امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه داستان جالب ازیه اشتباه کوچولو......

#1
Star 
مردى براى گذراندن تعطیلات به جزیره کیش رفت. همسرش در یک مسافرت کارى بود و قرار بود فرداى آن روز در جزیره کیش به او بپیوندد. مرد وقتى به هتل رسید تصمیم گرفت براى همسرش یک نامه الکترونیکى کوتاه بفرستد و خبر رسیدنش را به او اطلاع دهد.
کامپیوترش را راه انداخت و پس از وصل شدن به اینترنت، نامه اى براى همسرش از طریق پست الکترونیکى فرستاد. متاسفانه در هنگام تایپ کردن نشانى e-mail همسرش، یک حرف را اشتباه وارد کرد و نامه به جاى آن که به همسرش برسد به نشانى پست الکترونیکى خانم نسبتاً سالخورده اى که روز قبل همسرش را از دست داده بود ارسال شد. هنگامى که این خانم e-mailهایش را نگاه مى کرد تا چشمش به این e-mail افتاد مدتى به صفحه نمایشگر خیره ماند و سپس جیغى کشید و به زمین افتاد. افراد خانواده اش با شنیدن صداى جیغ او به سرعت به اتاقش رفتند و دیدند که او بیحال روى زمین افتاده است.
:229:
به صفحه نمایشگر کامپیوتر نگاه کردند و این متن را روى آن دیدند: همسر عزیزم، من همین الان رسیدم و جا گرفتم. همه چیز براى آمدن فرداى تو آماده است .

:p325:
Smile
زندگی کوتاه است ؛ تازمانیکه دندان دارید لبخند بزنید !!




پاسخ
 سپاس شده توسط The Light ، сÜтε Đévìł ツ ، عليرضا1 ، رزتا ، هاناجون ، Mason ، انار تورش ، jolia ، parsa_578 ، بهاره@@@@@@ ، خرم خاتون ، istanbul ، RєƖαx gнσѕт ، علی جوکر ، ƝeGaЯ
آگهی
#2
ممنون ولی قدیمی بود
ایــــنا رو نمیــــگم کــه بگـــی نا امیـــدی حتــی اگــه یــه روز خـــوش ندیــدی
فقــط تـویی تـویی که فــردا تو میــسازی تــو رئیس خودتـــی واس خودت ســربازی
پاسخ
 سپاس شده توسط The Light ، عليرضا1 ، ƝeGaЯ
#3
باحال بود
اونـے کـہ واسـہ شُما ادّعا مـے کنـہ
واسـہ بودنِ با مآ دُعا مـے کنـہ!
عآرهـ عزیزم !
پاسخ
 سپاس شده توسط The Light ، عليرضا1
#4
بیچاره خانومه.خیلی باحال بودBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط عليرضا1 ، istanbul
#5
ببخشید زن اصلیش چی می شهHuhHuhHuhHuhHuhHuhHuh
معلم گفت{الف}گفتم او.معلم گفت{ب}گفتم با او.معلم گفت{پ}گفتم پیش او.معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگوcrying


سپاس فراموش نشهHeart

پاسخ
 سپاس شده توسط عليرضا1 ، رزتا
#6
بيچاره زنه...Sleepy

وقتــــــی "رفتــــــی" تا آخــــــر "بــــــرو"
وقتــــــی "مانــــــدی" تا آخــــر "بمــــان"
ایــــــن تــــــن.....خستــــــه ســــــت !
از نیــــــمه رفــــــتن ها.............
از نیــــــمه مانـــــدن ها.... .

پاسخ
#7
سپاس...TongueTongueTongueTongueTongueTongue
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://sinagk33.blogfa.com
HeartHeart
پاسخ
#8
تکراری بود مال 500 سال پیش بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 من برای سالها بعد مینویسم،
وقتی که چشمان تو عاشق میشوند،
آه که داستان های مادربزرگ درست بود،
همیشه،یکی بود و یکی نبود!
پاسخ
 سپاس شده توسط istanbul
#9
اوه اوهHuh
گفتی ما بدرهم نمیخوریم ولی نفهمیدی من تورو واسه دردام نخواستم....احمق...
پاسخ
#10
ممنونHeartHeartHeartHeart
تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز …
چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !:cryingcrying[/size]
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان