07-05-2015، 14:20
سریال «شمعدونی» که از شبکه سه پخش میشود، یکی از همین آثار است که خانواده و دور همنشینیهای اعضای آن را مورد توجه قرار داده است.
یک زمانی خانوادهها گسترده اما در کنار هم بودند؛ پدربزرگ، مادر بزرگ، عمه، خاله، دایی و... در یک خانه بزرگ یا در یک محله زندگی میکردند. این نوع زندگی به آنها این فرصت را میداد تا از احوال هم با خبر باشند، به هم سر بزنند و به نوعی در کنار هم زندگی کنند.
با رواج آپارتماننشینی، تغییر فرهنگ زندگی، گرفتاریهای شغلی، بزرگشدن شهرها، معضلی به نام ترافیک و... باعث شد خانواده گسترده مفهوم خود را از دست بدهد و آدمها به خلوتنشینی در گوشه آپارتمان عادت کنند و دیدارهای فامیلی را به هفتهای، ماهی، گاهی و سالی موکول کنند و برای این سبک زندگی بهانه و دلایل خاص خود را بیاورند.
اما دو سه سالی است که مسئولان کشور به فرموده رهبر معظم انقلاب روی موضوع خانواده و نزدیکی اعضای فامیل متمرکز شدهاند. در این میان اما رسانه ملی و نوع رویکردش به این موضوع از دیگر نهادها پررنگتر و تاثیرگذارتر است. اگر شعار توجه به خانواده و نزدیکی اعضای فامیل دو سال قبل فراگیر شد و بسیاری از سازمانهای دولتی روی آن متمرکز شدند و شعارهایی برای آن طراحی کردند، اما این حرکت به مرور به حاشیه رفت و محوریت خود را از دست داد.
اما برای صدا و سیما این موضوع همچنان در اولویت قرار دارد و مدیران و برنامهسازان اهمیت توجه به خانواده را از یاد نبردهاند برای همین است که در برنامههای روزانه و شبانه رادیو و تلویزیون به موضوع خانواده توجه میشود و در سریالهای نمایشی هم که بیشترین مخاطب را دارد موضوع خانواده و توجه اعضای آن به یکدیگر تم و ایده اصلی سریال میشود.
سریال «شمعدونی» که از شبکه سه پخش میشود، یکی از همین آثار است که خانواده و دور همنشینیهای اعضای آن را مورد توجه قرار داده است. خانواده هوشنگ و عطا به بهانههای مختلف تقریبا هر روز در کنار هم هستند. خواهر زن هوشنگ هم هست و پدر خانم او (آقا رضا) که پیرمردی مریض احوال است در خانه هوشنگ ماندگار شده است.
دورهمنشینی از نوع آپارتمانی
سروش صحت پیش از این در سریالهای چارخونه، ساختمان پزشکان و پژمان هم به موضوع در کنار هم بودن اعضای خانواده توجه کرده بود.در چارخونه اعضای یک خانواده پدر و مادر، دختران و دامادها در واحدهای مختلف یک آپارتمان با هم زندگی میکردند.این سبک از زندگی در میان برخی خانوادههای ایرانی مرسوم است. این خانوادهها معمولا خانههای قدیمی را که دورتادورش اتاق داشت به اصطلاح میکوبند و چند طبقه آپارتمان میسازند و در هر کدام از این طبقات یکی از اعضای خانواده زندگی میکند.
سروش صحت پیش از این در سریالهای چارخونه، ساختمان پزشکان و پژمان هم به موضوع در کنار هم بودن اعضای خانواده توجه کرده بود.در چارخونه اعضای یک خانواده پدر و مادر، دختران و دامادها در واحدهای مختلف یک آپارتمان با هم زندگی میکردند.این سبک از زندگی در میان برخی خانوادههای ایرانی مرسوم است. این خانوادهها معمولا خانههای قدیمی را که دورتادورش اتاق داشت به اصطلاح میکوبند و چند طبقه آپارتمان میسازند و در هر کدام از این طبقات یکی از اعضای خانواده زندگی میکند.
در این شیوه از زندگی، هم استقلال و حریم خصوصی و شخصی افراد بیشتر حفظ میشود و هم این که افراد خانواده در کنار هم زندگی میکنند. سروش صحت در سریال چارخونه به این سبک از زندگی از زاویه طنز نگاه کرد و مخاطبان زیادی را با خود همراه ساخت.
در سریال ساختمان پزشکان هم نیما تشکر که شخصیت اصلی داستان بود در ساختمانی زندگی میکرد که پدر و مادرش هم در آنجا ساکن بودند.زندگی در کنار پدر و مادری که پا به سن گذاشتهاند و مدام در زندگی پسرشان سرک میکشند برای بیشتر جوانان قابل پذیرش نیست، اما صحت در این سریال همه تلخ و شیرینهای این نوع زندگی را در کنار هم نشان داد تا در آخر بگوید بد هم نیست بزرگهای خانواده کنار جوانها باشند.گاهی همین بودن، زندگی را از یکنواختی درمیآورد.
صحت در ساختمان پزشکان با نگاه طنز خاص خود زندگی مسالمتآمیز خانواده شوهر و عروس را هم به تصویر کشید. با کمی گذشت و صبوری میتوان در کنار بزرگترها زندگی کرد. گاهی دلخور شد، گاهی قهر کرد، گاهی با نیش و کنایهها کنار آمد و عاقبت به این نتیجه رسید که در کنار هم زندگی کردن بهتر از این است که مثل جزیرههای دور از هم هر کسی برای خودش محدودهای داشته باشد و در تنهایی خود در این محدوده زندگی را سپری کند.
در این سریال صحت البته به این نکته هم توجه کرد که زندگی با کهنسالان شیوه خاص خود را میطلبد.پدر دکتر نیما ویژگیهایی داشت که شاید آنها را در بیشتر پدر و مادرهای پیر بتوان دید؛ مثلا دریافت کرایه از پسر خود! اما از زاویه مثبت میشود حتی این حرکت را قابل تحسین دانست.پسر متوجه میشود که باید در هر شرایطی حتی در خانه پدری احساس مسئولیت کند و وقتی زندگی مشترک تشکیل داد اجاره مسکن را هم پرداخت کند.
در سریال پژمان هم این دورهم نشینی بود. خواهر، برادر و پدر پیرشان به مناسبتهای مختلف در کنار هم زندگی میکردند و با هم رفت و آمد داشتند. در این سریال هم پدر پیر ویژگیهایی شبیه پدر ساختمان پزشکان داشت. عیبجویی میکرد و اگر لازم میدید پسر خود را به باد انتقاد هم میگرفت.
طراحی این نوع پدر در کارهای صحت شبیه کاریکاتوری است که بخشهایی از خصوصیات اخلاقی بزرگنمایی میشود تا بیشتر به چشم بیاید و آنقدر تکرار میشود که برای مخاطب عادی شود. در چنین شرایطی وقتی فرزندان با ویژگیهای پدر یا مادر پا به سن گذاشته خود رو به رو میشوند به جای مقاومت آن را میپذیرند و قبول میکنند این سن و سال شرایط ویژه اخلاقی خود را هم دارد.
آدمهای واقعی
و حالا در سریال شمعدونی بار دیگر اعضای خانواده در کنار هم زندگی میکنند. نوع شغل، آپارتماننشینی، مسافتهای طولانی و... دلیلی نمیشود که خانواده هوشنگ، عطا، پدربزرگ و عمه از هم دوری کنند. در کنار هم زندگی کردن دردسرهای زیادی دارد؛ اختلاف سلیقه، سرککشیدن حتی ناخواسته در کار یکدیگر، بر هم زدن سکوت و زندگی خاص شخصیتی مانند امیر( پسر هوشنگ)، پخت و پز، کمآوردن وقت و... اما میتوان به خانواده احترام گذاشت و همه این اما و اگرها را نادیده گرفت و دور هم جمع شد.
و حالا در سریال شمعدونی بار دیگر اعضای خانواده در کنار هم زندگی میکنند. نوع شغل، آپارتماننشینی، مسافتهای طولانی و... دلیلی نمیشود که خانواده هوشنگ، عطا، پدربزرگ و عمه از هم دوری کنند. در کنار هم زندگی کردن دردسرهای زیادی دارد؛ اختلاف سلیقه، سرککشیدن حتی ناخواسته در کار یکدیگر، بر هم زدن سکوت و زندگی خاص شخصیتی مانند امیر( پسر هوشنگ)، پخت و پز، کمآوردن وقت و... اما میتوان به خانواده احترام گذاشت و همه این اما و اگرها را نادیده گرفت و دور هم جمع شد.
دور همنشینیها ماجراهای زیادی را به همراه دارد که گاهی باعث کدورت و قهر و گاهی باعث شادی میشود. اما اعضای خانواده شمعدونی تصمیم دارند به مردم بگویند گاهی میتوان با یک عذرخواهی و پذیرش اشتباهات خود، خوش بود و به اتفاقات به چشم طنز نگاه کرد و از در کنار هم بودن لذت برد.
همه مادرها و پدرها در تربیت فرزند خود موفق نیستند. گاهی مادری در تربیت فرزند خود کوتاهی میکند یا حتی آنقدر او را دوست دارد که رفتار بد او را نمیبیند و او را به اصطلاح لوس میکند، اما اطرافیان، خاله و پدربزرگ و... رفتارهای زشت بچه را میبینند به او تذکر میدهند و در نهایت او را متقاعد میکنند که برخی کارهایش اشتباه است.
آدمهای شمعدونی دور هم زندگی میکنند، آنها آدمهای معمولی هستند. هیچ کدام داعیه متفکر و خاص بودن ندارند. تحصیلکرده هستند، اما به بدنه اجتماع و مردم عادی تعلق دارند برای همین هم طبیعی است که گاهی بین آنها حرفهای به اصطلاح عامیانه هم رد و بدل شود. از خواستگاری صحبت کنند یا نخواهند همسر عطا از برخی ماجراها سر دربیاورد. این واقعیت زندگی بیشتر آدمهایی است که در اطراف ما زندگی میکنند. اما آدمهای شمعدونی یک حُسن دارند؛ آنها به یکدیگر تلنگر میزنند و مخاطب اگر این تلنگر را دریافت کرد مرز بین خوب و بد را بهتر تشخیص خواهد داد.
شمعدونی طنز است؛ طنز موقعیت. آدمهای قصه هر کدام در شرایط ویژه قرار میگیرند و در آن شرایط است که واکنش منحصر به فرد خود را نشان میدهند و همین واکنشهاست که سریال را مفرح کرده است. با رفتار، کنش و واکنش آدمهای شمعدونی قرار نیست قهقهه زد. باید موقعیت آنها را دید و گاهی به رفتار آنها لبخندی زد و خود را جای آنها گذاشت و به این فکر کرد که اگر ما جای آنها بودیم در این شرایط چه میکردیم؟