27-10-2015، 16:34
چندی پیش پدر وپسری با مراجعه به دادسرای ناحیه 2 تهران ادعا کردند در دام یک مرد آشنا افتاده و 16 میلیارد تومان شرکت را به باد دادهاند.
[b]پیشنهاد کاری
وی افزود: پس از گذشت دو سال از آشناییمان ما در شرکت نیاز به یک آدم قابل اطمینان داشتیم تا بیشتر کارها را به او واگذار کنیم و هیچ کس بهتر از محسن را پیدا نکردیم. وقتی به وی پیشنهاد دادیم که با ما کار کند با خوشحالی پذیرفت و ادعا کرد ما از این پیشنهاد پشیمان نمیشویم. یک سال با هم همکاری کردیم و او با هر روشی که میتوانست خودش را به ما ثابت کرد تا اینکه به ما پیشنهاد داد به او وکالتی بدهیم تا از طریق یکی از بانکها حساب «ال . سی» باز کند و وام میلیاردی گرفته و باعث پیشرفت و توسعه شرکت شود. بعد از مطرح شدن پیشنهاد، من و پدرم ابتدا دچار تردید شدیم تا اینکه وقتی با هم مشورت کردیم و گفتیم چند سال است محسن را میشناسیم و فرد قابل اطمینانی است پیشنهادش را پذیرفته و به محضرخانهای رفتیم و وکالت نامهای تنظیم کردیم و آن را به همراه مهر شرکت و امضای دیجیتالی در اختیار او قرار دادیم. وی از فردای آن روز به دنبال کارهای وام افتاد و مرتب با نشان دادن مدارک خیال ما را راحت میکرد.
[/b]
اختلاف
این پسر پولدار ادامه داد: وقتی که حسابی درگیر گرفتن وام بود متوجه رفتارهای عجیب وی شدیم که با شنیدن حرفهایی از منشی شرکت و دیگر همکاران فهمیدیم محسن مشکلات رفتاری زیادی دارد. نمیخواستیم باور کنیم و وقتی مطمئن شدیم به او اعلام کردیم که دیگر قادر نیستیم به همکاری با وی ادامه دهیم و بعد از درست شدن کارهای وام با هم تسویه حساب میکنیم. با گفتن این حرفها از دست ما خیلی ناراحت شد ابتدا همه چیز را انکار کرد وقتی دید ما همه چیز را میدانیم سکوت کرده و پذیرفت که پس از گرفتن وام از شرکت برود.
کلاهبرداری 390 هزار یورویی
پسر شیکپوش گفت: از آن روز به بعد به ندرت محسن را میدیدم تا اینکه پس از 2 روز بیاطلاعی مدیر مالی شرکت اعلام کرد که حساب خالی است و همه چک هایمان در حال برگشت خوردن است. وقتی به بانک مراجعه کردیم متوجه شدیم محسن در خواست Lc را باطل کرده و همه موجودی حساب را که 390 هزار یورو و نزدیک به 16 میلیارد تومان بوده است خالی کرده و اثری از او و پولها نیست. عجیبتر اینکه متوجه شدیم که 8 فقره از حوالهها را هم ابطال کرده و ما را کاملاً به خاک سیاه نشانده است.
بازجویی از رئیس بانک
پس از صحبتهای مرد جوان دادیار صفریان رئیس بانک را به دادسرا فراخواند. وقتی رئیس بانک روبه روی دادیار قرار گرفت، گفت: من هرکاری انجام دادهام قانونی بوده است و متهم که فراری شده است از پدر و پسر وکالت نامهای محضری داشت و هیچ کار غیر قانونی انجام ندادهام. با دفاعیات رئیس بانک وقتی مشخص شد که وی هیچ کار غیرقانونی انجام نداده است تبرئه شد و دادیار دستور داد مرد شیاد تحت تعقیب قرار گیرد.
فرار خانوادگی
پسر جوان در این مرحله به دادیار صفریان گفت: پس از اینکه محسن گوشی تلفن همراه خود را خاموش کرد به در خانهشان مراجعه کردیم و در کمال ناباوری متوجه شدیم همه اعضای خانوادهاش متواری شدهاند و ما به هیچ کسی دسترسی نداریم و با یک اعتماد بیخود بخش اعظم داراییهای خودمان را به باد دادیم.
بنا بر این گزارش دادیار صفریان پرونده را برای بررسی بیشتر و دستگیری کلاهبردار فراری به دادگاه ارجاع داد.
پسر خانواده به دادیار مهدی صفریان گفت: چندی پیش از طریق میهمانیهایی که برگزار میکردیم با مردی به نام محسن آشنا شدیم که خیلی خوش برخورد بود. در چند جلسه صحبت درباره مسائل گوناگون با هم بیشتر آشنا شدیم و رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم به گونهای که بیشتر روزهای هفته در خانههای هم بودیم و رابطهمان به اندازهای صمیمی شد که او همه امور کاری و زندگیمان را میدانست.
[b]پیشنهاد کاری
وی افزود: پس از گذشت دو سال از آشناییمان ما در شرکت نیاز به یک آدم قابل اطمینان داشتیم تا بیشتر کارها را به او واگذار کنیم و هیچ کس بهتر از محسن را پیدا نکردیم. وقتی به وی پیشنهاد دادیم که با ما کار کند با خوشحالی پذیرفت و ادعا کرد ما از این پیشنهاد پشیمان نمیشویم. یک سال با هم همکاری کردیم و او با هر روشی که میتوانست خودش را به ما ثابت کرد تا اینکه به ما پیشنهاد داد به او وکالتی بدهیم تا از طریق یکی از بانکها حساب «ال . سی» باز کند و وام میلیاردی گرفته و باعث پیشرفت و توسعه شرکت شود. بعد از مطرح شدن پیشنهاد، من و پدرم ابتدا دچار تردید شدیم تا اینکه وقتی با هم مشورت کردیم و گفتیم چند سال است محسن را میشناسیم و فرد قابل اطمینانی است پیشنهادش را پذیرفته و به محضرخانهای رفتیم و وکالت نامهای تنظیم کردیم و آن را به همراه مهر شرکت و امضای دیجیتالی در اختیار او قرار دادیم. وی از فردای آن روز به دنبال کارهای وام افتاد و مرتب با نشان دادن مدارک خیال ما را راحت میکرد.
[/b]
اختلاف
این پسر پولدار ادامه داد: وقتی که حسابی درگیر گرفتن وام بود متوجه رفتارهای عجیب وی شدیم که با شنیدن حرفهایی از منشی شرکت و دیگر همکاران فهمیدیم محسن مشکلات رفتاری زیادی دارد. نمیخواستیم باور کنیم و وقتی مطمئن شدیم به او اعلام کردیم که دیگر قادر نیستیم به همکاری با وی ادامه دهیم و بعد از درست شدن کارهای وام با هم تسویه حساب میکنیم. با گفتن این حرفها از دست ما خیلی ناراحت شد ابتدا همه چیز را انکار کرد وقتی دید ما همه چیز را میدانیم سکوت کرده و پذیرفت که پس از گرفتن وام از شرکت برود.
کلاهبرداری 390 هزار یورویی
پسر شیکپوش گفت: از آن روز به بعد به ندرت محسن را میدیدم تا اینکه پس از 2 روز بیاطلاعی مدیر مالی شرکت اعلام کرد که حساب خالی است و همه چک هایمان در حال برگشت خوردن است. وقتی به بانک مراجعه کردیم متوجه شدیم محسن در خواست Lc را باطل کرده و همه موجودی حساب را که 390 هزار یورو و نزدیک به 16 میلیارد تومان بوده است خالی کرده و اثری از او و پولها نیست. عجیبتر اینکه متوجه شدیم که 8 فقره از حوالهها را هم ابطال کرده و ما را کاملاً به خاک سیاه نشانده است.
بازجویی از رئیس بانک
پس از صحبتهای مرد جوان دادیار صفریان رئیس بانک را به دادسرا فراخواند. وقتی رئیس بانک روبه روی دادیار قرار گرفت، گفت: من هرکاری انجام دادهام قانونی بوده است و متهم که فراری شده است از پدر و پسر وکالت نامهای محضری داشت و هیچ کار غیر قانونی انجام ندادهام. با دفاعیات رئیس بانک وقتی مشخص شد که وی هیچ کار غیرقانونی انجام نداده است تبرئه شد و دادیار دستور داد مرد شیاد تحت تعقیب قرار گیرد.
فرار خانوادگی
پسر جوان در این مرحله به دادیار صفریان گفت: پس از اینکه محسن گوشی تلفن همراه خود را خاموش کرد به در خانهشان مراجعه کردیم و در کمال ناباوری متوجه شدیم همه اعضای خانوادهاش متواری شدهاند و ما به هیچ کسی دسترسی نداریم و با یک اعتماد بیخود بخش اعظم داراییهای خودمان را به باد دادیم.
بنا بر این گزارش دادیار صفریان پرونده را برای بررسی بیشتر و دستگیری کلاهبردار فراری به دادگاه ارجاع داد.