28-07-2015، 14:29
آزرمی دخت، آزرم، آزرمی،(۶۳۰ یا ۶۳۱ میلادی- ؟) سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسرو پرویز پس از خواهر خویش پوراندخت، لشکریان او را در تیسفون به پادشاهی برداشتند.
آزرمی دخت به معنی دختر پیر نشدنی است. فرمانروای خراسان، سپهبد فرخهرمز که یکی از مدعیان جدی سلطنت بود، ملکه را به همسری خواست. در حالی که آزرمیدخت علناً وعدهٔ ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین “چون آزرمیدخت نمیتوانست علنا مخالفت کند”).
رستم فرخ هرمز، پسر فرخهرمزد، به خونخواهی پدرش، لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمیدخت، ملکه ساسانی را نابینا کرد و کشت.
تاریخ طبری :
آزرمیدخت دختر خسرو پرویز پسر هرمز، پسر کسری انوشیروان بود. گویند از زیباترین زنان پارسی بود و چون به پادشاهی رسید گفت «روش ما همانست
که پدر نیرومند ما داشت و هر که به خلاف ما رود خونش بریزیم.
گویند در آن هنگام بزرگ پارسیان فرخ هرمز، اسپهبد خراسان بود و کس فرستاد و خواست که آزرمیدخت، زن وی شود و او پیغام داد که روا نباشد ملکه زن کسی شود و می دانم که این کار برای انجام حاجت و رغبت خویش خواسته ای فلان شب پیش من آی.
فرخ هرمز معروف بود بزن خواستن و مولع بود بزنان.
فرخ هرمز چنان کرد و به شب موعود برنشست و به نزد وی شد و آزرمیدخت به سالار نگهبانان خویش گفته بود که به شب دیدار، وی را بکشند و در میدان پایتخت افکنند و صبحگاهان فرخ هرمز را کشته دیدند و ملکه بفرمود تا پیکر او را نهان کنند و بدانستند که خطایی بزرگ کرده بود.
رستم فرخزاد یا رستم فرخ هرمز، همان که به روزگار بعد یزدگرد سوم او را به جنگ عربان فرستاد به خراسان جانشین پدر بود و چون از کشتن وی خبر یافت با سپاهی بزرگ به مداین آمد و چشم آزرمیدخت را میل کشید و او را بکشت و به قولی زهر داد. مدت پادشاهی آزرمیدخت ششماه بود.
..
آزرمی دخت به معنی دختر پیر نشدنی است. فرمانروای خراسان، سپهبد فرخهرمز که یکی از مدعیان جدی سلطنت بود، ملکه را به همسری خواست. در حالی که آزرمیدخت علناً وعدهٔ ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین “چون آزرمیدخت نمیتوانست علنا مخالفت کند”).
رستم فرخ هرمز، پسر فرخهرمزد، به خونخواهی پدرش، لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمیدخت، ملکه ساسانی را نابینا کرد و کشت.
تاریخ طبری :
آزرمیدخت دختر خسرو پرویز پسر هرمز، پسر کسری انوشیروان بود. گویند از زیباترین زنان پارسی بود و چون به پادشاهی رسید گفت «روش ما همانست
که پدر نیرومند ما داشت و هر که به خلاف ما رود خونش بریزیم.
گویند در آن هنگام بزرگ پارسیان فرخ هرمز، اسپهبد خراسان بود و کس فرستاد و خواست که آزرمیدخت، زن وی شود و او پیغام داد که روا نباشد ملکه زن کسی شود و می دانم که این کار برای انجام حاجت و رغبت خویش خواسته ای فلان شب پیش من آی.
فرخ هرمز معروف بود بزن خواستن و مولع بود بزنان.
فرخ هرمز چنان کرد و به شب موعود برنشست و به نزد وی شد و آزرمیدخت به سالار نگهبانان خویش گفته بود که به شب دیدار، وی را بکشند و در میدان پایتخت افکنند و صبحگاهان فرخ هرمز را کشته دیدند و ملکه بفرمود تا پیکر او را نهان کنند و بدانستند که خطایی بزرگ کرده بود.
رستم فرخزاد یا رستم فرخ هرمز، همان که به روزگار بعد یزدگرد سوم او را به جنگ عربان فرستاد به خراسان جانشین پدر بود و چون از کشتن وی خبر یافت با سپاهی بزرگ به مداین آمد و چشم آزرمیدخت را میل کشید و او را بکشت و به قولی زهر داد. مدت پادشاهی آزرمیدخت ششماه بود.
..