تو رو بوسیدم و گفتم( خداحافظ)
تو هم خنديدي و گفتی( خداحافظ )
تو می رفتی و خنديدي
به این قلب پره دردم
ولی من اشک چشمامو
به آستین پاک می کردم
نفهمیدی دلم خون بود
گلوم از بغض داغون بود
نفهمیدی شکستم من
روی زانو نشستم من
نفهمیدی چقدر سخته
(خداحافظ) به تو گفتن
به ظاهر از تو دل کندن
توی دل واسه تو مردن
تو می رفتی و خنديدي
به این قلب پره دردم
ولی من اشک چشمامو
به آستین پاک می کردم
_____________________________________
من پزیرفتم که عشق افسانه است
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
در فراموشی هم آغوشت کنم
میروم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
آرزو دارم شبی تنها شوی
لحظه ای هم غصه با غم ها شوی
آرزو دارم بفهمی درد چیست
آنکه بشکسته دلش از درد کیست
آرزو دارم دمی عاشق شوی
سینه سوز و هم دم مشکل شوی
آرزو دارم بفهمی عشق چیست
آنکه هر لحظه بیادت بوده کیست
من سخن کوتا کنم از آرزو
آرزویت بوده هر دم آرزو
من که هر لحظه تو را یاد کنم
با یاد تو هر دم دل خود شاد کنم
من که در بازی عشق باخته ام
در کنج خرابه خانه ای ساخته ام
در کنج خرابه به تو من فکر کنم
با هر نفسم اسم تو را ذکر کنم
با ذکر تو در دل آتش افروخته ام
در بازی عشق عاقبت سوخته ام
من که هر دم سوخته ام در غم تو
عاقبت جان بدهم در ره تو . . . !
______________________________________
روز تنهایی
روز تنهایی من
روز نیلوفری یاد تو بود
یاد لبخند نگاهت
یاد رویایی آغوش تو بود
روز تنهایی من
چهره سرد زمین یخ زده بود
گره مردمک چشم تو باز
به نگاه شب تنهاییمان زل زده بود
روز تنهایی و غم
قدر دلتنگی من آسمان پیدا بود
.
.
.
آخرین قطره اشـــــــــــــــکــت...!
روی بیراهه ی ذهنم لغزید
یاد باد
یاد خاکستری بغض قدیمی
که در آغوش نگاه تو شکست
یادی از رنگ فراق
رنگی از... داد سکوت!!!!!
.
.
.
اشـــــــــک من جاری شد!!
جای تو خالی بود
جای تـــــــــــــــــــــــــــــــو
عکس تو در تاغچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست
.
.
.
روز تنهایی من
بی تو گذشت
بی تو نوشت
بی تو شکست!!!!!!!!!