میـلـان کـونـدرا در اول ماه آوریـل 1929 در شهـر «برنـو» مرکـز ایـالـت «مراویـ» دیـده به جهـان گشود.
تا زمانـی کـه در چکـسـلـواکـی زنـدگی میـکـرد و حتی در نـخسـتیـن سـالـهـای ورودش به فرانـسـهـ، اطلـاعاتی درباره زنـدگی او منـتشر میـشد اما اکـنـون کـه آثار گرانـبهـایـش شهـرتی بیـنـالـملـلـی برایـش به ارمغان آوردهـانـد، هـنـوز آنـگونـه کـه بایـسـته اسـت به شرح زنـدگی شخصی او نـپرداختهـانـد. کـونـدرا ترجیـح میـدهـد زنـدگیـنـامهـای نـداشته باشد و بر ایـن باور اسـت کـه رمانـنـویـس بایـد از گفته «گوسـتاو فلـوبر» پیـروی کـنـد یـعنـی پشت اثر خود پنـهـان شود. او میـگویـد: «رمانـنـویـس خانـه زنـدگانـیـاش را ویـران میـکـنـد تا با سـنـگهـای آنـ، خانـه رمان خود را بسـازد». کـونـدرا با تدویـن زنـدگیـنـامه نـویـسـنـدگان موافق نـیـسـت و اعتقاد دارد: «زنـدگی شخصی نـویـسـنـده فقط مربوط به خود اوسـت زیـرا زنـدگیـنـامه نـویـسـنـده به شکـل و ماهـیـت اثر آسـیـب میـرسـانـد».
میـلـان کـونـدرا زنـدگیـنـامه شخصیـتهـای ذهـنـیـاش را به اختصار بیـان میـکـنـد. به عقیـده او مضمونـهـای وجودی ایـن شخصیـتهـا اهـمیـت دارنـد. ایـنـکـه در رمان «بار هـسـتیـ»، «توما» گنـدمگون یـا بور اسـت، پدرش فقیـر اسـت یـا ثروتمنـد و... هـیـچ اهـمیـتی نـدارد؛ بایـد انـدیـشه و احسـاسـات شخصیـت را فهـمیـد؛ بایـد به هـسـتی او راه پیـدا کـرد.
کـونـدرا علـاوه بر ایـنـکـه به شرح حال اعتقادی نـدارد، از سـوءتفاهـمهـا و برداشتهـای غلـط میـترسـد. او به دلـیـل مخالـفت با نـظام سـیـاسـی حاکـم بر کـشورش، مجبور به مهـاجرت شده و بیـم آن دارد کـه از او نـه سـیـمای یـک «کـاوشگر هـسـتیـ» کـه چهـره یـک نـاراضی و مخالـف سـیـاسـی ترسـیـم شود.
کـونـدرا حدود 14سـال داشت کـه سـرودن شعر را آغاز کـرد. اشعار او در مطبوعات انـتشار یـافت. خود او میـگویـد تا 25سـالـگی به موسـیـقیـ، بیـشتر از ادبیـات علـاقه داشته اسـت و ایـن شیـفتگی تا هـمیـشه در فکـر و احسـاسـش باقی میـمانـد.
میـلـان کـونـدرا سـرانـجام شعر را کـنـار میـگذارد و از سـالـ1958 نـوشتن داسـتان کـوتاه را آغاز میـکـنـد و تا سـالـ1968 ده داسـتان کـوتاه با عنـوان کـلـی «عشقهـای مضحکـ» میـنـویـسـد.
نـخسـتیـن رمان کـونـدرا به نـام «شوخیـ» در سـالـ1967 در فرانـسـه انـتشار یـافت؛ رمانـی کـه باعث شهـرت جهـانـی او شد. لـویـی آراگون ایـن رمان را اثری بزرگ دانـسـته اسـت.
در سـالـ1973 رمان «زنـدگی جای دیـگر اسـت» به زبان فرانـسـه انـتشار یـافت و جایـزه «مدیـسـیـ» برای بهـتریـن رمان خارجی را به دسـت آورد.
رمان «والـس خداحافظیـ» در سـالـ1978 جایـزه «مونـدلـو» را در ایـتالـیـا نـصیـب کـونـدرا کـرد. در سـالـ1981 جایـزه «کـامنـولـث اوارد» در آمریـکـا به رمان «کـتاب خنـده و فراموشیـ» تعلـق گرفت. در سـالـ1982 مجموعهـآثارش جایـزه «اروپا لـیـتراتور» را میـگیـرد.
در سـالـ1984 رمان «بار هـسـتیـ» شهـرت او را به عنـوان یـکـی از رمانـنـویـسـان بزرگ معاصر تثبیـت میـکـنـد.
«هـنـر رمانـ» در سـالـ1986 انـتشار یـافت. «هـنـر رمانـ» نـخسـتیـن رمانـی اسـت کـه او به زبان فرانـسـه نـوشته اسـت. ایـن کـتاب، مجموعه کـاملـی اسـت از تفکـرات کـونـدرا درباره تاریـخ تحول هـنـر رمان در اروپا و نـیـز بررسـی و تحلـیـل خود او درباره رمانـهـایـش. «جهـالـت»، «خسـتگیـ»، «هـویـت» و... از آثار دیـگر او به شمار میـآیـد.
میـلـان کـونـدرا هـماکـنـون در فرانـسـه روزگار میـگذرانـد.