امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان'

#11
[rtl]آیا صلح عمومی از ابتکارات حسینعلی‌ نوری (بهاء الله) است؟[/rtl]



[rtl] یکی از تعالیم دوازده‌گانه فرقه بهائیت (که اعتقاد دارند تمام این تعالیم بدیع است)، صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی است. در این زمینه عبدالبهاء می‌گوید: «از جمله تعالیم اعلان صلح عمومی بود، کسانی که پیروی کردند از هر ملت و از هر دین و مذهب در نهایت محبت اجتماع نمودند».[۱] این اصل اعتقادی بهائیان دارای ظاهری مترقی می‌باشد. در اینجا ذکر این نکته لازم است که در اموری که جنبه ترقی دارد بهائیان فقط به ظاهر آن اکتفا نمودند، و از لحاظ عمق ارزشی و مفهومی هیچ‌گونه ارزشی برای معتقدات آنها نمی‌توان قائل شد، مثلاً در مسئله صلح عمومی بسیار از مزایای صلح کل سخن گفته و پی‌درپی می‌گویند: «ما طالب صلح کل هستیم.»[۲] و با تفاخر اعلام می‌کنند که: «صلح عمومی از تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده است».[۳] در صورتی که اگر به نوشته‌های آنان رجوع کنیم هیچ‌نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی‌دهند و هرگز معترض این نکته نمی‌شوند که، اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ چه می‌شود که هر چند سال یکبار جنگ‌های خونینی برقرار می‌شود و بشریت مدعی جامعه حقوق مدنی همچون حیوانات به جان یکدیگر می‌افتند و یکدیگر را می‌درند؟. بهائیان بدون توجه به ریشه نزاع‌ها و جنگ‌ها ادعا می‌کنند که تنها اصول دین بهائیت است که می‌تواند این صلح را برقرار کند و چنین می‌نویسند: «این قضیه صلح ملل را حضرت بهاءالله شصت سال پیش در ایران تأسیس نموده و در این مدت، در این خصوص لوایح و الواح بسیار در ایران نشر نمود و در سایر جهات نیز انتشار داد، تا آنکه در کتاب اقدس که قریب پنجاه سال پیش نازل شده، صلح عمومی را تصریح فرمود، در ایران ملل متنوعه موجود، مسلمان، مسیحی، یهود، زرتشتی و مذاهب متعدد دیگر موجود، به قوت تعالیم بهاءالله چنان تألیف و محبت حاصل گردیده که حال مانند برادر و یا پدر و پسر و یا مادر و دختر با یکدیگر متحد و متفق و آمیزش نمایند، و چون در محفلی اجتماع کنند، اگر در شخصی وارد گردد، از شدت الفت و محبت آنان حیران ماند و ابداً اختلاف و جدایی نبیند».[۴]
اکنون خوب است ببینیم که بهائیان چه راهی برای به دست آوردن چنین صلحی پیشنهاد می‌کنند. در رساله صلح عمومی از قول بهاءالله می‌نویسند: «سلاطین آفاق وفقهم الله باید به این امر تمسک فرمایند؛ آنها مشارق قدرت و مطالع اقتدار الهی‌اند».[۵] و نیز می‌گوید«باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتحاد و اتفاق را جاری فرمایند و از سلاح به اصلاح توجه کنند، و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد، سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند، در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نیست الا علی المقدور لحفظ بلادهم و اگر به این خیر اعظم فائز شوند اهل مملکت کل به راحت و مسرت به امور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود».[۶] و همچنین عبدالبهاء نوشته است: «بلی تمدن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افروزد، که چند ملوک بزرگوار بلند همت چون آفتاب درخشنده عالم غیرت و حمیت به جهت خیر و سعادت عموم بشر، به عزی ثابت و رأیی راسخ، قدم پیشه نهاده، مسأله‌ی صلح عمومی را در میدان مشورت گذراند و... یک معاهده‌ی قویه و میثاق و شروط محکمه ثابته تأسیس نمایند و اعلان نمود، و مؤکد فرمایند این امر اتم و اقوم  را کل سکان ارض مقدس شمرده، جمیع قوای عالم متوجه به ثبوت این عهد اعظم باشند.[۷]
با مختصر توجهی به جملات فوق، معلوم می‌گردد که چنین پیشنهادی تا چه اندازه از اصول دموکراسی دور است. در اینجا عبدالبهاء تنها ملوک را قدرت اجتماعی تصور کرده و برای ملت‌ها که تنها حامی حقیقی صلح‌اند، ارزشی قائل نشده است و به علاوه این پیشنهاد نیز، چنان که بر همه مسلم است، به هیچ‌وجه علمی نبوده و درصورت عملی شدن، در حداعلی چیزی شبیه به جامعه‌ی ملل گذشته خواهد بود که عملاً آزمایش خود را داد و از بین رفت. بعلاوه به آسانی می‌توان درک کرد که اصالت این پیشنهاد نیز از خود آئین بهائی نیست و چنان که ادعا می‌کنند بدیع نبوده. کشف اصل منشأ آن نیز اشکالی ندارد، زیرا تبلیغات صلح‌آمیزــ چه از جهت افکار سوسیالیستی برای بیدار ساختن مردم و چه از طرف دولت‌ها به منظور فریب دادن آنها، در هرحال فکری بوده است که از قرن نوزدهم رواج کافی داشته و اتخاذ آن در مشرق‌زمین لااقل هم زمان با پیدایش آئین بهائی از طرف سید جمال‌الدین اسدآبادی، به عنوان اتحاد اسلام و تأسیس سازمان اتحادی برای حکومت‌های اسلامی، صورت گرفته است.[۸] در پایان بهائیان باید به این سؤال پاسخ دهند که سران خویش که مکررا دم از صلح می‌زدند چگونه نتوانستند آن را بین خود اجرا کنند، چگونه می‌خواهند اختلافات بین حسینعلی‌بهاء و صبح ازل را توجیه کنند، چگونه می‌شود کسی دم از صلح بزند اما نتواند بین خود و برادرش اصلاح برقرار کند.در بررسی دوره پس از حسینعلی (بهاءالله)، می‌بینیم که بین فرزندانش (عباس افندی، محمدعلی) برای به دست آوردن ریاست، درگیری و نزاع رخ داده و آنها به یکدیگر فحاشی و تهمت‌های ناروا نسبت داده‌اند و یکدیگر را به حیوانات تشبیه کرده‌اند. آیا نباید سران (به اصطلاح) دین بهائیت الگو برای اعمال این صلح باشند؟ اگر قرار باشند از چنین کسانی الگو گرفت آیا صلح عمومی محقق می‌شود؟
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. مکاتیب، ج۳ ص۱۰۲، مکاتیب، چاپ در مصر سنه محروسه، ۱۹۲۱.
[۲]. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کلیک کنید... 
[۳]. رساله صلح عمومی.
[۴]. عبدالبهاء، نقل از رساله صلح عمومی ص۱۲۰.
[۵].رساله صلح عمومی ص۱۴.
[۶].حسینعلی نوری (لوح شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به نجفی) ص۲۳-۲۴، مؤسسه معارف بهائی کانادا، ت: ۲۰۰۱ میلادی.
[۷]. رساله مدنیه عبدالبهاء.
[۸]. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کلیک کنید...
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
آگهی
#12
[rtl]شخصیت عباس افندی[/rtl]





[rtl] عباس‌افندی فرزند حسینعلی‌بهاء مرد شماره سوم در فرقه بهائی‌گری است؛ او در زیرکی و سیاست و بافندگی‌های مرموزانه در نوسازی بهائی‌گری بی‌نظیر بوده است؛ وی درسال ۱۲۶۰ هجری در تهران متولد شد. عباس‌افندی که او را عبدالبهاء و مرکز میثاق و غصن اعظم می‌نامند، چنان که از نوشته‌هایش (مقاله شخصی سیاح و مفاوضات و الواح مختلفه) استفاده می‌شود در تحصیل علوم گوناگون ادبی و عقلی زحمات زیادی را متحمل شده است. وی که هشت‌سال و اندی در تهران، و دوازده‌سال در بغداد، و پنج‌سال در ادرنه، و بقیه عمر را در عکّا و حیفا به‌ سر برد، تمام رموز اغفال اغنام‌الله (گوسفندان خدا) را یاد گرفت و در میان این کشمکش‌ها و تبعیدها، تجربه‌ها آموخت، و به رموز و ترفندهای نفوذ در دیگران آگاه گردید. او به مراتب از پدرش حرفه‌ای‌تر بود، بلکه به گفته‌های پدر سر توجیه‌هات و صورتی داد، و با توجیهات مضحک به ایرادهایی که از طرف پیروان باب و صبح ازل و دیگران می‌شد جواب می‌داد، بهائیان عباس افندی را در همه‌ی شئون، آیتی از آیات خدا دانسته، و او را در میان هیولایی از افسانه‌ها و دروغ‌ها قرار داده‌اند. وی طبق وصیت پدر به عنوان جانشین حسینعلی‌بهاء تعیین شد، و مطابق این وصیت نامه بعد از او، می‌بایست برادرش محمدعلی (غصن‌اکبر) جانشین پدر گردد[۱] ولی پس از فوت حسینعلی بین این دو برادر (عباس‌افندی و محمدعلی) برسر ریاست کشمکش سختی در گرفت، که از کشمکش حسینعلی و برادرش میرزایحیی سخت‌تر بود، و هرکدام پیروانی پیدا کردند و بازار فحش و ناسزا و جنگ‌وستیز بین آنها رواج یافت. عباس‌افندی پیروان خود را میثاقی (وفادار) نامید زیرا آنها را نسبت به خودش (مرکز میثاق) وفادار یافت و پیروان میرزامحمدعلی را به عنوان «ناقضین» یعنی شکننده وصیت پدر معرفی کرد. سرانجام عباس افندی هم تلافی کرد و برخلاف وصیت پدرش که می‌بایست بعد از خودش برادرش محمدعلی جانشین شود، دخترزاده‌اش شوقی‌افندی را جانشین خود ساخت.[۲] عباس‌افندی که از راه‌های مختلفی در راه تبلیغ بهائی‌گری تلاش می‌کرد، پا را فراتر گذاشت، مبلغینی را به آمریکا فرستاد و سرانجام خودش نیز سفری به آمریکا کرد، گرچه در این مسافرت به نتیجه کامل و دلخواه نرسید، اما لانه فساد و جاسوسی را در آن سامان راه انداخت که اثرش بعدها آشکار گشت، بهائیان می‌گویند: او در این مسافرت‌ها نزدیک هفتاد نفر را بهائی کرد. او به استعمار غرب دست داده بود، و در راه فعالیت خود بطور مرموزی از ناحیه‌ی استعمارگران یاری می‌شد. او سه کتاب به نام‌های (مقاله شخصی سیاح -که در تاریخ باب و بهاء نوشته شده و مؤلف آن یک سیاح گمنام معرفی شده است- و کتاب مفاوضات -که به نظر بهائیان این کتاب پس از فرائد گلپایگانی علمی‌ترین کتاب بهائیان است - و كتاب الواح و مکاتیب و نامه‌هایی که او به اشخاص مختلف نوشته و بهائیان آن‌ها را جمع‌آوری کرده و به نام مکاتیب به چاپ رسانده‌اند) سرانجام در ۷۵ سالگی که بیشتر عمرش را در عکّا و حیفا به‌سر می‌برد در تاریخ ۲۷ ربیع‌الاول ۱۳۴۰ هجری قمری از دنیا رفت.[۳] از کتب بهائیان استفاده می‌شود که عباس‌افندی تا آخرین روز عمر، به مسجد مسلمانان می‌رفته و در نماز جماعت آنان شرکت می‌کرده است.[۴] که این مطلب بسیار جای تأمل دارد...
اگر میرزاعباس با پدرش میرزا حسینعلی و همچنین با علی‌محمد باب مقایسه شود، آنگاه دانسته می‌شود اینان تا چه اندازه با هم تفاوت داشته‌اند، مثلا در نوشته‌های این مرد با همه اغلاط ادبی، املائی، تاریخی، علمی و غیره که دارد از آن مهمل بافی‌ها که نوشته‌های باب و حسینعلی پر از آنهاست، هیچ اثری نیست، و همچنین از پرداخت به حساب ابجد و استدلال به آن. بلکه تا توانسته این مذهب نوظهور را از این جهات مسخره و زننده منسلخ کرده که از این جهت جنبه‌ی اخلاقی و اجتماعی به وی داده است. بالاتر از این‌ها او تا توانسته کوشیده است با انکار کردن حقایق و جعل و نشر مشتی دروغ به نام جریان‌های تاریخی، لکه‌های ننگین و رسوايی و نقاط ضعف را از دامن بابیت و بهائیت بزداید و واقعیت را در انظار به‌کلی دگرگون سازد. گرچه او نتوانست حوادث تاریخی را به کلی عوض کرده و حقایق را از انظار پنهان دارد ولی درمیان بهائیان چشم و گوش بسته که نوشته‌های او را وحی منزل می‌پنداشتند به هدف خود رسید و حقایق را از نظر آن‌ها پنهان ساخت. ما به خوبی دریافتیم چنان که هر بیننده‌ای در می‌یابد، اگر تدبیر، پشتکار، هوشیاری و اقدامات و فعالیت‌های شبانه روزی و بند و بست‌های سیاسی میرزا عباس نبود؛ چندی نمی‌گذشت بساط بت‌پرستی مدرن قرن بیستم، با افتضاح و رسوایی جمع و بساطش برچیده می‌شد. او بود که با دست و دلبازی‌ها و بند و بست‌های سیاسی و نیرنگ‌های رنگارنگ نگذاشت زحمت‌های چندین ساله پدرش به هدر برود و تا حد زیادی سرو سامانی به مکتب خود بخشید.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. ادعیه حضرت محبوب، حسینعلی‌نوری ص۴۱۸، دارالنشر بهائیت در برزیل ۱۹۹۲.
[۲]. شوقی‌افندی، پسر ضیائیه دختر بزرگ عبدالبهاء بود.
[۳]. شرح مفصل تاریخ عباس‌افندی، جلد۲ ص ۱۶ و جمال ابهی ص۱۴۷-۱۷۴.
[۴]. رحیق مختوم (جلد ۲ ص ۷۶۷) و کواکب‌الدّریه (ج ۲ ص۲۰۰)
[/rtl]

[rtl]ادّعای خدایی و خدا آفرینی حسینعلی نوری[/rtl]



[rtl]ادیان آسمانی و توحیدی همگی دارای سه اصل مشترک می‌باشند که اولین آن اعتقاد به خدای یکتا می‌باشد؛ ادیان آسمانی و شرایع الهی در اساس و اصول با هم تفاوتی ندارند. اصول و معارفی که بر حضرت آدم (علیه السلام) وحی شده، با آنچه بر پیامبرخاتم (صلی الله علیه و آله) نازل گردیده، بر یک اساس و با یک هدف بوده است. پیروان فرقه خود ساخته بهائیت نیز خود را خداپرست دانسته و مدعی هستند که بهاءالله خدا نیست و بنده‌ای از بندگان خدا می‌باشد، به علاوه این، به مقام مظهریت الهی نیز رسیده است. اما ما با بررسی سخنان بهاءالله و بزرگان بهائی به مطلبی غیر از این برمی‌خوریم و متوجه می‌شویم آنچه که در واقع موجود است با آنچه که بهائیان مبنی بر یکتا‌يی خداوند معتقداند، زمین تا آسمان فرق می‌کند. سران این فرقه که پیروانشان را اغنام‌الله (گوسفندان خدا) نامیدند در بیانات و نوشته‌های ایشان مکررا خود را همان خدای یکتا معرفی کرده‌اند؛ مطلبی بس مفتضح که حتي كودكان با شنیدن آن‌ها به سخره‌شان می‌گیرند؛ مگر با عقل جور در می‌آید کسی که خود مثل تمامی بندگان می‌خورد، می‌آشامد، راه می‌رود، محتاج است، به زندان می‌رود و توان خلاصی از آن را ندارد، خدا باشد؟! البته مبلغان بهائی توجیه می‌کنند که این سخنان و ادعاها، همچون شطح‌گویی عرفا می‌باشد که این توجیه همانند (تشبث غریق بکل حشیش است) و هیچ منبع علمی ندارد و هیچکدام یک از عرفا تا به حال چنین ادعاهای (خدایی) گزافه‌ای نکرده‌اند.
ادعاهای خدایی حسینعلی‌بهاء، در کتاب‌هایش و کتاب‌های بهائیان از حد شماره خارج است که ما به چند نمونه بسنده می‌کنیم: مورد اول: حسینعلی در کتاب مبین می‌گوید: «إسمع ما‌یوحی من شطر البلاء علی بقعه المحنه و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا أنا المسجون‌الفرید.[۱] بشنو آنچه از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاری از سینه قضا وحی می‌شود که نیست خدایی جز من زندانی تنها». مورد دوم: در همین کتاب نیز چنین می‌گوید: «إن الّذی خلق العالم لنفسه منعوه أن ینظر الی احد من احبائه إن هذا إلا ظلم مبین.[۲] آن خدایی (حسینعلی) که جهان را برای خودش خلق کرده، او را منع می‌کنند که به یکی از دوستانش بنگرد، این ظلم آشکاری است». مورد سوم: در کتاب بدیع می‌گوید: «إنه یقول حینئذ أنّنی آنا الله إلّا أنا کما قال النقطه من قبل و بعینه یقول من یأتی من بعد.[۳] او (حسینعلی) در این زمان می‌گوید: من همان خدایم و خدایی جز من نیست، چنان که نقطه (علی‌محمد باب) نیز از پیش می‌گفت، و کسی که بعد از این می‌آید بعینه همین را خواهد گفت». مورد چهارم: حسینعلی در کتاب مبین می‌گوید: «قل یری فی هیکلی إلا هیکل الله، و لا فی جمالی إلّا جمال الله، ولا فی کینونتی إلّا ذاته و لا فی حرکتی إلّا حرکته، و لا فی سکونی إلّا سکونه، ولا فی قلمی إلّا قلمه، العزیز المحمود؛[۴] بگو در هیکل من دیده نمی‌شود مگر هیکل خدا، و در جمالم دیده نمی‌شود مگر جمال خدا، و در کینونت ساختار و ذاتم دیده نمی‌شود مگر کینونت و ذات خدا، و در حرکت و سکونم دیده نمی‌شود مگر حرکت و سکون خدا، و در قلمم دیده نمی‌شود مگر قلم خدا که غالب و پسندیده است».
ادّعای خدا‌آفرینی بهاء: حسینعلی‌بهاء به همین منوال ادعای خدایی می‌کرد و بی‌شرمی را به حد اعلی می‌رساند، تا اینکه یکی از شاگردان (نبیل‌زرندی) رتبه خدایی را برای او نپسندید، و او را به مقام بالاتری راهنمایی کرد. در کتاب هشت بهشت شعری آمده (که ظاهرا از نبیل‌زرندی) خطاب به حسینعلی سبب شد که میرزا‌ بهاء پا را از رتبه خدایی فراتر نهد و مدعی خداسازی شود شعر از این قرار است: «خلق گوید خدایی، من اندر عجب آیم / پرده برداشته مپسند به خود ننگ خدایی».[۵] لذا عباس افندی در مکاتیب خود گوید: «حسینعلی بهاء ادعای خداآفرینی کرد و در قصیده و رقائیه گفت: کل الالوه من رشح امری تألّهت / و کل الربوب من طفح حکمی تربّبت» (یعنی همه خدایان از رشحات (و آثار) فرمانم به خدایی رسیدند و همه پروردگاران از لبریزی حکم من پروردگار گشتند.)[۶] با صرف نظر از این ادعای وی متوجه این نکته می‌شویم که وی قائل به وجود چندین خدا بوده است و بنابراین اقرار وی، بهائیت به هیچ‌وجه آئین یکتاپرستی نمی‌باشد. نکته دیگری که تذکرش لازم است اینکه، بعضی (چون میرزا ابوالفضل گلپایگانی) خواسته‌اند کلمه ربّ را به معانی دیگری غیر از خدا تأویل و توجیه کنند، پاسخ آنها روشن است و آن اینکه اولا ربّ و رتبه ربوبیّت در عرف نخست به همان خدا اطلاق می‌شود و ثانیا حتی اگر این مدعا را بپذیریم آیا لفظ (إله و الله) را می‌توان توجیه کرد، با توجه به اینکه حسینعلی بهاء در ادعاهای خود در بسیاری از موارد خود را (إله و الله) معرفی می‌کند؟! کلام خود را با جمله عباس افندی به پایان می‌رسانیم و نتیجه گیری را واگذار می‌کنیم به اشخاص حقیقت طلب؛: «چه که اظهار الوهیّت و ربوبیّت، بسیاری نموده‌اند، حضرت قدوس روحی‌له الفداء یک کتاب در تفسیر صمد نازل فرمودند که از عنوان کتاب تا نهایتش (إنّی أنا الله)(من همان خدا هستم) را در قریه بدشت (نزدیک شاهرود) تا عنان آسمان به اعلی النّداء بلند نموده و همچنین بعض احباء در بدشت».[۷]
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. کتاب مبین، حسینعلی‌نوری ص۲۸۶.
[۲]. کتاب مبین، حسینعلی‌نوری ص۲۹۲، همچنین در ص۸۰ خطاب به ملکه لندن کرده و خود را خدا معرفی می‌کند.
[۳]. کتاب بدیع، ص۱۵.
[۴]. کتاب مبین ص۲۱.
[۵]. تألیف ادوارد براون یا شیخ احمد روحی و یا میرزا آقاخان کرمانی.
[۶]. مکاتیب، عباس افندی ج۲ ص۲۵۵.چاپ شیخ فرج‌الله.
[۷]. مکاتیب عبدالبهاء، ج ۲ ص۲۴۵، چاپ شیخ فرج‌الله.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#13
لطفا عنوان تایپکتو متناسب با مفهوم موضوعت تغییر بده!
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
#14
[rtl]خفت زن در بهائيت[/rtl]



