بازی آنلاین
آپلود عکس
سلام دوستان
موضوع کامل شده و هر هفته تغیرات و خلاصه رو اضافه میکنم.
بیوگرافی تا جاییه لازم بود و قرار دادم پس اگه کسی و جا انداختم بگید تا قرارش بدم.
همچنین اگه سوالی داشتین میتونین بپرسین.
راستی خلاصه های سریال با نقششون رو خودم مینویسم پس اگه جایی رو جا انداختم یا کمی باتغیر گفتم بهم بگید.ممنون
94/12/20
تین ولف: ؟؟
تین ولف (به انگلیسی: Teen wolf) یا گرگ نوجوان، یک مجموعه تلویزیونی محصول کشور آمریکا که توسط جف دیویز برای MTV ساخته شده است. این سریال بر اساس فیلمی به همین نام که در سال ۱۹۸۵ ساخته شده است می‌باشد.
اطلاعات: ؟؟
ژانر : ؟ درام ، ترسناک
کشور سازنده: ؟ ایالات متحده آمریکا
زبان‌ها : ؟ انگلیسیی
تعداد فصل‌ها : ؟ 5
تعداد قسمت‌ها : ؟ 76 -بقیه در حال پخش (دی ماه پخش میشه)
فصل اول : ؟ 12 قسمت
فصل دوم : ؟ 12 قسمت
فصل سوم : ؟ 24 قسمت
فصل چهارم : ؟ 12 قسمت
فصل پنجم : ؟ 20 قسمت
مدت زمان هر قسمت : ؟ حدود 40 min
کارگردان : ؟ Jeff Davis (جف دیویز)
نويسنده : ؟ Jeff Davis (جف دیویز)
شبکه نشان دهنده:MTV
خلاصه فصل ها : ؟؟
فصل اول : ؟
اسکات(تایلر پوزی) شب قبل از آزمون بازی لاگراس در خانه در حال آماده شدن است که دوست او استایلز استلینسکی(دیلن اوبراین) که پسر کلانتر است به سراغ او می‌آید که به جستجوی نصف گمشدهٔ جسدی که در جنگل پیدا شده بروند که این سبب میشود که اسکات توسط یک گرگینه که پیتر نام دارد گاز گرفته شود که در ادامه موجب آشنایی او با درک هیل میشود و درک به دنبال آن جسد که جسد خواهرش بوده پس از ده سال به شهر بیکون هیلز بازمیگردد و به دنبال این قضایا متوجه می‌شوند که گرگی که اسکات را گاز گرفته (پیتر) دایی درک و قاتل خواهر اوست و اسکات که از قسمت‌های آغازین سریال با دختر خوش برخوردی بنام آلیسون آرجنت(کریستال رد) آشنا میشود و عاشق اومیشود غافل از اینکه پدر آلیسون از شکارچیان گرگینه است. مجموع ماجراها به این ختم میشود که کیت آرجنت که عمهٔ الیسون و یک شکارچی گرگینه است توسط پیتر بدلیل اینکه خانهٔ خانوادهٔ هیل را آتش زده کشته شود. پیتر قبل از کشتن او چند نفر دیگر که در آتش‌سوزی خانهٔ هیل‌ها دخالت داشتند را به قتل رسانده بود که این امر سبب میشود که آن قطل‌ها هم به گردن کیت بیفتد و درپایان فصل اسکات از درک درخواست میکند که پیتر را بکشد تا به حالت انسانی بازگردد ولی درک خود پیتر را میکشده و به آلفا (=که به معنی رهبر گرگ هاست) تبدیل شود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوم : ؟
این فصل با صحنهٔ عشق بازی اسکات و الیسون شروع میشود که سپس پدر الیسون اسکات را از ماشین خارج کرده و قصد کشتن اسکات را دارد ولی الیسون به پدرش التماس میکند که اسکات را نکشد و در نتیجه کریس (پدر الیسون) به این شرط اسکات را رها میکند که الیسون دیگر به او نزدیک نشود، سپس اسکات را می‌بینیم که در حال دویدن در جنگل است. لیدیا که در فصل قبل توسط پیتر زخمی شده بود در بیمارستان است و استایلز به دلیل علاقه اش به لیدیا در بیمارستان حضور دارد ولی لیدیا از بیمارستان فرار میکند. درک به دنبال جمع کردن گله‌ای از گرگ‌ها عده‌ای از نوجوانان شهر را تبدیل میکند که جکسون که یکی از همکلاسیهای اسکات و دوست پسر سابق لیدیاست هم یکی از انهاست، ولی چون او هویت خود را نمی داند به گرگ تبدیل نمی‌شود و به موجودی سمی شبیه به مارمولک به نام کنما تبدیل میشود. پدر بزرگ الیسون که جرالد نام دارد به دنبالداتفاقات فصل گذشته وارد شهر بیکون هیلز میشود و شروع به کشتن گرگینه‌های ولگرد میکند و وانمود میکند در حال انتقامجویی است ولی در واقع به دنبال آلفا (درک هیل) است تا او را تبدیل کند زیرا مبتلا به سرطان است و به دنبال درمانی ماوراء طبیعه است. جکسون که کنما است و کنما به دنبال ارباب است توسط یکی از دوستان اسکات به انتقامجویی و قتل سریالی برای او می‌پردازد و همه به دنبال او میگردندـ پیتر به وسیله نفوظ به افکار لیدیا او را مجبور میکند که درک را به بالای سر او بیاورد تا او خود را طی یک مراسم احیا کند، و در پایان او زنده میشود، جکسون توسط درک و پیتر تبدیل به گرگ میشود، و جرالد هم که قرص‌ها او به وسیله اسکات از خاکستر کوهاستان پر شده بود هنگامیکه درک را مجبور میکند که او راتبدیل کند بدنش مقاومت نشان می‌دهد و فرار میکند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تو عکس زیر اون موجوده کنما هستش یا همون جکسون کناریشم صاحبش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل سوم : ؟
فصل سوم با شخصيت جدید فيلم( ایزک) شروع میشه که دو الفای دو قلو دنبالشن تا بکشنش.ایزک یکی از شخصیت های مهم فصل سه هستش که توسط درک به گرگینه تبدیل میشه.البته دو نفر دیگه رو هم تبدیل میکنه اما توسط الفا ها کشته میشن .تو فصل سوم کم کم با قدرت های لیدیا اشنا میشیم که اون یه بانشی هستش.یعنی یه جورایی قدرت حدس زدن داره.همینظور توی فصل سوم بعضی از راز های گذشته درک مشخص میشه که چرا رنگ چشماش ابیه یا سر خانوادش چه اتفاقایی افتاده.همینطور خواهر درک تو فیلم پیدا میشه که البته برای مدت کوتاهی توی فیلم میاد.فصل سه میشه گفت دو موضوع داره .تا نیم فصل اول در مورد مبارزه با پنج الفایی هستش که دنبال اسکات هستن که شامل یه زن و دو مرد دو قلو ویه مرد خشن و یه مرد کور هست (الفای الفا ها) هستش و توی همین ماجرا ها اسکات به خاطر تلاش و انگیزش به الفا تبدیل میشه.قسمت دوم فیلم در مورد استایلز و نوگیتسونه شدنش هست.نوگیتسونه موجودیه که چندین سال قبل توسط مادر کیرا(دختر روباه یا کیتسونه)برای انتقام اومده و از درد و رنج تغذیه میکنه که خیلی هم باهوش هستش.تو فصل سوم ىختري به اسم مالیا - دختر پیتر (شخصیت فصل اول فیلم)که یه گرگ صحرایی هستش میاد و بعد از مدتی دوست دختر استایلز میشه.
رابطه اسکات و الیسون تو فصل سه زیاد خوب نیستش و همینطور ایزک به الیسون علاقه مند میشه.و قسمت تلخ فصل سوم کشته شدن شخصیت خوب سریال الیسون هستش که برای نجات دوستاش توسط نوگیتسونه میمیره.
اين توضيح من بود اما یه خلاصه دیگه از یه سایت دیگه برداشتم که این پایینیس..
در فصل سوم استایلز و اسکات بی خیال الیسون و لیدیا شده اند.اسکات بیشتر نقش قهرمان را خواهد داشت و از قدرت هایش برای کمک به دیگران استفاده می کند.
دوستی او با ایزاک خیلی زیاد میشه که باعث دعواهایی بین او و استایلز خواهد شد رابطه استایلز و اسکات به خاطر ایزاک کمی به هم می خوره.
الیسون و پدرش شکار گرگ ها را کنار گذاشته اند و متوجه دروغی که خانواده شان به خورد اونا داده شدند
در دو فصل گذشته همیشه اسکات از خودش می پرسید که ایا شایستگی بودن با الیسون رو داره یا نه.
این در فصل سوم برعکس میشه و حالا الیسون نگران این است که به اندازه شایستگی رابطه با اسکات رو داره یا نه.
او در این فصل باز هم شکار میکنه اما این بار طرف آدم خوب هاست
لیدیا نقش مهمی در فصل اینده داره.ما دلیل ارتباط لیدیا به دنیای ماورا الطبیعه رو میفهمیم.
او از این به بعد جز گروه اسکات می شود و در دردسر ها بهشون کمک می کنه.رابطش با استایلز یه دوستی ساده خواهد بود .
و از همه مهتر استایلز او در این فصل نگران دوستیش با اسکات است.
در قسمت دوم و سوم مثل کارآگاه ها در مورد ناپدید شدن بوید و
اریکا تحقیق میکنه و نمیدونه که به پدرش در مورد گرگ ها بگه یا نه !
گروه آلفاهای جدیدی که در اخر فصل دوم دیدیم شامل 5 نفر هستند.
که یک جفت دوقلو و یک زن عضو ان هستند.زن این جمع همیشه پا برهنه ست و
اسمش کالی است که از خدای نابودی گرفته شده
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل چهارم : ؟
فصل چهار از اونجایی شروع میشه که لیدیا و استایلز به مکزیک برای ملاقات یه زن رفتن تا باهاش یه معامله انجام بدن و بفهمن درک کجاست.اسکات و کیرا و مالیا هم اونجان اما بین افراد دیگه هستن تا اگه اتفاقی افتاد اونجا باشن.معامله خوب پیش نمیره و باعث یه درگیری میشه که همشون گرفتار میشن و کیرا مجبور به شکنجه اسکات میشه.بعد ازاد شدن به یه مکانی میرن که درک رو اونجا پیدا میکنن.البته نوجونی های درک رو.کیت (عمه ی الیسون که تو فصل اول بود )درک رو به نوجونیش برگردونده به وقتی که بهش اعتماد داشته تا بتونه بعضی از حرف ها و راز ها خبر دار بشه و همینطور تونست پول های پیتر رو بدزده.و درک بعد هم یه مدت کوتاهی دوباره خودش میشه.
تو فصل 4 یه بازیگر جدید به فیلم اضافه میشه(لیام)که به خاطر بعضی دعوا ها اسکات مجبور به گاز زدن لیام میشه و اونو به گرگینه تبدیل میکنه.اما لیام مشکل عصبی داره و به سختی و با کمک اسکات باهاش روبرو میشه.لیدیا تو این قضایا په چیزای عجیبی مینویسه که بعد تحقیق و باز کردن رمزش متوجه میشن یه لیست از موجودات ماوراطبیعی هستش که هر کدوم یه قیمتی داره.و شخص شروع به کشتن این افراد کرده در صورتی ازاد میزارتشون که مبلغ مورد نظر رو بدن و هر کسی که اونا رو بکشه همون مبلغ بهش پرداخت میشه.اسکات یکی از قاتل ها رو پیدا میکنه اما نمیفهمه کار کی بودش.
دختری به اسم مردیث به لیدیا کمک میکنه تا رمز ها رو پیدا کنه.بعد باز شدن رمز ها میفهمن شخصی به اسم نیکوکار داره اونا رو میشکه و یه نقشه ترتیب میدن تا اسکات رو مرده نشون بدن تا نیکوکاره پیدا بشه.مالیا هم میفهمه که دختر پیتر هستش و مدتی با استایلز قهر میمونه که چرا مخفی کرده.
تو اون لیست اسم پریش (دوست پدر استایلز) هم وجود داره بنابر این یکی از همکارهاش اونو تو ماشین اتیش میزنه اما به طور غیر قابل باوری زنده و سالم میمونه.اما هنوط مشخص نشده که چی هستش.با تلاش و کمک لیدا و بقیه میفهمن که نیکوکاره مردیث هستش اما به در خواست خودش اینکار و انجام نداده بلکه وقتی تو بیمارستان بود موقعی که پیتر سوخته بود به ذهن هم دسترسی پیدا میکنن و پیتر میگه میخوام انتقام بگیرم و اینکار و مردیث انجام میده.از قبل کیت و پیتر با هم دیگه متحد میشن تا اسکات رو از بین ببرن و وقتی اسکات و بقیه اینو میفهمن بینشون یه درگیری ایجاد میشه که اسکات و پیتر با هم مبارزه میکنن و همینطورتو آخرفصل درک تبدیل میشه.
تو فصل 4 یه بازیگر جدید به فیلم اضافه میشه(لیام)که به خاطر بعضی دعوا ها اسکات مجبور به گاز زدن لیام میشه و اونو به گرگینه تبدیل میکنه.اما لیام مشکل عصبی داره و به سختی و با کمک اسکات باهاش روبرو میشه.لیدیا تو این قضایا په چیزای عجیبی مینویسه که بعد تحقیق و باز کردن رمزش متوجه میشن یه لیست از موجودات ماوراطبیعی هستش که هر کدوم یه قیمتی داره.و شخص شروع به کشتن این افراد کرده در صورتی ازاد میزارتشون که مبلغ مورد نظر رو بدن و هر کسی که اونا رو بکشه همون مبلغ بهش پرداخت میشه.اسکات یکی از قاتل ها رو پیدا میکنه اما نمیفهمه کار کی بودش.
دختری به اسم مردیث به لیدیا کمک میکنه تا رمز ها رو پیدا کنه.بعد باز شدن رمز ها میفهمن شخصی به اسم نیکوکار داره اونا رو میشکه و یه نقشه ترتیب میدن تا اسکات رو مرده نشون بدن تا نیکوکاره پیدا بشه.مالیا هم میفهمه که دختر پیتر هستش و مدتی با استایلز قهر میمونه که چرا مخفی کرده.
تو اون لیست اسم پریش (دوست پدر استایلز) هم وجود داره بنابر این یکی از همکارهاش اونو تو ماشین اتیش میزنه اما به طور غیر قابل باوری زنده و سالم میمونه.اما هنوط مشخص نشده که چی هستش.با تلاش و کمک لیدا و بقیه میفهمن که نیکوکاره مردیث هستش اما به در خواست خودش اینکار و انجام نداده بلکه وقتی تو بیمارستان بود موقعی که پیتر سوخته بود به ذهن هم دسترسی پیدا میکنن و پیتر میگه میخوام انتقام بگیرم و اینکار و مردیث انجام میده.از قبل کیت و پیتر با هم دیگه متحد میشن تا اسکات رو از بین ببرن و وقتی اسکات و بقیه اینو میفهمن بینشون یه درگیری ایجاد میشه که اسکات و پیتر با هم مبارزه میکنن و همینطورتو آخرفصل درک تبدیل میشه.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اینم تریلر کوتاهی از فصل 4 که فقط بازیگرا رو مشخص میکنه
فصل پنجم
فصل 5 : ؟ تا قسمت 10 .
تا اینجاش موضوع در مورد دکتران وحشت هستش(فک کنم نیم فصل دوم موضوع متفاوتی داشته باشه).دکترای وحشت سه نفر هستن که ماسک دارن به لباس های عجیب غریب.
این دکتر ها افراد خاصی که تا حالا دلیل مشترکشون پیه رو انتخاب مبکنن و روش ازمایش انتجام میدن.مثلا میخوان یه فرد عادی رو به یه کنما و گرگینه (همزمان)تبدیل کنن .(تبدیل به گرگینه شدن یا باید به صورت ارثی باشه مثل درک و یا باید توسط یه الفا گاز گرفته بشه یا هم چنگ.این دکترا هم میخوان قانون رو عوض کنن)
یه نفر به اسم تئو میاد که همکلاسی قدیمی اسکات و استایلز هستش و میخواد وارد گله ی اسکات بشه .استایلز بهش اعتماد نداره (که نبایدم داشته باشه ، تئو یه جورایی همکار دکتران وحشته تا اسکات رو از جلوی راه اونا بردارن)
کیرا هم کنترل خودش رو داره از دست میده ، چیز هایی به ژاپنی میگه در حالی که ژاپنی بلد نیستش وشواهدی هستش که انگار یه نفر و کشته.واسه همین به یه شهر دیگه رفت تا به کسی اسیب نرسونه.
وقتی ازمایش های دکتران وحشت موفق نمیشه برمیگردن و کسی که ازمایش و روش انجام میدادن رو میکشن (تا الان نزدیک 6 نفر اینا).جسد این افراد رو پریش بدون این که خودش متوجه بشه جمع میکنه و دور نمتونه(درختی که فصل سوم بود)میزاره و یه جورایی پنهانش میکنه.اما هنوز مشخص نشده که پریش چه جور موجودی هستش.(اینم بگم که احتمالا نیم فصل دوم در مورد الیسون هستش چون تو تریلر های صحنه های جدیدی ازش نشون میده + اینکه الیسون موقع بیدار شدن کنار نمتونه بیدار میشه که فک کنم به همین جسد ها و اینا داشته باشه.این ها رو از روی تریلر ها میگم ها از جایی نخوندم و مطمون نیستم.)
توی نحقیق های میتون(دکتر دامپزشک اسکات)مادر مالیا پیدا میشه .یه شخصیت مرموز داره که بهش میگن گرگ صحرا .داره دنبال مالیا میگرده تا بکشتش.(دلیل مشخص نیست.)
بعد از مشخص شدن اینکه تئو یه کایمرا هستش و گرگینه نیست بین اونو اسکات و بقیه دعوا (تقریبا) رخ میده.تئو بعد از مرگ هیدن لیام و گول میطنه تا اسکات رو بکشه(تا لیام الفا بشه و برای تئو کار کنه چون به الفا احتیاج داره و اسکات کار هایی که تئو میخواست رو انجام نمیده )اما لیام بعد یه دعوای مفصل با اسکات خودش و کنترل میکنه و اسکات و نمیکشه اما اسکات خیلی ضیف میشه (اون شب ماه کامل و نزدیک تر به زمین بود برای همین خشم و قدرت لیام و بیشتر کرده بود از طرفی هم تئو یواشکی به اسکات قاتل الذئب میداد تا ضعیفش کنه به همین دلیل اسکات ضعیف تر از لیام بود)تئو وقتی میبینه که لیام اسکات و نکشته خودش اینکار و میکنه از طرف دیگه ماجرا مالیا و لیدیا و استایلز و پدرش گرفتار هستن برای همین نمیتونن به اسکات کمک کنن(تئو سر هر کدوم بلایی اورده) اسکات دوباره به کمک مادرش زنده میشه و اما احساس میکنه الفا (سر گروه) بودنشو به همراه دوستاش از دست داده.
کایمرا هایی هم که قبلا مرده بودن توسز یه مواد سبز که تئو بهشون تزریق میکنه زنده میشن(از جمله هیدن) و تئو خودشو الفای اونا معرفی میکنه.
نیم فصل دوم :
حال لیدیا خوب نیستش و مادرش برای کمک اونو میفرسته یه جایی شبیه بیمارستان. و اونجا لیدیا در حالی که جسمش رو تخته داره ولی روحش به کمک مردیث یاد میگیره که چجوری از صداش استفاده کنه.
هدف دکتر های وحشا مشخص شده و اونا یه هیولایی چند ساله که بهش هیولای یودان میگن و دوباره به وجود اوردن (مشخص نیست برای چه کاری اما تو کل افسانه ها نوشته شده که بدون هیچ دلیلی هیولا افراد و میکشه نه عطشی به کشتن داره و نه نیازی ) . از طرفی هم یه موجود دیگه به اسم هل هاوند هستش که با هیولا هه در حاله جنگه ( هل هاوند پریش هستش ) . تو افسانه ها نوشته شده که بین جنگ این دو تا همه میمیرند و ارجنت ( پدر الیسون ) سعی داره جلوی این اتفاق رو بگیره البته به کمک پدرش (پدر بزرگ الیسون ).
مالیا دنبال مادرش میگرده تا بکشتش و تو این راه تئو کمکش میکرد که اخر سر مشخص میشه تئو با مادر مالیا قرار گزاشته بودند. مالیا دیتون (مربی اسکات ) و نجات میده اما نمیتونه مادرش و بکشه از طرفی هم مادرش نمیتونه مالیا رو بکشه چون لیدیا بهش کمک میکنه.
اسکات دوباره داره گله اشو جمع میکنه تا بتونه در برار اتفاق هایی که میافته مقاوم باشه .کیرا از صحرا برمیگردونه و داره به دنبال لیدیا میره .
بعد از نجات لیدیا دنبال هیولا هستند که کی هست و دکترای وحشت چه هدفی باهاش دارن!!
بعد از کمی جستوجو و اتفاقات میفهمن که هیولا میسون هستش و البته کسی دیگه ای به اسم سباستین توی وجودش هست که تبدیل به هیولا میشه ( تو فصل 5 به یه افسانه قدیمی اشاره میکنه ه مربوز به خانواده ارجنت ها میشه ، اولین شکارچی یعنی ماری ژان (با نقش الیسون ارجنت ) هستش که در زمان خودش هیولای یودان رو میکشه ( هیولای یودان ار خورده شدن اب زمینی زیر نور ماه که یه گرگینه از اونجا عبور کرده به وجود اومده)هیولا بردار ماری ، سباستین هست .طریقه ای که ماری ژان سباستین رو میکشه عصای نقره ای بوده که با خاکستر کوهستان ترکیب شده .)
ارجنت ها به دنبال عصا هستن و به کمک هل هاوند ( پریش) به دنبال هیولا میرن و (بعد از نجات میسون به توسط لیدیا ) میکشنش.
فصل 5 دیو کالین به ماجرا اضافه میشه که مخفیانه به اسکات ملحق میشه و به کشتن هیولا کمک میکنه.
از طرفی تئو عاقبت ار پشت خنجر زدن به دوستانش رو میبینه ( تمام کایمرا های زنده شده را میکشه و قدرتشونو تصرف میکنه )
مالیا با مادرش مبارزه میکنه و شکستش میده (قدرت مادرش و میگیره )
فصل 5 دیو کالین به ماجرا اضافه میشه که مخفیانه به اسکات ملحق میشه و به کشتن هیولا کمک میکنه.
اینم عکس دکترای وحشت : ؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تو این تریلر لیام از یه چیزی میدوئه که مشخص نیست چیه . اما مربوط به فصل 5 (شاید دکترای وحشت باشه شاید)
اینجا چند صحنه از فصل 4 رو نشون میده و بعدش الیسون رو نشون میده اما چند صحنه جدید ازش. نمیتونم دقیق بگم ولی انگار قراره برگرده.
این تریلر بعضی قسمت هاش که ایزک هست مال سریال اورجینال هستش.نمیدونم چرا با تین ولف ترکیب کردن.اما به هر حال میزارم.
خلاصه ها تموم شد.امیدوارم راضی باشید.
بیوگرافی دیلن اوبراین + عکس (استایلز) ✔ #4
بیوگرافی کریستال رِد + عکس (آلیسون) ✔ #5
بیوگرافی تایلر پوزی + عکس (اسکات) ✔ #10
بیوگرافی هلند رادن + عکس (لـیـدیـا) ✔ #13
بیوگرافی تایلر هوچلین + عکس (درک) ✔ #14
بیوگرافی شلی هینگ + عکس (مالیا) ✔ #15
بیوگرافی دیلن اسپری بری + عکس (لیام) ✔ #16
...............................................................
منبع فصل اول و دوم بالا : ؟دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویکیپدیا
ویکیپدیا
)وقتی که نوگیتسونه میشه کارای وحشتناکی میکنه مثل کشتن آلیسون و سعی به کشتن اسکات یا حمله به بیمارستان و کلانتری شهر.آخرای فصل 3 که بدن استایلز از تسخیر روح آزاد میشه دوباره به یه فرد عادی برمیگرده.رفتار استیالز تو فیلم یه حالت گیجی داره(گیج نیست ها ، هر از گاهی حرف های مسخره میزنه)و در کل فردی که باعث خنده میشه استایلز و کاراشه ؛استایلز توی فصل 4 با مالیا دوست میشه اما هنوزم نه دلش به لیدیا علاقه داره.
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
