امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صندلی خالی

#1
صندلی خالی 
صندلی خالی 1
دیروز راس ساعت 3 بعد ازظهر امتحان ستوان یکم #شهید احمد حیاری در دانشگاه پیام نور شهرستان شوش بود.
و امروز فقط صندلی این شهید بزگوار در جمع دانشجویان است...

راهشان پر رهرو...
محل شهادت: لاذقیه سوریه، 3 شهریور 94


_______________________________________________




خبرگزاری ایرنا به نقل از یک مقام بسیج شوشتر گفته است که احمد حیاری اخیرا به سوریه اعزام شده بود و در روز پنجشنبه جان خود را از دست داد. وی گفته است که این فرمانده بسیجی “به دست تروریست‌های تکفیری داعش” کشته شده است.

برخی منابع خبری داخلی گفته‌اند که احمد حیاری روز دوشنبه در اثر اصابت ترکش خمپاره زخمی شده بود و طی دو روز گذشته، در حالت اغما به سر می‌برد.

مشخص نیست که آیا او همراه با نفرات واحد تحت فرماندهی خود به سوریه اعزام شده بود یا برای ماموریت دیگری در منطقه جنگی درسوریه بود.

ایرنا گفته است که جنازه این فرمانده بسیجی پس از انتقال به شوش تشییع خواهد شد و با یادآوری تشییع جنازه یک ایرانی دیگر که در تیرماه در اهواز برگزار شد، افزوده است که او “یازدهمین شهید مدافع حرم در استان خوزستان بود.”


ویرایش:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
✘ցմεεղ✘
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Mr.Unnamed ، L²evi
آگهی
#2
همین؟:|
خیلی خیلی کم محتواست!
لطفا اگر کم محتواس نذارید اگه هم میذارید ادغام کنید با موضوعات مربوطش

_________________________________________
دلنوشته ای برای شهید احمد حیاری
یکی از همرزمان شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) "احمد حیاری" که دو روز پیش در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه به کاروان شهدای کربلاء پیوست، دلنوشته ای را بشرح زیر خطاب به وی نگاشته است:




نامش احمد بود


همنام پیامبرش


وقتی می رفت بر دوشش تفنگ بود و در دلش آرزوی شهادت


وقتی آمد، بر دوش دوستانش بود و "شهید" صدایش می کردند


او رفت اما آرمانش بر سطرهای خونین تاریخ ماندگار شد


احمد جان!


سوریه مرا به یاد جبهه های وطنم می اندازد


آنگونه که هر روز شهیدی بود و خبری


احمد جان!


چقدر دلم برایت تنگ می شود


برادرم! به من رخ بنما و نفسی تازه کن


رنگ و رویت به خون آغشته و روح بلندت در کنار حرم بی بی حضرت زینب (س) از جان بدر آمد


چگونه در دیار غربت همچون مولایت امام حسین (ع) به شهادت رسیدی

صندلی خالی 1

در فضای عطر آگین میلاد امام علی ابن موسی الرضا (ع) فضای شهرمان با خبر شهادتت حال و هوایی دیگر گرفته است. عقیله بنی هاشم (س) نظری به شهر "شوش دانیال" نموده و مدافعی از خطه عشائر دلاور عرب انتخاب نموده است. گوی که حضرت زینب (س) گفته است که ای احمد تو بمان! احمد تو بر عهد خود وفا کردی و با اهدای خون وفای به عهد را معنا بخشیدی.




احمد جان!


تو فرزند عشائر غیور و دلاور عرب هستی. فرزند عشائری که سالهاست با پوشیدن لباس رزم حمایت از انقلاب اسلامی و حریم آل الله لرزه بر اندام خودکامان انداخته اند. 


روسفیدمان کردی برادرجان....خوشا بحالت ای "شهید عقیله بنی هاشم"

صندلی خالی 1
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان