امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ظهور نسل چهارم جنگ‌ ها

#1
ظهور نسل چهارم جنگ‌ ها 1

جنگهای نامنظم یا آن گونه که کارشناسان امور جنگی از آن تحت عنوان جنگ نامتقارن یاد می کنند به جدی ترین چالش فرا روی ارتش های مدرن جهان تبدیل شده که برای چندین دهه آنان را به خود مشغول خواهد کرد.



چالش هایی که این روزها ارتش های منظم جهان با آن روبه رو هستند چنان شرایط سردرگم کننده ای را به وجود آورده که پاره ای تحلیلگران امور نظامی از ظهور نسل چهارم شیوه های جنگی سخن می گویند که کاملا از 3 نسل قبل متمایز است.


 اولین نسل آرایش خطی و ستونی نیروها بود که با جنگهای ناپلئونی منسوخ شد.
نسل بعدی با ظهور مسلسل و توپخانه آغاز شد و با ابداع تانک و تولید انبوه هواپیماهای جنگی پایان یافت.
 از نسل دوم به بعد سلاحهای کشتار جمعی که تلفات دشمن را به حداکثر می رساندند به کار گرفته شد.
حدفاصل جنگ دوم جهانی تا عملیات اشغال عراق دوران رشد و توسعه روشهای جنگ نسل سوم بود.
 توماس هامز، سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی ارتش ایالات متحده تاکید دارد اشغال عراق را باید نقطه پایانی نسل سوم شیوه ها و جنگ افزارهای جنگی دانست.
 به اعتقاد او نسل چهارم متضمن به کارگیری شیوه ها و شبکه های جنگی نامتمرکز خواهد بود. دوره ای که بیش از هر زمانی در گذشته عملیات جنگی را به فناوری متکی می کند. در این شیوه غلبه بر نیروهای دشمن دنبال نمی شود بلکه در مقابل با یورش به ذهن و روان گروههای تصمیم گیرنده دشمن سعی می شود اراده سیاسی نیروی متخاصم درهم شکسته شود.
 این در حالی است که بسیاری مناقشات امروز را شکل نوین شیوه های قدیمی جنگهای نامنظم می دانند که بی شباهت به حملات چریکی اسپانیایی ها علیه نیروهای ناپلئون در اسپانیا و جنگ استقلال امریکا از انگلیس نیست. صرف نظر از تعریفی که برای این شیوه های جنگی نوینی ارائه می شود آنچه کاملا مشهود است این که این جنگهای کوچک می توانند اثراتی بزرگ بر جای بگذارند.
 در نتیجه همین نوع جنگها و طی 6دهه گذشته انگلیسی ها از فلسطین رانده شدند، فرانسوی ها ناچار به ترک الجزایر شدند، آمریکایی ها و فرانسوی ها در ویتنام شکست سختی را تجربه کردند، روسها عطای اشغال افغانستان را به لقایش بخشیدند و اسرائیلی ها با به باد دادن آوازه شکست ناپذیری خود در برابر حزب الله در لبنان تن به شکست دادند.
 این پیشینه موجب شده اکنون این سوال مطرح شود که آیا ایالات متحده و هم پیمانان غربی اش می توانند از تکرار تحقیری مشابه در عراق و افغانستان جلوگیری کنند؟
مارتین ون کریولد، مورخی نظامی یادآوری می کند غلبه بر شورشی ها همیشه کاری دشوار بوده و حتی نازی ها که تاکتیک هایی خشونت آمیز را علیه گروههای شورشی به کار می گرفتند هیچ گاه نتوانستند بر پارتیزان های تحت امر ژوزف تیتو در یوگسلاوی فائق آیند.
 پیروزی در چنین منازعاتی مستلزم دو خصیصه است: صبر و تحمل فراوان چون آنچه انگلیسی ها طی 38 سال در شمال ایرلند از خود نشان دادند یا خشونت بی حد و حصر همانند اقداماتی که نازی ها انجام می دادند و همه مرم شهر یا روستایی را که از گروههای پارتیزانی حمایت می کردند به طور جمعی به خاک و خون می کشیدند. به گمان کریولد سایر شیوه ها و روشها خطر محرومیت از حمایت عمومی یا ناکامی در متابعت واداشتن حامیان شورشی ها را به دنبال دارد.
 
درسهای فراموش شده
جنگ های نامنظم همیشه سوژه ای داغ در دانشکده های جنگ بوده است. طی 4 سال گذشته بیش از تمامی چهار دهه گذشته پیرامون راههای رویارویی با گروههای شورشی و کسب پیروزی در جنگهای نامتقارن کتاب ، مقاله و رساله به رشته تحریر درآمده است.
 تحقیق پیرامون جنگهای متقارن پس از دهه 70 میلادی و پس از شکست ایالات متحده در جنگ ویتنام و تاکید سیاستمداران این کشور بر این که هیچ گاه ویتنام دیگری در کار نخواهد بود، کنار گذاشته شد. در مقابل تمامی توان تحقیقاتی در ارتش ایالات متحده روی راهکارهای غلبه بر ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی متمرکز شده بود.
 عقب نشینی توام با رسوایی آمریکایی ها از لبنان در سال 1983 و فرار واحدهای ارتش این کشور از سومالی در سال 1994 بسیاری را در رده های مختلف ارتش از جمله کاولین پاول ، از فرماندهان ارشد وقت ارتش ایالات متحده متقاعد کرده بود آمریکا نباید همه توان و داشته های خود را روی جنگ های متعارف سرمایه گذاری کند.خروج سریع نیروهای عراقی از کویت در سال 1991 این دیدگاه را تقویت کرد.
 اگرچه های نیروهای منظم ارتش عراق از کویت خارج شده بودند لیکن واحدهای شبه نظامی دست به عمیات علیه نیروهای دخیل در عملیات آزادسازی کویت می زدند. این روند موجب شده بود نیروهای ویژه ارتش آمریکا عملا به نیروی ضد پارتیزانی تبدیل شود.
 با توجه به مشکلاتی که ارتش ایالات متحده در عراق و افغانستان با آنها مواجه شده افسران امریکایی در حال بازخوانی تجربیات گذشته ناشی از مداخله های نظامی آمریکا در آمریکای لاتین هستند. مهمتر از آن تجربیات انگلیسی ها در زمینه حفظ امنیت در سرزمین های تحت اشغال یا به اصطلاح مستعمرات است.
 کارشناسان آمریکایی سعی دارند دلایل این که انگلیسی ها در دهه 1950 میلادی توانستند بر شورشیان کمونیست ها مالایا غلبه کنند اما آمریکا نتوانست در دهه های 60 و 70 کمونیست ها ویتنام را مغلوب کنند، دریابند.
 جان ناگل ، سرگردی در ارتش ایالات متحده در سال 2002 میلادی با اشاره کتابی تحت عنوان «آموزش راههای صرف سوپ با چاقو» دشواری های جنگ با گروههای شورشی را به تصویر کشیده بود. او در این کتاب به این استنتاج رسیده بود که انگلیسی ها به مراتب بهتر از آمریکایی ها از اشتباهات نظامی خود درس می گیرند.
 ارتش های غربی طی سالهای اخیر به قدرت آتش ، تحرک و فناوری های جدیدی دست یافته اند در حالی که سلاح اصلی گروههای چریکی اصل غافلگیری ، چابکی و حمایت لااقل بخشهایی از جامعه است. پیچ و خم های خیابان های عراق و برج و باروهای ساخته شده در دل کوههای افغانستان عقب ماندگی تکنولوژیکی شورشیان را جبران می کند.
 شاید به همین دلیل است که کارشناسان نظامی می گویند باید در انتظار ظهور نسل چهارم شیوه های جنگ بود که در آن به جای تلاش برای نابودی دشمنی سعی می شود برنامه ریزان نظامی طرف متخاصم به لحاظ روانی در تنگنا قرار گیرند. از آنجا که گروههای شورشی در بین مردم عادی مخفی می شوند القای حس ناامنی به جامعه در درازمدت شورشی ها را تحت فشار قرار داده و آنان را به سوی فروپاشی سوق می دهد.
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان