امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه

#1
بخش نخست


مقدمه

در نخستین دهه پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، فروپاشی نیروهای مسلح امری آشکار بود، با این حال پس از پایان قرن گذشته افزایش قابل توجهی در بودجه نظامی آغاز گردید به حدی که برخی ناظران نسبت به اهداف امپریالیستی سران کرملین هشدار دادند و جنگ اخیر قفقاز را نیز شاهدی بر مدعای خود شمردند. در اینجا این پرسشها مطرح میشود:
  • چه تغییراتی از سال 1991، چه در پتانسیلها و چه در ساختار داخلی نیروهای مسلح روسیه ایجاد گردیده و چگونه می توان آنها را توضیح داد؟
  • چگونه می توان پتانسیلهای نظامی حال و آینده روسیه را ارزیابی کرد؟
  • نیروهای مسلح چه جایگاهی برای رهبری سیاسی روسیه دارد؟ و در کدام بستر سیاسی عمل میکند؟
این مقاله به توسعه قوای مسلح روسیه با توجه به اهداف سیاسی رهبران این کشور میپردازد. قراردادهای بین المللی کنترل تسلیحات و پیمانها و اتحادهای امنیتی مورد توجه نوشته حاضر نیست.


تغییرات بودجه نظامی از پایان دهه 80 تا سال 1999

سازمان سیا که در نیمه اول دهه 70 میلادی پیش بینی کرده بود مقدار مخارج نظامی اتحاد جماهیر شوروی 6 تا 8 درصد تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص دهد ،در سال 1976 آن را بین 12 تا 14 درصد تصحیح کرد. بر اساس بررسیهای بعدی این عدد در پایان دهه 80 به 16 درصد رسید، در حالیکه در همان زمان این رقم برای آلمان غربی 3 درصد و برای ایالات متحده کمتر از 6 درصد بود. از سال 90 بودجه نظامی روسیه به شدت کاهش یافت، به طوری که در نیمه دوم دهه 90 به 4% تولید ناخالص ملی رسید. در این سالها ارزش واقعی بودجه ارتش روسیه تنها 10% دوران اتحاد جماهیر شوروی بود. جدول زیر مقایسه ای بین بودجه نظامی و سهم آن از تولید ناخالص ملی برای سه کشور روسیه (شوروی)، آلمان فدرال و ایالات متحده به عمل آورده است:

روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

بین سالهای 1992 و 1998 بودجه خرید تسلیحاتی 95% و سطح تولید نظامی 90% سقوط کرد. روسیه در دهه 90 هیچ استراتژی خاصی را برای صادرات تسلیحاتی خود، که عمدتا به چین و هند بود، تعقیب نمیکرد. در واقع آنچه بیشتر از هرچیز اهمیت داشت، کسب درآمد و توزیع آن در بخشهای مختلف صنایع نظامی به منظور حفظ حیات آنها بود.
در نخستین ماههای فروپاشی اتحاد شوروی، کشورهای استقلال یافته در ابتدا تصمیم گرفتند ارتش مشترکی را ایجاد نمایند. در عمل اوکرایین برای پذیرش چنین طرحی رغبتی نشان نداد. لذا روسیه، همانند دیگر کشورهای جدید، تصمیم گرفت ارتش ملی خود را بنا نهد، به ویژه که روسیه 70% میراث ارتش سرخ را به ارث میبرد. در سال 1985 شمار نیروهای ارتش سرخ 5.3 ملیون نفر بود، در حالیکه این رقم در ماه می 1992 برای ارتش تازه تأسیس روسیه 2.8 ملیون نفر بود و تا سال 1994 به 1.7 ملیون نفر کاهش یافت. تا پایان قرن بیستم این روند نزولی ادامه یافت.


دهه نود: بازسازی نیروهای مسلح و نقش سیاسی آن

رهبری نیروهای مسلح با وجود دعوت طرفداران شوروی، در سال 1991 هیچ تلاشی برای ممانعت از فروپاشی شوروی به عمل نیاورد. پس از فروپاشی این کشور بین پرزیدنت بوریس یلتسین و پارلمان روسیه آتش جنگ قدرت شعله ور شد. اختلاف بر سر مفادی از قانون اساسی بین شورای عالی خلقهای فدراسیون روسیه و ریاست جمهوری به اوج رسید و در شبه کودتایی خونین در اکتبر 93 بوریس یلتسین پارلمان را به توپ بست و قانون اساسی جدیدی تدوین شد که وزارتخانه های دفاع، خارجه و فرماندهی کل قوا را مستقیما تحت امر رییس جمهور قرار میداد.

روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1
(تانکها ساختمان پارلمان را به توپ بسته اند)
مترجم و گردآورنده :komsomolets
منبع : میلیتاری



بخش دوم


رهبری نیروهای مسلح که می دید اوضاع به سمت خونریزیهای گسترده پیش میرود، اگرچه با اکراه، به طور کامل در این منازعه جانب یلتسین را گرفت و اسباب پیروزی وی را فراهم آورد. در واقع خطر یک جنگ داخلی و از هم گسیختگی کشور، و نه گرایش ایدئولوژیک به یلتسین، باعث شد ارتش متفقا در کنار یلتسین قرار گیرد.

"دموکراسی" ورود خود به روسیه را با به توپ بستن مجلس اعلام کرد!
روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

نیروهای مردمی مدافع پارلمان
روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1


در شرایط بی ثباتی و هرج و مرج سالهای 1991 تا 93، ستاد کل ارتش روسیه عامل ثبات کشور تلقی می گردید. در نتیجه این موقعیت مستحکم، توافقی بین ریاست جمهوری و ارتش برقرار گردید: ارتش از دخالت در امور سیاسی کنار گذاشته میشد و در مقابل اجازه می یافت نیروهای مسلح را طبق اراده خود اداره و هدایت نماید. طرح هدایت وزارت دفاع توسط یک غیر نظامی نیز معلق ماند. کرملین در سال 1996 (سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که در آن موقعیت رییس جمهور منفور سخت به خطر افتاده بود) شروع به تقویت ستاد کل ارتش در برابر ساختارهای غیر نظامی کرد و در سال 1998 (سال فروپاشی اقتصادی و سقوط نرخ ارز) فرمان عفو عمومی کلیه افسران ارشد متهم به فساد مالی را صادر نمود. یلتسین به منظور اطمینان از وفاداری سران ارتش، با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی و سقوط بودجه ارتش و حقوق ناچیز پرسنل آن، از فساد مالی و اداری ایشان چشم پوشی می نمود و عملا به آنان اجازه میداد در منطقه ای تقریبا بی قانون به سوء استفاده های خود ادامه دهند. چنین شرایطی مانع اجرای طرح اصلاحات نظامی در سال 1997 شد. روند عدم دخالت افراد غیر نظامی در وزارت دفاع نیز همچنان ادامه یافت.

بوریس نیکلایویچ یلتسین
روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1
چنین توافقات نانوشته ای را بوریس یلتسین نه تنها با مقامات نظامی، بلکه با رهبران سیاسی و اقتصادی ایالات نیز منعقد نمود. در نتیجه از سوی این گروهها تمایل زیادی به حفظ وضعیت موجود و بقای یلتسین در قدرت پدیدار گشت.
سالهای دهه 90 برای روسیه یادآور بازگشت صدها هزار سرباز از آلمان شرقی، خلع سلاح شتابان و پرهرج و مرج، و فقر و کمبود بودجه بود. فقدان سرپناه، فعالیتهای اقتصادی واحدهای نظامی، و حتی سوء تغذیه مهر خود را بر این دوران زده است. در نتیجه خشونت و تبهکاری در ارتش مداوما افزایش می یافت. ارتش روسیه همانطور که در جنگ اول چچن نشان داد، دیگر قادر نبود از ظرفیتهای نظامی خود به درستی بهره برد. در این شرایط ارتش شاید تنها به این دلیل دچار فروپاشی کامل نشد که در بسیاری استانها و مناطق از واحدهای نظامی معینی پشتیبانی مالی به عمل می آمد. تأمین مواد غذایی و امنیت شغلی مستخدمان جوان ارتش توسط این مناطق دارای تأثیر مهمی بود. وزارت دفاع و مدیریت نیروهای مسلح از این رویکرد پشتیبانی می نمود.
بسیاری از ناظران نه تنها به اثرگذاری گسترده فرماندهی ارتش روسیه بر تحولات داخلی این کشور ، بلکه به تأثیر مهم ارتش بر سیاست خارجی روسیه نیز توجه می نمایند. بعید نیست ارتش روسیه با مداخله در تعدادی از درگیریها در قلمرو شوروی سابق بین سالهای 1992 تا 95، رهبری سیاسی کشور را از طریق مواجه با واقعیتهای نظامی منطقه به سوی سیاست مستحکمتری در برابر همسایگان و غرب سوق داده باشد. شاید فرماندهان ارتش چنین کاری را با پنهان کردن تأیید یلتسین انجام داده باشند تا بدین ترتیب به وجهه به اصطلاح صلح طلب او خدشه ای وارد نشود. در این صورت رییس جمهور اعتبار خود را به ویژه برای غرب، که سخت بدان محتاج بود، حفظ می کرد. در طی این مداخلات، به دلیل فقدان انضباط و فرماندهی ضعیف و فقر مایحتاج، بسیار پیش می آمد که تجهیزات و ملزومات از یک واحد به دست طرف مقابل درگیری می افتاد. به هرحال تفسیر وقایع گذشته مبهم و چالش بر انگیزند، اما این نکته واضح است که یلتسین تأکید ویژه ای بر رابطه با غرب داشت.
هم چنین شواهدی وجود دارد که کرملین مایل بود بنابر توصیه ارتش، کشورهای شوروی سابق را وادار به تعیین مرزهای دقیق قلمرو خود نماید تا از سطح مناقشات کاسته شود. اما آنها تنها می توانستند حداقلی از ثبات در منطقه را حفظ نمایند. بسیاری از رهبران کشورهای تازه استقلال یافته به اندازه ای در ورطه ناسیونالیزم درغلطیده بودند که به سختی می شد برای برخی مناقشات، مانند گرجستان، بدون دخالت روسیه آینده ای را متصور شد. کشورهای غربی، که در این مناقشات منفعل مانده بودند، بر همین نظر بودند. آنها عمدتا بر موضوع سلاحهای اتمی شوروی تمرکز کرده بودند...

بخش سوم


نگرانی عمده ای که وجود داشت، خطر بروز جنگ میان جمهوریهای سابق شوروی بود. مرزهای بین 15 جمهوری سابق شوروی، نه تنها در بسیاری موارد مبهم و مورد مناقشه بود، بلکه 13000 کیلومتر مرز اساسا علامت گذاری نشده بود. از این گذشته، اتفاق نامطلوب دیگر این بود که با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریها، ناگهان 25 ملیون روس خود را خارج از سرزمین مادریشان روسیه، یافتند. شرایط به مانند وضعیت اروپای مرکزی پس از جنگ جهانی اول بود و می توانست بستری برای مناقشات جدی بیافریند. با این حال استفاده از نیروی نظامی برای حل مشکلات این اقلیت روس یا تغییر اساسی در وضعیت مرزها نه ممکن و نه مورد علاقه روسیه بود. در این زمان اگرچه بحث بر سر یک سیاست امپریالیستی تهاجمی در محیط شوروی سابق پدیدار گشت، اما در واقع شرایط به قدری ناگوار بود که نمی توان از استراتژی خاصی برای کرملین و ارتش روسیه در این دوران سخن گفت. روسیه جدید فرسنگها با گذشته تزاری و شوروی خود فاصله داشت.
در حقیقت در مورد سیاست خارجی روسیه بیشتر از اینکه بتوان از یک استراتژی معین یا حتی فشار فرماندهان ارتش سخن گفت، باید به وجود انگیزه های امنیتی در سیاست روسیه اشاره کرد. به عنوان مثال، در میانه سال 92 بسیاری از کشورهای همسود مایل به ایجاد یک سیستم امنیت مرزی به فرماندهی و مدیریت روسیه بودند، اما ملاحظات مالی روسیه را نسبت به چنین طرحهایی بی میل می ساخت. از سوی دیگر روسیه در سال 93 یک سیستم مشترک ارزی بر اساس روبل را به این کشورها تحمیل نمود، در حالیکه کشورهای مذکور سخت به تجارت آزاد با روسیه تمایل داشتند.
عمده توجه نخبگان روسیه بر شرایط داخلی کشور متمرکز بود: بر تثبیت قانون و رژیم جدید، بر باز توزیع قدرت و ثروت، که به هر حال به سرعت بدست نمی آمد. بسیاری از سیاستمداران و از جمله شخص رییس جمهور به منظور کسب امتیاز از رقبا به استفاده از عبارات و شعارهای پوپولیستی با مضمون امپریالیستی روی آورده بودند. به عنوان نمونه، در دکترین روسیه که در اواخر سال 93 اعلام شد، برپایی 30 پایگاه نظامی در کشورهای حوزه شوروی به منظور حفظ امنیت و منافع روسیه پیش بینی شده بود. بدیهی است این برنامه نه تنها تحقق پیدا نکرد، بلکه اساسا هیچ اقدامی در راستای تحقق آن نیز صورت نگرفت. هدف صرفا این بود که برای مردم محنت زده روسیه، تصویری از آینده درخشان روسیه ای ابرقدرت ساخته شود. تعدادی از ناظران غربی بر اساس چنین شعارهایی نسبت به اهداف بلندپروازانه روسیه هشدار دادند، اما این ترس بی مورد بود و دکترین جدید روسیه هیچ توجه و نگرانی را در حکومتهای غرب ایجاد نکرد.
روسیه تنها زمانی به وقایع پیرامون خود واکنشی جدی نشان میداد که مستقیما امنیت رژیم روسیه به خطر می افتاد. مثلا در دهه 90، زمانی که تحرکات پیکارجویان اسلامگرا هر چه بیشتر گسترش می یافت، روسیه مسئولیت بزرگی را در تآمین امنیت آسیای مرکزی بر عهده گرفت، امری که همان طور که اشاره گردید، در سال 1992 روسیه از آن سر باز می زد. هم چنین روسیه با دخالت نظامی خود، جنگ داخلی در تاجیکستان را که بیش از 150000 کشته بر جای گذاشته بود، پایان داد. در واقع این یکی از معدود عملیاتهای موفق نظامی جهان برای برقراری صلح بود.
کرملین به همین دلیل از نیمه دوم دهه 90 درک کرد که باید نقش پررنگتری در حفظ امنیت قلمرو شوروی ایفا نماید، زیرا نفوذ روسیه در این منطقه رو به کاهش بود، به حدی که تا پیش از این هرگز تصور نمی شد. در فوریه 1995 اعضای "پیمان امنیت دست جمعی"، که شامل روسیه و چند کشور منطقه می شد، توافق کردند تا سال 2000 قوای مسلح مشترک خودشان را تأسیس کنند. به هر حال این توافق نیز مانند توافقات متعدد دیگر امکان تحقق نیافت. به علاوه تعدادی از این کشورها موقعیت خود را تثبیت کردند و دیگر دلیلی برایشان وجود نداشت مانند یکی دو سال اول پس از فروپاشی به روسیه وابسته باشند. البته در این بین روسیه نیز کمتر به تعهدات خود پایبند بود.

(نشان و قلمرو پیمان امنیت جمعی)
روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

فرماندهی ارتش روسیه در چند نوبت تلاش کرد در سیاست خارجی کشور منشآ اثر شود، اما تلاشها چندان چشمگیر نبود. لابی انرژی و سرمایه داران نوپای روسیه تأثیری به مراتب عمیقتر از ارتش داشتند. ضعف ارتش همچنین در استراتژی امنیتی روسیه در سال 1997 خود را نشان داد: تهدیدات احتمالی روسیه تماما داخلی قلمداد گردید و تنها زمانی به نیروهای مسلح اشاره می شد که صحبت از کاهش هزینه ها بود...(ادامه دارد)

(ساختمان قدیم ستاد کل ارتش)
روند توسعه و جایگاه سیاسی ارتش روسیه 1

..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  |طراحی و توسعه هواگرد لاکهید ایکس اف وی|
  -جنگنده‌های اتحاد شوروی و روسیه دهه ۱۹۹۰-
  30 تا از قدرتمند ترین ارتش های جهان
  -ماجرای سرنگونی سوخوی ۲۴ روسیه توسط ترکیه (۲۰۱۵)-
  ||تاریخچه و توسعه جنگنده نورث امریکن اف-۱۰۰ سوپرسیبر||
  |||تاریخچه،آزمایش و توسعه جنگنده لاکهید مارتین اف-۲۲ رپتور|||
  ||طراحی و توسعه جنگنده لاکهید اس‌آر-۷۱ بلک‌برد||
  سرلشکر موسوی: قدرت پهپادی ارتش در زمان تحریم ظهور کرد/ لزوم توجه بیشتر به بودجه‌ دفاع
  نیروی زمینی ارتش به فناوری‌های مهم در حوزه بالگردی دست یافته است
  وحدت نیروی دریایی ارتش و سپاه مایه افتخار نیروهای مسلح است

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان