امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معرفی شخصیت جذاب سورس اسنیپ و داستان شخصیت

#1
با خوندن این مقاله متاسفانه خطر لوث شدن وجود داره


سوروس اسنیپ از شخصیت‌های تخیلی در داستان‌های هری پاتر است. پروفسور سوروس اسنیپ (۱۹۹۸-۱۹۶۰) ابتدا استاد درس معجون‌ها (۱۹۹۶-۱۹۸۱) بوده‌است و سپس سمت تدریس درس دفاع در برابر جادوی سیاه (۱۹۹۷-۱۹۹۶) را در مدرسه هاگوارتز عهده دار شد و در نهایت به مقام مدیریت هاگوارتز (۱۹۹۸-۱۹۹۷) رسید. وی عهده دار یک نقش بسیار مهم، پر خطر و پنهانی در جنگ علیه لرد ولدمورت بود. اسنیپ به طور نیمه اصیل از مادری جادوگر به نام آیلین پرنس و پدری مشنگ و غیر جادوگر به نام توبیاس اسنیپ زاده شد. علی‌رغم وجود قدرت و ماهیت جادوگری در خانواده اسنیپ، آنها در منطقه‌ای مشنگ نشین و غیر جادوگر به نام «بن‌بست اسپینر» زندگی می‌کرده‌اند، جایی که در مجاورت و همسایگی خانه خانواده اوانز بود. سیوروس اسنیپ به لطف این همسایگی در سن ۹ سالگی با دو فرزند خانواده اوانز، یعنی لیلی (مادر هری پاتر) و پتونیا آشنا شد و احساس عمیقی از علاقه به لیلی اوانز را در خود درک نمود و از این رو با لیلی و خواهرش پتونیا دوست صمیمی شد. وی در سال ۱۹۷۱ اولین سال تحصیلی خود را در هاگوارتز آغاز نمود و در گروه اسلیترین قرار گرفت. سیوروس خیلی زود دشمنی خود را با جیمز پاتر (پدر هری پاتر) و سیریوس بلک بروز داد و از این جهت نیز همواره قربانی زورگویی و شیطنت‌های پاتر و بلک در محیط هاگوارتز می‌شد. اسنیپ در جوانی گرایش و علاقه خویش را به جادوهای سیاه نشان داد و به برتری خون خالص مادری خود در گروه اسلیترین در برابر عشق و دوستی به لیلی اوانز تأکید زیادی داشت؛ چرا که لیلی یک مشنگ زاده بود و از اصالت جادوگری برخوردار نبوده‌است. این موضوع رابطه دوستانه سیوروس اسنیپ و لیلی وانز را در تنگنا قرار داد. اسنیپ پس از اتمام و ترک مدرسه به همراه عده زیادی از همکلاسی‌ها و دوستان اسلیترینی خود وارد جمع مرگخواران شد و به آنها پیوست.

خیلی زود و مدت کمی قبل از کشته شدن لیلی اوانز و جیمز پاتر بدست لرد ولدمورت، اسنیپ موضع خود را تغییر داد و به سمت عضویت در محفل ققنوس گام برداشت و در جنگ جادوگری دوم از اعضای مهم و اصلی محفل ققنوس بود. وی با وجود ترس زیاد در نهایت موفق شد از تحقیقات لرد ولدمورت در رابطه با موضوع وفاداری خود جلوگیری کند. بر خلاف عقیده بسیاری دیگر در مورد اعتماد به او، آلبوس دامبلدور بنا بر دلایل و حقایقی به اسنیپ اعتماد کامل داشت که این دلایل میان آن دو تا زمان مرگشان پایدار ماند. طبق مرگ وی، این دلیل همان عشق و علاقه وی به لیلی اوانز بوده که موجب تغییر موضع او شده تا به دامبلدور بپیوندد و گامی در راستای مقابله در برابر لرد ولدمورت بردارد. ارتباط بین سیوروس اسنیپ و آلبوس دامبلدور نوع عجیب و خاصی از وفاداری بوده است؛ تا جایی که اسنیپ حاضر به پذیرش کشتن دامبلدور به درخواست و نظر خود دامبلدور شد. پیش از کشته شدن دامبلدور، اسنیپ به او قول داد تا دانش آموزان هاگوارتز را در برابر مرگخواران محافظت کند چون مرگخواران احتمالاً همان‌طور که وزارت جادوگری را در دست خواهند گرفت، هاگوارتز را نیز بدست خواهند گرفت. بعدها اسنیپ در «نبرد هاگوارتز» دخالت کوتاهی داشت اما به عقیده لرد ولدمورت، اسنیپ به طور ناخواسته ارباب «چوبدستی ارشد» شده بود و در نهایت بدست لرد ولدمورت به قتل رسید که در حقیقت عقیده او درباره اسنیپ کاملاً اشتباه بود. پس از مرگ او، هری پاتر او را به درستی شناخت و مطمئن شد که تندیس سیوروس اسنیپ همانند یک قهرمان برای همیشه در هاگوارتز باقی خواهد ماند.

محتویات

۱ زندگینامه
۱.۱ دوران کودکی
۱.۲ سال‌های هاگوارتز
۱.۳ شاهزاده دورگه
۲ جنگ جادوگری اول
۲.۱ به عنوان مرگخوار
۲.۲ عامل دو جانبه
۳ میان دو جنگ
۴ منابع

زندگینامه
دوران کودکی

سیوروس اسنیپ زاده ۹ ژانویه ۱۹۶۰ از آیلین پرنس (جادوگر خالص) و توبیاس اسنیپ (مشنگ و غیر جادوگر) است. از این جهت وی یک جادوگر نبمه خالص بوده‌است. با توجه به شرم از پدر غیر جادوگر، اسنیپ همواره خود را از خانواده اصیل و جادوگر مادرش می‌دانست و با نام خانوادگی مادر خود نام مستعار و پنهانی «شاهزاده دورگه» را برای خویش انتخاب نمود. سیوروس معمولاً تنها بود و قربانی بی‌توجهی‌های فیزیکی و رفتاری و توهین از جانب والدین می‌شد. این بی‌توجهی‌ها موجب تأثیر گذاری در شخصیت وی شد و در حین بلوغ و بعد از آن ویژگی‌های تندخویی و رفتارهای خشنی در او پدید آمد.

والدین سیوروس ساکن یک منطقه مشنگ و غیر جادوگر بودند که در مجاورت یک رودخانه بود و «بن‌بست اسپینر» نام داشت. در تابستان سالهایی که سیوروس اسنیپ در هاگوارتز تحصیل می‌کرد نیز این بن‌بست محل زندگی او بود. «بن‌بست اسپینر» منطقه‌ای فقیر نشین با معابر سنگفرش شده‌است که در پیرامون آن چراغ‌های شکسته، کارخانه‌های خارج از رده و منازل قدیمی و کهنه به چشم می‌خورد. لیلی اوانز و خانواده‌اش در منطقه‌ای در مجاورت و نزدیکی «بن‌بست اسپینر» زندگی می‌کردند. گاهی اوقات سیوروس اسنیپ او و رفتارهایش را نگاه می‌کرد تا اینکه متوجه شد یک جادوگر است. وی با لیلی ارتباط برقرار کرد و با هم دوست شدند و این درست آغاز و توسعه رفتار دوستانه‌اش با لیلی بود؛ چرا که تا آن لحظه هیچ دوست و ارتباط دوستانه‌ای نداشت. در طول این مدت، اسنیپ دشمنی و خصومت خود را با پتونیا (خواهر لیلی) نشان داد. این خصومت بیشتر به جهت آن بود که پتونیا یک مشنگ و غیر جادوگر بود اما از جهاتی دیگر نیز به آن دلیل بود که پتونیا موقعیت و لباس‌های خاص او را تحقیر و مسخره می‌کرد. اطلاعات آن دوران بنا بر خاطرات اسنیپ حاکی از آن است که وی کودکی خام به نظر می‌آمد و دوستی با دیگران برای او بسیار سخت بوده‌است. به نوعی از دیدگاه او ارتباط دوستانه و نزدیک با مشنگ‌ها می‌توانست دردسر ساز باشد که یکی از این مشنگ‌ها پدر خود سیوروس اسنیپ بود. هم او و هم لیلی اوانز در دوران کودکی مهارت جادو کردن بدون چوبدستی جادویی را پیش از عازم شدن به هاگوارتز به همدیگر نشان داده بودند.
سال‌های هاگوارتز

سیوروس اسنیپ دعوت مدرسه هاگوارتز را قبول کرد و در سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ وی دانش آموز این مدرسه بود و در گروه اسلیترین قرار داشت. در آن زمان سرپرستی گروه اسلیترین را پروفسور هوریس اسلاگهورن (استاد معجون‌ها) عهده دار بود. اسنیپ در راه اعزام به هاگوارتز برای آغاز نخستین سال تحصیلی خود به همراه لیلی اوانز در قطار هاگوارتز نشسته بود و آن جا برای نخستین بار جیمز پاتر و سیریوس بلک را دید. دشمنی آنها از جایی آغاز شد که پاتر و بلک نام مستعار خفت آور «اسنیولوس» را برای او انتخاب کردند.

اسنیپ به دعوت پروفسور اسلاگهورن به عضویت «باشگاه اسلاگ» درآمد و احتمالاً علت این دعوت استعداد برجسته و هنر او در معجون سازی بوده‌است. پروفسور اسلاگهورن با وی به عنوان یک دانش آموز عکس یادگاری انداخت و کتاب معجون سازی پیشرفتهٔ او را گرفت. در حالیکه تصویر سیوروس اسنیپ در کنار تصاویر بسیاری از برگزیده‌های پروفسور اسلاگهورن قرار داشت، اسلاگهورن چندان آینده روشن و امیدوارانه‌ای را برای اسنیپ پیش بینی نمی‌کرد.

سیوروس اسنیپ از همان سالهای نخست تحصیل خویش در هاگوارتز استعداد و گرایش به جادوهای سیاه را داشته است؛ به طوریکه در همان سال اول تحصیلی خود از دانش آموزان سال هفتمی نیز نفرین و طلسم‌های بیشتری را می‌دانست و به آنها تسلط داشت. او با چند نفر از اسلیترینی‌ها از جمله «آوری» و «مالسیبر» دوست بود که بعدها مرگخوار شدند و بعد از آن نیز ارتباط دوستانه‌ای را در حیطه مرگخوار بودن با ایوان روزیه و بلاتریکس لسترنج آغاز نمود. سیوروس اسنیپ همچنین ارتباط دوستانه دیگری را با لوسیوس مالفوی داشت که در نخستین سال تحصیل اسنیپ در هاگوارتز او یک دانش آموز ارشد بود و استقبال گرمی از گروه بندی شدن اسنیپ در اسلیترین کرد و با او همواره دوستانه و مهربانانه برخورد می‌نمود. از این جهت این مورد را می‌توان از علت‌هایی دانست که سیوروس اسنیپ همواره در دوره تدریس خود و دوره تحصیلی هری پاتر از دراکو مالفوی(فرزند لوسیوس) حمایت و پشتیبانی می‌کرد. همچنین ریموس لوپین و پیتر پتی گرو نیز از همکلاسیان اسنیپ بودند.

جیمز پاتر و گروه دوستانش در سالهای حضور در هاگوارتز همواره از افرادی بودند که با اسنیپ نزاع و درگیری داشتند. از نخستین دیدار آنها در قطار هاگوارتز، اسنیپ تمایل خود برای حضور در گروه اسلیترین را در مقابل جیمز پاتر بیان کرد. طبق خاطرات ضبط شده، جیمز پاتر با بهره از افسون «له وی کورپس» اسنیپ را به طور وارون از هوا آویزان ساخته بود و با بالا و پایین کشیدن اسنیپ به کمک این افسون موجب شد تا لباس زیر او در مقابل دیدگان بسیاری از دانش آموزان هاگوارتز از جمله لیلی اوانز آشکار گردد. لیلی اوانز قصد داشت تا برای دفاع از وی گام بردارد اما اسنیپ از بازیابی هویت از دست رفته خود به کمک دفاع یک دختر خشمگین شد و لیلی اوانز را «خون لجنی» خواند. لیلی هرگز حاضر به بخشیدن او به خاطر این توهین نشد؛ حتی وقتی که اسنیپ عذرخواهی از لیلی کرد و بی شک این خاطره بدترین خاطره سیوروس اسنیپ بوده‌است.

سیریوس بلک از خاندان خویش جدا شد که دارای خون اصیل جادوگری و والدینی عالی مقام بودند و نفرت را به جادوگران مشابه و هم منزلت خاندان خود بروز داد. جیمز پاتر متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، به دنبال اسنیپ رفت تا از رویارویی وی با ریموس لوپین در ساختمان «شیون آوارگان» جلوگیری کند و جان او را حفظ نماید. آلبوس دامبلدور درباره این موضوع از سیوروس اسنیپ خواست تا رازدار باشد و از این جهت در آن هنگام زندگی خود را مدیون حفاظت جیمز پاتر بود اما اسنیپ همواره سماجت می‌کرد که جیمز پاتر برای رهایی و ترس از مجازات و تنبیه به جهت آن شوخی اقدام به حفظ جان او کرده‌است.

در سال هفتم هنگامی که جیمز بالغ تر می‌شد با لیلی اوانز قرارهای دوستی و ملاقات می‌گذاشت. لیلی اوانز هم نسبت به طفره رفتن از ارتباط با جیمز اقدامی نکرد و مناسب‌ترین راه را ادامه ارتباط عاطفی و دوستانه خود با جیمز پاتر دید.
شاهزاده دورگه

سیوروس اسنیپ حتی در دوران کودکی اش هم یک جادوگر برجسته و چیره‌دست بود. این موضوع از یادداشت برداری و خطوط ناخوانی ای که در حاشیه کتاب معجون سازی خویش می‌نوشته قابل درک است. چرا که این حاشیه نویسی‌ها نشان می‌داده‌است که وی در حین ساعات کلاس و درس با این حاشیه نویسی افسون و نفرین و معجون‌های خارق العادهٔ جادویی اختراع می‌کرد و هم‌زمان نیز حواس او معطوف به کلاس درس و نوشته‌های اصلی درج شده در کتاب بوده‌است.

حاشیه نویسی‌های کتاب معجون سازی اسنیپ حاوی افسون‌ها و نفرین‌هایی که او برای مواقع خاصی برای خود اختراع کرده بود. افسون «له وی کورپس» که قربانیان را از قوزک پا وارون و آویزان می‌کند و به بالا و پایین می‌کشد و همچنین افسون «سکتوم سمپراً که موجب جراحت و زخم‌های عمیق در بدن قربانی می‌شود و خون ریزی‌های بسیار زیادی را موجب می‌گردد. افسون» له وی کورپس «از میان رازهای اسنیپ به سرقت رفته و در سال پنجم دوره تحصیلی وی در هاگوارتز میان دانش آموزان رایج و محبوب شده بود. از افسون دیگری که وی اختراع کرده می‌توان به افسون » مافیلاتو « اشاره نمود که موجب ارتعاش صدای گوش خراش در گوش‌های افراد نزدیک می‌گردد. افسون دیگر نیز افسون » قفل زبان" است که موجب چسبیدن زبان به سقفل دهان می‌گردد.

کتاب معجون سازی پیشرفته وی در سال ۱۹۹۶ به شکل اتفاقی بدست هری پاتر افتاد. هری پاتر هم در سال ششم تحصیلی که پروفسور اسلاگهورن به جای اسنیپ درس معجون‌ها را تدریس می‌کرد، به جای اجرای دستور العمل‌های کتاب، به حاشیه نویسی‌های شاهزاده دورگه عمل می‌کرد و دو چندان بهتر از سایر شاگردان معجون سازی می‌نمود. هری نیز شاهزاده دورگه که صاحب آن کتاب و حاشیه نویسی‌هایش بوده را بسیار بهتر از اسنیپ در معجون سازی می‌دانست. در صورتیکه هری پاتر تا پایان سال ششم نفهمید که شاهزاده دورگه همان سیوروس اسنیپ بوده‌است.

در ابتدای کتاب معجون سازی پیشرفته مذکور نیز درج شده بود که «این کتاب متعلق است به شاهزاده دورگه». تحقیقات هرمیون گرنجر نشان داد که پرینس (شاهزاده) نام خانوادگی مادر اسنیپ بود. در حقیقت نام مستعار اسنیپ ترکیبی بود از نام خانوادگی مادرش و استفادهٔ کنایه آمیزی از «نیمه خالص (دورگه)» که اشاره به وضعیت اصالت و خون جادوگری خود دارد. این نام مستعار ظاهراً رازی را بیان می‌کرد و ریموس لوپین نیز هرگز به یاد نداشت که اسنیپ در جمع و نزد کسی به این نام مشهور باشد.
جنگ جادوگری اول
به عنوان مرگخوار

سیوروس اسنیپ سرانجام به جمع مرگخواران لرد ولدمورت پیوست و از جانب لرد ولدمورت مسئول جاسوسی و کشف اطلاعات درباره پیشگویی ای بود که سقوط لرد ولدمورت را پیش بینی می‌کرد. در اوایل سال ۱۹۸۰ اسنیپ موفق به استراق سمع از مصاحبه کاری برای تدریس پیشگویی شد که این مصاحبه میان آلبوس دامبلدور و سیبل تریلانی(متقاضی تدریس) در «مهمانخانه سرگراز» انجام شد. در این مصاحبه سیبل تریلانی پیشگویی کرد که در آخر ماه ژوئیه کودکی متولد خواهد شد که موجب نابودی و سقوط لرد ولدمورت می‌گردد. آلبوس دامبلدور نیز وی را جهت تدریس استخدام کرد تا جان تریلانی را از پیامدهای احتمالی و خطرناک پیشگویی اش حفظ نماید. در آن هنگام دقیقاً واضح نبود که منظور پیشگویی کدام کودک است. زیرا دو کودک از دو خانواده متفاوت جادوگری در اواخر ماه ژوئیه آن سال متولد شده بودند: هری پاتر و نویل لانگ باتم.

آلبوس دامبلدور در دادگاه محاکمه ایگور کارکاروف به مجمع ویزنگاموت توضیح داد که سیوروس اسنیپ به سمت او آمد و به محفل ققنوس پیوست و از کسانی بود که پیشگویی را استراق سمع کرد و به لرد ولدمورت اطلاع داد. البته او پیشگویی را نتوانست به طور کامل بشنود زیرا که توسط مهماندار (آبرفورث دامبلدور) از این کار بازداشته شد و او اسنیپ را از «مهمانخانه سرگراز» بیرون کرد.
عامل دو جانبه

وقتی لرد ولدمورت پیش خود نتیجه گرفت که مقصود آن پیشگویی احتمالاً هری پاتر بوده‌است و او را انتخاب کرد، اسنیپ رنج و ندامت وحشتناکی را تحمل کرد زیرا که فرزند لیلی به خاطر اقدامات اشتباه اسنیپ در خطر قرار گرفته بود. اسنیپ از لرد ولدمورت خواهش کرد تا از کشتن لیلی خودداری نماید و به جای او تنها شوهر و پسر او را نابود سازد و هیچ آسیبی به لیلی وارد نکند. اسنیپ حتی به نزد آلبوس دامبلدور آمد و از وی نیز تقاضای کمک کرد تا جان لیلی را نجات دهد. دامبلدور خواسته او را قبول کرد اما به جای آن از اسنیپ خواست تا در میان مرگخواران بماند و برای او جاسوسی کند. اسنیپ نیز به شکل محرمانه‌ای از جمع مرگخواران بیرون آمد و به محفل ققنوس پیوست. هنگامی که لرد ولدمورت به خانه پاترها رفت تا هری پاتر را به قتل برساند، یک فرصت فرار و رهایی را به لیلی داد تا خود را نجات دهد اما وقتی لیلی از این کار سر باز زد لرد ولدمورت او را نیز همانند جیمز پاتر به قتل رساند. هنگامی که اسنیپ خبر کشته شدن لیلی را شنید، توسط دامبلدور ترغیب شد که از پسر لیلی یعنی هری پاتر محافظت کند تا گذشته را جبران کند و لطف بزرگی به لیلی کرده باشد و فداکاری او برای فرزندش به هدر نرود.