[rtl] چندی است بهائیت با ساخت کلیپ یا نوشتن مقاله و ... تبلیغات گسترده خود درباره مقام زن را از سر گرفته است. آری تبلیغات، چون تساوی حقوق زن و مرد حداقل در بهائیت در حد یک شعار باقی مانده است و تنها جایگاهش در این گروهک، ابزار دست سران شدن است. تساوی زن و مرد نیز یکی از شعارهای دوزاده گانه بهائیت که مانند بقیه آنها تنها جنبه تبلیغات دارد و هر جا که لازم باشد، با توجیه و ... نقض می‌شود.
سرکره بهائیتی که از تساوی زن و مرد و عزت بخشیدن به زنان سخن می‌گوید، زنان را در کتاب خود (اقدس) کنیز دانسته و آنان را با واژه «الاماء» به معنای کنیز و خدمتکار خطاب کرده است. او همسر اول خود (ام الکائنات) را کنیز و خدمتکار خود می‌خواند: «اصطفاک بین الاماء لخدمته». [۱] وی با تجویز برده‌داری، به خدمت گرفتن دختران دوشیزه را اجازه داده و می‌نویسد: «من اتخذ بکراً لخدمته لا بأس علیه؛ کسی که دوشیزه‌ای را برای خدمت خود بگیرد باکی بر او نیست.». [۲]
تساوی حقوق زن و مرد در ارث میان زن و مرد نیز رعایت نشده است، آنگونه که خانه متوفی و لباس‌های او از آنِ پسران قرار داده شده و دختران را از آن‌ها محروم ساخته است: «جعلنا الدار المسکونه و الالبسته للذریته من الذکران دون الاناث و الوراث؛ خانه مسکونی و لباس‌های کسی را که مرده است، برای فرزندان ذکور او قرار دادیم، نه دختران و دیگر وارثان.» [۳]
حسینعلی زنان را از عضویت در بیت العدل (مقر تشکیلات بهائیت) نیز محروم کرده است و خطاب به مردان می‌نویسد: «یا رجال العدل کونوا رعاة اغنام الله فی مملکته؛ ای مردان عدالت، چوپان گوسفندان خدا در کشور او باشید.» [۴] از میان اعضای ۹ نفره بیت العدل، حتی یک نفر هم از میان زنان انتخاب نمی‌شود.
این تنها نابرابری زن در مقایسه با مرد بود، حال بخوانید از نابرابری زنان شهری و روستایی. حسینعلی نوری در باب مهریه، زنان شهری را بر زنان روستایی برتری بخشیده و می‌نویسد: «لا یحقق الصهار الا بالامهار قد قدر للمدن تسعه عشر مثقالا من الذهب الابریز و للقری من الفضه؛ دامادی بدون مهریه محقق نمی‌شود و میزان مهریه برای شهری‌ها ۱۹ مثقال طلا و برای روستاییان ۱۹ مثقال نقره است.» [۵]
بر این اساس تبلیغات رسانه‌ای بهائیت درباره جایگاه زن و برابری او با مرد تنها یک شعار جذاب است. تشکیلات بهائیت با این شعار، زنان را به سوی خود می‌کشاند و با آزادی کاذب دادن به زن، او را در ویترین تشکیلات خود قرار می‌دهد تا مردان را به سوی خود جلب کند؛ بنابراین او نه تنها جایگاهی پیدا نکرد، بلکه با برهنه شدن، وسیله شد برای خدمت به مردان و هوسرانی آنان؛ وسیله‌ای که با دیدن سراب، به دنبال آب (عزت) می‌دود؛ ولی جز گنداب (خفت) چیزی نصیبش نمی‌شود.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱] نک: حضرت بهاء الله، ص ۲۳۷.
[۲] اقدس، ص ۱۸.
[۳] پیشین، ص ۸.
[۴] پیشین، ص ۱۶.
[۵] پیشین، ص ۱۹.
برای مطالعه بیشتر به کتاب رهبران وادی ضلالت نوشته مصطفی حسینی طباطبائی و کتاب دیدار با تاریکی نوشته حمید فلاحتی و مهدی فاطمی نیا مراجعه فرمایید.
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#15
نقل قول: ]نقد و بررسی الفت و محبت در آئین بهائی

نقل قول: دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت

چیزایی که کپی پیس میکنی رو حتی خودتم نمیخونی...
واقعا جای تاسف داره.

نفهمیدیم بهاییت آئینه یا فرقه؟؟؟ =)
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 2
The music feels better
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 2












پاسخ
#16
 اول متن یک عبارت کلیه که نظر خودمه عبارت اول هر مقاله نظر نویسنده اینا زیاد مهم نیست متون رو بخون از اونا ایراد بگیر با این مسخره بازی ها و ایراد های بنی اسرائیلی به جایی نمی رسی راستی اول بضی از مقاله ها عنوانی برای بهاییت نیست برای اینم یه چیزی بگو. اینم یه پوزخند به مدل شما:}}}} (صرفا جهت اطلاع فرقه مذکور از انشعابات شیخیه و بابیه می باشد. در مقالات بعدی تا ریشه این شجره ملعونه را بررسی خواهیم کرد والعاقبه للمتقین)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
آگهی
#17
اخوی انتقادش بجا بود.
ب نظر منم پنج خط خودت ب زبون خودت بنویسی ملت بخونن بهتر از اینه ک طومار قطار کنی و کسی نخونه.حالا خود دانی.
انما یتذکر اولوالالباب
پاسخ
 سپاس شده توسط saeedrajabzade
#18
شما روی چشم ما جا داری اخوی جوانی است و  آتشین  مزاجی اش ادعای متخصص بودن نمیکنم چون هیچ کسی نمی تونه این ادعا روبکنه بقول شاعر تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم اما یه کمی حالیمه به نظرم بهتر اومد نظر علما رو نشر بدم مقالات هم کوتاهه خیلی وقت بگیره 5 تا 10 دقیقه لطف کنید  بخونید ادعا های این فرد هم غلطه تمام این متن ها  رو می خونم بعد به اشتراک می ذارم چون نمی خواهم شامل این ایه شوم چرا چیزی را می گویید که نمی دانید نظر بنده هم اینه بهاییت فرقه ای منشعب از بابیت و شیخیه است اگر نظر دیگری دارید بفرمایید با تشکر از نظر شما با توجه به حدیث مومن آیینه مومن است لطف کنید و دوباره هم انتقاد کنید والعاقبه للمتقین 

[rtl]پاسخ امام خمینی (ره) به حامیان بهائیان[/rtl]



امام خمینی (رحمه الله) گرچه اقدام بر ضد بهائیان و همه‌ی فرقه‌های استعماری را مفید می‌دانستند، ولی معتقد بودند که باید با انقلاب عمیق و فراگیر، عوامل نگهدارنده بهائیان و هرگونه فساد را نابود کرد، از این رو با نهضت عظیم خود به یاری مردم مسلمان ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید، و ضربه نابودکننده‌ای بر پیکر استعمارگران و بهائیان وارد نمودند. و در این راستا خدمت بزرگی به اسلام و ایران نمودند. ولی در عین حال نباید غافل و مغرور شد، چرا که هرگاه شیطان را از در بیرون کنید ممکن است از پنجره وارد شود، و اگر از پنجره بیرون کنید، ممکن است از سوراخی رخنه کرده و وارد گردد. پس از انقلاب اسلامی، بهائیان که به دامن بیگانگان به ویژه آمریکا و اسرائیل پناه برده‌اند، گهگاه تحت عنوان آزادی مذهب، دفاع از حقوق بشر و... با مظلوم نمایی خود، اربابانشان را تحریک کرده، و آنها نیز که دایه‌ی دلسوزتر از مادر شده، ناله‌ی مظلوم‌نمایی بهائیان را در بوق‌های تبلیغاتی خود به رخ می‌کشند. یکی از این اربابان، جناب ریگان رئیس جمهور سابق آمریکا بود، که برای دفاع از آنها، زیر ماسک حقوق بشر، از مراکز بین‌الملل خواهان آزادی آنها، در اظهار (به اصطلاح) مذهب خود در ایران گردید. حضرت امام خمینی (رحمه الله) در پاسخ به انسان دوستی ریگان رئیس جمهوری اسبق امریکا فرمود: «نمی‌دانم که در بعضی از رادیوها که پخش کردند، صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه‌ی دنیا استمداد کردند برای اینکه بهائی‌هایی که در ایران هستند مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند، و ایران برای همین که این‌ها مراسم مذهبی‌شان را به جا می‌آورند، ۲۲ نفرشان را محکوم به قتل کرده‌اند. ایشان از همه‌ی دنیا استمداد کرده که ایشان جاسوس نیستند... اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان در نمی‌آمد، شما برای خاطر اینکه این‌ها یک دسته‌ای هستند که به نفع شما هستند، و الّا ما شما را می‌شناسیم، آمریکا را می‌شناسیم که انسان دوستی‌اش گل نکرده است که حالا به خاطر ۲۲ نفر بهائی که به قول ایشان در ایران گرفتار شدند... برای انسان دوستی یک وقت چنین صدا کرده و فریاد زده و به همه‌ی عالم متشبّث شده است که به فریاد این‌ها (بهائیان) برسید. مردم (دروغ و تزویر) شما را می‌شناسند».[۱] سپس امام به جنایات هولناک آمریکا در جهان و در ماجراجویی جنگ تحمیلی که موجب خسارت زیاد به ایران و عراق شده به این مطلب اشاره کرده که اگر شما انسان دوست هستید، بخاطر ۲۲ نفر بهایی آن همه سینه‌چاک، نمی‌کنید ولی در کنار آن هزار بیگناه را می‌کشید، بنابراین کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است که از بهائیان حمایت می‌کنید. اگر بهائیان جاسوس نبودند، و یا به عنوان یک حزب سیاسی برای بیگانگان در درون کشور اسلامی ایران، کار نمی‌کردند، شما برای آنها هرگز دلسوزی نمی‌کردید، دلسوزی شما از آن‌ها دلیل روابط شما با آن‌ها و نوکری آن‌ها برای شماست.
نتیجه اینکه بهائیت یک حزب سیاسی کاملا وابسته به بیگانه است که توسط مزدوران روسیه تزار بنا نهاده شد، و به وسیله انگلیسی‌ها پروریده گردید و حمایت شد، اکنون نیز آمریکا و اسرائیل از همه بیشتر از آن‌ها حمایت می‌کنند، به آنها پناهندگی داده، و امکانات فراوان برای تبلیغات آنها در اختیارشان نهاده‌اند. این حزب بی‌آبرو تلاش می‌کند خود را دارای دین نشان دهد، تا بتواند پشت ماسک دین و مذهب، مأموریت خود را در ایجاد تفرقه، جاسوسی، و خدمت به اربابانش بهتر ایفا نماید.

[rtl]پی‌نوشت:
[۱]. امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۶۶و۲۶۷.
[/rtl]

[rtl]مشتركات فِرَق انحرافی مدعی مهدويت[/rtl]



[rtl]فرق انحرافی، به ویژه آنان که بابیت و مهدویت هستند مشترکات فراوانی دارند که از جمله به شش مورد از آنها اشاره می‌کنیم:[/rtl]

[rtl]۱. پنهان بودن سرکرده فرقه از دید عموم:
معمولاً سران فرق انحرافی از دید عموم مردم پنهان‌اند، چون اگر در انظار عمومی باشند، نقاط ضعفشان بر همگان روشن می‌شود. نمونه آشکار این بحث، علی محمد باب شیرازی است که مدعی بابیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او در ابتدای توسط حاکم شیراز دستگیر شد و به انظار عمومی آمد و در حبس خانگی قرار گرفت تا در میان مردم باشد. مردم رفتار را دیدند و گفتارش را شنیدند و بررسی کردند و در مدت کوتاهی همه به کذب ادعای او پی بردند؛ لیکن با مرگ حاکم شیراز فرار کرد و به اصفهان آمد، از دید مردم مخفی شد. اطرافیان او چنان برایش تبلیغ کردند که هر آن کس او را نمی‌شناخت گمان کرد امام زمان ظهور کرده است، از این‌رو به سویش آمدند و در راهش جان دادند.
جالب است بدانید پس از اعدام باب سفیر روس با یک نقاش سر جنازه او حاضر شد و از جسد بی‌جان او تصویزی تهیه کرد و به گونه وانمود شد که او مهدی موعود بوده و شهیدی مقدس است.
[/rtl]

[rtl]۲. شیوه‌های مشترک در استناد به آیات و روایات:
همه فِرقی که از اسلام منشعب شدند، در استناد به آیات و روایات یا در پی تحریف لفظی یا معنویند، از این‌رو دست خود را به تقطیع، تأویل و باطن‌گرایی می‌آلایند؛ یعنی با کم و زیاد لفظی یا معنوی، یا آیه و روایت را تکه تکه می‌کنند و قسمتی را به قسمت دیگر می‌چسبانند تا معنای دیگری به‌دست آید، یا تأویل و باطن را به میان می‌کشند و می‌گویند معنای ظاهری مراد نیست و معنای حقیقی نزد ماست… برای این مورد نیز نمونه‌های فراوانی از فِرق مختلف وجود دارد که می‌توان در مقالات «شیوه استناد بابیت و بهائیت به حدیث سنه ستین» یا «شیوه استناد بهائیان به حدیث لوح» و … مشاهده کرد.
در غیر آیات و روایات نیز نمونه‌هایی هست، برای نمونه اسماعیلیه به حدی باطن‌گراست که معنای ظاهری را به کلی نفی می‌کند و وضو را به معنای امام و تیمم را به معنای نائب امام معرفی می‌کند.
[/rtl]

[rtl]۳. ادعاهای پلکانی:
معمولاً سران فرق انحرافی به یک عنوان بسنده نمی‌کنند؛ برای نمونه علی محمد باب از ادعای ذکریت به بابیت و از بابیت به مهدویت و نبوت و الوهیت رسید. او در سال‌های ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ تنها ادعای ذکریت و بابیت دارد، لیکن از سال ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۶ که به چهریق و ماکو منتقل می‌شود، از امامت و نبوت و الوهیت دم می‌زند. این وجه اشتراک در مدعیان امروز نیز وجود دارد که دم از یمانی بودن و فرزند امام زمانی می‌زنند و سپس مهدی می‌شوند و از قائم آل محمد و منجی موعود بودن خود سخن می‌گویند.
[/rtl]

[rtl]۴. عقل‌گرایی افراطی یا نفی عقل:
مدعیان دروغین بسته به نوع ادعای خود، یا عقل‌گرای افراطی هستند مثل اسماعیلیه و بابیت و بهائیت یا عقل را به کلی نفی می‌کنند و می‌گویند عقل ما ناقص است و توان فهم ندارد و اخباری می‌شوند، مثل جریانی مدعی یمانی.
[/rtl]

[rtl]۵. زیر سؤال بردن رسالت فقها و علما:
اینان از ابتدا به ویژه از عصر غیبت با علما که نائبان عام حضرت حجت هستند، مشکل داشتند، زیرا علما مانع دستیابی سران فرق به اهدافشان بوده‌اند. به ویژه از عصر قاجار به این طرف که بسیاری از فرق با رسالت رودررویی با علما و جایگزین علما شدن ساخته و پرداخته شدند. روس و انگلیس بابیت و بهائیت را به عنوان مهدی موعود و امام زمان شیعه ساخت و در ایران مستقر کرد تا سکان هدایت مردم را از دست علما بگیرد و امروزه نیز مدعیان ظهور کرده‌اند که با نفی جایگاه علما در پی غصب جایگاه آنان‌اند تا به رسالت خود، یعنی نابودی مذهب با به کارگیری مذهب دست یابند.
[/rtl]

[rtl]۶. ادعای منجی بودن:
مدعیان دروغین با سوء استفاده از اندیشه مهدویت، مشکلات افراد و جامعه را بزرگ می‌کنند و با جذب افراد کم ظرفیتی که از مشکلات خسته شده‌اند، مردم را از ادامه راه مأیوس کرده و با وعده و عید به سوی خود بکشانند. آنان خود را منجی حل مشکلات مردم معرفی می‌کنند و به گونه‌ای وانمود می‌کنند که تنها راه نجات آنان هستند…
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
 سپاس شده توسط mohsenniceboy
#19
(11-11-2015، 17:44)ابراهیم هادی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
 اول متن یک عبارت کلیه که نظر خودمه عبارت اول هر مقاله نظر نویسنده اینا زیاد مهم نیست متون رو بخون از اونا ایراد بگیر با این مسخره بازی ها و ایراد های بنی اسرائیلی به جایی نمی رسی راستی اول بضی از مقاله ها عنوانی برای بهاییت نیست برای اینم یه چیزی بگو. اینم یه پوزخند به مدل شما:}}}} (صرفا جهت اطلاع فرقه مذکور از انشعابات شیخیه و بابیه می باشد. در مقالات بعدی تا ریشه این شجره ملعونه را بررسی خواهیم کرد والعاقبه للمتقین)

یعنی نظر نویسنده رو قبول نداری؟؟؟؟
چون با تمام ایراداتی که به بهاییت وارد کرده اونو آیین دونسته! =)))
بلاخره قبول داری متنی که کپی پیس کردی رو یا نه؟؟؟
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 2
The music feels better
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 2












پاسخ
#20
ببین یه فکر کن بعد بنویس من نظرم اینه نویسنده نظرش چیز دیگه فرض نویسنده اینه چون شیخیه بابیه تقریبا محو شدن بهائیت رو به عنوان شاخه کلی گرفته اصل و درستش فرقه اسم مناسب تریه منظورت از آیین چیه که به بهاییت می چسبونی؟؟؟ یه چیز از طرف خدا اومده؟؟؟ غلط رایج شنیدی تا حالا؟؟؟

[rtl]عوامل انحراف باب در بوشهر[/rtl]



[rtl] علی‌محمد شیرازی در سال ۱۲۳۵ ه.ق. در شیراز به دنیا آمد و بعد از گذراندن دوره‌ی معمول تحصیلات خود در این شهر، در سن ۱۹ سالگی روانه‌ی بوشهر شد و تحت کفالت دایی‌اش به تجارت مشغول شد.[۱] به نظر می‌رسد می‌توان دو عامل را در بوشهر، سبب انحراف باب دانست. در این مقاله آن دو عامل را بررسی خواهیم کرد.
اول: ارتباط علی‌محمد شیرازی با کمپانی ساسون: كمپانی ديويد ساسون در سال ۱۸۳۲ میلادی در بمبئی تشکیل شد و در سراسر کشورهای مشرق زمین دارای شعبه بود و به مبادلات مالی گسترده در مقیاس جهانی دست می‌زد. یکی از شعب این کمپانی استعماری، در بوشهر قرار داشت و متعلق به عده‌ای از یهودیان بغداد بود که در راستای اهداف دولت استعماری بریتانیا، به کار تولید و فن‌آوری تریاک مشغول بودند. بر اساس شواهد موجود وی بیش از پنج سال با این کمپانی استعماری در ارتباط بود.[۲]
دوم: ریاضت‌های غیر شرعی علی‌محمد شیرازی: علی‌محمد شیرازی در اوان جوانی -هنگامی که در بوشهر نزد عمویش مشغول کسب و تجارت بود- به ریاضت غیرشرعی که شیوه‌ی دراویش و صوفیه بود، روی آورد. او روزها و در آن آفتاب گرم و سوزان بوشهر، که گاهی درجه‌ی گرمی هوا به ۴۲ درجه می‌رسید، با سر برهنه بر بالای بام می‌رفت و به گمان خودش به تسخیر شمس می‌پرداخت. به همین سبب تعادل مزاج و روحی خود را از دست داده بود. [۳]
حاصل اینکه این دو عامل در انحراف علی‌محمد شیرازی بی‌تأثیر نبوده‌اند. از یک‌طرف ریاضت‌های غیر شرعی، تکبر و حب ریاست طلبی را در او زنده کرده بود و بعدها همین عامل سبب شد تا دالگورکی، جاسوس زبردست روسی،[۴] او را مهره‌ی مناسبی برای تفرقه در عالم اسلام انتخاب کند و از طرف دیگر این احتمال وجود دارد که باب در اثر ارتباط با کمپانی ساسون و با تحریک و تشویق یهودیان، ادعای جانشینی سید کاظم رشتی و سپس آن ادعاهای کذایی را کرده است.
[/rtl]

[rtl]پی‌نوشت:[/rtl]

[rtl][۱]. محمد محمدی اشتهاردی، بابی‌گری و بهائی‌گری، قم، انتشاراتی ناصر، ۱۳۷۸ ش، ص ۴۳.
[۲]. زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۷ ش، ج ۲، ص ۳۳۲ و ۱۱۷.
[۳]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ریاضت غیر شرعی، شروع انحراف باب
[۴]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالگورکی  
[/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عاشورا و تاسوعا چیست؟
  دلیل ملقب شدن امام هشتم، علی ابن موسی، به رضا چیست؟
  فشار قبر چیست؟؟؟
  نام دو فرشته نگهبان انسان چیست؟
  عاقبت کسی که خودکشی می کند چیست؟
  علت مخفی بودن شب قدر چیست؟
  فرق صحت یک عمل با قبولي عمل در چیست و ملاک آن کدام است ؟
  علت مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟
  علت احیای ایام فاطمیه چیست؟
  طریقه و آداب توسل به اهل بیت علیهم السلام چیست؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان