امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان پریسا خیلی قشنگه هرکی دوست داره بیاد

#11
vaaaaaay in k hmsh goli khanom biChare azat paziraei mikOne hmsh mikhOriiiiii:|

Chi bposhAm!!!!!!!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
╥﹏╥

پاسخ
 سپاس شده توسط M.AMIN13
آگهی
#12
سری6رمان پریسا
سلام بچه ها معذرت از اینکه چندوقتی هست ننوشتم
ساعتو نگاه کردم5هست به ارغوان گفتم که :اری تو برنامت امشب چیه؟
ارغوان:با سامان(دوس پسرش)میرم خرید
من:اوکی خوش بگذره میگم بیا کسی رو سرکار بذاریم
اری :کیو؟!؟!؟!
من:بیا زنگ بزنیم سامان
اری :اون نه
من:اوووووووووم بذار فک کنم
بعد از چن دقیقه که همش سکوت بود...
من:یافتم
اری:کیو یافتی
من:عمم رو بیا بتمرگ جای من تا بهت بگم
اری:خب کیو؟
من:چن روز قبل یه پسره بهم شماره داد
اری :به به چه فکر شومی
من :آره
به پسره زنگ زدیم و حالا :
پسره:الو
صدامو نازک کردم
من:سلام
کامبیز:شما؟!؟!؟!
من:واااااااای کامی جون(اسمش کامبیزه) اسممو یادت رفته؟
کامبیز:به جا نمیارم
من:تو پارک منو دیدی
کامبیز :اِ سلام آزاده تویی؟!؟!
من:آزاده کدوم خریه؟!؟!
کامیز:مبینا جون ببخشید به جا نیاوردم
من:وااااااااا مبینا کیهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
کامبیز:ببخشید عشقم اسم قشنگتو نمیگی؟
من:اسممو بگم .بعد با حالت گریه و قهر گقتم:ینی دیگه من فراموشت شدم؟
کامبیز: این چه حرفیه عشقم الو الو الو
گوشیو قطع کردیمو زدیم زیر خنده
اری:پری برو حمام تا من بیام آرایشت کنم
من:باشه من رفتم...
رفتم حمام و حسابی خودمو سابیدم(نمیدونم درسته یا غلط)
بعد که اومدم
نشستم رو صندلی جلو میز توالتم
ارغوان صندلیمو کشید کنارو گفت:نمیذارم خودتو ببینی سورپرایزه
اول موهامو فر درشت کرد
با رژ بنفش:

رمان پریسا خیلی قشنگه هرکی دوست داره بیاد 2
و یه سایه کمرنگ بنفش و خط چشمی
که چشای سبزمو خوشگل تر میکرد
خودمو تو آینه دیدم واااااااااای چه ناز شدم میخواستم یکم ارغوانو اذیت کنم
حالت غمگینی به چهرم گرفتم گفتم وایی چه بد شدم
ارغوان:جدییی ببخشید پاک کن دوباره بزنم
خودمو شاد کردمو گفتم نه بابا الکی گفتم عالی شدم
رفتم لباسامو پوشیدمو روش یه مانتو و شلوار و شالمو سرم کردمو و کفش پاشنه بلند مجلسیمو پوشیدم
به راننده شخصیم آدرسو دادم...
وارد خونه شدم خونشون از مال خونه ی ما کمی کوچکتر بود البته تا حالا اومده بودم اینجا
وارد شدم
عسل اومد جام و گفتش:سلام پری
من:علیک تولدت مبارک
عسل:ممنون
کادومو با جعبه ی خوشگلی که براش خریده بودم بهش دادم
عسل :ممنون عزیزم راضی به زحمتت نودم
من:خواهش میکنم اتاقی که لباسامو عوض کنم کوجاس؟
عسل:اتاق مهمان
من:باوشه ممنون


منتظر سری7باشید
نظر و سپاس فراموش نشود
فعلا
بخونش قشنگه خودم نوشتمش اما زندگی من نیس:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=238876



پاسخ
 سپاس شده توسط پرییییییییی ، صنوبر ، √ ΙΔΙΞΗ SΤΙF √ ، M.AMIN13 ، عسل شیطون ، *faeze*
#13
سری 7رمان پریسا
لباسامو عوض کردم
زیر لب با خودم غر میزدم و کلی فحش به روح و روان یاسمن دادم که چرا اینقد دیر کرده
ازاخر طاقت نیاوردم و زنگ زدم به یاسی
من:الو
یاسی:سلام پری تویی؟
من:سلام و کوفت سلامو مرگ سلامو حناق 48 ساعته معلوم هس کدوم قبرستونی هستی
یاسی گوشی بدست وارد اتاق شد
یاسی: اِتو که اینجایی دوساعته پایین دنبالت میگردم
من:نمیخواد دنالم بگردی بیا لباساتو عوض کن
یاسی:خیله خب حالا
یاسی لباساشو عوض کرد و داشتیم میرفتیم پایین که یهو پام سر خورد داشتم با کله میرفتم پایین که یه صدم ثانیه دیدم یک پسری جلومه با هم فرود اومدیم و وقتی ه خودم اومدم که دیدم بغل یه پسری هستمو اونم دستاشو دورم حلقه کرده
بلند شدم اونم به خودش اومد بلند شد میخواستم معذرت خواهی کنم که با دیدن صورتش جا خوردم
یاسی: اوا یاسر تو اینجا چیکار میکنی
یاسر:تولد زن دوستمه تو اینجا چیکار میکنی
یاسی:تولد دوستم عسله
یاسر میخواست ه من چیزی بگه که انم با دیدن من کپ کرد
من:ام.. چیزه.. ینی که... معذرت میخوام
یاسر:ها؟نه نه اشکالی نداره منظورم اینه که خواهش میکنم
معلوم بودش که اونم دسپاچه شده
یاسی:بریم دیگه
با هم راه افتادیم
رفتیم دور یک میز گرد نشستیم
یاسر رفت تا به  دوستش و عسل تبریک بگه
منم داشتم به بقیه نگاه میکردم
که برقارو خاموش کردن و رقص تانگو گذاشتن
یه پسری اومد و به یاسمین پیشنهاد داد اونم قبول کرد
تو حال و هوای خودم بودم
که یکی دستمو کشید و منو برد وسط
رقص تانگو رو خیلی خیلی خوب بلد بودم و طرف مقابلم هم انگار حرفه ای بود تمامی حرکتاشو ا من هماهنگ کرده بود رقص داشت تموم میشد که در گوشم گفت چه قشنگ میرقصی
اونجا بود که فهمیدم یاسره و تو اون خاموشی گونه هام مث لبو شد
لباشو گذاشت رو لبام و سریع برداشت و رفتو غیب شد منم که داشتم از حال میرفتم
اونجا بود که فهمیدم یه حسی تودلم داره غوغا میکنه ضربان قلبم تند میزد
رفتم تو حیاط رو تاب نشستم

بالا خره اونشب بد یا خوب نمیدونم کدومش تموم شد
*********************************************************
بخونش قشنگه خودم نوشتمش اما زندگی من نیس:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=238876



پاسخ
 سپاس شده توسط پرییییییییی ، صنوبر ، **zeinab** ، M.AMIN13 ، عسل شیطون ، *faeze*
#14
سری8رمان پریسا:
چند روزی ازون شب میگذره و من هنوز سردرگمم که چرا...
بیخیال امشب میلاد میاد برای خاستگاری و من بهش جوا رد میدم
الانم ساعت:12ظهره
وووویی چه گرمه مایو و لباسامو برداشتمو رفتم استخر اختصاصی خونمون
لباسامو عوض کردم و شیرجه زدم تو آب
به چه خنک شدم

باید یه فکری بکنم نمیشه که تابستون به این خوبیو الکی تمومش کنم
بعد ازکلی شنا کردن بالاخره از اب دل کندم و اومدم بیرون حوله ی بنفشمو پوشیدمو موهامو خیس دورم انداختم
ساعت3شده بود چقد زمان زود گذشت
رفتم تو آشپزخونه به به چه بویی
بو قرمه سبزی میاد
به گلی خانم گفتم برام غذا بکشه و با ولع تمام2بشقاب پرخوردم
رفتم تو اتاقمو رو تخت خوابم دراز کشیدم
موبایلمو برداشتم و زنگیدم به یاسی
من:سلامممممم خره من
یاسی:سلاااااااااممم باز تو جلوی اینه نشستی به خودت فوش دادی؟خب نکن خواهر من
من:اتفاقا مخاطبم شخص شخیص  خودته
یاسی:گمشووووو چخبر؟حال و احوال
بخونش قشنگه خودم نوشتمش اما زندگی من نیس:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=238876



پاسخ
 سپاس شده توسط صنوبر ، M.AMIN13 ، *faeze*
#15
(01-09-2015، 15:59)پری جون11 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
سری5 رمان پریسا
وقتی به ارغوان گفتم که میلاد میخواد بیاد خواستگاریم گفت:از خدات باشه پسر به این خوشگلی خوشتیپی جیگری ماهی پولداری
میخواست بازم بگه که گفتم:حالا اگه نگفتم به میلاد تو اینارو گفتی
ارغوان:غلط کردم شکر خوردم نگو
من:حالا ببینم چی میشه
ارغوان:امشب برنامت چیه؟
من:قرار بود میلاد بیاد که به بابا گفتم تولد دعوتم اونم انداخت جمعه ینی4روز دیگه
ارغوان:امشب چی میخوای بپوشی؟
من:واستا الان نشونت میدم
بعد اینکه به ارغوان لباسامو نشون دادم
گفتم:میدونی میخوام ازین به بعد چی صدات کنم
ارغوان:نه چی؟
من:اَراَر
ارغوان داد زد:میکشمت
منم دویدم به سمت پله ها
اونقدر دویدیم که به نفس نفس افتادیم دستامو به نشونه ی تسلیم بردم بالا 

نگام به ساعت خوردش ساعت 3بعدازظهربود
داد زدم:گلی خانم
گلی خانم:بعله خانوم
من:ناهار حاضر نیس؟
گلی خانم:چرا خانم حاضره

من:ناهار چیه؟
گلی خانم:فسنجون
من ارغوان دوتایی باهم گفتیم:اوووووووووق
گلی خانم:دوست ندارید خانم؟
من:نه گلی خانم عیب نداره
با ارغوان رفتیم تو اتاقم
موبایلمو برداشتمو زنگ زدم پیتزا برامون آوردن و خوردیم



بچه ها کار فوری پیش اومده باید رم منتظر سری6باشید فعلا

پاسخ:
فسنجون که خوشمزس عزیزم Big Grin Big Grin Rolleyes vahidrk
پاسخ
 سپاس شده توسط M.AMIN13 ، عسل شیطون
#16
بابا این که زندگی من نیس واقعی نیس بعدم من اسمم پارمیسه چرا همه فکر میکنن که این زندگی منه؟
بخونش قشنگه خودم نوشتمش اما زندگی من نیس:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=238876



پاسخ
 سپاس شده توسط صنوبر ، M.AMIN13 ، عسل شیطون
آگهی
#17
ببخشیدا نمی خوام بزنم تو ذوقت ولی واقعا مسخره ترین رمانی بود که تاحالا خوندم و خیلی ام تخیلی بود..... Undecided
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان پریسا خیلی قشنگه هرکی دوست داره بیاد 2

پاسخ
 سپاس شده توسط سمن خانم ، M.AMIN13 ، عسل شیطون ، دریای بی موج
#18
من هم سنه توبودم اصلا رمان نمی خوندم سنت برای نوشتن رمان خیلی کمه... Dodgy رمانتم خیلی مسخره بود Confused بهت پیشنهادمیکنم ادامه ندی





اینو بدون که هیچ چیز ازهیچ کس بعید نیست........
پاسخ
 سپاس شده توسط M.AMIN13 ، عسل شیطون
#19
واقعا جالبه سریع ادامشو بزار
پاسخ
#20
رمانتـــــ بی مزه اس خوشمان نیومد اصلا ماجرای جالبیـ ندارهـ
رمان پریسا خیلی قشنگه هرکی دوست داره بیاد 2



پاسخ
 سپاس شده توسط سمن خانم ، M.AMIN13


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان