبهه ثانی (خاتمیت) باقی بود تا روزی در ضمن تحقیقات مراجعه به قرآن مجید با این آیه تصادف کردم (و لو شئنا لبعثنا من کل قریة من نذیر)؛ معلوم می‌شود جناب ناطق چون با این آیه سوره فرقان تصادم می‌کند، شبهه خاتمیت او رفع شده و برای بعثت انبیاء (جدید) مانعی نمی‌بیند».[۱] حال به جواب به این شبهه می‌پردازیم:
اول: جناب ناطق آیه را تحریف می‌کند؛ اصل آیه این است: «وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا في‏ کُلِّ قَرْيَةٍ نَذيراً»[۲] و کاملا واضح است در کلام عربی تغییر کلمه‌ای بعضا می‌تواند معنای جمله را وارونه کند. دوم: جناب ناطق از معنای کلمه‌ی (لو) غافل شده، که به قول علمای ادب و لغت مربوط به زمان گذشته بوده و در قضایایی که محقق نشده است استعمال می‌شود.[۳] مانند آیه شریفه «لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا...؛ اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان دیگری بود، فاسد می‌شدند و نظام جهان به هم می‌خورد».[۴] از اینکه غیر از الله خدای دیگری وجود ندارد، به وسیله این آیه معنای (لو) کاملا روشن می‌شود. ثالثا: اگر بپذیریم معنای آیه شریفه مربوط به آینده بوده و چنین باشد «اگر بخواهیم در هر سرزمینی پیامبری برای اهالی آنجا مبعوث می‌کنیم» باز مدعی و مقصود جناب ناطق حاصل نخواهد شد زیرا صرف توانستن دلالت بر وقوع و تحقق نمی‌کند؛ مثلا در همین سوره فرقان خداوند می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا؛ آيا نديده‏‌ای كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟ و اگر می‌خواست، آن را ساكن قرار مى‏‌داد، آن گاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم».[۵] آیا نسبت به این آیه می‌توانیم بگوییم که سایه آفتاب ثابت و ساکن است؟ بنابراین نتیجه می‌گیریم صرف توانستن و قدرت بر کاری ملازمه‌ای با انجام توسط شخص قادر نخواهد داشت. چهارم: اگر مضمون این آیه شریفه محقق شده باشد، لازم است در هر قریه و آبادی پیامبری مبعوث گردد، پس خوب بود جناب ناطق از پیامبر قریه خود پیروی کرده و او را ترویج می‌نمود، نه پیغمبری از شیراز و مازندران را، آنهم پیغمبرانی که هیچ گونه جنبه انذار نداشتند. پنجم: خود این آیه شریفه دلالت بر نفی بعثت انبیای دیگر می‌کند، زیرا در آیه بعد، خداوند متعال می‌فرماید: «فَلاَ تُطِعِ‌ الْکَافِرِينَ‌ وَ جَاهِدْهُمْ‌ بِهِ‌ جِهَاداً کَبِيراً؛ بنابراین، از کافران (مخالفین) اطاعت مکن، و به وسیله آن (قرآن‌) با آنان جهاد بزرگی بنما».[۶] ششم: اگر این آیه را (آیه مورد استدلال جناب ناطق) به آیه اول سوره فرقان ضمیمه کنیم مقصود را می‌فهمیم. «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا؛ بزرگ (و خجسته) است كسى كه بر بنده خود فرقان (كتاب جداسازنده حق از باطل) را نازل فرمود تا براى جهانيان هشداردهنده‏‌اى باشد».[۷] با توجه در معنای فرقان، یعنی جدا کننده حق از باطل، روشن می‌شود که دین مبین اسلام و کتاب مقدس قرآن معیار جدایی حق از باطل است و ادعاهای اشخاص دیگر در قابل آن بی‌معنی است. هفتم: خداوند در سوره بقره می‌فرماید: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ هيچ آيه‌ای را منسوخ يا ترک نمی‌کنيم، مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را می‌آوريم، آيا نمی‌دانی که خدا بر هر کاری تواناست».[۸] پس اگر به عقیده بهائیت (که خاتمیت را در پیغمبر اسلام نمی‌دانند) ملتزم شویم می‌بایست بنابراین آیه، کتابی که بعد از قرآن بعنوان کتاب آسمانی و هدایت بشر نازل می‌شود، می‌بایست از هر جهت بهتر، جامع‌تر و مفیدتر از قرآن باشد، (بلکه هر عقل سلیم این موضوع را می‌پذیرد) و ما اگر دین مقدس اسلام، قرآن مجید، احکام و آداب اسلامی را با کتاب سرتاپا غلط (لفظی، ادبی و معنوی) بیان و اقدس و مطالب و احکام مسخره آمیز و درهم و خنده‌آور آنها مقایسه کنیم؛ پاینده و همیشگی بودن دین اسلام ثابت خواهد شد.
با از بین رفتن پایه و اساس این شبهه، معلوم می‌شود که سخنان سران بهائی تا چه اندازه بی‌اساس است و سایر شبهات آنان به واسطه تأملی ساده از بین خواهد رفت. البته این نکته را باید متذکر شد که استدلال ما به آیات قرآن در این مختصر، به از این جهت است که بهائیان کتاب قرآن را کتاب الهی و دین اسلام را دین قبل از خود می‌دانند پس همانطور که برای اثبات حقانیت خود به قرآن تمسک و مغالطه می‌کنند و معانی آن را دستخوش تغییر قرار می‌دهند، علیه ایشان نیز می‌توان از آیات قرآن استفاده کرد.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. مصباح هدایت، محمود کاشی ج۳، ص ۴۰۷.
[۲].. قرآن کریم، فرقان/۵۱.
[۳]. کتاب مغنی الأدیب، بخش (لو).
[۴]. قرآن کریم، انبیاء/۲۲.
[۵]. قرآن کریم، فرقان/۴۵.
[۶]. قرآن کریم، فرقان/۵۲.
[۷]. قرآن کریم، فرقان/۱.
[۸]. قرآن کریم، بقره/۱۰۶.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#30
[rtl]تبعیض و تحقیر ایرانیان توسط سران بهائی[/rtl]



[rtl]از موارد تناقضات گفتاری و رفتاری در بین سران بهائی مسأله وحدت عالم انسانی و تساوی تمام بشر می‌باشد؛ عبدالبهاء در این‌باره می‌گوید: «...همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار... بیگانگان را مانند آشنا معامله کنید و اغنیا را مثابه یار نوازش کنید...».[۱] مسأله تبعیض و توهین سران بهائی بر عده‌ای کثیری از انسان‌ها، حتی یاران و نزدیکان خودشان نیز پوشیده نیست[۲] و عملا رهبران بهائی شعارهای تساوی خود را در عمل نقض کرده‌اند تا جایی که اینگونه امور و تبعیضات نژادی، در روی‌گردانی مبلّغان بزرگی از بهائیت نظیر جناب صبحی بی‌تأثیر نبوده است. صبحی، مبلّغ بزرگ بهائیت درباره تحقیر ایرانیان توسط عبدالبهاء چنین می‌نویسد: «آنچه در آنجا مرا دلتنگ می‌کرد چند چیز بود که تاب بردباری آن را نداشتم: یکی آنکه میان بهائیان فرنگی با ایرانی جدایی می‌گذاشتند، به فرنگی‌ها بیشتر ارزش می‌دادند تا به ایرانی‌‌ها و مردم خاور: نخست آنکه مهمانخانه‌ی اینها از آنها جدا بود و ابزار زندگی اینها آراسته و نیکوتر بود. ایرانی‌ها هرچند تن، در توی یک اتاق بودند و بر روی زمین می‌خوابیدند، ولی فرنگی‌ها در هر اتاقی بیش از یکی دو نفر نبودند و تخت‌خواب‌های خوب فنری داشتند و ابزار آسایش و خوراکشان بهتر بود. پیوسته عبدالبهاء شام و ناهار را با فرنگی‌ها می‌خورد، به عکس در مهمانخانه‌ی ایرانی‌ها یکبار هم اینکار را نکرد. دوم آنکه زن‌های اندرون، دختران و خویشاوندان عبدالبهاء از ایرانی‌ها رو می‌گرفتند و دیده نشد که برای نمونه دست‌کم یکبار خواهر یا زن عبدالبهاء که هر دو پیر بودند از یک پیرمرد بهائی که سرافرازی خود را در بندگی به آنها می‌دانست، در هنگام برخورد پاسخ درودش را بدهند تا چه رسد که دلجویی کنند؛ اما با فرنگی‌ها اینگونه نبودند، با آنکه دلبستگی یک بهائی ایرانی که در این راه جانبازی‌ها کرده است، از فرنگی‌ها بیشتر و بالاتر بود. سوم: آنکه در نوشته‌های خود، گاهی که می‌خواستند مردم را به کیش بهائی بخوانند، درباره‌ی ایرانی‌ها سخنان ناشایست می‌گفتند که اینها مردمی بودند مانند «جانوران درّنده، خونریز و بدستیز، دور از آموزش و پرورش، در هوس‌های ناهنجار فرورفته، زشت‌کار و بدکار». این دین آنها را به راه راست راهبر شد و به آنها دانش نشان داد تا از خوی جانوری دست کشیدند و اندک اندک به راه مردمی آمدند... و چنان در گفتن این سخنان تردست بودند که هرکس از مردم بیگانه که با سخنان آنها آشنا بود، ایرانی‌ها را پست ترین مردم جهان می‌دانست».[۳] این روش تحقیرآمیز توسط جانشین عبدالبهاء هم ادامه داشت. شوقی هم در مکاتبات خود، ایرانیان را مورد اهانت قرار می‌داد و مثلاً درباره‌ی آنها می‌گوید: «افراد ملّت ایران که به قساوتی محیرالعقول و شقاوتی مبین به تنفیذ احکام ولاة امور و رؤسای شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافی مرتکب گشتند که به شهادت قلم میثاق در هیچ تاریخی از قرون اولی و اعصار وسطی از ستمکارترین اشقیا حتی برابره‌ی‌ آفریقا شنیده نشد، به جزای اعمالشان رسیدند و در سنین متوالیه آسایش و برکت از آن (ملّت متعصب جاهل ستمکار بالمره) مقطوع گشت و آفات گوناگون از قحطی و وبا و بلیات آخر، وضیع و شریف احاطه نمود و ید منتقم قهّار چندین هزار نفس را به باد فنا داد».[۴]
گذشته از این تبعیض و تحقیر ایرانیان، اشاره به گونه‌های دیگری نیز از تبعیض و تحقیر در رفتار و کردار رؤسای این فرقه، به کرّات در خاطرات صبحی دیده می‌شود و آن نادیده گرفتن خطاها، جنایات و کردارهای ناپسند مبلغان  و پیروان مطیع بود. تنها از عیوب آنها چشم می‌پوشیدند حتی از بدگویی نسبت به آنها هم ممانعت می‌کردند. این رفتار را در مورد منتسبین و بستگان عبدالبهاء می‌توان دید.[۵]
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. عباس افندی، مکاتیب، ج۳، ص۶۷.
[۲]. بدلیل زیادی مستندات فقط به تعداد محدودی شما را رجوع می‌دهیم. حسینعلی‌نوری، بدیع، ص۲۱۳. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج۴، ص۳۵۵.حسینعلی نوری، بدیع، ص۱۱۰. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج۵، ذیل حروف ک-ی. همان، ج۴، ص۲۸۶ و...
[۳]. فضل‌الله صبحی مهتدی، پیام پدر، ص۱۶۶،۱۶۷.
[۴]. همان، ص۲۱۴.
[۵]. خاطرات صبحی، ص ۱۱۶-۱۱۷-۲۳۶-۲۳۸.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عاشورا و تاسوعا چیست؟
  دلیل ملقب شدن امام هشتم، علی ابن موسی، به رضا چیست؟
  فشار قبر چیست؟؟؟
  نام دو فرشته نگهبان انسان چیست؟
  عاقبت کسی که خودکشی می کند چیست؟
  علت مخفی بودن شب قدر چیست؟
  فرق صحت یک عمل با قبولي عمل در چیست و ملاک آن کدام است ؟
  علت مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟
  علت احیای ایام فاطمیه چیست؟
  طریقه و آداب توسل به اهل بیت علیهم السلام چیست؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان