امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گـزیـده اشـعــار مـدرن و پسـت مـدرن

#1
{ گـزیـده اشـعــار مـدرن و پـسـت مـدرن
بـه اسـتثنـای شـعــرایـی کـه تاپـیـک جداگـانـه دارن }


■■■
خبـر مـرگـم عــاشـقت شـده ام, وسـط ایـنـهـمـه گـرفـتاری
حـرف حـرف توسـت بـعــد از ایـن، گـور بـابـای مـردسـالـاری


گـوربـابـای هـرچـه غیـر از تو گـور بـابـای هـرچـه غیـر از شـعــر
مـن خودم بـا خودم گـلـاویـزم بـیـن ایـن شـاعــران سـیـگـاری


تو بـه دنـبـال هـرچـه مـیـگـردی راه را اشـتبـاه آمـده ای
شـعــر یـعــنـی دروغ هـای بـزرگـ،عــشـق یـعــنـی کـلـاه بـرداری


نـه سـیـاهـم شـبـیـه بـعــضی هـا،نـه سـپـیـدم شـبـیـه بـعــضیـهـا
نـه از آن شـاعــران روشـنـفـکـر، نـه ازآن شـاعــران دربـاری


گـاه بـایـد بـه عــشـق ایـمـان داشـت، درد مـا درد شـهـر وکـشـور نـیـسـت
اصل، قانـونـِ جنـگـل اسـت انـگـار، بـعــد قانـون مـمـلـکـت داری


بـه جهـنـم کـه نـسـل سـوخته ایـم، بـه جهـنـم کـه زنـدگـی سـخت اسـت
مـیـتوانـد زمـیـن بـهـشـت شـود، تو اگـر پـا بـه شـهـر بـگـذاری


{ حسـن توکلـی }



■■■
مـات چشـمـان توأمـ؛ امـا دلـم درگـیـر نـیـسـت …
از تو ای یـوسـف دلـم سـیـر اسـت و چشـمـم سـیـر نـیـسـت



ایـن شـکاف پشـت پیـراهـن شـهـادت مـی دهـد
هـیـچ کس در مـاجرای عشـق بی تقصیـر نـیـسـت …


از تو پرسـیـدم برایـت کیـسـتمـ؟ گـفتیـ: رفیـق !
آنـچه در «تعریـف» مـا گـفتی کم از تحقیـر نـیـسـت !


هـر زمـانـی روبروی آیـنـه رفتی بدانـ
در پریـشـان بودنـت ایـن «آه» بی تاثیـر نـیـسـت …


قلـب مـنـ! با یـک تپش برگـشـت گـاهـی مـمـکن اسـت
آنـقدر هـا هـم که مـی گـویـنـد گـاهـی دیـر نـیـسـت …

{ حسین زحمتکش}
پاسخ
 سپاس شده توسط Nooshin.p ، عشق بارسا23 ، ♪neGar♪ ، Volkan ، Đęąđ.ğïřł ، sama00
آگهی
#2
از این به  بعد نامه نده! زنگ...نه! بزن


حالا خودت و حادثه ها را به بهت من


کابوسهــای مسخره هی جیغ می کشند


درذهن پیر و خسته ی من هی دهن دهن


لعنت به این اتاق! به این تخت! این سکوت


لعنت بـــه زندگی کـــــــــه مرا از تو واقعاً


دیگر گرفته / اند به خود شکل دیگری


افکار عاشقانه ی تــــــا حلق در لجن


پوسیده ایم در خودمان ، شک نکن به عشق


حـــــــــالا لباس خیس و سیاه مـــــــرا بکن


در خوابهای قرمز زن محو شو! بمیر


مانند کرم لــــه شده در دامن چمن


شاید من اشتباه کنم ! بعد از این ولی


دیگر برو و نامه نده، زنگ هـــــــــم نزن




زهرا معتمدی



پاسخ
 سپاس شده توسط ♪neGar♪ ، Volkan ، sama00
#3
پژوی یشمی و اسپرت ، عاشق اتوبان!

بگیر سمت شمال و از آخرین میدان -

به سمت دختر رویایی بهار بچرخ

به  سمت دختر نارج ، دختر باران

صدای ضبط تو امروز بی گمان زیباست

صدای گرم «فروغی» ، صدای ناب «بنان»

[][][]


پدال گاز به آخر رسید ، باز شدند -

چهار در ، ماشین پر کشید از هیجان!

- دوراهی قزوین - صد هزار متر گذشت

و من دو ساعت دیگر رسیده ام به همان ...


خیال میکنم اما هنوز فاصله است

هنوز مانده که بانو بغل بگیرمتان

چقدر سرعت ماشین گرفته شد اینجا

(پژو رسید به منجیل ، رفت در طوفان )

برام دست تکان داد توربین بزرگ


وتا به بدرقه آمد سپید رود روان -

به پیچ های مکرر کشید رشت مرا

و هر چه دره به بلعیدنم گشود دهان!



[][][]



عجب هوای مه آلوده ای ، نمی بینم !

خدای من !

     نه! نه!

یا فا ...

صدای نعره ی یک کامیون و جیغ پژو

صدای قهقه ی دره ، زشت و آویزان...
پاسخ
 سپاس شده توسط ♪neGar♪ ، Volkan ، sama00
#4
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شعر تحقیرامیز

کار آن وا رفته ی ملک و نسب

ذکر شاپور ست و تحقیر عرب

شعر تحقیر شخص

ای گمرهان خود سر تحقیر عاجزان چند

از خس عصا گرفته آتش برهنمونی

شعر تحقیر

دید موری طاسک لغزنده ای

از سر تحقیر، زد لبخنده ای

شعر های تحقیر کننده

گمان مبر که جلال تو زو زیادترست

اگر چه مایه تعظیم تست این تحقیر

شعر در مورد تحقیر شدن

خسروا تا چند تحقیرم نماید روزگار

دفع تحقیر جهان در عهده توقیر تست

شعر تحقیر شدن

به گردابی انداخته است اسم خود را

با مرگ قمار کرده بسیار،تحقیر می کنم

شعر در مورد تحقیر شدن

از آسمانها گویشت

آفت زنی تحقیر خود

شعر در مورد تحقیر دیگران

در عصر دود و صنعت پر ادعای ما

ابراز عشق باعث تحقیر می شود

شعر در مورد تحقیر

طلوعی تازه میخواهم از این شبهای ِ بی رنگی

و زن باشم در آن دنیای ِ بی تحقیر ِ آدمها

شعری در مورد تحقیر

میخوام برم بمیرم بعد از اون عاشق بشم

میخوام برم بمیرم تا دیگه تحقیر نشم

شعر درمورد تحقیر شدن

بس که تحقیر شد این ذات وفادار به عهد

دست پیمان شکن و پست زمان خواهم شد

شعر درباره تحقیر

از افعی زخم ِ زبان ِ تو نمی رنجم

دردآشنای کهنه ی تحقیر تبریزم !

شعر در مورد تحقیر شدن

بیا بگذر از جرم و تقصیر من

بگو آخرین شعر تحقیر من

شعر تحقیر

قامــــت جانم در این عاشـــق کشی

خرد و ویران و چنین تحقیـــــر شد
پاسخ
 سپاس شده توسط sama00
#5
خیلی عالی و زیبا بود مخصوصا شعر دوم و سوم....

لطفا آخرین شعر هم ویرایش بشه....
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ،
این بغض لعنتی است …
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داسـتـان نویـسـی پسـت مدرن ایـران

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان