16-04-2015، 9:43
آیا شما هم به کارتان حالت اعتیاد و وابستگی شدید پیدا کرده اید؟و تمام مشغله فکری و ذهنی تان دنبال کارتان است؟
به گفته روان شناسان این مساله هم امکان پذیر است و هم به شدت رایج. بسیاری از افرادی که خود را پرکار و فعال می دانند، درواقع معتاد به کارند. این افراد هم اخلاقشان مانند معتادان است و هم نوع رفتاری که اطرافیان باید با آنها داشته باشند. مهم شناخت این پدیده و تفاوت قائل شدن بین پرکاری و اعتیاد به کار است. این آزمون به شما کمک می کند.
شاید در اطراف تان کسانی را می شناسید که وقتی هیچ کاری هم ندارند یا در مسافرت به سر می برند و… دائم از اینکه وقت شان دارد تلف می شود شاکی اند و می خواهند هرچه سریع تر به سر کارشان برگردند. شاید فکر کنید این افراد فقط غرغرو هستند یا حوصله شان سر رفته است اما آنها همیشه این طور هستند و از صبح تا شب فقط به کارشان فکر می کنند و آن را به خانواده، دوستا و حتی تفریح شان ترجیح می دهند.
این افراد اگر چند علامتدیگر هم داشته باشند که در ستون کناری ذکر شده، بدون شک معتاد به کار هستند؛ اعتیادی که یا قبولش ندارند یا اگر هم قبول دارند خیلی به آن افتخار می کنند. در نگاه روان شناسی این افراد تفاوت چندانی با یک معتاد به مواد مخدر ندارند و ترک کردن این اعتیاد نیز برایشان به همان سختی ترک مواد مخدر است. اگر با چنین افرادی آشنایید سعی نکنید نصحیت شان کنید؛ بلکه آنها را به مشاور معرفی کنید تا درمانشان را به طور جدی شروع کنند.
یک معتاد به کار چه ویژگی هایی دارد؟
مرز باریکی بین علاقه مندی به کار و حتی پرکاری معمولی با اعتیاد به آن وجود دارد. اگر حداقل هفت نشانه از این 14 نشانه را در خودتان پیدا کردید، به کار معتاد شده اید.
- حضور در محل کار بیش از زمان مورد نیاز، حتی وقتی کاری برای انجام دادن ندارید.
- تحمل بی خوابی برای آنکه کار را کمی زودتر از زمان مشخص آن تحویل بدهید.
- وسواس فکری برای انجام کامل کارها و مرور چندباره کارها در ذهن، به ویژه در شرایطی که اصلا نیازی به این کار نبوده و شخص در خارج از محیط کار است.
- ترس از وجود نقص یا مشکلی در کار حتی اگر از دقیق بودن آن مطمئن باشید.
- هراس از عملکرد نامناسب در انجام امو و پیشداوری درباره هر اتفاقی که قرار است در آینده دور یا نزدیک در حوزه کاری ایجاد شود.
- قرار گرفتن در حالت دفاعی درباره ارتباط با هر موضوع مرتبط به کار.
- کنار گذاشتن هر کاری غیر از امور مرتبط به کار.
- قطع ارتباط با دیگران به بهانه کار.
- کار کردن با هدف قرار یا سرپوش گذاشتن روی مشکلات یا کمبودها.
- جایگزینی کار برای فکرنکردن به جدایی، مشکلات خانوادگی و… به جای مراجعه به متخصص اعصاب و روان.
- احساس اضطراب در شرایطی که کاری برای انجام ندارید.
- کاهش زمان تفریح، استراحت و معاشرت با هدف رسیدگی به کار.
- از دست دادن سلامت جسمی یا روانی به دلیل گرفتاری ذهنی یا جسمی با کار و امور و افکار مرتبط به آن.
- هراس از توبیخ فرد بالادستی و عصبانیت بی دلیل و داشتن حالت تدافعی پیش از آنکه اتفاقی افتاده باشد.
برترین ها