01-05-2015، 11:18
جدایی به خاطر دیدار مادر و ناپدری
زوج جوان به خاطر دیدار زن با ناپدریاش برای همیشه از هم جدا شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.
مرد جوان در خصوص علت درخواست خود به قاضی گفت: آقای قاضی یک سال پیش با همسرم آشنا شدم. او به خاطر اختلافاتی که با ناپدریاش داشت بیشتر وقتها به خانه خاله یا مادربزرگش میرفت. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و مادرش دو سال بود که با مرد دیگری ازدواج کرده بود. وقتی شرایط زندگیش را برایم تعریف کرد دلم به حالش سوخت. چون ناپدریاش خیلی او را اذیت کرده بود. وقتی با هم ازدواج کردیم به من قول داد که هرگزبه تنهایی به خانه مادرش نرود. چون من اصلا احساس خوبی نسبت به این مرد ندارم و رفتارهایش عجیب است.
وی ادامه داد:روز اول همسرم به من قول داد که هیچ وقت به تنهایی به خانه آنها نمیرود و اگر دوست داشت مادرش را ببیند من نیز همراش میروم اما چند وقت پیش بدون اینکه از من اجازه بگیرد به خانه آنها رفت و وقتی این موضوع را شنیدم خیلی عصبانی شدم و با هم درگیرشدیم، اما اشتباه او بازم تکرار شد و هفته پیش بدون اینکه به من بگوید به خانه آنها رفت.
زن جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی این مرد بیماری بدبینی دارد. درست است که من به او اعتماد کردم و حرفهایی که در دلم سنگینی میکرد را به او گفتم اما دلیل نمیشود که او از اعتماد من سوء استفاده کند. مگر من زندانی هستم که باید برای دیدن مادرم از او اجازه بگیریم.
وی افزود:من اوایل زندگی همراه او به دیدن مادرم میرفتم اما چند وقت پیش با من تماس گرفت و درحالیکه گریه میکرد از من خواست که به خانهاش بروم اما وقتی شوهرم از سرکار برگشت و این موضوع رامتوجه شد مرا به باد کتک گرفت. دیگر خسته شدم از این وضعیت جرات نمیکنم به مادرم هم حرفی بزنم. ما هر روز با هم دعوا داریم ادامه این زندگی بیفایده است و باید جدا شویم چون دیگر علاقهای به ادامه زندگی با این مرد را ندارم.
قاضی وقتی اصرار این زوج را برای طلاق دید حکم طلاق توافقی را صادر کرد.
زوج جوان به خاطر دیدار زن با ناپدریاش برای همیشه از هم جدا شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.
مرد جوان در خصوص علت درخواست خود به قاضی گفت: آقای قاضی یک سال پیش با همسرم آشنا شدم. او به خاطر اختلافاتی که با ناپدریاش داشت بیشتر وقتها به خانه خاله یا مادربزرگش میرفت. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و مادرش دو سال بود که با مرد دیگری ازدواج کرده بود. وقتی شرایط زندگیش را برایم تعریف کرد دلم به حالش سوخت. چون ناپدریاش خیلی او را اذیت کرده بود. وقتی با هم ازدواج کردیم به من قول داد که هرگزبه تنهایی به خانه مادرش نرود. چون من اصلا احساس خوبی نسبت به این مرد ندارم و رفتارهایش عجیب است.
وی ادامه داد:روز اول همسرم به من قول داد که هیچ وقت به تنهایی به خانه آنها نمیرود و اگر دوست داشت مادرش را ببیند من نیز همراش میروم اما چند وقت پیش بدون اینکه از من اجازه بگیرد به خانه آنها رفت و وقتی این موضوع را شنیدم خیلی عصبانی شدم و با هم درگیرشدیم، اما اشتباه او بازم تکرار شد و هفته پیش بدون اینکه به من بگوید به خانه آنها رفت.
زن جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی این مرد بیماری بدبینی دارد. درست است که من به او اعتماد کردم و حرفهایی که در دلم سنگینی میکرد را به او گفتم اما دلیل نمیشود که او از اعتماد من سوء استفاده کند. مگر من زندانی هستم که باید برای دیدن مادرم از او اجازه بگیریم.
وی افزود:من اوایل زندگی همراه او به دیدن مادرم میرفتم اما چند وقت پیش با من تماس گرفت و درحالیکه گریه میکرد از من خواست که به خانهاش بروم اما وقتی شوهرم از سرکار برگشت و این موضوع رامتوجه شد مرا به باد کتک گرفت. دیگر خسته شدم از این وضعیت جرات نمیکنم به مادرم هم حرفی بزنم. ما هر روز با هم دعوا داریم ادامه این زندگی بیفایده است و باید جدا شویم چون دیگر علاقهای به ادامه زندگی با این مرد را ندارم.
قاضی وقتی اصرار این زوج را برای طلاق دید حکم طلاق توافقی را صادر کرد.