20-10-2015، 17:39
زن جوان وقتی دید که شوهرش جشن سالگرد ازدواجشان را برگزار نکرد، راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد.
چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی روزی که به عقد همسرم در آمدم شوهرم به من گفت به جای عروسی به مسافرت برویم. او گفت که به جبران عروسی نگرفتن، سالگرد ازدواجمان را جشن می گیرد.
وی افزود:شوهرم قول داد که روز اولین سالگرد ازدواجمان بهترین و مفصل ترین جشن را بگیرد تا جبران شود، ولی چند وقت پیش وقتی روز سالگرد ازدواجمان فرا رسید، شوهرم در کمال تعجب و ناباوری من گفت که نمی تواند حتی یک جشن ساده بگیرد و من باید فکر جشن را از سرم بیرون کنم.
زن جوان وقتی این موضوع را شنیدم به شدت عصبانی شدم. احساس کردم که شوهرم با گول زدن و فریب دادنم، به من توهین کرده و مرا نادیده گرفته است. هرچه سعی کردم نتوانستم این موضوع را تحمل کنم و با آن کنار بیایم. من هرچقدر هم سعی کنم نمی توانم این کار شوهرم را فراموش کنم، برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه به زندگی مشترکمان پایان دهم.
بعد از صحبت های این، شوهرش نیز به دادگاه احضار شد تا قاضی پس از شنیدن صحبت های او در باره این پرونده تصمیم گیری کند.
چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی روزی که به عقد همسرم در آمدم شوهرم به من گفت به جای عروسی به مسافرت برویم. او گفت که به جبران عروسی نگرفتن، سالگرد ازدواجمان را جشن می گیرد.
وی افزود:شوهرم قول داد که روز اولین سالگرد ازدواجمان بهترین و مفصل ترین جشن را بگیرد تا جبران شود، ولی چند وقت پیش وقتی روز سالگرد ازدواجمان فرا رسید، شوهرم در کمال تعجب و ناباوری من گفت که نمی تواند حتی یک جشن ساده بگیرد و من باید فکر جشن را از سرم بیرون کنم.
زن جوان وقتی این موضوع را شنیدم به شدت عصبانی شدم. احساس کردم که شوهرم با گول زدن و فریب دادنم، به من توهین کرده و مرا نادیده گرفته است. هرچه سعی کردم نتوانستم این موضوع را تحمل کنم و با آن کنار بیایم. من هرچقدر هم سعی کنم نمی توانم این کار شوهرم را فراموش کنم، برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه به زندگی مشترکمان پایان دهم.
بعد از صحبت های این، شوهرش نیز به دادگاه احضار شد تا قاضی پس از شنیدن صحبت های او در باره این پرونده تصمیم گیری کند.