31-05-2015، 19:04
فرهنگ نه تنها براى انسان کارکرد تطابق با محيط طبيعى را ايفاء مىکند، بلکه موجب برقرارى و تطابق او با محيط اجتماعى نيز مىشود.
فرهنگ و جامعه را تنها بهطور نظرى مىتوان از هم متمايز کرد. چنانکه يکى از خصوصيات مهم فرهنگ جمعى بودن آن است. يعنى فرهنگ در درون يک جامعه موجودّت دارد. از طرف ديگر، مهمترين تمايز ميان اجتماع انسانى و حيوانى اين است که انسان حيوانى است با فرهنگ. و آدمى به کمک فرهنگ مىتواند تعامل اجتماعى برقرار کند. پس جامعهٔ انسانى بدون فرهنگ متصور نيست.
با نگاهى به نظرات مختلف در زمينه فرهنگ و جامعه، مىتوان تفاوتهاى اين دو را چنين خلاصه نمود:
- هر فرهنگى در جامعه بهوجود مىآيد و شکل مىگيرد؛ ولى هر جامعهاى الزاماً داراى فرهنگ نيست.
- تجربهٔ حيوانات با افراد آن جامعه مىميرد و به نسل بعد منتقل نمىشود، در صورتىکه تجارب انسان به نسل بعد و نسلهاى بعد انتقال مىيابد.
- بعضى از خصوصيات اجتماعى مانند تعاون و همکاري، نظم و حفظ سلسله مراتب و ... که در برخى حيوانات ديده مىشود، غريزى است و تغيير و تحولى در طى زمان و مکانهاى مختلف در آنها ديده نمىشود.
فرهنگ و جامعه را تنها بهطور نظرى مىتوان از هم متمايز کرد. چنانکه يکى از خصوصيات مهم فرهنگ جمعى بودن آن است. يعنى فرهنگ در درون يک جامعه موجودّت دارد. از طرف ديگر، مهمترين تمايز ميان اجتماع انسانى و حيوانى اين است که انسان حيوانى است با فرهنگ. و آدمى به کمک فرهنگ مىتواند تعامل اجتماعى برقرار کند. پس جامعهٔ انسانى بدون فرهنگ متصور نيست.
با نگاهى به نظرات مختلف در زمينه فرهنگ و جامعه، مىتوان تفاوتهاى اين دو را چنين خلاصه نمود:
- هر فرهنگى در جامعه بهوجود مىآيد و شکل مىگيرد؛ ولى هر جامعهاى الزاماً داراى فرهنگ نيست.
- تجربهٔ حيوانات با افراد آن جامعه مىميرد و به نسل بعد منتقل نمىشود، در صورتىکه تجارب انسان به نسل بعد و نسلهاى بعد انتقال مىيابد.
- بعضى از خصوصيات اجتماعى مانند تعاون و همکاري، نظم و حفظ سلسله مراتب و ... که در برخى حيوانات ديده مىشود، غريزى است و تغيير و تحولى در طى زمان و مکانهاى مختلف در آنها ديده نمىشود.