02-05-2015، 19:10
داستان برادری که جنایت برادرش را گردن گرفت/ دعوای مرگبار بر سر هیچ
یک کارآگاه جنایی یکی از ماموریتهای ضمن خدمتش را به عنوان یک خاطره بازگو کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران؛ ساعت 19 بیست و هشتم مردادماه سال 90 یک فقره درگیری منجر به جرح (احتمال قتل) در حوزه پاسگاه بخش میشاخ حدوداً در ۳۰ کیلومتری شهرستان ایلام - منطقهای به نام محله پنجاب - اطلاع رسانی شد.
تحقیقات سریعاً آغاز و مشخص شد که افرادی به نامهای "سجاد"، عبدالله و ناصر در ظهر همان روز بنا بر اظهارات خودشان به همراه خانواده با ۳ دستگاه خودرو، جهت تفریح به این منطقه میروند که در ساعت 18 شخصی به نام "حمیدرضا" با دوستانش و با دو دستگاه خودرو به همان منطقه رفته و در کنار جاده مشغول بازی محلی میشوند اما "سجاد" از این موضوع ناراحت میشود و بعد از آن به برادرش اسحاق تلفن میزند و وی را مطلع کرده و او هم با خودروی کمپرسی خود به محل میآید.
از آنجا که "سجاد" و دوستان و برادرش اسلحه برنو همراه داشتند با "حمیدرضا" و دوستانش درگیر و بعد از تیراندازی" حمیدرضا" به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل و همه فرار میکنند.
در ادامه تمامی دوستان "حمیدرضا" شناسایی شده و از آنان تحقیقات کامل به عمل آمد و با کارشناس اسلحه نیز صحنه بررسی شد و محل استقرار کلیه افراد در صحنه مشخص گردید اما متأسفانه در همان شب فرد مجروح به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کرد.
نظر به اینکه "اسحاق" و "سجاد" به واسطه شرارتهای قبلی شناخته شده بودند در همان شب به درب خانه پدری آنان رفته اما در خانه حضور نداشتند و خانواده از درگیری آنان اظهار بیاطلاعی میکردند.
در روز بعد "سجاد" با اسلحه خود را معرفی و اعلام داشت من دیروز در صحنه درگیری بودم و مقتول را مجروح کردم که در این راستا دوستان وی هم شناسایی شدند و تحقیقات از آنان به عمل آمد اما اظهارات وی با بقیه افراد حاضر در صحنه و نحوه مجروحیت مقتول و محل استقرار وی در صحنه تطابق نداشت و به نظر میرسید که نامبرده قاتل نیست.
با این همه "سجاد" کماکان اصرار به انجام قتل داشت تا اینکه در تاریخ 30 مرداد ماه سال 90 برادرش به نام "اسحاق" دستگیر و در ابتدا منکر قتل و تیراندازی شد اما بعد از تحقیقات فنی و حضور در صحنه، در نهایت "اسحاق" معترف به تیراندازی به سوی مقتول و مجروحیت وی شد که بعد از مشخص شدن محل استقرار و نحوه مجروحیت مقتول، اظهارات وی کاملاً با صحنه قتل تطابق داشت و برادرش "سجاد" نیز اعلام
کرد چون من به برادرم زنگ زده بودم و او را به صحنه آورده بودم قصد داشتم قتل را خودم به گردن بگیرم.
سرانجام بعد از بازسازی صحنه قتل و کشف سلاحهای به کار رفته در درگیری هر دو متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.
یک کارآگاه جنایی یکی از ماموریتهای ضمن خدمتش را به عنوان یک خاطره بازگو کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران؛ ساعت 19 بیست و هشتم مردادماه سال 90 یک فقره درگیری منجر به جرح (احتمال قتل) در حوزه پاسگاه بخش میشاخ حدوداً در ۳۰ کیلومتری شهرستان ایلام - منطقهای به نام محله پنجاب - اطلاع رسانی شد.
تحقیقات سریعاً آغاز و مشخص شد که افرادی به نامهای "سجاد"، عبدالله و ناصر در ظهر همان روز بنا بر اظهارات خودشان به همراه خانواده با ۳ دستگاه خودرو، جهت تفریح به این منطقه میروند که در ساعت 18 شخصی به نام "حمیدرضا" با دوستانش و با دو دستگاه خودرو به همان منطقه رفته و در کنار جاده مشغول بازی محلی میشوند اما "سجاد" از این موضوع ناراحت میشود و بعد از آن به برادرش اسحاق تلفن میزند و وی را مطلع کرده و او هم با خودروی کمپرسی خود به محل میآید.
از آنجا که "سجاد" و دوستان و برادرش اسلحه برنو همراه داشتند با "حمیدرضا" و دوستانش درگیر و بعد از تیراندازی" حمیدرضا" به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل و همه فرار میکنند.
در ادامه تمامی دوستان "حمیدرضا" شناسایی شده و از آنان تحقیقات کامل به عمل آمد و با کارشناس اسلحه نیز صحنه بررسی شد و محل استقرار کلیه افراد در صحنه مشخص گردید اما متأسفانه در همان شب فرد مجروح به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کرد.
نظر به اینکه "اسحاق" و "سجاد" به واسطه شرارتهای قبلی شناخته شده بودند در همان شب به درب خانه پدری آنان رفته اما در خانه حضور نداشتند و خانواده از درگیری آنان اظهار بیاطلاعی میکردند.
در روز بعد "سجاد" با اسلحه خود را معرفی و اعلام داشت من دیروز در صحنه درگیری بودم و مقتول را مجروح کردم که در این راستا دوستان وی هم شناسایی شدند و تحقیقات از آنان به عمل آمد اما اظهارات وی با بقیه افراد حاضر در صحنه و نحوه مجروحیت مقتول و محل استقرار وی در صحنه تطابق نداشت و به نظر میرسید که نامبرده قاتل نیست.
با این همه "سجاد" کماکان اصرار به انجام قتل داشت تا اینکه در تاریخ 30 مرداد ماه سال 90 برادرش به نام "اسحاق" دستگیر و در ابتدا منکر قتل و تیراندازی شد اما بعد از تحقیقات فنی و حضور در صحنه، در نهایت "اسحاق" معترف به تیراندازی به سوی مقتول و مجروحیت وی شد که بعد از مشخص شدن محل استقرار و نحوه مجروحیت مقتول، اظهارات وی کاملاً با صحنه قتل تطابق داشت و برادرش "سجاد" نیز اعلام
کرد چون من به برادرم زنگ زده بودم و او را به صحنه آورده بودم قصد داشتم قتل را خودم به گردن بگیرم.
سرانجام بعد از بازسازی صحنه قتل و کشف سلاحهای به کار رفته در درگیری هر دو متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.