15-10-2015، 18:10
دختر برای حل مسئله استاد رفت پای تخته لبه چادرش روی زمین کشیده میشد پسر یه چشمک به دختر پشت سریش انداخت روشو بر گردوند و با نیشخندی گفت :
بچه ها به شریفی بسپاریم لازم نیست امروز کلاس رو جارو بزنه
(خنده کلاس )
دختر خیلی جدی و آروم برگشت و رو به پسر گفت :
پس کی میخواد تو رو جمع کنه؟!
همون صدا ها این بار بلند تر خندیدند .:84::84::84:
بچه ها به شریفی بسپاریم لازم نیست امروز کلاس رو جارو بزنه
(خنده کلاس )
دختر خیلی جدی و آروم برگشت و رو به پسر گفت :
پس کی میخواد تو رو جمع کنه؟!
همون صدا ها این بار بلند تر خندیدند .:84::84::84: