06-09-2015، 15:35
(آخرین ویرایش در این ارسال: 15-03-2016، 10:09، توسط vampire whs.)
معما1_یکنفر اهل منطق به شهری وارد شد و تصمیم گرفت نزد سلمانی برود و سر و صورتش را اصلاح کند. آن شهر دو سلمانی بیشتر نداشت.
وقتی مرد بسراغ نخستین سلمانی رفت، او را با سر و صورتی آشفته و پرپشت و موهایی ژولیده و نامرتب و هنگامی که به سراغ دومین سلمانی رفت، او را با موهایی بسیار مرتب و ریشی تراشیده یافت. لذا تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و سر و صورتش را بپیراید. چرا او چنین تصمیمی گرفت؟
معما2_ شخصی مدت هفت شب در مهمانخانه ای منزل می کند و چون پول نقد برای پرداخت کرایه هتل را ندارد ..
قرار می گذارد از هفت حلقه بهم پیوسته طلا که به همراه دارد ، هر شب یکی از آنها را به جای کرایه به هتلدار بپردازد. اما می خواهد بیش از یک بار آن حلقه ها را از هم نگسلد.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
معما3_مردی دراتاقی حبس شده. این اتاق ۲ درب برای خروج دارد. درب اول به اتاقی باز می شود که با شیشه های ذره بینی ساخته شده و با متمرکز کردن نور خورشید دما را به حدی بالا می برد که هر کس وارد اتاق شود از شدت گرما سرخ می شود. درب دوم به اتاقی باز می شود که یک اژدهای آتشین در آن زندگی میکند.
به نظر شما این مرد چطور می تواند از اتاق خارج شود؟
خوب حالا جواب بدید!
وقتی مرد بسراغ نخستین سلمانی رفت، او را با سر و صورتی آشفته و پرپشت و موهایی ژولیده و نامرتب و هنگامی که به سراغ دومین سلمانی رفت، او را با موهایی بسیار مرتب و ریشی تراشیده یافت. لذا تصمیم گرفت نزد نخستین سلمانی برود و سر و صورتش را بپیراید. چرا او چنین تصمیمی گرفت؟
معما2_ شخصی مدت هفت شب در مهمانخانه ای منزل می کند و چون پول نقد برای پرداخت کرایه هتل را ندارد ..
قرار می گذارد از هفت حلقه بهم پیوسته طلا که به همراه دارد ، هر شب یکی از آنها را به جای کرایه به هتلدار بپردازد. اما می خواهد بیش از یک بار آن حلقه ها را از هم نگسلد.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
معما3_مردی دراتاقی حبس شده. این اتاق ۲ درب برای خروج دارد. درب اول به اتاقی باز می شود که با شیشه های ذره بینی ساخته شده و با متمرکز کردن نور خورشید دما را به حدی بالا می برد که هر کس وارد اتاق شود از شدت گرما سرخ می شود. درب دوم به اتاقی باز می شود که یک اژدهای آتشین در آن زندگی میکند.
به نظر شما این مرد چطور می تواند از اتاق خارج شود؟
خوب حالا جواب بدید!