17-12-2012، 22:46
زنی ازخانه بیرون امدوسه پیرمردراباچهره های زیباجلوی دردیدبه انهاگفت من شمارانمی شناسم ولی فکرکنم گرسنه هستیدبفرماییدداخل تاچیزی به شمابدهم انهاپرسیدندایاشوهرشماخانه است زن گفت نه اوبه دنبال کاری بیرون رفته انهاگفتندپس مانمی توانیم واردشویم منتظرمی مانیم.عصروقتی شوهربه خانه برگشت زن ماجرارابرای اوتعریف کردشوهرش گفت بربه انهابگوشوهرم امده بفرماییدداخل.زن رفت وانهارابه داخل دعوت کردانها گفتندماباهم داخل خانه نمیشویم زن باتعجب پرسیدچرایکی ازپیرمردهابه اواشاره کردوگفت نام اوثروت است وبه پیرمرددیگراشاره کردوگفت نام اوثروت است وگفت نام من عشق است حالاانتخاب کن کدامیک ازماواردخانه شماشویم.زن پیش شوهرش برگشت وماجرارابرایش تعریف کردشوهرگفت چه خوب ثروت رادعوت کنیم تاخانه مان پرازثروت شودولی همسرش مخالفت کردوگفت چراموفقیت رادعوت نکنیم فرزندخانه گفت بگذاریدعشق رادعوت کنیم تاخانه مان پرازعشق ومحبت شود.مردوزن موافقت کردن زن بیرون رفت وگفت کدامتان عشق هستیداومهمان ماست.عشق بلندشدثروت وموفقیت هم بلندشدندوبه دنبال اوره افتادندزن باتعجب پرسیدشماچرامی اییدپیرمردهاباهم گفتنداگرشماموفقیت یاثروت راانتخاب میکردیدبقیه نمی امدندولی هرجاعشق هست ثروت وموفقیت هم هست.اری........باعشق هرچیزی می خواهیدبدست بیاورید.