اسنیپ بقیه عمر باقی‌مانده خود را وقف حفاظت از جان هری پاتر کرد. پسری که به طور یقین شباهت بسیاری به پدرش، جیمز پاتر داشت و یادآور نفرت میان اسنیپ و جیمز پاتر بود. بسیاری از افراد محفل ققنوس نسبت به گذشتهٔ اسنیپ سوءظن داشتند که مرگخوار بود و از طرف دیگر نیز با عقیده آنکه وی آلت دست ۱۰ ساله دامبلدور بوده نیز مورد نفرت برخی از مرگخواران قرار می‌گرفت. با این وجود وی زندگی خود را بر اساس نقشه و هدف دامبلدور در حفاظت از هری پاتر و نابودی ولدمورت ادامه داد.
میان دو جنگ

اسنیپ طبق دستور لرد ولدمورت درخواست خود را برای تدریس در سمت پروفسور درس دفاع در برابر جادوی سیاه اعلام کرد و این تقاضای خود را درست پس از پیشگویی سیبل تریلانی و پیش از به قتل رسیدن جیمز و لیلی پاتر اعلام نموده بود. در حقیقت این درخواست به جهت جاسوسی برای لرد ولدمورت بود تا اسنیپ بتواند از آن موقعیت در هاگوارتز بهره بگیرد و با بررسی اطلاعات دانش آموزان و زاد و ولدهای جادویی، فرد مورد بحث در پیشگویی را بیابد که در اواخر ژوئیه سال ۱۹۸۰ متولد می‌شد.

تقاضای اسنیپ برای تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه مورد پذیرش آلبوس دامبلدور قرار نگرفت اما پس از بازنشستگی پروفسور اسلاگهورن از تدریس درس معجون‌ها در سال ۱۹۸۱، دامبلدور قبول کرد تا سیوروس اسنیپ را به جای اسلاگهورن در تدریس درس معجون‌ها استخدام کند و وی را سرپرست گروه اسلیترین نیز نماید. پس از سقوط لرد ولدمورت، اسنیپ نیز همانند بسیاری از مرگخواران مرگ او را باور کرد و کوششی را برای جستجوی ارباب پیشین خویش بروز نداد؛ بنابراین از حمایت و پشتیبانی دامبلدور بهره برد و از حبس و محکوم شدن به آزکابان تبرئه نیز شد. این کناره گیری اسنیپ چندان مورد تأیید و پذیرش مرگخوارانی همانند بلاتریکس لسترنج قرار نگرفت اما لرد ولدمورت پس از بازگشت مجدد و تولد دوباره خود در سال ۱۹۹۵ گفت که سیوروس اسنیپ را بخشیده‌است و با وی مشکلی ندارد زیرا معتقد بود اسنیپ به مدت سیزده سال برای او از آلبوس دامبلدور و محفل ققنوس اطلاعات با ارزشی را تأمین و فاش نموده‌است. به عنوان یک استاد در هاگوارتز، اسنیپ بی رحم و بسیار انضباطی بود و رفتار شکیبانه و محافظه کارانه‌ای نیز بروز می‌داد و از این نظر همواره به شدت مورد احترام سایر اساتید هاگوارتز قرار می‌گرفت. درک و علم او در معجون سازی بسیار بالا بود تا جایی که از ترکیب هنر جادویی و کیمیاگری معجونی همانند معجون مخصوص گرگینه‌ها را تهیه می‌کرد.

هری پاتر از سال ۱۹۹۱ دانش آموز کلاس‌های سیوروس اسنیپ در هاگوارتز شد. در مراسم آغاز سال تحصیلی جدید هری پاتر دردی را در زخم پیشانی اش احساس کرد و تصور می‌کرد که این درد از تبادل نگاه‌های سریع میان او و اسنیپ پدید آمده و از این درد و ارتباط با او احساس خوبی نداشت و این در حالی بود که در همان لحظه پروفسور کوییرینز کوییرل با اسنیپ گفتگو می‌کرد و هیچ‌کس متوجه نبود که لرد ولدمورت در قسمتی از بدن کوییرل اسکان دارد و حضور پنهان او بود که موجب درد در زخم پیشانی هری پاتر و ارتباط و حس دو طرفه شد. هری پاتر شباهات زیادی به پدرش داشت و کمی احساس تکبر، شهرت و بی‌توجهی به سخن اسنیپ را نیز بروز می‌داد که موجب شد اسنیپ در اولین جلسه کلاس معجون‌ها کمی او را تحقیر کند.

در دفعات مختلفی اسنیپ جان هری پاتر را نجات داد و این موضوع با نفرت او از هری در تضاد بود. هنگامی که جاروی پرواز هری در بازی کوییدیچ توسط پروفسور کوییرل طلسم شده بود تا هری از آن سقوط کند، اسنیپ نیز به شدت مشغول خواندن و اجرا ساختن ضد طلسم علیه طلسم‌های کوییرل بود تا جان هری را از سقوط حفظ نماید در نهایت نیز با آتش‌سوزی ساختگی از جانب هرمیون گرنجر ابتدا تمرکز کوییرل در طلسم از میان رفت و سپس اسنیپ با تأخیر متوجه آتش‌سوزی شد و این درست زمانی بود که اسنیپ در به کار بردن ضد طلسم پیروز شد و هری را از سقوط نجات داد. این موضوع بر خلاف تصور هرمیون گرنجر بود زیرا او تصور می‌کرد که اسنیپ جاروی هری را طلسم کرده‌است و آتش‌سوزی را در کنار اسنیپ پدید آورد. در سال ۱۹۹۴ نیز اسنیپ تلاش کرد تا جان هری را از رویارویی با سیریوس بلک حفظ نماید زیرا همانند دیگران معتقد بود هری می‌تواند یکی از شکارهای سیریوس بلک باشد و هری نیز در مقابل از او متنفر است. البته اسنیپ بر حسب کینه و دشمنی قدیمی خود با سیریوس در برابر او ایستاد تا انتقام گرفته باشد اما هرگز حاضر نبود مرد بی گناهی همانند او را رهسپار حبس دوباره در آزکابان کند. زیرا زمانی که سیریوس بلک بی گناهی خود را به محفل ققنوس ثابت کرد با یکدیگر همگام شدند و این بر خلاف میل باطنی و دشمنی قدیمی آنها نشان می‌داد.
منابع

ویکی‌پدیای انگلیسی
هری پاتر و شاهزادهٔ دورگه
هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر و محفل ققنوس
هری پاتر و یادگاران مرگ
 سپاس شده توسط ستایش*** ، FARID.SHOMPET
آگهی
#2
چرا از این تاپیک دوتا هست ؟
این بسته میشه ، این یکی که زودتر زده شده میمونه :
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=234566
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط یاسی@_@


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  معرفی فیلم یک جن زده ی آمریکایی - An American Haunting 2005
  معرفی سریال ایفوریا(Euphoria)
  معرفی سریال The End of the F***ing World
  معرفی سریال2022 Wednesday Addams
  معرفی فیلم Knives Out 2019 (چاقوکشی)
  معرفی فیلم بلوند (Blonde 2022)
  معرفی سریال Duy Beni (صدایم را بشنو)
Photo معرفی برترین فیلم های انگیزشی(پارت 2)
  معرفی فیلم قلب های شیمیایی ( Hearts Chemical)
Photo معرفی برترین فیلم های انگیزشی(پارت 1)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان